دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

وقت صبوح آن زمان که ماه برآمد


وقت صبوح آن زمان که ماه برآمد    شاه من از طرف بارگاه برآمد
کاکل عنبر شکن ز چهره برافشاند    روز سپید از شب سیاه برآمد
از در خرگه برآمد آن مه و گفتم    یوسف کنعان مگر ز چاه برآمد
پرده ز رخ برفکند و زهره فروشد    طرف کله برشکست وماه برآمد
سرو ندیدم که در قبا بخرامید    مه نشنیدم که با کلاه برآمد
بسکه ببارید آب حسرتم از چشم    گرد سرا پرده‌اش گیاه برآمد
شاه پریچهرگان چوطره برافشاند    فتنه بیکباره از سپاه برآمد
هر دم از آن عنبرین کمند دلاویز    ناله دلهای داد خواه برآمد
آه که شمع دلم بمرد چو خواجو    از من دلخسته بسکه آه برآمد


همچنین مشاهده کنید