جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو


دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو    اگر با من رفیقی می‌روم آماده‌ی ره شو
سبک باش ای صباح روز عشرت بس گران خیزی    تو هم از حد درازی ای شب اندوه کوته شو
هنوز از شب همان پاس نخست است ای فلک مارا    چه شد چون دیگران گو یک شب ما هم سحر گه شو
ز سیمای قصب درماهتاب افتاده جانها را    برآی ابر مشکین سایه پوش طلعت مه شو
بهشتی هست نام آن مقام عشق و حیرانی    ولی تا عقل هست آنجا نشاید رفت آگه شو
قبول ورد مردم از تک و پوی عبث خیزد    نه مردود در کس باش و نه مقبول در گه شو
هوای طبع تشویشات دارد خوش بیا وحشی    به اطمینان خاطر گوشه‌ای بنشین مرفه شو


همچنین مشاهده کنید