پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد


دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد    وین جگر سوخته را از گذر او چه رسد
از برم رفت و من بیدل ودین بر سر راه    مترصد که پیامم ز بر او چه رسد
شد بچین سر زلف تو و این عین خطاست    تا من دلشده را از سفر او چه رسد
خبرت هست که شب تا بسحر منتظرم    بر سر کوی ستم تا خبر او چه رسد
جز غبار دل شوریده من خاکی را    نیست معلوم که از خاک در او چه رسد
آنکه هر لحظه رسد خون جگر بر کمرش    کس چه داند که بکوه از کمر او چه رسد
چشم او ناظر دیوان جمالست ولیک    تا بملک دل ما از نظر او چه رسد
چو از آن تنگ شکر هیچ نگردد حاصل    بمن خسته نصیب از شکر او چه رسد
گشت خواجو هدف ناوک عشقش لیکن    تا ز پیکان جفا بر جگر او چه رسد


همچنین مشاهده کنید