دولت چو سر به ذروه فتح و ظفر کشید |
|
وز رخ گشود شاهدا من و امان نقاب |
بر مسندسرور مکین شاه کامران |
|
دارای آفتاب سریر فلک جناب |
تسکین دهندهی فتن آخر الزمان |
|
شویندهی رخ ظفر از گرد انقلاب |
طهماسب خان پناه جهان شاه شه نشان |
|
پرگاردار نقطهی کل نقد بوتراب |
از یک طرف همای همایون که کام دهر |
|
جست از رکاب بوسی او گشت کامیاب |
از جانب دگر خلف پادشاه روم |
|
از پایبوس او سر خود سود بر سحاب |
تاریخ آن قران طلبیدم ز عقل گفت |
|
بوسید کامجوی جهان شاه را رکاب |
تاریخ این مقارنه کردم سوال گفت |
|
ماهی عجب رسید به پابوس آفتاب |
|