یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

غزل


چو با من رای پیوندی نداری    دلم سیر آمد از پیوند و یاری
نه خوی آن که از من عذر خواهی    نه بوی آن که بر من رحمت آری
سرم شد خیره، تا کی ناامیدی؟    دلم شد تیره، تا کی بردباری؟
رخت چندان جفا کردست بر من    که گر بعضی بگویم شرم داری
گهی در پای عشقم می‌دوانی    گهی در دست هجرم می‌گذاری
نخواهم داشت دست از دامن تو    اگر خود بر سرم شمشیر باری
من از عشق تو با غمهای دلسوز    من از هجر تو در شبهای تاری


همچنین مشاهده کنید