سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شیخ بر سر دار


محاکمه و اعدام شیخ فضل الله نوری، از جمله بی سابقه ترین و حیرت انگیزترین حوادث تاریخ مشروطه ایران است. مهدی ملک زاده دلیل اهمیت و بی مانندی این رویداد را مصونیت جان مجتهدان طراز اول در تاریخ ایران و مقام والای دینی شیخ در تهران می داند.
بی تردید نمی توان از این رویداد به سادگی گذشت که در جامعه یی عمیقاً مذهبی چون ایران عصر قاجار که حکم فقیهان برجسته یی همچون میرزای شیرازی در تحریم تنباکو حتی سوگلی دربار را بر شخص شاه می شوراند، مجتهد پرنفوذ و نامداری چون شیخ فضل الله نوری (شاگرد برجسته میرزای شیرازی) را دستگیر و محاکمه کنند.
روز بیست و ششم جمادی الثانی سال ۱۳۲۷ قمری فتح تهران توسط مشروطه خواهان که از شمال و جنوب کشور آمده و تحت ریاست سردار اسعد بختیاری و سپهدار اعظم تنکابنی قرار داشتند، به پایان رسید.
روشنفکران مشروطه خواه با مجلس عالی ۵۰۰ نفره موافقت صد درصد نداشتند و از این رو مجلس عالی را با این استدلال که بحث و گفت وگو و اتخاذ تصمیم درباره امور کشور در چنین مجلسی ممکن نیست، منحل کردند و قدرت نهایتاً به یک هیات مدیره ۱۲ نفره واگذار شد. این عده با داشتن اختیارات مجلس عالی، تا افتتاح مجلس شورای جدید زمام امور کشور را در دست داشته و حتی هیات وزیران باید از مصوبات آن اطاعت می کرد. اولین گام این هیات عزل محمدعلی شاه بود. گام بعدی هیات پس از عزل محمدعلی شاه، دستگیری و محاکمه و اعدام مخالفان بود. به این منظور، به اصطلاح یک هیات ۱۰ نفره دادگاه عالی انقلاب تعیین شد.
از جمله کسانی که براساس تشخیص هیات دادگاه عالی قرار شد محاکمه شوند، شیخ فضل الله نوری سرآمد مشروعه خواهان و مخالف مشروطه خواهان بود.
مردم در میدان توپخانه ازدحام کرده بودند تا به دار آویختن کسی را ببینند که خود از مدافعان و همراهان اولیه انقلاب مشروطه بود. طناب دار اکنون برای روحانی مجتهدی آماده شده است که آوازه اش در سراسر ایران پیچیده بود. شیخ فضل الله نوری عصر ۱۳ رجب ۱۳۲۸ هجری قمری (۹مرداد۱۲۸۸) در مقابل نظمیه تهران برابر چوبه دار ایستاد و رو به مردم گفت؛ «خدایا تو شاهد باش که به این مردم گفتم این اساس مخالف اسلام است...» سپس موقع انداختن طناب به گردنش، عمامه اش را برداشت و آن را به میان جمعیت پرتاب کرد و گفت؛ «از سر من این عمامه را برداشتند از سر همه برخواهند داشت.» شیخ در مقابل جمعیت تماشاگری که مرگ او را جشن گرفته بودند، بالای دار کشیده شد و در دم جان داد. مردم از سر و کول هم بالا می رفتند تا لحظات آخر حیات او را به چشم ببینند. بعد از نیم ساعتی طناب دار پاره شد و جسد شیخ بر زمین افتاد، جسد را به داخل حیاط نظمیه آوردند و بر نیمکتی گذاشتند.
ساعت چهار صبح تلفن نظمیه زنگ می زند و از طرف یپرم خان دستور می رسد که جسد را الساعه تحویل خانواده وی دهند. گرچه یپرم خان گفته بود این جسد را باید سوزاند اما گویا با وساطت عضدالملک نایب السلطنه موافقت می شود جسد شیخ به خانواده برگردد. شیخ را بدون برگزاری مراسمی در منزل دفن می کنند تا سال بعد که او را به قم منتقل می کنند.
این درحالی بود که همه مخالفان مشخص مشروطه گریخته بودند و برای حفظ جان خود یا پنهان شده بودند تا آب ها از آسیاب بیفتد، یا چون محمدعلی شاه و امام جمعه به سفارت روس پناهنده شده بودند. اما شیخ همچنان در خانه ماند.
دار زدن شیخ فضل الله از اشتباهات بزرگی بود که به جنبش مشروطه خواهی لطمه زد.
آیت الله خراسانی از نجف تلگرافی به تهران فرستاد تا جان نوری را از مرگ برهاند ولی تلگراف بعد از واقعه به مقصد رسید. پس از این واقعه روحانیون مشروطه خواه در میان هم صنفان خود در مظان اتهام واقع شدند.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید