سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


وصیت نامه ای برای پدران آمریکایی


وصیت نامه ای برای پدران آمریکایی
با نگاهی به ۹ رمان قبلی كورمك مك كارتی كه هركدام جوایز ادبی بسیاری از جمله جایزه «كتاب ملی آمریكا» و جایزه «منتقدان ادبی» این كشور را به خود اختصاص داده، «جاده» را می توان در سبكی تحت عنوان «درام مذهبی» نوعی شاهكار این نویسنده تلقی كرد.
دربخش ادبیات جایزه پولیتزر ۲۰۰۷ و درشاخه بهترین اثر داستانی، رمان «جاده» نوشته «كورمك مك كارتی» - نویسنده ۷۳ ساله آمریكایی- توانست جایزه پولیترز را به دست آورد. این اولین جایزه پولیتزر برای نویسنده ای است كه بسیاری او را به خاطر رمان های «تمام اسب های زیبا» و «ظهر خونین» وارث سبك ویلیام فاكنر می دانند. این نویسنده پیش از این نیز جایزه انجمن ملی منتقدان كتاب آمریكایی را دریافت كرده است.
«پدر و پسری در سال های جنگ های داخلی آمریكا، سفری به ظاهر بی انتها را به اطراف كشور آغاز می كنند... هیچ قدرت و تلاشی نمی تواند از پراكنده شدن خاكسترهای به جا مانده از جنگ در سرزمینی غارت شده جلوگیری كند. هوا برای شكستن سنگ خارا به اندازه كافی سرد است و آسمان تاریك، دانه های برف را در این تاریكی روی گونه های مردمان و سلاح های زنگ زده شان فرو می ریزد. مقصد پدر وپسر ساحل است. درحالی كه آنجا نمی دانند چه سرنوشتی در انتظارشان است. با لباس هایی مندرس و كهنه همراه با خوراكی كه هیچ اثری در زند ماندن آنهاندارد... و این درحالی است كه غیر از تپانچه ای قدیمی چیزی برای دفاع از خود در مقابل
دار و دسته های غیرقانونی آمریكایی ندارند.»
ده سال از پایان تاریخ گذشته است. در اثر حادثه ای، شهرها ویران شده اند. طبیعت مرده و همه جا را خاكستر پوشانده است. پدر و پسر خردسالش در چنین شرایطی عزم سفر می كنند، با این امید كه خود را از ساحل شرقی به ساحل جنوب غربی آمریكا برسانند. در پاره ای از رمان (ص ۵۱-۵۶) نویسنده به خودكشی همسر مرد و مادر فرزندش می پردازد كه ده سال پیش، پس از به دنیا آمدن تنها فرزند آنان، اتفاق افتاده است. دراین رمان آغاز هر راه، پایان همان راه می تواند بود. تنها مرگ قطعیت دارد و تنها مرگ است كه از یك معنا برخوردار است.
به نوشته میكائیل گاب. ن منتقد آمریكایی نیویورك تایمز «جاده» داستان عمیق جابجایی و سفری پر از خطر را به طرز ماهرانه و حزن انگیزی روایت می كند؛ طوری كه با اغراق قابل ملاحظه ای و آینده ای مبهم و تاریك، همراه با ناامیدی را برای مخاطب به تصویر می كشد و دراین دنیای تاریك، پدر و پسری درجریان سفری به ناكجاآباد، به عشق پنهان نسبت به یكدیگر پی می برند و با داشتن روحیات و دنیاهای متفاوت تا لحظه آخر عاشق هم می مانند.
جاده اگر چه در فضایی وحشتناك و پر از تنش اتفاق می افتد كه اتفاقات اطراف چیزی جز خون و ویرانه به جای نمی گذارد، ولی در كنار نقل حوادث خونین و غیرانسانی در بطن داستان، خود را بر پایه میل به روایت داستان و چگونگی زنده ماندن و زندگی دونفر درمیان ویرانه ها قرار می دهد. در حقیقت جاده را با داستان های خونین و حادثه های پی درپی اش، اگرچه در برهه ای از زمان بتوان در زمره آثار داستانی- حادثه ای قرار داد؛ ولی با توجه به آثار قبلی مك كارتی، اثر جدید این نویسنده را شاید بتوان در دنبال كارهای ناتورالیستی (طبیعت گرایی) نویسنده بزرگی چون جك لندن و حتی سبك داستان های رابینسون كروزوئه جای داد.
در اصل مك كارتی به طور ماهرانه ای جنگ و خون را در طبیعت و روابط خالص انسانی آمیخته و اثری شگفت انگیز پدید آورده است. استقامت انسان و سرسختی طبیعت در داستان مك كارتی با لطافت به یكدیگر گره می خورد و داستانی مانند جاده را پدید می آورد. درجاده، مك كارتی مجبور است به طور صادقانه ای در نقش یك استاد تاریخ، سنت دیرینه خشونت و میل به خونریزی در نزد آمریكایی ها را برای روایت داستانش به تصویر بكشد و وقتی داستان عشق و حماسه پسری شجاع و پدری دلسوز و فداكار را نقل می كند، سعی كند در میان جنگ های ترس و وحشت آنگلوساكسون ها، حوادث یونان باستان را در اذهان مخاطب تداعی كند. و البته از سویی از آینده ای گنگ و تاریك هشدار دهد و ازطرف دیگر داستان فداكاری پدر و شجاعت پسر را با روایت هایی مثل ادیسه و آشیل تروا، مقایسه كند تا هم از خونسردی گروهی از جامعه درمقابل معضلات اجتماعی شكایت كرده باشد و هم بتواند زمینه ای برای جریان سازی اخلاقی در جامعه فاسد آمریكایی فراهم كند.
جاده در حقیقت وصیت نامه ای برای پدران و مادران آمریكایی وهشداری جدی برای توجه به آینده و سرنوشت فرزندانشان است. مك كارتی با زبان تشبیه و استعاره، جایی كه احساس گناه پدر و حزن و اندوه او را به خاطر ترك پسرش در خرابه های دنیایی مكار و بی رحم، پررنگ جلوه می دهد، سعی دارد جاده را به جایی غیر از ناكجاآباد سوق دهد؛ تا هم از عقده های درونی خود كاسته باشد و هم بتواند آموزه های اخلاقی درك شده توسط شخص خود را درقالب داستانش به مخاطب انتقال دهد.
البته استعمال سبك مذهبی شبیه همان گونه كه در كتاب های مكاشفه عهد عتیق یوحنا، مشاهده می كنیم؛ در مورد كتاب بدون شك زیبایی مثل جاده، كمی سخت به نظر می رسد، ولی این مطلب چیزی از مهارت مك كارتی در استفاده از فرهنگ لغات كتاب های مقدس كم نمی كند. نویسنده به راحتی خود را در نقش نقاشی ماهر قرار داده است و تمام احساساتی كه باید، به مخاطب منتقل می كند. به طور حتم، مك كارتی در نوشتن این اثر به سطحی بالاتر از احساس پنج گانه، دست یافته است و حاصل این سطح، جاده ای كویری شده است كه حتی درون سردترین قلب ها را گرم خواهدكرد.
عشق میان پدر و پسر یكی از عمیق ترین روابط بشری است كه مك كارتی به خوبی آن را از درون انسان به روی كاغذ آورده است.
«جاده» كتابی مدافع احساسات بشری درمقابل هرچیزی است كه شبیه سنگ های سیاه و سخت و وحشت و اندوه است. اگرچه در جامعه امروز آمریكایی، فاجعه به هیچ وجه آنقدر كه در «جاده» واقعی، جسمانی و ملموس جلوه می نماید، بروز نمی یابد. دراین مسیر، مك كارتی خود را به عنوان آخرین بازمانده نسل فریادهای در گلو مانده دنیایی پر از سكوت، معرفی می كند؛ كه اگرچه از سبكی تقریبا مدرن بهره گرفته است ولی به طور حتم، ادبیات نوشته های او با آثار نسل گذشته ادبیات آمریكا، یعنی همینگوی و فاكنر مقایسه می شود. مك كارتی نیز مانند این بزرگان در نوشته هایش با حفظ سطح ادبی لغات، بدون تغییر مسیر ذرات و جزئیات داستان، هدفی بالاتر را دنبال می كند.
«استیو اریكسون» تحلیل گر «لس آنجلس تایمز» معتقد است: جاده را باید یكی از بهترین و شاید پرتحرك ترین و احتمالا شخصی ترین رمان و یا داستان زندگی مك كارتی برشمرد. لحظه به لحظه داستان «جاده» مملو از معماهایی است كه همانقدر كه در نظر یك فرد معمولی، سطحی و پیش پاافتاده می نماید، به همان اندازه نیز حداقل در جامعه كنونی آمریكا ناگفته مانده است. جاده به قدری دو پهلو و ماهرانه روایت شده كه به راحتی شخصیت پدر و پسر را در حوادث مختلف در دو سوی مرزی از واقعیت و خیال قرار می دهد؛ كه نویسنده گاهی آنها را مرموز و گاهی واقعی و معمولی نشان می دهد.از زمان فاكنر تاكنون، هیچ نویسنده آمریكایی مثل مك كارتی پیدا نشده بود كه جرأت ماهی گیری در باتلاق خشونت و جنگ و خونریزی را داشته باشد. مك كارتی در حقیقت با نوشتن این رمان، ماهی های روح لطیف انسان را در قالب كتابی كه بیشتر به یك نمایشنامه درام و حزن انگیز شباهت دارد، از باتلاق خشونت دنیای كنونی آمریكا گرفته و در جریان رودخانه و یا جاده ای برای نمایش عموم قرار داده است. مخاطب جاده تا مغز استخوان با شخصیت های داستان ارتباط برقرار كرده و خود را در برابر تعهد و وظیفه انسانی شخصیت هایش مسئول می داند. خواننده آنقدر با جریان جاده هم مسیر می شود كه انتهای این رمان بازی گونه را انتظار نمی كشد، زیرا هر لحظه از داستان نمونه ای واقعی از ذات پاك بشر و حتی در حالت اغراق آمیز، مرثیه ای برای تسكین روح رنجیده انسان آمریكایی است.
به عنوان خواننده، هر منتقد كتابی نمی تواند چنین كتاب هیجان آور و كاملی را در دست داشته باشد. كورمك به عنوان یك داستان نویس طراز اول با اثر جدید خود «جاده» ثابت كرد، می تواند قدرت نویسندگی خود را در سبك تاریخی- تخیلی نیز نشان دهد و حال آنكه كورمك یكی از بزرگ ترین نویسنده های حال حاضر آمریكا، این مهم را به خوبی انجام داده است و كتابی تاریك خلق كرده كه می تواند هدیه ای درخشان برای زبان و ادبیات خسته و راكد انگلیسی باشد. در زمانی كه ناامیدی بر انسان ها تسلط یافته و موج های ریز و درشت دستگاه های سیاه و سفید، آنها را احاطه كرده است، «جاده» نوید مسیری را می دهد كه انتهای آن پیروزی زبان و فرهنگ در مقابل پوچی خواهد بود.
كورمك مك كارتی موضوع «جاده» رمان جدید خود یعنی انتهای جهان و مرگ زندگی روی سیاره ای تاریك را آنقدر بزرگ انتخاب كرده كه فكر كردن درباره آن نیز تا حدی مشكل به نظر می رسد، چه برسد به اینكه بتوان چیزی درباره آن نوشت. او نوشته های تصویری خود را طوری هنرمندانه كنار هم چیده كه منظره ای جذاب و مقدس برای دو زائر این مسیر خلق كرده، كه بدون اینكه مقصد ناكجاآباد را بدانند، تن به جریان وحشتناك آن داده و از انتهای مسیر باكی ندارند. «جاده» از نثری برتر و زنده بهره می گیرد، كه گفتگوی بین پدر و پسر و بروز عشق آنها و ماجراهای غم انگیز داستان، باعث افزایش مقبولیت كتاب میان عموم مردم نیز می شود. مك كارتی با استفاده از استعداد ذاتی خود در نوشتن نثرهای شعرگونه، به وضوح تمدن امروز بشری را زیر سؤال می برد، كه هر خواننده با خواندن آن تصویری سیاه و رنگی از تمدن آلوده جامعه بشر امروزی را مشاهده می كند.
جانت مازلین روزنامه نگار نیویورك تایمز هم درباره كتاب می نویسد: مخاطبان این كتاب كه معمولا تحسین كننده كارهای كورمك هستند، با خواندن كار جدید نویسنده آمریكایی خودشان را در سرزمینی آشنا پیدا می كنند كه «جاده» آنها را با خود می برد و صحنه هایی را برایشان به نمایش درمی آورد كه نگاه سخت و مایوسانه مك كارتی به دنیای غرب را نشان می دهد. در حقیقت كاری كه مك كارتی در جاده صورت داده، حفظ تعاملات و روابط انسانی پدر و پسر در میان افكار پوچ گرایانه غرب است.
جاده بدون تبلیغ و هیاهو، اتفاقات جنگ را مو به مو تعریف می كند و جزئیاتی از جنگ كه نشانگر طبع خشونت طلب آمریكایی است را پنهان و یا تحریف نمی كند. جاده اگرچه از ادبیات داستانی قوی و مختص به خود مك كارتی بهره می برد؛ ولی بیشترین تاثیر نوشته های او بر روی مخاطب، مربوط است به شكل روایت رئال او، واقعی جلوه دادن داستان، رمز اقبال عمومی به كتاب جدید مك كارتی است. مك كارتی در بیان هر چیزی صادق است و سعی می كند واقعیت را فدای جذابیت داستان نكند و همین امر نیز موجب شده به یكی از نویسنده های موثر نثر آمریكا تبدیل شود. از آنجا كه روایت «جاده» واقعی است و با صداقتی كه مك كارتی در روایت داستان های خود خرج می كند، هر خواننده ای در همان پاراگراف های نخستین كتاب، مانند ماهی در قلاب نویسنده گرفتار می شود.
● و اما مك كارتی:
«كورمك مك كارتی» در میان نویسندگان آمریكایی به انزوایی خودخواسته اشتهار دارد. شاید در گستره ادبیات داستانی آمریكا، نویسنده ای نتوانیم یافت كه مانند مك كارتی یكسره به «ادبیات آخرالزمان» پرداخته باشد.
نام مك كارتی همواره در كنار نام ویلیام فاكنر می آید و منتقدان او را متأثر از فاكنر می دانند. اكنون، مك كارتی در سن هفتاد و سه سالگی با نوشتن «جاده» نه تنها رمانی ماندگار از خود به یادگار گذاشت، بلكه موفق شد اثری فراتاریخی بیافریند.
مك كارتی در سال ۱۹۳۳ در ساحل شرقی آمریكا، در رودآیلند (Rhode Island) در خانواده ای مرفه به دنیا آمد. در جوانی از زندگی خانوادگی مرفه چشم پوشید و مانند بسیاری از ولگردان آمریكایی، پای پیاده از ساحل شرقی به جنوب غربی آمریكا كوچ كرد. مانند كارگران روزمزد، قهرمانان بی نام و نشان آثار فاكنر و جان اشتاین بك، دست به دهان زندگی می كرد و زیر پل ها می خوابید. می گویند هفت هزار جلد كتاب به همراه داشت كه آنها را در صندوق امانات ایستگاه های راه آهن شهرهای سر راه می گذاشت. مانند عارفی مردم گریز! چهار سال در آلاسكا، با مطالعه آثار ادبیات داستانی در انزوا به سر برد و آنگاه بود كه به نوشتن روی آورد.
البرت اسكین، ناشر آثار فاكنر، در سال ۱۹۶۵ نخستین رمان مك كارتی را با عنوان The Orchard Keeper انتشار داد. از آن زمان تاكنون ده رمان از این نویسنده آمریكایی منتشر شده است. آثار مك كارتی مشحون از خشونت است.
در رمان «از دست رفتگان» نویسنده به زندگی ولگردان و بیچارگانی می پردازد كه در تنسی، در فراسوی نیك و بد، تنها برای بقاء می جنگند و از هیچ گونه سیاهكاری رویگردان نیستند. در رمان دیگری به نام «سرخی غروب در غرب»، داستان گاوچران هایی را روایت می كند كه در اواسط قرن نوزدهم، در غرب وحشی در بی قانونی و بی نظمی محض به سرمی برند. سرخپوستان، قاتلان مزدور و مكزیكی ها و آمریكایی های گاوچران در چنین جهانی دست به كشتار هم می زنند.
«همه آن اسب های زیبا» داستان گاوچران هایی ست كه در اواسط قرن بیستم به جستجوی آزادی و یگانگی با طبیعتی هستند كه محكوم به نابودی است.
مك كارتی اعتقاد دارد در زندگی انسان هیچ نظمی، جز مرگ نمی تواند پایدار باشد. طبیعت در آثار او به رغم زیبایی و عظمتش، نشانه ای از نابودی است. انسان در آثار مك كارتی در مقابل طبیعت بسیار ناچیز، حقیر و درمانده جلوه می كند. درماندگی و گمگشتگی انسان در داستان های مك كارتی از نوع درماندگی و گمگشتگی انسان در روایات اساطیری و عرفانی است. «جاده» اما مهم ترین و بلوغ یافته ترین اثر این نویسنده محسوب می شود.
میكا ئیل گاب .ن
منبع : روزنامه کیهان