پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

لذت‌ از دیدگاه‌ شیخ‌ اشراق‌


لذت‌ از دیدگاه‌ شیخ‌ اشراق‌
بررسی‌ آثار سهرودی‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ براساس‌ اصول‌ فلسفی‌ خود، لّذتهای‌ حسّی‌ را صنم‌ و سایه‌ای‌ از لّذتهای‌ عقلی‌ دانسته‌، و با تمسّك‌ به‌ اشراقات‌ انوار و عقول‌، نظام‌ آفرینش‌ را تفسیر كرده‌ است‌.
● نور ناقص‌ و نور تام‌
شیخ‌ به‌ دنبال‌ عبارت‌ خود درباره‌ی‌ نور ناقص‌ و نور تامّ، امر به‌ فهم‌ و تأمّل‌ كرده‌ و با این‌ سخن‌ اهمیت‌ مسئله‌ و عظمت‌ آن‌ را یادآور شده‌ است‌. مقصود وی‌ این‌ است‌ كه‌ آنچه‌ در عالم‌ علوی‌ موجود است‌ در عالم‌ سفلی‌ نیز دارای‌ أشباه‌ و نظایر می‌باشد. شناختن‌ موجودات‌ عالم‌ علوی‌ از طریق‌ شناختن‌ اشباه‌ و نظایر آنها در این‌ عالم‌ امكان‌پذیر خواهد بود.
●لذت‌ جسمانی‌، منشأش‌ نوری‌ و عقلانی‌ است‌
بزرگان‌ اهل‌ معرفت‌ بر این‌ عقیده‌اند كه‌ آنچه‌ در عالم‌ ملك‌ و شهادت‌ مشهود است‌ آیت‌ و نشانه‌ای‌ است‌ از آنچه‌ در عالم‌ معنی‌ و ملكوت‌ موجود می‌باشد. روایتی‌ از حضرت‌ رضا(ع‌) نقل‌ شده‌ كه‌ مضمون‌ این‌ سخن‌ را در آن‌ می‌توان‌ یافت‌. روایت‌ به‌ این‌ صورت‌ نقل‌ شده‌ است‌: «قد علم‌ اولو الألباب‌ ان‌ ما هُنا لك‌ الاّ بما ههُنا» یعنی‌ ارباب‌ عقول‌ و صاحبان‌ بصیرت‌ دریافته‌اند كه‌، آنچه‌ در آنجاست‌ جز از طریق‌ آنچه‌ در اینجاست‌ معلوم‌ نمی‌گردد. سهرودی‌ براساس‌ اصول‌ اشراقی‌، و با استناد به‌ آنچه‌ در مورد نور ناقص‌ و نورتامّ بیان‌ داشت‌، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ است‌ كه‌ لّذت‌ عقلی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ با لّذتهای‌ حسّی‌ قابل‌ مقایسه‌ نمی‌باشد، وی‌ می‌گوید چگونه‌ ممكن‌ است‌ لّذت‌ عقلی‌ را با لّذتهای‌ حسّی‌ به‌ میزان‌ سنجش‌ وترازوی‌ قیاس‌ گذاشت‌ در حالی‌ كه‌ همه‌ی‌ لذتهای‌ حسّی‌ و جسمانی‌ از یك‌ امر نوری‌ و عقلانی‌ ناشی‌ شده‌ و در افراد و اشخاص‌ ساری‌ و جاری‌ گشته‌ است‌.
● حتی‌ لذت‌ شهواتی‌ از آثار لذت‌ روحانی‌ است‌
نكته‌ای‌ كه‌ قابل‌ ذكر است‌ كه‌ این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ حتّی‌ لّذت‌ وقاع‌ را نیز از رشحات‌ و آثار لّذات‌ روحانی‌ دانسته‌ و برای‌ اثبات‌ آن‌ به‌ استدلال‌ پرداخته‌ است‌ وی‌ می‌گوید: جاذبه‌ و جمالی‌ كه‌ در انسان‌ موجود است‌، از نور اسپهبد ناشی‌ گشته‌ و از آثار نفس‌ ناطقه‌ به‌ شمار می‌آید. زیرا پیكر بی‌روح‌ آدمی‌ اگر چه‌ از زیبایی‌ فراوان‌ برخوردار باشد، هرگز مورد علاقه‌ و اشتیاق‌ اشخاص‌ قرار نمی‌گیرد عین‌ عبارت‌ سهرودی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ است‌.
«و كّل‌ برزخیهٔ‌ انّما حصلت‌ بأمر نوری‌ رش‌ علی‌البرازخ‌ حتّی‌ ان‌ لّذهٔ‌ الوقاع‌ رشحٌ عن‌ الّذات‌ الحقّهٔ‌ فأن‌ الّذی‌ یواقع‌ لایشتهی‌ اتیان‌ المیّت‌.» (۲)
همان‌ گونه‌ كه‌ در عبارت‌ فوق‌ مشاهده‌ می‌شود سهروردی‌ هر گونه‌ لّذت‌ جسمانی‌ را ناشی‌ از لّذات‌ روحانی‌ دانسته‌ و حتّی‌ لّذت‌ شهواتی‌ جنسی‌ و نزدیكی‌ را نیز از این‌ قاعده‌ مستثنی‌ نكرده‌ است‌. استدلال‌ وی‌ نیز در این‌ باب‌ این‌ است‌ كه‌ چون‌ پیكر بی‌روح‌ انسان‌ مورد علاقه‌ و اشتیاق‌ واقع‌ نمی‌شود ناچار باید گفت‌ جاذبه‌ و جمال‌ آدمی‌ معلول‌ نور اسپهبد و نفس‌ ناطقه‌ی‌ وی‌ می‌باشد. جلال‌الدین‌ رومی‌ نیز در كتاب‌ مثنوی‌ معنوی‌ این‌ مسئله‌ را مطرح‌ ساخته‌ و عین‌ این‌ استدلال‌ را به‌ لسان‌ نظم‌ بیان‌ داشته‌ است‌ وی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ می‌گوید:
آنچه‌ بر صورت‌ تو عاشق‌ گشته‌ای‌ چون‌ برون‌ شد جان‌، چرایش‌ هشته‌ای‌؟
صورتش‌ بر جاست‌ این‌ سیری‌ز چیست‌؟ عاشقا واجو كه‌ معشوق‌ تو كیست‌؟
● عشق‌ در صفیر سیمرغ‌
سهرودی‌ فصل‌ سوم‌ از رساله‌ی‌ «صفیر سیمرغ‌» خود را به‌ بحث‌ از مسئله‌ی‌ لّذت‌ و محبّت‌ اختصاص‌ داده‌ و چنین‌ می‌گوید: اما مذهب‌ متكلّمان‌ و جماهیر اهل‌ اصول‌ آن‌ است‌ كه‌ بنده‌ خدا را نشاید كه‌ دوست‌ دارد، زیرا كه‌ دوست‌ داشتن‌ عبارت‌ است‌ از میل‌ نفس‌، و میل‌ نفس‌ به‌ جنس‌ خود بود، و حّق‌ تعالی‌ متعالی‌ است‌ از آنكه‌ او با خلق‌ مجانستی‌ بود، بلكه‌ محبّت‌ عبارت‌ است‌ از طاعت‌ بنده‌ مرحق‌ تعالی‌ را؛ و اهل‌ معرفت‌ اثبات‌ كردند محبّت‌ را و لّذت‌ را...
● آن‌ كس‌ كه‌ لذت‌ را نبرد، هیچ‌ نفهمید
امّا حدیث‌ اثبات‌ لّذت‌ عبارت‌ است‌ از حاصل‌ شدن‌ كمال‌ هر چیزی‌ را و دانستن‌ حصول‌ آنكه‌، اگر كمال‌ چیز حاصل‌ گردد و یابنده‌ را خبر نبود، كمال‌ نباشد، و شریف‌ترین‌ در یابندگان‌ نفس‌ انسان‌ است‌ و حق‌ عظیم‌ترین‌ معلومات‌ است‌، پس‌ لذت‌ انسان‌ كامل‌تر و وافرتر بود، ولكن‌ عنّین‌ را از لّذت‌ وقاع‌ ] نزدیكی‌ جنسی‌ [ خبر نبود اگر نیز شنود كه‌ مردان‌ را از آن‌ قسط‌ تمام‌ است‌ و خوش‌ گفته‌ است‌ آن‌ مرد پیر: «من‌ لم‌ یذُق‌ لم‌ یعرف‌».
● خوب‌ رویان‌ و عشق‌ ظرفا در نزد شیخ‌ اشراق‌ و ملاصدرا
بررسی‌ آثار سهرودی‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ براساس‌ اصول‌ فلسفی‌ خود، لّذتهای‌ حسّی‌ را صنم‌ و سایه‌ای‌ از لّذتهای‌ عقلی‌ دانسته‌، و با تمسّك‌ به‌ اشراقات‌ انوار و عقول‌، نظام‌ آفرینش‌ را تفسیر كرده‌ است‌. فیلسوف‌ بزرگ‌ اسلامی‌ صدرالمتألّین‌ شیرازی‌ اگر چه‌ در بسیاری‌ از مسائل‌ با سهرودی‌ به‌ مخالفت‌ برخاسته‌ مع‌ هذا با استناد به‌ اصول‌ فلسفه‌ و مبانی‌ حكمت‌ متعالیه‌ی‌ خود به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ است‌ كه‌ عشق‌ در همه‌ی‌ مراتب‌ هستی‌ساری‌ می‌باشد.
● عشق‌ به‌ خوب‌ رویان‌، ممدوح‌ است‌ یا مذموم‌؟
صدرالمتألهین‌ یك‌ فصل‌ از كتاب‌ كبیر خود را به‌ بحث‌ از عشق‌ ظرفا و خوب‌ رویان‌ اختصاص‌ داده‌ و درباره‌ی‌ ماهیت‌ آن‌ به‌ پژوهش‌ و بررسی‌ پرداخته‌ است‌. جای‌ هیچ‌ گونه‌ تردید نیست‌ كه‌ بسیاری‌ از ظرفا به‌ خوب‌ رویان‌ عشق‌ ورزیده‌ و به‌ دیدار شمائل‌ آنان‌ سخت‌ مشتاق‌ می‌باشند. در مورد ماهیّت‌ این‌ عشق‌ و ممدوح‌ بودن‌ یا مذموم‌ بودن‌ آن‌، میان‌ حكما اختلاف‌ فراوان‌ وجود دارد. برخی‌ از حكما این‌ عشق‌ را مذموم‌ دانسته‌ و بدیهای‌ آن‌ را یادآور گشته‌اند. گروهی‌ دیگر آن‌ را از جمله‌ فضائل‌ نفسانی‌ به‌ شمار آورده‌ و در این‌ باب‌ محاسن‌ بسیاری‌ نیر ذكر كرده‌اند. جماعتی‌ از حكما در این‌ مورد به‌ توقف‌ قائل‌ شده‌ و از درك‌ علل‌ و اسباب‌ آن‌ عاجز مانده‌اند. كسانی‌ از حكما نیز این‌ عشق‌ را یك‌ نوع‌ بیماری‌ نفسانی‌ خوانده‌اند. و بالأخره‌ گروهی‌ دیگر آن‌ را یك‌ جنون‌ الهی‌ دانسته‌اند.- اما صدرالمتألّهین‌ (به‌ عنوان‌ یك‌ حكیم‌ الهی‌ كه‌ همواره‌ امور عالم‌ را در ارتباط‌ با اسباب‌ كلّیّه‌ و مبادی‌ عالیه‌ و غایات‌ فلسفی‌ آنها مورد بررسی‌ قرار می‌دهد) عشق‌ ظرفا را به‌ خوب‌ رویان‌ جهان‌، از جمله‌ امور ممدوح‌ و نیكو به‌ شمار آورده‌ است‌.
وی‌ می‌گوید: عشق‌ ورزیدن‌ به‌ خوب‌ رویان‌ به‌ عنوان‌ یك‌ امر طبیعی‌ و بدون‌ هر گونه‌ تكلّف‌ و به‌ خود بستن‌، در دل‌ و روان‌ بسیاری‌ از اقوام‌ و ملل‌ موجود است‌. صدرالمتألّهین‌ منشأ پیدایش‌ این‌ نوع‌ عشق‌ را استحسان‌ شمائل‌ محبوب‌ به‌ شمار آورده‌ و ارباب‌ علوم‌ و صنایع‌ مستظرفه‌ را به‌ خصوص‌ در میان‌ برخی‌ از اقوام‌ و ملل‌، از آن‌ بی‌بهره‌ ندانسته‌ است‌. وی‌ می‌گوید: ما كسی‌ را نیافتیم‌ كه‌ دارای‌ قلب‌ لطیف‌ و طبع‌ دقیق‌ و ذهن‌ صاف‌ و بالأخره‌ روان‌ رحیم‌ بوده‌ باشد، ولی‌ در عین‌ حال‌ در تمام‌ مّدت‌ عمر خود از این‌ نوع‌ محبّت‌ بی‌بهره‌ به‌ شمار آید. بی‌بهره‌ بودن‌ از این‌ نوع‌ محبّت‌ برای‌ دلهای‌ سخت‌ و طبایع‌ خشك‌ به‌ خصوص‌ در میان‌ برخی‌ از اقوام‌ و ملل‌ امكان‌ تحقّق‌ داشته‌ و قابل‌ مشاهده‌ می‌باشد (۳) .
این‌ فیلسوف‌ بزرگ‌ درباره‌ی‌ غایت‌ و فوائد این‌ عشق‌ نیز به‌ بررسی‌ پرداخته‌ و بر این‌ عقیده‌ است‌ كه‌ ادب‌ آموختن‌ به‌ خردسالان‌ و تربیت‌ كردن‌ كودكان‌ و همچنین‌ آموختن‌ علوم‌ و معارف‌ مختلفه‌ به‌ آنان‌، از فوائد این‌ نوع‌ محبّت‌ می‌باشد، خردسالان‌ اگر چه‌ از تربیت‌ پدارن‌ و مادران‌ خود برخوردار و بهره‌مند می‌باشند ولی‌ هنوز به‌ معلّمان‌ مشفق‌ و استادان‌ مهربان‌ و عالم‌ نیازمند خواهند بود به‌ همین‌ جهت‌ است‌ كه‌ عنایت‌ ازلی‌ پروردگار رغبت‌ به‌ كودكان‌ و محبّت‌ به‌ خردسالان‌ و عشق‌ به‌ خوب‌ رویان‌ را در دل‌ و روان‌ بزرگان‌ قرار داد تا از این‌ طریق‌ باب‌ تعلیم‌ و تربیت‌ مفتوح‌ بماند و بزرگان‌ در مورد تعلیم‌ و تربیت‌ خوب‌ رویان‌ حّداكثر كوشش‌ را به‌ عمل‌ آورند.
● خوب‌ رویان‌، تجلی‌گاه‌ جمال‌ خدایند
به‌ این‌ ترتیب‌ وجود این‌ نوع‌ علاقه‌ و محبّت‌ در دل‌ علما و ظرفا بیهوده‌ نبوده‌ و دارای‌ فوائد بسیار می‌باشد. در واقع‌ می‌توان‌ گفت‌ عشق‌ ظرفا به‌ خوب‌ رویان‌ چیزی‌ جز اشتیاق‌ و علاقه‌ به‌ رؤیت‌ جمال‌ انسانیّت‌ نمی‌باشد، جمال‌ انسانیّت‌ نیز چیزی‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از آثار جمال‌ و جلال‌ خداوند در آن‌ ظاهر است‌. در قرآن‌ شریف‌ آمده‌ است‌: «لقد خلقنا الأنسان‌ فی‌ احسن‌ تقویم‌» و نیز در همین‌ باره‌ آمده‌ است‌: «ثم‌ انشأناه‌ خلقاً آخر فتبارك‌ اللّه‌ احسن‌ الخالقین‌».
● باز هم‌ عشق‌ به‌ خوب‌ رویان‌، منطقی‌ است‌
صدرالمتألّهین‌ می‌گوید: اعّم‌ از اینكه‌ مقصود از «خلق‌ آخر» در این‌ آیه‌ی‌ مباركه‌، صورت‌ ظاهر و كامل‌ انسان‌ باشد، یانفس‌ ناطقه‌، باز هم‌ عشق‌ ظرفا به‌ خوب‌ رویان‌ قابل‌ توجیه‌ است‌. زیرا ظاهر همواره‌ عنوان‌ باطل‌ بوده‌ و صورت‌ پیوسته‌ مثال‌ حقیقت‌ می‌باشد. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌ گفت‌ بدن‌ انسانی‌ با همه‌ی‌ خصلتها و خصوصّیاتش‌ طراز نفس‌ و صفات‌ آن‌ بوده‌، و مجاز قنطره‌ای‌ است‌ كه‌ به‌ سوی‌ حقیقت‌ كشیده‌ شده‌ است‌. به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ گفت‌ عشق‌ و علاقه‌ به‌ خوب‌ رویان‌، اگر از شهوت‌ حیوانی‌ ناشی‌ نشده‌ باشد و مبدء آن‌ را تنها استحسان‌ شمائل‌ معشوق‌ تشكیل‌ دهد نه‌ اینكه‌ از صفات‌ مذموم‌ نیست‌، بلكه‌ از جمال‌ فضائل‌ انسانی‌ نیز به‌ شمار می‌آید. مّلاصدرا می‌گوید: این‌ فضیلت‌ از جمله‌ فضائلی‌ است‌ كه‌ قلب‌ و دل‌ آدمی‌ را نرم‌ و رقیق‌ كرده‌ و ذهن‌ وی‌ را از امور ناشایسته‌ پاك‌ و پیراسته‌ می‌گرداند، نفس‌ ناطقه‌ را نیز آگاه‌ و بیدار كرده‌ و آن‌ را برای‌ ادراك‌ امور شریفه‌ مهیّا می‌سازد. به‌ هیمن‌ جهت‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از مشایخ‌ در راه‌ سلوك‌ مریدهای‌ خود را در آغاز به‌ این‌ نوع‌ عشق‌ توصیه‌ كرده‌ و آنان‌ را به‌ داشتن‌ این‌ صفت‌ ترغیب‌ می‌نمایند.
● همیشه‌ عاشق‌ خوب‌ رویان‌ و معطل‌ آنان‌ شدن‌ هم‌ صحیح‌ نیست‌
باید توجه‌ داشت‌ كه‌ صدرالمتألّهین‌ عشق‌ نفسانی‌ را در انسان‌ از جمله‌ فضائل‌ به‌ شمار آورده‌ ولی‌ در عین‌ حال‌، این‌ فضیلت‌ را به‌ طور مطلق‌ در همه‌ی‌ اوقات‌ و در همه‌ی‌ حالات‌ و برای‌ همه‌ی‌ اشخاص‌ ممدوح‌ و نیكو ندانسته‌ است‌. وی‌ بر این‌ عقیده‌ است‌ كه‌ این‌ نوع‌ محبّت‌ در اواسط‌ سلوك‌ عرفانی‌، برای‌ بیرون‌ كشیدن‌ انسان‌ از دریای‌ شهوتهای‌ حیوانی‌ مفید و مؤثر می‌باشد ولی‌ پس‌ از استكمال‌ نفس‌ به‌ علوم‌ الهی‌ و اتّصال‌ به‌ عالم‌ قدس‌ اشتغال‌ به‌ این‌گونه‌ اموردون‌ شأن‌ انسان‌ بوده‌ و شایسته‌ی‌ مقام‌ رفیع‌ وی‌ نمی‌باشد. شیخ‌ مصلح‌ الدین‌ سعدی‌ شیرازی‌ نیز در یك‌ بیت‌ چنین‌ می‌گوید:
كه‌ گفت‌ بر رخ‌ زیبا نظر خطا باشد؟ خطا بود كه‌ نبینند روی‌ زیبا را● عشق‌؛ موضوع‌ مجادله‌ مشائیان‌ و اشراقیان‌!
شیخ‌ الّرئیس‌ ابوعلی‌سینا فصل‌ پنجم‌ از رساله‌ی‌ عشق‌ را به‌ گرایش‌ به‌ جمال‌ خوب‌ رویان‌ و نظر بازی‌ اختصاص‌ داده‌ و با ذكر چهار مقدمه‌ی‌ بالنسبه‌ طولانی‌ به‌ اثبات‌ مقصود پرداخته‌ است‌. نقل‌ بخشی‌ از عین‌ عبارت‌ ابن‌سینا در اینجا بی‌مناسبت‌ نمی‌باشد.
«الفصل‌ الخامس‌ فی‌ عشق‌ الظرفا و الفتیان‌ الاوجه‌ الحسان‌»
«یجب‌ ان‌ تقّدم‌ امام‌ غرضنا فی‌ هذا الفضل‌ مقّدمات‌ اربع‌: احدها ان‌ كّل‌ واحد من‌ القوی‌ النفسانیهٔ‌ مهما انضّم‌ الیها قّوه‌ اعلی‌ منها فی‌ الشرف‌ احتازت‌ بانضمامها و سریان‌ البهاءهٔ‌ الیها زیادهٔ‌ صقولهٔ‌ و زینهٔ‌ حتّی‌ تصیر بذلك‌ افاعیلها البارزهٔ‌ عنها زائدهٔ‌ علی‌ مایكون‌ لها بانفرادها اما بالعددو اما بحسن‌ الاتقان‌... (۴) »
بنابراین‌ میان‌ صدرالمتألّهین‌ و شیخ‌ الّرئیس‌ ابوعلی‌سینا در مورد این‌ مسئله‌ نیز مانند برخی‌ از مسائل‌ دیگر اختلاف‌ نظر و تفاوت‌ سلیقه‌ دیده‌ می‌شود. مع‌ الصف‌ سهرودی‌ نیز در مورد نظر بازی‌ مانند بسیاری‌ از مسائل‌ دیگر موضع‌ خاص‌ خود را داشته‌ و طریقه‌ی‌ وی‌ به‌ طور كلّی‌ از راهی‌ كه‌ ابن‌سینا پیموده‌ است‌ جدا می‌باشد. این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ بر این‌ عقیده‌ است‌ كه‌ لّذتهای‌ این‌ جهان‌ از لذتهای‌ عقلی‌ و نوری‌ ناشی‌ می‌گردد. وی‌ می‌گوید انسان‌ كسی‌ را نمی‌خواهد و جمالی‌ را نمی‌طلبد مگر اینكه‌ در آن‌ شائبه‌ای‌ از نورانیّت‌ و اثری‌ از روحانیت‌ وجود داشته‌ باشد. عبارت‌ این‌ فیلسوف‌ در این‌ باب‌ چنین‌ است‌:
«...و كل‌ لذهٔ‌ برزخیهٔ‌ انّما حصلت‌ بأمر نوری‌ رش‌ علی‌ البرز خ‌ حتّی‌ ان‌ لذهٔ‌ الوقاع‌ ایضاً رشحٌ عن‌ اللّذات‌ الحقهٔ‌ (۵) ...»
● صوفیان‌ و انحراف‌ برداشت‌ از نظریه‌ عشق‌ اشراقی‌
چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ این‌ نگرش‌ اشراقی‌ به‌ همراه‌ پاره‌ای‌ سنت‌گریزیهای‌ نابخردانه‌ صوفیان‌، زمینه‌ساز رفتارهایی‌ میان‌ ایشان‌ گردیده‌ كه‌ در ادبیات‌ فارسی‌ تحت‌ عنوان‌ «نظرورزی‌» و «شاهدبازی‌» از آن‌ یاد شده‌ و مراد از آن‌ هم‌ گرایش‌ به‌ همجنس‌ و افعال‌ قبیحه‌ در میان‌ صوفیان‌ بوده‌ است‌.
▪ افشاگری‌ تلخ‌ ابن‌جوزی‌
یكی‌ از اسناد مهم‌ باب‌ فوق‌، مطالبی‌ است‌ كه‌ ابوالفرج‌ ابن‌جوزی‌ (متوفی‌ ۵۹۷) از وعاظ‌ معروف‌ قرن‌ ششم‌ در كتاب‌ تلبیس‌ ابلیس‌ آورده‌ است‌. او در این‌ كتاب‌، مفاسدی‌ را كه‌ گریبانگیر عالمان‌ و حاكمان‌ و شاهان‌ و زاهدان‌ و صوفیان‌ و امثال‌ ایشان‌ است‌ و برشمرده‌ است‌ و از جمله‌ مفاسد صوفیان‌ به‌ شاهدبازی‌ (گرایش‌ مذكران‌ به‌ مذكر) ایشان‌ می‌رسد. این‌ بخش‌ از نوشته‌ی‌ او را به‌ ترجمه‌ی‌ آقای‌ علیرضا ذكاوتی‌ قراگزلو نقل‌ می‌كنیم‌:
«تلبیس‌ ابلیس‌ بر صوفیان‌ در مصاحبت‌ با نوجوانان‌:
بدان‌ كه‌ بیشتر صوفیان‌ برخویش‌، طریق‌ نظر بر زنان‌ بیگانه‌ را بسته‌اند. و از نكاح‌ به‌ عبادت‌ پرداخته‌اند و مصاحبت‌ نوجوانان‌ با ایشان‌ از راه‌ ارادت‌ و آموختن‌ پارسایی‌ اتفاق‌ افتاده‌. و ابلیس‌ صوفیان‌ را به‌ تدریج‌ به‌ نوجوانان‌ مایل‌ ساخته‌ است‌. و آن‌ هفت‌ صورت‌ دارد. (۶)
۱) برخی‌ از صوفیان‌ اصلاً به‌ زنان‌ میل‌ نداشتند و تن‌ به‌ ازدواج‌ نمی‌دادند.
۲) برخی‌ معتقد به‌ حلول‌ خدا در غلامان‌ زیبا بودند و برخی‌ از زنان‌ زیبا را تجلی‌ گاه‌ زیبایی‌ خداوند می‌دانستند.
۳) برخی‌ از صوفیان‌ معتدل‌ بودند و به‌ نگاه‌ به‌ زیبارویان‌ بسنده‌ می‌كردند و می‌گفتند نظرورزی‌ ما برای‌ عبرت‌ گرفتن‌ است‌ و از روی‌ شهوت‌ نیست‌.
۴) صوفیی‌ به‌ نام‌ مهرجان‌ مجوسی‌ (كه‌ مسلمان‌ شده‌ بود) مانند سقراط‌ با امردی‌ در یك‌ بستر می‌خفت‌ امّا مرتكب‌ منكر نمی‌شد.
۵) صوفیی‌ برای‌ آنكه‌ عشق‌ امردید او را به‌ منكر نكشاند خود را در رودخانه‌ غرق‌ كرد.
۶) صوفی‌ كه‌ او را از معشوقش‌ جدا كرده‌ بودند با كارد معشوق‌ را كشت‌!
۷) ابن‌جوزی‌ اعتراف‌ می‌كند كه‌ بسیاری‌ از صوفیان‌ كه‌ با شاهد بودند مرتكب‌ فعل‌ زشتی‌ نمی‌شدند امّا «همین‌ كلنجار رفتن‌ بیهوده‌شان‌ با نفس‌، آنان‌ را از یاد خدا به‌ غیر خدا مشغول‌ داشته‌ است‌».
بیشترین‌ تكیه‌ ابن‌جوزی‌ بر نظربازی‌ صوفیان‌ است‌ و می‌گوید ابن‌طاهر مقدسی‌ كتابی‌ در جواز نظر به‌ امردان‌ تألیف‌ كرده‌ بود و خود او نیز كتاب‌ مستقلی‌ موسوم‌ به‌ ذمّالهوی‌ درباره‌ی‌ نظربازی‌ نوشته‌ بود.
▪ شاهد بازی‌ اشا عره‌!
چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ كه‌ این‌ عادت‌ ناپسند كه‌ با ظاهر اشراقی‌ و روحانی‌ آراسته‌ می‌شده‌، در میان‌ اشاعره‌ و نیز به‌ لحاظ‌ نظری‌ مقبول‌ بوده‌ است‌. اشاعره‌ كه‌ به‌ رؤیت‌ معتقد بودند می‌گفتند مشاهده‌ی‌ حق‌ است‌ یا تمرینی‌ است‌ برای‌ روزی‌ كه‌ به‌ مشاهده‌ی‌ جمال‌ حق‌ خواهند رسید و لذا اتفاق‌ می‌افتاد كه‌ در كوچه‌ و خیابان‌ گریبان‌ زیبارویی‌ را بگیرند و از او تقاضا كنند كه‌ بگذارند به‌ او نگاه‌ كنند! امیهٔ‌بن‌صامت‌ صوفی‌ چون‌ به‌ امرد زیبارویی‌ می‌نگریست‌ این‌ آیه‌ را می‌خواند: و هو معكم‌ اینما كنتم‌ (و خدا با شماست‌ هر كجا كه‌ باشید).
به‌ روایت‌ تاریخ‌، از نظر شاهدبازی‌ و هم‌ جنس‌گرایی‌، صوفیان‌ دو دسته‌ بودند. قلیلی‌ از آنان‌ ابن‌عربی‌ و شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ و شمس‌تبریزی‌ و مولانا همجنس‌ بازی‌ را نمی‌پسندیدند اما دسته‌ی‌ دیگر كه‌ اكثریت‌ با آنان‌ بود شاهدباز بودند. این‌ دسته‌ی‌ اخیر برای‌ توجیه‌ كار خود از آموزه‌های‌ عرفانی‌ و اشراقی‌، سوء استفاده‌ می‌كردند. در عرفان‌ می‌گویند اللّ&#۰۳۹;هُ جمیلٌ و یُحبُّ الجمال‌ یعنی‌ خداوند زیباست‌ و زیبایی‌ را دوست‌ دارد. پس‌ دوست‌ داشتن‌ زیبارویان‌ تشبّه‌ به‌ اخلاق‌ الله‌ است‌. صوفیان‌ می‌گویند: «مقیّد به‌ مطلق‌ پیوسته‌ است‌ و از این‌رو زیبایهای‌ جزئی‌ هم‌ نمودی‌ از آن‌ زیبایی‌ كل‌ است‌». مولانا می‌گوید:
خوب‌ رویان‌ آینه‌خوبی‌ او عشق‌ ایشان‌ عكس‌ مطلوبی‌ او
زیباییِ شاهدان‌، مقید و زیباییِ حق‌، مطلق‌ است‌. تعبیر افلاطونی‌ آن‌ این‌ است‌ كه‌ این‌ زیباییهای‌ زمینی‌ یك‌ الگوی‌ آسمانی‌ دارند. مولانا به‌ سوء استفاده‌ برخی‌ از صوفیان‌ از این‌ آموزه‌ اشاره‌ كرده‌ و می‌گوید:
ور تو گویی‌ جزو پیوسته‌ كُل‌ است‌ خار می‌خور، مُقرون‌ گل‌ است‌
استاد فروزانفر در شرح‌ آن‌ می‌نویسد: «مقیّد از جهت‌ اینكه‌ مرتبه‌ای‌ از مراتب‌ ظهور مطلق‌ است‌ به‌ دو پیوسته‌ و متّصل‌ است‌. از این‌ لطیفه‌ ممكن‌ است‌ بعضی‌ گمراه‌ شوند و عشق‌ به‌ جزو را عشق‌ به‌ كل‌ پندارند، چنان‌ كه‌ طایفه‌ای‌ از صوفیه‌ جمال‌پرستی‌ را به‌ همین‌ دلیل‌ برگزیده‌ و یكی‌ از اصول‌ طریقت‌ فرض‌ كرده‌اند. مولانا نخست‌ از طریق‌ حسّ و عادت‌ جواب‌ می‌گوید و بر سبیل‌ معارضه‌ این‌ اندیشه‌ را رد می‌كند بدین‌ گونه‌ كه‌ براین‌ فرض‌، خار نیز با گل‌ پیوسته‌ است‌ و هر دو از یك‌ درخت‌ می‌رویند ولی‌ هیچ‌ كس‌ این‌ دو را یكسان‌ نمی‌پندارد و به‌ جای‌ گل‌ خار نمی‌خورد و نمی‌بوید... این‌ بیان‌ ممكن‌ است‌ به‌ طریق‌ اشارت‌، انتقادی‌ باشد ار روش‌ جمال‌پرستی‌ و پیروان‌ اوحدالدین‌ كرمانی‌ و علی‌ حریری‌ ] متوفی‌ ۶۴۵ [ » (۷)
● تئوریزه‌ كردن‌ شاهدبازی‌ توسط‌ صوفیان‌!
اصل‌ معروف‌ عرفانی‌ دیگر این‌ است‌ كه‌ المجازُ قَنْطرهُٔ الحقیقهِٔ یعنی‌ عشق‌ مجازی‌ پلی‌ است‌ برای‌ وصول‌ به‌ عشق‌ حقیقی‌. بدین‌ ترتیب‌ صورت‌پرستی‌ می‌تواند تمرینی‌ باشد برای‌ عشق‌ ورزیدن‌ به‌ الله‌. مولانا در این‌ معنی‌ می‌فرماید:
عاشقی‌ گر زین‌ سر و گر زان‌ سر است‌ عاقبت‌ ما را بدان‌ سر رهبر است‌
استاد فروزانفر در توضیح‌ این‌ بیت‌ می‌نویسد: «بعضی‌ از صوفیان‌ نیز پرستش‌ جمال‌ و زیبایی‌ را موجب‌ تلطیف‌ احساس‌ و ظرافت‌ روح‌ و سرانجام‌ سبب‌ تهذیب‌ اخلاق‌ و زیبایی‌ و كمال‌ انسانیت‌ می‌شمرده‌اند و گاهی‌ آن‌ را ظهور حق‌ و یا حلول‌ وی‌ به‌ نعت‌ جمال‌ در صور جملیه‌ می‌دانسته‌اند و سر دسته‌ی‌ این‌ گروه‌ ابوحُلْمان‌ دمشقی‌ است‌ كه‌ اصلاً از مردم‌ فارس‌ و ایرانی‌ نژاد بوده‌ و پیروانش‌ را حُلْمانیه‌ می‌خوانده‌اند و چون‌ عقیده‌ی‌ خود را در دمشق‌ اظهار كرده‌ است‌ به‌ دمشقی‌ شهرت‌ گرفته‌ است‌. این‌ حُلْمانیان‌ مردمی‌ با ذوق‌ و خوش‌ مشرب‌ بوده‌اند و به‌ پیروی‌ از پیر خود هر جا زیبارویی‌ را می‌دیده‌اند بی‌روپوش‌ و ملاحظه‌ و به‌ آشكارا پیش‌ وی‌ به‌ خاك‌ می‌افتاده‌اند و سجده‌ می‌كرده‌اند اگر چه‌ علی‌ بن‌ عثمان‌ هجویری‌ ] صاحب‌ كشف‌ المحجوب‌ [ ابوحلمان‌ را از این‌ عقیده‌ مبرا می‌داند.
ظاهراً ابوحلمان‌ در قرن‌ سوّم‌ می‌زیسته‌ و همان‌ كس‌ است‌ كه‌ ابونصر سرّاج‌ از وی‌ به‌ نام‌ ابو حُلْمان‌ صوفی‌ یاد می‌كند. پیروان‌ او تا اوایل‌ قرن‌ پنجم‌ وجود داشته‌اند و عبدالقادر بغدادی‌ (متوفی‌ ۴۲۹) یكی‌ از آنها را دیده‌ و با وی‌ محاجّه‌ كرده‌ است‌... و گمان‌ می‌رود كه‌ لفظ‌ «شاهد» و «حجّت‌» به‌ معنی‌ زیبا روی‌ در مصطلحات‌ صوفیان‌ از این‌ عقیده‌ سرچشمه‌ گرفته‌ است‌ به‌ مناسبت‌ آنكه‌ زیبارویان‌ گواه‌ یا دلیل‌ جمال‌ حق‌ تعالی‌ فرض‌ شده‌اند. احمد غزالی‌ (متوفی‌ ۴۲۰) و عین‌ القضاء میانجی‌ از اعاظم‌ صوفیه‌ (مقتول‌ ۵۲۵) و اوحدالدین‌ حامدبن‌ ابی‌ الفخر كرمانی‌ (متوفی‌ ۶۴۵) و فخرالدین‌ عراقی‌ (متوفی‌ ۶۸۸) هم‌ بر این‌ عقیده‌ بودند و داستانهای‌ شاهد بازی‌ و جمال‌ پرستی‌ ایشان‌ در كتب‌ رجال‌ و حكایات‌ صوفیه‌ مذكور است‌. این‌ رباعی‌ از اوحدالدّین‌ كرمانی‌ عقیده‌ی‌ ابوحُلْمان‌ را به‌ خوبی‌ یادآوری‌ می‌كند.
زآن‌ می‌نگرم‌ به‌ چشم‌ سر در صورت‌ زیرا كه‌ ز معنی‌ است‌ اثر در صورت‌
این‌ عالم‌ صورت‌ است‌ و ما در صوریم‌ معنی‌ نتوان‌ دید مگر در صورت‌
ولی‌ شمس‌الدین‌ تبریزی‌ و مولانا صورت‌پرستی‌ را بدین‌ گونه‌ كه‌ در طریقه‌ی‌ حُلْمانیان‌ است‌ نمی‌پسندیده‌اند و عشق‌ به‌ كمال‌ و مرد كامل‌ را كه‌ عین‌ عشق‌ به‌ خداست‌ اصل‌ و پایه‌ی‌ خود قرار داده‌اند.» (۸)
● حلول‌ حق‌ در صورت‌ زیبا!
در توضیح‌ مطالب‌ استاد فروزانفر اضافه‌ شود كه‌ برخی‌ از صوفیان‌ معتقد به‌ حلول‌ حق‌ در صورتهای‌ زیبا بودند و ظاهراً به‌ همین‌ سبب‌ بود كه‌ به‌ خوب‌ رویان‌ شاهد و حجّت‌ می‌گفتند. گویا ابوحُلْمان‌ دمشقی‌ صوفی‌ قرن‌ سوم‌ كه‌ در اصل‌ ایرانی‌ و از اهالی‌ فارس‌ بود این‌ نظر را داشت‌؛ اگر چه‌ هجویری‌ این‌ عقیده‌ را رد می‌كند. (هجویری‌ در كشف‌ المحجوب‌ (ص‌ ۳۲۴) از ابوحُلْمان‌ دمشقی‌ ذیل‌ حلولیه‌ یاد كرده‌ است‌).
● صوفیان‌ پاك‌، مخالفان‌ شاهدبازی‌ (همجنس‌گرایی‌) بودند
چنان‌ كه‌ اشاره‌ شد صوفیانی‌ هم‌ بوده‌اند كه‌ شاهد بازی‌ را نمی‌پسندیده‌اند. مولانا در دفتر دوّم‌ مثنوی‌ ابیاتی‌ دارد در این‌ معنی‌ كه‌ زیبایی‌ در بشر عاریتی‌ است‌ و لذا چون‌ معشوق‌ پیر می‌شود و زیبایی‌ خود را از دست‌ می‌دهد، محبت‌ عاشقان‌ هم‌ فروكش‌ می‌كند، لذا باید عاشق‌ سرچشمه‌ زیبایی‌ (خدا) بود:
چون‌ زراندود است‌ خوبی‌ در بشر ورنه‌ چون‌ شد شاهد تو، پیرْخر
چون‌ فرشته‌ بود همچون‌ دیو شد كان‌ ملاحت‌ اندرو عاریه‌ بد
اندك‌ اندك‌ می‌ستاند آن‌ جمال‌ اندك‌ اندك‌ خشك‌ می‌گردد نهال‌
استاد فروازانفر در ضمن‌ توضیح‌ این‌ ابیات‌ می‌نویسد: «گمان‌ می‌رود كه‌ این‌ ابیات‌ انتقاد است‌ از كسانی‌ كه‌ شاهدبازی‌ پیش‌ گرفته‌ و می‌گفته‌اند كه‌ ما در پرستش‌ صورت‌ نظر بر صانع‌ داریم‌ مه‌ بر مصنوع‌ و پیوسته‌ با زیبارویان‌ معاشرت‌ داشته‌ و آن‌ را سبب‌ كمال‌ نفس‌ می‌دانسته‌اند. و این‌ عقیده‌ از قرن‌ سوم‌ در میانه‌ی‌ صوفیان‌ پدید آمده‌ و تا روزگار مولوی‌ عده‌ای‌ بدان‌ معتقد بوده‌اند (از قبیل‌ احمد غزالی‌ و اوحدالدین‌كرمانی‌ و فخرالدین‌ عراقی‌). و بزرگان‌ صوفیه‌ این‌ فكر را زاده‌ی‌ تنگی‌ نظر و كدورت‌ مشرب‌ شمرده‌اند و این‌ گروه‌ را كه‌ بی‌پرواز و آشكار بر این‌ روش‌ سیر می‌كرده‌اند به‌ دلیل‌ عقل‌ و نقل‌ و شواهد طریقت‌ رد نموده‌اند از آن‌ جمله‌: شیخ‌ الاسلام‌ احمد جام‌ در كتاب‌ انیس‌ التابئین‌ و سعدی‌ در باب‌ هفتم‌ از بوستان‌ شمس‌ الدین‌ تبریزی‌ و مولانا جلال‌ الدین‌ هم‌ از این‌ اندیشه‌ فاسد دوری‌ جسته‌ اوحدالدین‌ كرمانی‌ را نكوهش‌ فرموده‌اند» (۹)
منبع: /www.iptra.i ۱/۶/۸۵
منبع : بلاغ