یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


هرگز از ماه عسلِ عشق بیرون نیایید!!


هرگز از ماه عسلِ عشق بیرون نیایید!!
هرگز از ماهِ عسلِ عشق بیرون نیایید.
مدام یکدیگر را کشف کنید.
و برای ابرازِ عشقِ خود، شیوه‌هایی تازه بیابید
عشق، در مرتبه‌ی نازلِ ذهنِ منطقی تحقق نمی‌یابد. عشق، زمانی تحقق می‌یابد که انسان، با هستی مماس شده باشد.
عشق، از سه‌مرتبه گذر می‌کند یا در سه بُعد، خود را ظاهر می‌سازد: نخستین مرتبه‌ی عشق، حیوانی‌ست، نیاز است و به شهوت آغشته است. در این مرتبه، عشق، جویای تملکِ معشوق است. در این مرتبه، عاشق، معشوق را وسیله می‌بیند.
مرتبه‌ی دومِ عشق، انسانی‌ست. این مرتبه، برتر از مرتبه‌ی نخست است. در این مرتبه، عاشق، معشوق را وسیله نمی‌بیند بلکه او را با خود برابر می‌داند. در این مرتبه، معشوق به همان اندازه هدف است که عاشق. در مرتبه‌ی دومِ عشق، تو جویای بهره‌مندی از معشوق نیستی بلکه می‌کوشی تا وجودِ خود را، شادمانی‌هایت را، نغمه‌هایت را و شعرِ زندگی‌ات را با او سهیم شوی. در این مرتبه، عشق، سهیم‌شدن است.
مرتبه‌ی دومِ عشق، تملک‌جویانه نیست. در مرتبه‌ی نخست، عشق، حصار می‌کشد اما در مرتبه‌ی دوم، عشق، آزاد می‌کند.
مرتبه‌ی سومِ عشق، الهی‌ست. در این مرتبه، عشق، رابطه نیست، حالت نیست، بلکه مقامِ توست، نحوه‌ی بودنِ توست، خاصیتِ توست. در این مرتبه، نگاهِ تو، رفتارِ تو، فکرِ تو و همه‌ی وجودِ تو عاشقانه می‌شود، شاعرانه می‌شود. حتی وقتی به سنگی دست می‌کشی، گویی گیسوی عطرافشانِ محبوبِ خود را نوازش می‌کنی.
در مرتبه‌ی سومِ عشق، معشوق در میان نیست بلکه عشق در میان است و بس. این مرتبه از عشق، فراتر از تمامی دوگانه‌پنداری‌هاست. در این مرتبه، نه عاشق در میان است و نه معشوق؛ فقط عشق هست.
مرتبه‌ی سومِ عشق، فرجامِ زندگی‌ست.
بسیاری از آدم‌ها در مرتبه‌ی نخست می‌مانند و گامی فراتر نمی‌گذارند. عده‌ی کمی به مرتبه‌ی دومِ عشق می‌رسند. آنانی که به مرتبه‌ی سوم می‌رسند، بسیار اندک‌اند. البته رسیدن به مرتبه‌ی سوم برای همگان امکان‌پذیر است. فقط باید همتی جانانه را بدرقه‌ی راه کرد و از فیضِ روح‌القُدُس مدد جُست.
فیضِ روح‌القُدُس اَرْ باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن‌چه مسیحا می‌کرد
ساحتِ سومِ عشق، ساحتِ جاودانگی‌ست.
دستِ مرگ و فنا به ساحتِ عشق الهی نمی‌رسد.
در مرتبه‌ی سومِ عشق، معشوق در میان نیست،
بلکه عشق در میان است و بس.
این مرتبه از عشق، فراتر از تمامی ثنویت‌هاست.
در این مرتبه، نه عاشق در میان است و نه معشوق؛
فقط عشق هست.
جبران خلیل جبران می‌گوید:
بگذارید بینِ با هم بودن‌تان، اندکی فاصله باقی بماند.
بگذارید نسیم‌های آسمانی، در میانِ شما به رقص آیند و در فضای بین‌تان، آسوده بچرخند.
به هم عشق بورزید،
اما از عشق بند نسازید.
بهتر آن است که عشق،
دریایی باشد موّاج
و دو ساحلِ وجودِ شما را به هم بپیوندد.
اگر با هم بودنِ شما ثمره‌ی نیاز و شهوت نباشد، عشقِ شما هر روز ژرف‌تر و گسترده‌تر خواهد شد.
شهوت، همه‌چیز را تنزّل می‌دهد.
با هم باشید،
اما جویای تفوّق و برتری بر یکدیگر نباشید.
جویای تملکِ یکدیگر نباشید
و فردیت و آزادی را از هم نگیرید.
وقتی با هم هستید،
بگذارید بینِ با هم بودن‌تان، اندکی فاصله باقی بماند.
هر کدامِ شما، فضای ویژه‌ی خود را دارد؛
فضایی که می‌تواند در آن آزادانه تنفس کند.
عشق، هرگز تردید نمی‌کند
و حسادت نمی‌ورزد.
عشق، هرگز آزادی معشوق را نمی‌ستاند.
عشق، هرگز خود را تحمیل نمی‌کند.
عشق، آزادی می‌بخشد
و آزادی هنگامی مُیسّر می‌شود
که بینِ عاشق و معشوق، فاصله‌ای باقی مانده باشد.
بگذارید بینِ با هم بودن‌تان، اندکی فاصله باقی بماند.
این سخن، حاوی تناقض نیست.
هرچه بیشتر به یکدیگر فضا بدهید،
بیشتر با هم خواهید بود.
هرچه بیشتر به یکدیگر آزادی بدهید،
صمیمانه‌تر و صادقانه‌تر با هم خواهید زیست.
بگذارید نسیم‌های آسمانی، در میانِ شما به رقص آیند و در فضای بین‌تان، آسوده بچرخند.
اگر به هم بچسبید و آزادی را از هم بگیرید،
گُلِ عشق می‌پژمُرَد.
مسیحا برزگر
منبع : سایت سیمرغ


همچنین مشاهده کنید