دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نظام؛ احمدی نژاد یا موسوی پشت میز مذاکره؟


نظام؛ احمدی نژاد یا موسوی پشت میز مذاکره؟
یادداشت حاضر به این نکته می پردازد که وضعیت بین المللی ایران و رویکرد سیاست خارجی ایران چه تاثیری در حضور نابه هنگام موسوی در صحنه ی انتخابات داشته است .برای برسی این مسئله باید به رویکرد جدید آمریکا وغرب به منطقه وموضع نظام جمهوری اسلامی به این رویکرد توجه داشت.
هنگامی که جورج بوش بر سر کار آمد جامعه ی آمریکا به دنبال کسب قدرت بیشتر در جهان بود و با توجه به اتفاقاتی که در آمریکا رخ داد ،همچون واقعه ی ۱۱ سپتامبر ،این رویکرد تقویت شد و دولت بوش هم برای تحقق این رویکرد ، تاکتیک جنگ با جوامع به اصطلاح خطر ساز برای آمریکا را برگزید.
بوش خطر اساسی برای جهان را گروه طالبان و سه کشور ایران، عراق وکره شمالی می دانست .وی برای نابودی طالبان به افغانستان و برای نابودی صدام به عراق لشگر کشی کرد ولی نسخه ی بوش برای ایران نسخه ی متفاوت بود ؛ او با سیاست مشهور چماق وهویج پیش رفت.
اما پس از روی کار آمدن اوباما وضعیت تغییر کرد، اگر بوش رییس جمهور جنگ بود ،اوباما به رییس جمهور صلح تبدیل شد، سیاست جنگی آمریکا بعد از ۸ سال در حال تبدیل به سیاستی کاملا صلح طلبانه در جهان است و اوباما هم پرچم دار این صلح طلبی است.
اوباما دست دوستی به سوی تمام ملت ها و کشور هایی که در دوره ی بوش دشمن آمریکا بودند دراز کرده است .او با چاوز، بشار اسد و روسای جمهور کمونیست آمریکای جنوبی دیدار کرد .او به حماس وحزب الله پیام آشتی داد .اوباما سال جدید شمسی را به جدی ترین دشمن امریکا تبریک گفت؛همه ی این موارد نشان از تغییرات گسترده در رویه ی دیپلماتیک آمریکا دارد.
اوباما به دنبال حل بحران خاورمیانه است و با توجه به نتایج منفی سیاست بوش ، می داند که باید با رویکردی جدید با خاورمیانه تعامل کرد. اوباما می داند برای حل بحران پاکستان، نا امنی های عراق وافغانستان و حل مشکل فلسطین ولبنان، نیاز شدیدی به اتحاد و هماهنگی با ایران دارد ودر همین راستا در تلاش است که بتواند رضایت ایران را برای برقراری رابطه جلب کند، همکاری ایران و آمریکا برای حل مشکلات افغانستان هم در این راستا بود.
اما در طرف دیگر ماجرا ایران قرار دارد. ایران از هر طرف با پدیده ی جنگ و نا امنی روبروست،.وضعیت نا مساعد افغانستان، پاکستان وعراق ایران را هر روزه در معرض خطر بیشتر قرار می دهد، خطری که ایران به تنهایی نمی تواند با آن مقابله کند.از طرف دیگر اگر ایران به رابطه با آمریکا رضایت ندهد این کشورهای عربی خواهند بود که بیشترین سود را خواهند برد ، چنان که تاکنون سود سرشاری از مزایای قطع روابط تهران - واشنگتن برده اند.
رویکرد ایران به سیاست خارجی اش یک رویکرد منطقه ایست ودر تلاش است که به قدرت اول منطقه تبدیل شود. قدرت گرفتن اعراب می تواند برای ایران مانعی بزرگ باشد.
از سوی دیگر بهبود روابط متحدان ایران در آمریکای جنوبی با آمریکا باعث شده است که کشورهای آمریکای جنوبی هم نتوانند برای ایران به پایگاهی مطمئن تبدیل شوند و اگر ایران به رویکرد خصمانه ی خود با آمریکا ادامه دهد، از دستیابی به اهداف سیاست خارجی خویش باز می ماند.
همان گونه که گفتمان آمریکا نسبت به ایران دچار تغییرات اساسی شده است، در گفتمان ایران نیز تغییر مشهود است که این موضوع را به خوبی می توان در سخنان رهبر عالی مقام جمهوری اسلامی ایران در مشهد مشاهده کرد ، آن جا که اظهار داشتند: "ملت ما از این‌که با زبان تهدید و تطمیع با او صحبت کنند بدش می‌آید البته ما سابقه‌ای از رییس جمهور و دولت جدید امریکا نداریم بنا براین بر اساس عملکرد آنها قضاوت می‌کنیم".
رهبری ایران سعی دارد به آمریکا راهکار ایجاد رابطه با ایران را نشان بدهد، او می گوید زبان تطمیع و تهدید کار ساز نیست و در عمل، دوستی را باید ثابت کرد.
آیت الله خامنه ای فرمودند: "اگر واقعا چیزی جز بخش اندکی از ادبیات شما تغییر کرده است نشان دهید، آیا دشمنی شما با ملت ایران پایان یافته؟ داراییهای ایران را آزاد کرد ه اید؟ تحریمها را برداشته اید؟ از لجن پراکنی و تبلیغات سوء دست برداشته اید؟ دفاع بی قید و شرط از رژیم صهیونیستی را پایان داده اید؟
ایشان هیچ قضاوتی از اوباما ارائه نمی دهند وقضاوتشان را به عملکرد اوباما واگذار می کنند و از اوباما میخواهند به خواسته های ایران جامه ی عمل بپوشاند .این نگاه رهبر ایران را می توان نقطه ی امید وار کننده ای در باب برقراری رابطه ی ایران و آمریکا دانست.
اما ایران در آستانه ی امری بسیار مهم به نام انتخابات قرار دارد، شاید که رابطه ی ایران و آمریکا نیز به همین اتفاق بستگی داشته باشد. اوباما هم به مسئله واقف است و منتظر نتیجه ی انتخاب ایرانی هاست.
ایران در سالهای گذشته با آقای محمود احمدی نژاد آلترناتیوی جنگی در مقابل بوش برگزید و با گفتمان جنگی بوش و با ابزاری به نام اسراییل به جنگ با آمریکا رفت اما امروز دیگر بوشی وجود ندارد که به دنبال جنگ افروزی باشد و اوباما با سلاح صلح برای قدرتمند کردن آمریکا وارد ساز وکار سیاسی جهان شده است.
آیا ایران می خواهد با چهره ی تندرو و جنگ جوی احمدی نژاد وارد بازی صلح شود؟ به نظر می رسد که دستگاه سیاست خارجی ایران زیرک تر از آن باشد که تمایل داشته باشد آقای احمدی نژاد را بر سر میز مذاکره با اوبامای محبوب جهانیان بنشاند؟
در این راستا سوال "چه گزینه ای بهتر است؟" مطرح می شود. با نگاهی به کاندیداهای مطرح در انتخابات و بررسی مواضع آنها این نکته روشن تر می شود.
میر حسین موسوی با نگاه کاملا ملی به مقوله انرژی هسته ای و تاکیدهای فراوان او به نظر مقام معظم رهبری در حوزه ی سیاست خارجی و همراهی بی امان او با سیاست های کلی نظام و چهره ی صلح طلبی که از خود ارائه می کند ، شاید مناسب ترین گزینه باشد.
موسوی در مصاحبه با فاینشنال تایمز می گوید: " مشکل این جاست که ما تجربه بدی از تعلیق داریم. این کار اولین بار در سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ انجام شد و قرار بود در آن هنگام بر سر مسائل بحث شود و سوء ظن‌ها از بین برود، اما تعلیق در عوض، ابزاری برای محروم کردن ایران از دسترسی به فن‌آوری هسته‌ای شد. این خاطره بدی است."
او نشان می دهد مخالف تعلیق است واین دقیقا سخن نظام است. او در راستای سیاست های نظام ،سخنان صلح طلبانه می زند ، درباره ی هولوکاست اظهار نظر نمی کند ونگاه خود را به مسئله ی فلسطین به طور روشن ارائه نمی دهد.
موسوی نگاه خود را به سیاست خارجی این گونه تشریح می کند: " در مسائل جهانی چانه زنی اهمیت دارد. اما کسی می تواند چانه زنی کند که قدرت داشته باشد و برای همین باید قدرت منطقه ای کشور را در جهان اسلام و در سطح جهان بالاتر ببریم. قاعدتا بخشی از آن از طریق نیروی نظامی است و بخشی نیز از طریق پیشرفت های اقتصادی و سیاسی و تکنولوژیک.البته باید توجه داشت که بخشی از این قدرت از طریق یافتن دوستان و متحدان مناسب در سطح جهان تحقق می پذیرد و این محل سوال است که ما چرا نمی توانیم در سطح منطقه و جهان اسلام جز اندکی، دوستان دائم داشته باشیم که بتوانیم با دست پر با رقبا و کسانی که با ما وضعیت خصمانه ای دارند روبرو شویم. پایبندی به اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی نباید با ماجراجویی و حادثه جویی در سطح جهان مخلوط شود. این دو موضوع با یکدیگر تفاوت دارد. پایبندی به این اصول با ایجاد حادثه های غیر لازم واقعا سازگاری ندارد. اگر تمام این موارد را کنار هم قرار دهیم آنوقت به دستمان می آید که از چه چیزی دفاع کنیم؟ با چه کسی متحد شویم؟ دنبال چه هدفی باشیم و پیش برویم؟ بله، به اعتماد سازی در جهان احتیاج داریم.اما این اعتماد سازی باید با دستان پر صورت گیرد و باید دقت شود که سیاست های خارجی ما در خدمت منافع ملی مان باشد و صرفا برای مصرف سیاست های روزانه داخلی نباشد."
این رویکرد موسوی به مسائل منطقه ای و سیاست خارجی نشان دهنده نگاه عمیق او به افزایش قدرت ایران در منطقه است و این همان چیزی است که جمهوری اسلامی به دنبال تحقق آن است.
موسوی در سیاست خارجی یک میانه رو است نه همچون احمدی نژاد هولوکاست را انکار می کند و نه همچون خاتمی تن به تعلیق فعالیت های هسته ای می دهد و با طرح شعار گفت وگوی تمدن ها به دنبال صلح جهانی می رود. دغدغه ی موسوی در سیاست خارجی پیشرفت ایران در راستای آرمان های انقلاب اسلامی است.
سجاد زند
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید