دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نام زیبای ۱۷ شهریور


نام زیبای ۱۷ شهریور
من یک تکه از شهر تهران هستم، سالهای نه چندان دور به من میدان ژاله می گفتند؛ اما بعد از آن جمعه سیاه و خونبار، نام من تغییر کرد. برایم سخت است که خاطره تلخ آن روز را دوباره مرور کنم؛ اما حالا که تو می خواهی بدانی، برایت می گویم.
صبح روز ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ بود؛ یک روز جمعه، مردم از روزها قبل در مسجدها و خانه ها با هم قرار گذاشته بودند پیش من بیایند و دوباره با مشت های گره کرده و سینه های پرشور فریاد بزنند! از صبح زود رادیو بارها اعلام کرده بود که حکومت نظامی است؛ یعنی هیچ کس حق ندارد از خانه خود بیرون بیاید، همه باید در خانه ها بمانند. اما مردها، زن ها و بچه ها مثل روزهای قبل، ازخانه هایشان بیرون آمدند. وعده آنها چمن های سبز و سنگفرش داغ من بود. من هم منتظر بودم، اما نگران!
تانک ها و زره پوش ها هر لحظه بیشتر و بیشتر می شدند. سربازان خشمگین، صف به صف آماده ایستاده بودند. قلبم داشت از تپیدن می ایستاد.
خدای من چه اتفاقی می خواست بیفتد! روزهای قبل که این طور نبود! جمعیت از کوچه ها و خیابان های اطراف مثل رودی خروشان می آمدند و فریاد می زدند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
اما شاه و فرماندهان نظامی ظالم، خواب بدی برای این جمعیت دیده بودند. ناگهان صدای تیر، رگبار گلوله، ناله و فریاد از هر طرف به گوشم رسید. لحظه ای چشمانم را بستم. وقتی باز کردم من دیگر میدان ژاله نبودم! روی چمن های سبز من خون سرخ مردم ریخته شده بود؛ مثل گل های پرپر!
حالا دیگر میدان شهدا شده بودم. من هنوز غصه دار شهدایی هستم که روی سنگفرش من افتادند؛ اما من یادگار ۱۷ شهریور و دهها شهیدی هستم که به خاطر خدا، قرآن و دین کشته شدند. خون آنها برای ملت ایران آزادی و استقلال آورد. من هیچ وقت از یادها پاک نخواهم شد. نام زیبای ۱۷ شهریور همیشه در شناسنامه من ماندگار خواهد بود.
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید