یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سیدضیاءالدین طباطبایی‌


●سیدضیاءالدین طباطبایی‌، عامل كودتای انگلیسی رضاخان‌
سیدضیاءالدین طباطبائی مشهورترین نخست‌وزیر در سالهای پایانی سلسله قاجار و عامل اجرایی كودتای رضاخان پهلوی بود. او فرزند سیدعلی آقا یزدی از خطبا وسخنوران مشهور دوره مظفرالدین شاه قاجار بود.
سیدعلی آقا یزدی در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در حوزه علمیه نجف به فراگیری فقه و اصول مشغول بود واز محضر درس آیت الله العظمی حاج میرزاحسن شیرازی كسب فیض می‌كرد. وی با آیات عظام و مراجعی چون آقا سیدابوالحسن اصفهانی و مرحوم حاج آقا حسین بروجردی همدرس بود. هنگامی كه مظفرالدین میرزا در دوران ولیعهدی خود از پیشگاه مرحوم میرزای شیرازی استدعا كرد كه یكی از روحانیون حوزه را به منظور زعامت وپیشوایی دینی هموطنان و همكیشان خویش به ایران اعزام نماید، وی شاگردش سیدعلی آقا یزدی را به ایران گسیل داشت‌. سید با ورود به ایران چنان مورد احترام مظفرالدین میرزا قرار گرفت كه به وصیت او برجنازه‌اش نماز گذاشت‌.
سیدعلی آقا یزدی در ابتدا جزو مخالفان مشروطه بود وتنهادر چارچوب اقدامات مظفرالدین شاه با مشروطه‌خواهان همراهی می‌كرد، اما به مرور وبویژه پس ازبه قدرت رسیدن محمدعلی شاه كه چهره استبدادی وضدمردمی قاجار رابرملا كرد، او به صف مشروطه‌طلبان پیوست و به سرعت در زمره دوستان و همرزمان شهید شیخ فضل الله نوری قرار گرفت‌(۱)
پس از حادثه به توپ بستن مجلس شورای ملی كه با تبانی محمدعلی شاه قاجار صورت پذیرفت‌، سیدعلی آقا كاملاً در جبهه مخالفین دولت قرار گرفت‌.(۲) به طوری كه یكبار در دوران استبداد صغیر به ساری تبعید شد و خانه‌اش در تهران توسط عوامل دولتی واوباش غارت گردید.(۳)
سیدعلی آقا یزدی كه از مدرسین مسجد سپهسالار تهران‌(۴) بود، در یكی از سفرهایی كه در سالهای جوانی به شیراز داشت‌، با دختری شیرازی ازدواج كرد. سیدضیاءالدین طباطبائی ثمره همین ازدواج و نخستین فرزند وی بود.
●نگاهی به دوره‌های زندگی سیدضیاءالدین طباطبائی‌
دوران زندگی سیدضیاء شاهد حوادث مهمی ازجمله انقراض سلسله قاجار، ظهور و سقوط رضاخان و جنگ‌های جهانی اول و دوم بود. این دوره را می‌توان به ۵مقطع متمایز تقسیم كرد.
۱ـ مقطع قبل ازبه قدرت رسیدن سیدضیاء الدین كه با فعالیتهای روزنامه‌نگاری او از سنین نوجوانی آغاز می‌شود و تاسن ۳۱ سالگی كه وی با كودتا قدرت رادر كشور به دست می‌گیرد، ادامه می‌یابد. ویژگی این دوره تلاش گسترده سیدضیاء برای جلب حمایت محافل وابسته به انگلیس در داخل كشور و شاخص كردن چهره خودبه عنوان سیاستمدار جسوری است كه قادر است با حمایت انگلستان‌، اوضاع سیاسی ایران رادگرگون سازد. در این دوران كه معاصر با حوادث مشروطیت است‌، سید صاحب چهره‌ای مرموز و دوگانهاست‌. روزنامه‌نگاری است كه از حرفه خود به عنوان محملی برای تبلیغ سیاست بیگانگان استفاده می‌كند.
۲ـدوران نخست وزیری سیدضیاءالدین كه با كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ آغاز می‌شود و تا ۴ خرداد سال ۱۳۰۰ هجری شمسی ادامه می‌یابد. ویژگی این دوره‌، سختگیری سید در داخل كشور و تشدید عملیات تعقیب و بازداشت ناراضیاءن از یك سو و تلاش برای ایجاد توازن در رفتار با دو دولت اشغالگر انگلیس و روسیه از جانب دیگر است‌. سید در این دوره سه ماهه در عین وابستگی به لندن تلاش می‌كند تا با انعقاد قرارداد جداگانه با روسیه از برانگیختن حساسیت ضدانگلیسی روسها جلوگیری كند. در این دوره سیدضیاء به عنوان یك كودتاچی دیكتاتور وسختگیر مطرح است‌.
۳ـ دوران اقامت سیدضیاء در خارج از كشور كه از خرداد سال ۱۳۰۰ با بركناری وی از مقام نخست وزیری آغاز می‌شود و تا مهر ۱۳۲۲ كه وی به كشورش بازمی‌گردد، ادامه می‌یابد. سید در بخشی از این دوران در اروپا به گردش ودر بخشی دیگر به كار تجارت فرش می‌پردازد. سپس به فلسطین می‌رود و در آنجا به ریاست دبیرخانه كمیته اسلامی قدس منصوب می‌گردد ودست به معاملات ملكی پنهان و آشكار بایهودیان می‌زند. در این دوره كه ۲۲ سال به طول می‌انجامد شاهد اشغال ایران توسط متفقین و سرنگونی حكومت رضاخان هستیم‌.
۴ـ دوران فعالیتهای پارلمانی سیدضیاءكه از اسفند ۱۳۲۲ باشروع كار مجلس چهاردهم آغاز می‌شود وبا دستگیری وی توسط قوام السلطنه در اسفند ۱۳۲۴ خاتمه می‌یابد. ویژگی این دوره دوساله نیز تشكیل حزب «اراده ملی‌» توسط سیدضیاء و مبارزه وسیع وی با حزب توده می‌باشد. سید در این دوره تنها به عنوان یك شخصیت حزبی كه فعالیت‌های سیاسی خود را ازسنگر مجلس ادامه داده است‌، مطرح می‌باشد.
۵ـ دوران كناره‌گیری سیدضیاء از سیاست كه با آزادشدن وی از زندان در ۲۷ اسفند ۱۳۲۵ آغاز می‌شود و تا زمان مرگ وی در شهریور ۱۳۴۸ ادامه می‌یابد. در این دوره ۲۳ ساله نیز سید عمدتاً به فعالیتهای كشاورزی ودامپروری در قزوین و منطقه سعادت آباد تهران سرگرم است‌. در این دوره گهگاه محمدرضا پهلوی‌، وی راطرف مشورت خود در بعضی تصمیمات سیاسی قرار می‌دهد. سیدضیاء در این دوره هر هفته یك روز با شاه ملاقات داشته و غیر از این هفته‌ای دو روز نیز در منزل خود ملاقاتهای عمومی با دوستان وبستگان خود انجام می‌داده و طی این ملاقاتها راجع به مسائل مختلف روز با آنان به بحث و تبادل نظر می‌پرداخته است‌. ویژگی این دوره نیز دوری جستن سیدضیاء از فعالیتهای سیاسی بوده است‌.
●سیدضیاءالدین در دوران قبل از كودتا
سیدضیاءالدین طباطبائی هفت سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار در یكی از روزهای تابستان سال ۱۲۶۸ هجری شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. وی در ۱۰ ماهگی همراه خانواده خود از شیراز به تبریز نقل مكان كرد و تا نزدیكی انقلاب مشروطیت به مدت ۱۵ سال در تبریز ماند. او تحصیلات مقدماتی راتحت مراقبت معلمین خصوصی درخانه پدر انجام داد. سپس به شیراز زادگاه مادرش رفت و در آنجا به تحصیلات مذهبی و همچنین فراگیری زبان‌های انگلیسی وفرانسوی پرداخت‌.
سیدضیاء از دوران بلوغ به دلیل تضاد و تعارضی كه باافكار پدرش داشت‌، از وی دوری می‌كرد. او گاه هیأت و شكل ظاهری خویش را تغییر می‌داد، لباس روحانی را از تن بدر می‌كرد و به كلاه وسرداری وشلوار ملبس می‌گشت و گهگاه نیز برای اینكه خود را متجدد نشان دهد، در ملاءعام با كت و شلوار و پاپیون حاضر می‌شد. اواز آغاز نوجوانی به علت انحراف در فكر و عقیده از سنت‌های مذهبی چشم‌پوشی می‌كرد. به موسیقی و شكار و تفریحات ضددینی می‌پرداخت‌. این گونه اقدامات وی غالباً مورد نكوهش خویشان و آشنایان و اطرافیان وی قرار می‌گرفت‌.(۵)
سیدضیاءالدین طباطبائی در سال‌های اول قیام مشروطیت و در سن ۱۷ سالگی در سایه فضای باز سیاسی به وجود آمده به كمك دائی خود ابتدا نشریه‌ای به نام «اسلام‌» و كمی بعد نشریه دیگری به نام «ندای اسلام‌» رادر شیراز انتشار داد ودر آن به حمایت از جنبش مشروطه پرداخت‌. این نشریه كه اولین شماره آن دوماه پس از مرگ مظفرالدین شاه و در آغاز صدارت محمدعلی شاه‌، در ۱۵ اسفند ۱۲۸۵ منشتر شد، به منزله شروع فعالیت‌های سیاسی سید می‌باشد. امانشریه وی پس از مدتی توقیف گردید و چون سید جان خود را در خطر می‌دید، باتغییر لباس و همراه تحریریه خود راهی تهران شد و برای همیشه شیراز را ترك كرد. او در تهران فعال‌تر از قبل به صف مشروطه‌طلبان پیوست و حتی گفته می‌شود كه مبتكر چاپ و توزیع «فرمان مشروطیت‌» در تیراژ وسیع نیز بوده است‌.
سیدضیاء برخلاف پدرش هواخواه جدی مشروطه بود وكمتر به جنبه‌های «مشروعه‌» آن توجه داشت‌. او در هجرت بزرگ علما و روحانیون و تجار به شهر مقدس قم (مرداد ۱۲۸۵) خود را در صف آنان قرار داد. شركت در اعتراضات واجتماعات عظیم مردمی‌، شركت در تحصن علما در حرم حضرت عبدالعظیم‌، مخابره تلگرام به سفارتخانه‌ها و مراجع تقلید در نجف اشرف جهت برانگیختن آنان به حمایت از نهضت مشروطه از جمله اقدامات سیدضیاء بوده است‌. او گاه دست به اقدامات خشن‌تری نیز می‌زد. از جمله اینكه زمانی توسط یكی از عوامل خود در مغازه حاج محمداسماعیل نماینده دوره اول مجلس (و هوادار محمدعلی شاه‌) اقدام به بمب‌گذاری كرد. انفجار بمب سبب كشته شدن بمب‌گذار گردید و سید از ترس جان خود به سفارت بلژیك پناه برد واز آنجا به خارج رفت‌. در پی این حادثه بود كه سیدضیاء دریافت می‌توان با حمایت خارجی گلیم خود را از آب بیرون كشید.(۶)
سیدضیاء در مورد دیگری به دلیل بمب‌اندازی به خانه «شعاع السلطنه‌»، برادر محمدعلی شاه تحت پیگرد قرار گرفت و به سفارت انگلیس پناهنده شد. اما سفارت با وجودی كه داعیه حمایت از مشروطه‌خواهان را داشت ظاهراً به این دلیل كه پدر سیدضیاء مخالف سیاست‌های انگلیس ومخالف دولت محمدعلی‌شاه است‌، درخواست اعطای پناهندگی سید را رد كرد.(۷)سید پس از آنكه پاسخ مشابهی را ازسفارت عثمانی شنید به سفارت اتریش پناهنده شد و در آنجا به مدت ۶ ماه ماند تااینكه با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه از سفارت خارج شد.
این رویداد با پیشروی نیروهای مشروطه‌خواه در شمال كشور به سمت تهران مقارن بود. با ورود مشروطه‌خواهان به تهران (تیر ۱۲۸۸) سید به همكاری باآنان پرداخت ودر تصرف بعضی مناطق مركزی تهران بانیروهای مهاجم همكاری فعالانه‌ای داشت‌.(۸)
سیدضیاءالدین طباطبائی در هفتم مهر ۱۲۸۸ خورشیدی اندكی پس از فتح تهران اولین شماره روزنامه شرق رادر ۴ صفحه و به دو زبان فرانسه و فارسی باهمكاری چهره هایی مانند علی اكبر داور(۹) ودكتر حسین كحال (۱۰) منتشر كرد. این روزنامه برخلاف نشریه «ندای اسلام‌» حامی جدی مشروطه‌خواهان نبود ولحن بیطرفانه‌تری داشت‌.
با این حال نشریه «شرق‌» كه هزینه آن توسط رزتشتیان و ارامنه تأمین می‌شد(۱۱) در ۱۵ مهر ۱۲۸۹ به دلیل اهانت به مجلس دوم وپس از انتشار ۶۴ شماره توقیف شد. سیدضیاء بلافاصله نشریه «برق‌» رابه جای شرق‌» انتشار داد. اما روزنامه «برق‌» نیز كمی بعد به دلیل مشابهی توقیف شد و سیدضیاء ابتدا محاكمه و به ۵ سال زندان محكوم گردید ولی بعداً با دخالت عده‌ای از مشروطه‌خواهان از زندان آزاد و وادار به خروج از كشور شد. او دوسال در فرانسه وانگلیس ماند و به تحصیل پرداخت و در شرایطی كه هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران وفرانسه‌» تأمین می‌شد(۱۲) به فراگیری زبان‌های انگلیسی وفرانسوی پرداخت‌.(۱۳) در این مدت سیدضیاء یك بار به دعوت علاءالسلطنه سفیر ایران در لندن به عنوان نماینده مطبوعات ایران در جشن تاجگذاری ژرژ پنجم شركت كرد. در همین سفر بود كه وی بادیپلماتهای انگلیسی آگاه به امور ایران آشنا شد و به عنوان یك مشاور و رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه آنان قرار گرفت‌.
اقامت دوساله سید در اروپا باموضوع اولتیماتوم روسیه برای اخراج «مورگان شوستر» آمریكایی‌(۱۴) و همچنین اولتیماتوم انگلیس برای اشغال نواحی جنوبی ایران كه انحلال مجلس دوم را درپی داشت‌، مقارن شده بود. از دیگر حوادث تلخ این دوران حادثه به توپ بستن بارگاه حضرت ثامن الائمه توسط نظامیان روس بود.(۱۵)
در گیر ودار این بحران سیدضیاء پس از سفری به هندوستان ومصر و دریای سرخ و عثمانی و عراق وارد ایران شد و مدتی بعد درآذر ۱۲۹۲ روزنامه «رعد» رابا كمك مالی سفارت انگلیس منتشر كرد.(۱۶) او اعانات و كمكهای مالی انگلیس رابر هر حمایت مالی دیگری ترجیح می‌داد. در این رابطه «مورخ الدوله سپهر» تاریخ نویس دوره قاجار می‌نویسد: «روز سه شنبه ۲۸ سپتامبر ۱۹۱۵ (۶ مهر ۱۲۹۴) سیدضیاء محموله كمك مالی سفارت آلمان برای نشریه «رعد» را رد كرد و آن را نپذیرفت‌. او معتقد بود اتحاد با متفقین برای ایران مفیدتر از نزدیكی به آلمان است‌. با این حال پرنس دویس آلمانی علیرغم آنكه می‌دانست واسطه مذاكرات سری میان دولت ایران وسفارت انگلیس‌، سیدضیاء است‌، مع ذالك یك نوع حس احترامی نسبت به او دارد و برای روزنامه رعد اهمیت مخصوص قائل است‌.»(۱۷)
دوران فعالیت روزنامه «رعد» كه با تشكیل و سپس تعطیل مجلس سوم ایران مقارن بود(۱۸)، از حساس‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر ایران است‌. وقوع جنگ اول جهانی وهجوم نیروهای روس از شمال وهجوم قوای انگلیس از جنوب و انعقاد قرارداد ننگین ۱۹۱۵ میان روس وانگلیس با هدف توسعه قلمرو نفوذ خود در ایران‌، از جمله مهمترین رویدادهای این دوران از تاریخ ایران است‌. روزنامه رعد ابتدا حامی روسها بود وسپس در مقطعی به دفاع از انگلیسی‌ها پرداخت و حتی از تشكیل «پلیس جنوب‌» كه ساخته وپرداخته نظامیان اشغالگر انگلیس در نواحی جنوبی كشورمان بود، حمایت كرد.
علی دشتی كه خود نیز روزنامه‌نگار بود وتمایل به انگلیسی‌ها داشت‌، در روزنامه «شفق سرخ‌» تحت عنوان «آقا سیدضیاء مدیر رعد» وی راچنین معرفی می‌كند:
در اینكه سیدضیاء الدین یك وقتی حامی سیاست روس و پس از آن مدافع سیاست انگلیس بوده‌، به دلیل اوراق رعد كه مظهر این سیاست‌ها بود، هیچ جای شبهه نیست و به همین دلیل روزنامه رعد در ولایات نه تنها مورد توجه افكار عمومی نبود، بلكه مردم آن را عبوس و نفرت‌آمیز تلقی می‌كردند.(۱۹)
ریشه عدم ثبات در مواضع روزنامه‌های سیدضیاء و بخصوص روزنامه «رعد» راباید در روحیات شخصی وی جستجو كرد. سیدضیاء برحسب اوضاع سیاسی ایران گاهی به دولت روسیه و گاهی به دولت انگلیس‌، متمایل می‌شد. او ریشه مشكلات ایران را تماماً از تضییقات روسیه تزاری و یادولت انگلستان ناشی می‌دانست‌. از نظر او بی تدبیری طبقه حاكم در اداره مطلوب كشور نیز عامل مؤثری در این بی‌سامانی محسوب می‌شد. اواگر چه از اندیشه‌های انقلابی متأثر بود و این تأثیر را می‌توان از سلسله مقالاتش در «شرق‌» درباره ایده سوسیالیسم دریافت‌، اما هیچگاه با نمادهای گرایش سوسیالیستی مانند سلیمان میرزا اسكندری‌(۲۰) احساس یگانگی نكرد. در عوض گهگاه به وثوق الدوله كه چهره‌ای راستگرا ومخالف سوسیالیستها بود، ابراز تمایل می‌كرد.
سیدضیاء در ۱۲۹۶ جهت مشاهده آثار انقلاب بلشویكی در روسیه عازم آن كشور شد.(۲۱) او طی اقامت در پتروگراد، از نزدیك شاهد انقلاب روسیه بود و همه روزه مشاهدات خود را از طریق كنسولگری به وزارت خارجه ایران می‌فرستاد. سیدضیاء اصرار داشت كه رجال دولتی و نمایندگان مجلس شورای ملی ایران‌، برای زمینه سازی جهت بهبود در روابط آتی باروسیه‌، تلگرام تبریكی به مجلس جدیدالتأسیس انقلابیون روسیه موسوم به «دوما» مخابره نمایند. او در روسیه یا تزار نیكلای دوم و سپس لنین نیز ملاقات هایی داشت‌.(۲۲)
سیدضیاء در پی هرج و مرج ناشی از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ روسیه به ایران بازگشت و به حمایت جدی از وثوق الدوله پرداخت‌. او حتی پیمان معروف ۱۹۱۹ وثوق الدوله كه ایران را به حوزه نفوذ اقتصادی و امنیتی انگلیس تبدیل كرده بود را مورد حمایت قرار داد.(۲۳)
سید پس از عقد پیمان ۱۹۱۹ به وثوق الدوله دست مریزاد گفت و در نشریه خود خطاب به وی نوشت «خدایت خیر دهاد!»(۲۴). سیدضیاء دست كم ۹ مقاله در حمایت از قرارداد ۱۹۱۹ در روزنامه «رعد» به چاپ رساند(۲۵) و در یكی ازمقالات تصریح كرد: «رستاخیر نوین ایران از هنگام امضای قرارداد ۱۹۱۹ انگلیس و ایران آغاز شده است‌. ما در قرارداد با انگلستان به آرزوی دیرینه خود دست یافته‌ایم‌.(۲۶)
بخش عمده حمایت‌های سیدضیاء از قرارداد ۱۹۱۹ بخاطر عوایدی بود كه از خارج به او می‌رسید.(۲۷) در این رابطه حسین مكی در سلسله مقالاتی كه در روزنامه مهر ایران در سال ۱۳۲۰ شمسی به رشته تحریر درآورده می‌نویسد: «سیدضیاءالدین در زمان حكومت وثوق الدوله به واسطه عواید و منافعی كه از خارج به او می‌رسید، زیاده از حد در روزنامه خود راجع به قرارداد دولت ایران و انگلیس كه آقای وثوق الدوله منعقد كرده بود، جانفشانی می‌كرد.(۲۸») این در حالی بود كه در اعتراض به این قرارداد ننگین چند نقطه ایران شاهد قیام‌های مختلف گردید كه از جمله مهمترین آنها قیام مسلحانه شیخ محمدخیابانی بود.(۲۹)
اعتماد وثوق الدوله به حدی به سیدضیاء جلب شده بود كه در اواخر سال ۱۲۹۸ از سوی وی در رأس هیأتی برای عقد قرارداد دوستی با جمهوری‌های آذربایجان‌، گرجستان و ارمنستان به منطقه قفقاز رفت‌. روابط نزدیك سیدضیاء با وثوق الدوله به تدریج سبب ایجاد ارتباط دوستانه میان سید با «مستر هاوارد» كنسول انگلیس در تهران و «اسمارت‌» مترجم سفارت انگلیس شده بود. این روابط و جایگاه و منزلتی كه سید در كابینه وثوق الدوله به دست آورده بود به تدریج او را نزد انگلیسی‌ها به عنوان یك عنصر سیاسی جسور وجاه‌طلب مطرح ساخت‌. از این رو انگلیسی‌ها او را درخدمت كودتائی كه خود قرار بود هدایت آنرا برعهده داشته باشند قرار دادند. برای اجرای این كودتا كمیته‌ای در منطقه زرگنده تهران با نام كمیته «آهن‌» به وجود آمد و سیدضیاء در رأس آن قرار گرفت‌. این كمیته كه در نزدیكی اقامت سفیر انگلیس تشكیل شده بود، سازمانی سری بود كه «اینتلیجنس سرویس‌» سازمان جاسوسی انگلیس در پوشش آن افراد ورجال گوناگون را مؤتلف می‌ساخت و استراتژی خود را به پیش می‌برد. سیدضیاء خود رابط جلسات این كمیته با «نورمن‌» وزیر مختار انگلیس در تهران‌(۳۰) و فرد دیگری به نام میرزا كریم خان دشتی كه از عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود، رابط این كمیته با سازمان جاسوسی انگلیس بود(۳۱).
هدف از تشكیل كمیته آهن كه در آن علاوه بر عناصر ایرانی‌، چهره‌های انگلیسی ازجمله ژنرال آیرونساید، كلنل اسمایس و سر والد اسمارت نیز حضور داشتند، تحكیم پایه‌های نفوذ انگلیس در ایران از جمله تحكیم قرارداد ۱۹۱۹ و سیطره كامل انگلستان بر كلیه امور وشئون ایران بود. اعضای این كمیته پس از كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به مقامات درجه اول كشور گمارده شدند.(۳۲)
كمیته زرگنده دو كاركرد اساسی داشت‌. یكی سركوب نهضت جنگل ودیگری استقرار یك دیكتاتوری آهنین‌. این كمیته تازمان كودتای رضاخان فعال بود و به كار خود ادامه داد.
اصرار انگلستان به انجام كودتا در ایران دلایل مختلفی داشت كه مهمترین آنها عبارت بودند از:
۱ـ در روسیه به تازگی انقلاب بلشویكی شده بود و انگلیسی‌ها مصمم بودند تااز تأثیر هرج و مرج حاصل ازآن بر نواحی شمال ایران جلوگیری كنند. به همین دلیل بود كه آنان نیروهای خود راپس از خروج روسها از ایران به نواحی شمال كشور گسیل داشتند. مقابله با آثار انقلاب بلشویكی نیازمند برقراری یك حكومت مقتدر مركزی در ایران بود.
۲ـ انگلیسی‌ها از نفرت عمیق مردم نسبت به خاندان پرجور و فساد قاجار مطلع بودند و لذا ادامه حمایت از دودمان قاجار رابرای دوام حضور خود در ایران به مصلحت نمی‌دیدند و برای تثبیت موقعیت خود به تغییر حكومت نیاز داشتند.
۳ـ تأمین مطامع اقتصادی انگلیس در ایران‌، نیازمند برقراری امنیت در جامعه بود و این امنیت از دید انگلیسی‌ها جز باكودتا میسر نمی‌شد.
۴ـ هزینه سنگین آماده‌باش دائمی نیروهای انگلیسی در ایران موضوعی بود كه لندن‌، رفع آن راجز از طریق برقراری یك حكومت مقتدر عملی نمی‌دانست‌.
۵ـ احساس خطر از حركتهای استقلال طلبانه مردم در نقاط مختلف كشور عامل دیگری بود كه دربار لندن رابه حاكم ساختن یك دولت نیرومند مركزی در ایران ترغیب می‌كرد. قیام شیخ محمد خیابانی‌، جنبش میرزا كوچك خان جنگلی‌، قیام كلنل محمدتقی پسیان‌، قیام دلاوران دشتستانی و خیزشهای پراكنده مردم در شهرهای مختلف كه معاصر همین تحولات بود سبب دلهره و واهمه انگلیسی‌ها شده بود و ضرورت استقرار یك حكومت خشن نظامی در كشور رااز نظر آنان ایجاب می‌كرد.
در ماههای قبل از كودتای انگلیسی‌ها، اوضاع ایران كاملاً بحران بود. در آن زمان‌، انتخابات دوره چهارم مجلس به شدت مورد اتهام قرار داشت‌. در نتیجه مجلس چهارم از نظر مردم یك مجلس فرمایشی جهت تصویب قراردادهای ذلت بار تلقی شده بود. كشور از نظر مالی دربحران عمیقی فرو رفته بود. خزانه مملكتی خالی بود وبرای پرداختن حقوق ماهانه نظامیان و افراد قشون ونظمیه و امنیه و ژاندارمری‌، هر ماه از سفارت انگلیس مبالغی به صورت قرض دریافت می‌شد.(۳۳) انگلیسی‌ها نیز با تعطیل كردن بانك شاهی‌، اتباع خود را دسته دسته از طریق كرمانشاه از ایران خارج می‌كردند.
در تابستان سال ۱۲۹۹ شمسی بلشویكها كه سه سال قبل از آن با براندازی حكومت تزاری قدرت را در روسیه به دست گرفته بودند در تعقیب نیروهای مخالف و همچنین انگلیسی‌هایی كه از این نیروها حمایت می‌كردند بار دیگر وارد رشت و انزلی شدند و نیروهای انگلیسی مستقر در این دو منطقه را تار و مار كردند. این حادثه ضربه سختی به روحیه نیروهای انگلیسی وارد كرد. به همین دلیل در مهرماه همان سال دولت انگلستان یك ژنرال خود به نام «آیرونساید» رامأمور كرد تا ضمن ورود به تهران نیروهای انگلیسی را سامان تازه‌ای بخشیده یك حكومت قدرتمند طرفدار انگلستان را در تهران به روی كار آورد. وظیفه این افسر انگلیسی این بود كه با تقویت روحیه از دست رفته سربازان انگلیسی مانع از پیشروی مجدد روس‌ها شود و نگذارد آنان از ناحیه منجیل جلوتر بیایند. «آیرونساید» پس از انتصاب به این سمت تلاش‌های خود را آغاز كرد و هم او بود كه به دستور «لرد كروزن‌» وزیر خارجه وقت انگلستان و همراهی «نورمن‌» سفیر آن كشور در تهران نقشه كودتای رضاخان را به اجرادرآورد.اولین كار آیرونساید و نورمن این بود كه احمدشاه قاجار را وادار كردند فرمانده روسی نیروهای قزاق را بركنار كرده‌، یك فرمانده ایرانی به جای او بگمارد. شاه سردار همایون رابه فرماندهی نیروهای قزاق منصوب كرد و آیرونساید هم یكی از افسران خود به نام سرهنگ «هنری اسمایت‌» را به اداره امور نیروهای قزاق و سرپرستی امور مالی آن گماشت‌. آیرونساید در ۱۱ آبان ۱۲۹۹ به اردوگاه قزاق رفت و درباره افسران ایرانی تحقیقاتی به عمل آورد. وی در یادداشت‌های خود چنین نوشت‌:
«... رضاخان بدون شك یكی از بهترین افسران است و اسمایت توصیه می‌كند كه رضاخان عملاً رئیس این دسته باشد و تحت نظر فرمانده سیاسی كه از تهران تعیین شده‌، عمل كند....»(۳۴)
آیرونساید پس از بازدید دیگری از نیروهای قزاق در ۲۴ دی ۱۲۹۹ چنین می‌نویسد:
«من به دیدار قراقان ایرانی رفته آنان را از نظر گذراندم‌. اسمایت سر و سامانی به وضعشان داده است‌. مواجب اینها مرتباً پرداخت شده است و اكنون این افراد لباس و مسكن دارند... فرمانده كنونی قزاقان (سردار همایون‌) موجود حقیر و بی بو و خاصیتی است و روح و روان واقعی این گروه سرهنگ رضاخان است‌. یعنی همان مردی كه قبلاً بسیار به او علاقمند شده بودم‌. اسمایت می‌گوید مردی نیكوست و من به اسمایت گفته‌ام كه به سردار همایون مرخصی بدهد تابه سركشی املاك خود برود.(۳۵)
با كنار زدن سردار همایون‌، رضاخان عملاً در مقام فرماندهی نیروهای قزاق قرار گرفت و روابطش با آیرونساید و اسمایت روز به روز نزدیك‌تر شد.
دولت لندن برای انجام كودتائی كه نقشه آن راكشیده بود به دو چهره سیاسی و نظامی نیاز داشت‌. انگلیسی‌ها پس ازبررسی‌های لازم‌، سید ضیاء الدین طباطبائی را به عنوان چهره سیاسی و رضاخان را به عنوان چهره نظامی مورد نظر خود برگزیدند. كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با نقشه ژنرال آیرونساید و با اراده این دو به اجرا گذارده شد. سیدضیاء مسئول پیشبرد كودتا از نظر سیاسی و رضاخان عامل نظامی آن بود.
روز ۱۰ بهمن ۱۲۹۹ ژنرال آیرونساید در ملاقات بارضاخان‌، حمایت خود ودولت انگلیس از قدرت گرفتن وی را در تهران اعلام كرد.(۳۶) در این دیدار رضاخان توافق كرد كه پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق‌، مقام نخست وزیری به سیدضیاءالدین سپرده شود و برای اینكه رضاخان اطمینان یابد كه در تصرف تهران مشكلی وجود نخواهد داشت‌، ژنرال انگلیسی به او اعلام كرد كه احمدشاه در جریان این اقدام قرار دارد و «نورمن‌» سفیر انگلستان مشكلات احتمالی را حل خواهد كرد. آیرونساید ۱۰ روز قبل ازوقوع كودتا، نقشه كامل آن را در اختیار رضاخان قرار داد و از او خواست كه شدیداً رفتار نظامیان عامل كودتا (قزاق‌ها) راتحت نظر داشته باشد تا اقدامی خلاف برنامه كودتا انجام ندهند. او راجع به این دیدار چنین نوشته است‌:
«من با رضاخان مصاحبه كرده‌ام و سركردگی قزاقان ایرانی را بطور قطعی به او سپرده‌ام‌. او مردی واقعی و رك‌ترین مردی است كه تاكنون دیده‌ام‌. به او گفته‌ام كه قصد دارم به تدریج او را از قید تسلط خود رها سازم‌... در حضور اسمایت صحبت مفصلی با رضا داشتم و هنگامی كه موافقت كردم او را به حال خود رها سازم دو نكته را برایش روشن ساختم‌. ۱ـ هنگامی كه از هم جدا می‌شویم نباید بكوشد مرا از پشت هدف قرار دهد و اگرچنین كند این كار به نابودیش منجر خواهد شد. ۲ـ شاه تحت هیچ شرایطی نباید بركنار شود... رضا با چرب زبانی قول داد و من و او دست یكدیگر را فشردیم‌.(۳۷)
آیرونساید یك هفته قبل از وقوع كودتا یعنی روز ۲۷ بهمن ۱۲۹۹ به تهران آمد تا «نورمن‌» وزیر مختار انگلستان را درجریان كودتای قریب الوقوع خود قرار دهد. نورمن از شنیدن خبر انتخاب رضاخان به فرماندهی نظامی كودتا، وحشت كرد.(۳۸) او اعتقاد داشت رضاخان با روحیه‌ای كه دارد، قبل از هرچیز به فكر پایین كشیدن احمدشاه ازتخت سلطنت خواهد افتاد ولی «آیرون ساید» به وی اطمینان داد كه چنین واقعه‌ای رخ نخواهد داد.(۳۹)
«آیرون ساید» در خاطرات خود به تصریح گفته است «تصور می‌كنم همه قبول دارند كه من كودتا را مهیا كردم‌. دقیقاً می‌توان گفت كه من كودتا كردم‌.»(۴۰)
از جمله اسنادی كه مؤید نقش مستقیم انگلستان در كودتای مشترك سیدضیاء و رضاخان می‌باشد، تلگرامی است كه «نورمن‌» وزیر مختار انگلستان در ششم اسفند ۱۲۹۹ (سه روز بعد از كودتا) با قید «فوق العاده محرمانه‌» به لندن مخابره كرده است‌. در این تلگراف كه به عنوان «سند شماره ۶۸۳» در جلد سیزدهم از مجموعه اسناد سیاسی بریتانیا آمده است‌، چنین می‌خوانیم‌:
«سید ضیاء الدین طباطبائی درباره سیاستی كه قرار است پس از تشكیل كابینه‌اش اتخاذ كند، اطلاعات محرمانه زیر را در اختیار من قرار داده است‌. اولاً خیال دارد، تا آنجا كه بتواند عده اعضای كابینه را محدود كند و انجام وظایف غالب وزارتخانه‌ها را، بی آنكه وزیری تعیین كند، به دست معاونان همان وزارتخانه‌ها بسپارد. به عقیده وی بدون اعلام لغو شدن قرارداد، كابینه‌اش هرگز نخواهد توانست شروع به كار كند. اما چنانكه می‌گفت توأم بااعلامیه مربوط به لغو قرارداد، اعلامیه دیگری نیز به این مضمون منتشر خواهد شد كه قصد دولت ایران از لغو قرارداد مزبور، ابراز هیچ گونه خصومت نسبت به بریتانیای كبیر نیست و كابینه جدید منتهای سعی خود را بكار خواهد برد تا حسن نیت ایران را نسبت به انگلستان كه به عقیده وی مهمترین شرط بقای استقلال ایران است ثابت كند.
از آن گذشته (طبق اطمینانی كه سید ضیاء به من داد) قدم‌های لازم بی درنگ برداشته خواهد شد تا عده‌ای از افسران و مستشاران انگلیسی در وزارتخانه‌های جنگ و مالیه مشغول خدمت گردند ولی استخدام آنها به طور خصوصی‌، براساس قرارداد بین‌الاثنین صورت خواهد گرفت تا بهانه به دست دشمنان ما نیفتد كه هو بیندازند و بگویند قراردادی كه لغو شده بود، به نحوی دیگر به معرض اجرا گذاشته شده است‌. نیز (به گفته سیدضیاء) دقت خواهد شد كه فعالیت این گروه از كارمندان ارشد انگلیسی در دوایر دولتی ایران‌، حتی المقدور جلب توجه عامه را نكند و به همین دلیل در اعلامیه رسمی كه راجع به وظایف این گونه مستشاران منتشر خواهد شد به عمد از آوردن كلمه «انگلیسی‌» اجتناب و همین قدر اعلام خواهد شد كه دولت جدید خیال دارد از كشورهای مختلف اروپایی عده‌ای مستشار برای سر و سامان دادن به امور بعضی از وزارتخانه‌های ایران استخدام كند.
برای اینكه ظاهر این اعلامیه محفوظ بماند، از فرانسویان و آمریكائیان و در مرحله آخر حتی از روس‌ها، دعوت خواهد شد كه عده‌ای مستشار برای انجام وظیفه در وزارتخانه هایی كه اهمیتشان كمتر است در اختیار دولت ایران بگذارند. هدف سیدضیاء از اعلام این دعوت‌، این است كه حتی المقدور نظر مساعد دولتهای خارجی رانسبت به كابینه خود جلب كند و در عین حال خاك به چشم بلشویكها وناراضیاءن محلی بپاشد تا متوجه نگردند كه دو وزارتخانه مهم (جنگ ومالیه‌) به دست مستشاران انگلیسی سپرده شده است‌.
یك نیروی نظامی جدید مركب از ۵۰۰۰ سرباز قرار است بیدرنگ تشكیل شود و برای دادن ترتیبات این مسئله از سرتیپ هادلستن (افسر ارشدانگلیس‌) دعوت خواهد شد كه فرماندهی قوای مزبور را به عهده گیرد. این نیروی نظامی (پس ازاینكه تشكیل شد)وظایف قوای ما را كه هم اكنون درشمال ایران جلو بلشویكها ایستاده‌اند، به عهده خواهد گرفت‌.
سید ضیاء محرمانه به من گفت كه در حال حاضر به قوای نظامی انگلستان احتیاج شدید دارد و بنابر این سربازان انگلیسی كه در قزوین هستند، عجالتاً نباید خاك ایران را ترك كنند تا آن نیروی محلی كه وی درصدد تشكیل آن است به وجود آید و بتواند وظایف كنونی انگلیسی‌ها را برعهده گیرد.
حكومت جدید امیدوار است كه مقادیر هنگفتی وجه نقد از زندانیان متمول وصول كند وسیدضیاء امیدوار است كه با بودجه‌ای كه از این راه تأمین می‌كند، بتواند دست به تأسیس نیروی نظامی جدید و انجام سایر اصلاحات لازم در كشور بزند.
سیدضیاء ضمناً به من گفت‌: برای اینكه رویه خصومت‌آمیز حكومت كنونی شوروی نسبت به ایران تشدید نشود، این موضوع فوق العاده مهم است كه وی و اعضای كابینه‌اش طوری رفتار كنند كه سیمای آنگلوفیلی دولت جدید حتی المقدور پوشیده بماند.
در پایان این مصاحبه رئیس الوزرای جدید به من گفت كه اگر بریتانیا بخواهد نفوذ و قدرت سابق خود را كماكان در ایران داشته باشد، باید ظاهر را رها كند وباطن را بچسبد، به این معنی كه نفوذ خود را در آتیه به عكس سابق‌، از پشت پرده اعمال و طوری رفتار كند كه سیمای بریتانیای كبیر حتی المقدور به چشم ملت ایران نخورد. سیدضیاء كاملاً مطمئن بود كه اگر مانصایح و پیشنهادهای او را بكار بندیم‌، چنین سیاسیتی در مرحله آخر به نفع كامل بریتانیا تمام خواهد شد واغلب آن مزایایی را كه دولت ما تحت قرارداد ۱۹۱۹ به دست آورده بود، بعد از الغأ قرارداد نیز كماكان در پشت پرده حفظ خواهد كرد. رونوشت این تلگراف برای اطلاع سرپرستی كاكس به بغداد هم مخابره شد. «نورمن‌»(۴۱)
«ح .م‌. زاوش‌» مورخ معاصر می‌نویسد:
«در حقیقت می‌توان گفت كودتایی كه سیدضیاء و رضاخان رابه قدرت رساند، برخاسته از دیپلماسی انگلیس بود كه با مشاركت چهره‌های فراماسونر پشت صحنه عملی شد و افسران انگلیسی مقیم ایران كه وابسته به لژ اعظم اسكاتلندیارد بودند مجریان اصلی این طرح بودند. عوامل محركه و هدایت كودتا نیز بر عهده فراماسونهای ایران بود و رضاخان و سیدضیاء الدین طباطبائی فقط سرنشیان این مركب بودند.»(۴۲)
●سیدضیاء در دوران حكومت كودتا
عملیات كودتا توسط ۷۰۰ نظامی قزاق كه در قزوین تحت فرماندهی رضاخان عمل می‌كردند، صورت گرفت‌. سید ضیاء در حقیقت واسط بین قزاق‌ها با سفارت انگلیس در تهران بود و قزاق‌ها نیز خود قبلاً برای انجام این مأموریت تطمیع شده بودند.(۴۳)
صبح روز ۲۹ بهمن ۱۲۹۹ قوای تحت امر رضاخان از محل استقرار خود در قزوین به طرف تهران به راه افتادند. عصر همان روز هیأتی ازطرف احمدشاه رهسپار كرج شد تارضاخان را متقاعد كند كه از ورود به تهران و هرج و مرج اجتناب ورزد. این هیأت در انجام مأموریت خود ناتمام ماند. روز دوم اسفند نیروهای تحت امر رضاخان در حومه غربی تهران اردو زدند. ادیب السلطنه معان رئیس الوزرأ وقت و معین الملك رئیس دفتر احمدشاه كه برای مذاكره با رضاخان به محل اردوگاه نیروهای وی رفتند، بازداشت شدند.(۴۴) نیروهای رضاخان سپس شبانه رهسپار تهران شدند و در ساعت ۶صبح روز سوم اسفند ۱۲۹۹ در عملیاتی هماهنگ كار تصرف كلانتری‌ها، وزارتخانه‌ها، پستخانه‌ها، تلگرافخانه‌ها، ادارات دولتی و مراكز حساس شهر را شروع كردند. در این روز زد و خوردهای پراكنده‌ای در جریان تصرف شهر به وقوع پیوست و تعدادی نیز كشته و زخمی شدند ولی با توجه به اینكه فرمانده ژاندارم و دیگر محافظان شهر قبلاً توسط انگلیسی‌ها مطلع و تطمیع شده بودند، رضاخان و نیروهایش مشكل جدی در تصرف تهران نداشتند.
متعاقب اشغال نظامی تهران حكومت كودتا در تهران مستقر شد و سیدضیاءالدین طباطبائی‌، ریاست دولت تحت الحمایه رضاخان را برعهده گرفت‌. به دستور او بسیاری از شخصیتهای سیاسی از جمله آیت الله مدرس بازداشت و رهسپار زندان شدند و به این ترتیب حكومت سپهدار اعظم نخست وزیر وقت نیز ساقط گردید.
در همان روز وقوع كودتا «نورمن‌» سفیرانگلستان در تهران با احمدشاه ملاقات كرد و ظاهراً بی آنكه از لندن دستوری داشته باشد، به شاه گفت تنها راهی كه برایش باقی مانده آن است كه با سركردگان كودتا رابطه برقرار سازد وخواسته‌های آنان رابپذیرد.(۴۵)
به پیشنهاد سیدضیاء الدین طباطبائی‌، اعلامیه‌ای به امضای رضاخان چاپ شد و به معابر نصب گردیدكه خبر از برقراری حكومت نظامی می‌داد. براساس این اعلامیه كه عنوان «حكم می‌كنم‌» بر بالای آن دیده می‌شد، تمامی ادارات و دوایر دولتی و روزنامه‌ها تعطیل شدند و بجز نانوایی‌ها و قصابی‌ها به هیچ مغازه‌ای اجازه كسب داده نشد. تمامی تلفن‌ها و دیگر خطوط ارتباطی در داخل و خارج شهرها قطع شد و تمامی سفارتخانه‌ها از طرف قوای انتظامی محاصره گردید تا كسی در آنجا متحصن نشود. با این همه سپهدار اعظم نخست وزیر به شكل نامعلومی موفق شده بود خود را به داخل سفارت انگلیس رسانده در آنجا متحصن شود.
روز چهارم اسفند احمدشاه قاجار تحت فشار رضاخان فرمان نخست وزیری سیدضیاء را صادر كرد و رضاخان را نیز با لقب «سردارسپه‌» به ریاست «دیویزیون‌» (لشكر قزاق‌) و فرماندهی كلی نیروها منصوب نمود.
سید ضیاء برای دریافت فرمان نخست وزیری خود از احمدشاه با تشریفات نظامی وارد كاخ احمدشاه در قصر فرح‌آباد تهران شد و در آنجا متن از پیش نوشته شده‌ای را كه فرمان نخست وزیری خود توسط احمدشاه در آن به چشم می‌خورد، تحویل شاه داد و شاه نیز از بیم عكس العمل سید یارضاخان آن را امضأ كرد.(۴۶) سپس سید متن دیگری رابه شاه داد كه به منزله توجیه فرمان مزبور نزد مردم ایران بود. متن دوم از این قرار است‌:●حكام ایالات وولایات‌
در نتیجه غفلت كاری و لاقیدی زمامداران دوره‌های گذشته كه بی تكلیفی عمومی و تزلزل امنیت و آسایش رادر مملكت فراهم نموده‌، ما و تمام اهالی را از فقدان هیأت دولت ثابتی متأثر ساخته بود، مصمم شدیم كه به تعیین شخص دقیق و خدمتگزاری كه موجبات سعادت مملكت را فراهم نماید، به بحرانهای متوالی خاتمه بدهیم‌. بنابر این به اقتضای استعداد و لیاقتی كه در جناب میرزا سیدضیاء الدین سراغ داشتیم عموم خاطر خود را متوجه معزی الیه دیده ایشان را به مقام ریاست وزرأ انتخاب و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرائی به معزی الیه مرحمت نمودیم‌.ـ شهر جمادی الاخر ۱۳۳۹ ـ احمدشاه‌.
سیدضیاءالدین طباطبائی روزدهم اسفند ۱۲۹۹ كابینه خود را تشكیل داد. این اولین كابینه در سلسله پهلوی بود. سیدضیاءالدین دو ماه بعد در هفتم اردیبهشت ۱۳۰۰ كابینه خود را ترمیم كرد و از جمله رضاخان سردار سپه را به عنوان وزیر جنگ وارد دولت خود كرد. خود او نیز علاوه بر ریاست وزرأ وزیر داخله نیز بود.
سید ضیاءالدین در دوران كوتاه مدت نخست وزیری خود به كمك رضاخان تمامی كانون‌های قدرت در شهرها و ولایات مختلف را مرعوب خود ساخت‌. بعضی استانداران از جمله محمد مصدق استاندار فارس به نشانه اعتراض به كودتا استعفا دادند. بعضی مانند احمد قوام السلطنه استاندار خراسان بازداشت شدند و بعضی مانند صارم الدوله استاندار كرمانشاه با قشون خود به جنگ با مأموران كودتا پرداختند. هرچند كه سركوب شدند. سیدضیاء در طول عمر كابینه سه ماهه خود اگر چه با دیكتاتوری حكومت كرد ولی از بعضی اقدامات صوری مثبت نیز برای جلب حمایت افكار عمومی دریغ نمی‌ورزید. او از جمله برای اینكه خود را كابینه‌ای ملی و ضدانگلیسی نشان دهد، قرارداد ۱۹۱۹ را كه موجی از نفرت را در جامعه ایجاد كرده بود، علیرغم حمایت‌های اولیه خود لغو كرد. هرچند كه این قرارداد به دلیل اهانتی كه برای استقلال و حاكمیت ملی كشور داشت‌، از ابتدا مجالی برای اجرا نیافت و به همت چهره‌هایی چون شهید مدرس عملاً به صورت قراردادی مرده درآمده بود.
با این همه‌، سیدضیاء بلافاصله پس از اعلام لغو قرارداد ۱۹۱۹ در نامه‌ای به ناصرالملك كه آن ایام در اروپا می‌زیست با اشاره به لغو قرارداد نوشت‌:
«...این تصمیم نباید موجب توهم برای اولیأ دولتی انگلستان شده و دلیل مخالفت تصور شود...»(۴۷) سپس از ناصرالملك تقاضا و درخواست نمود كه با توجه به دوستی با «لرد كرزن‌» وزیر خارجه وقت انگلیس با او مذاكره نماید و خاطرنشان كند كه «دوستی دولت علیّه با دولت انگلیس كاملاً برقرار و در لغو كردن قرارداد به هیچ وجه نظر مخالف در بین نیست‌. این قرارداد مانع نخواهد بود كه مستشار انگلیسی استخدام شود...»(۴۸)
سیدضیاءالدین طباطبائی برای اینكه بتواند همسایه شمالی را نیز با دولت خود همراه سازد، مبادرت به امضای یك پیمان دوستی با شوروی نیز كرد. این پیمان ۴ روز بعد از كودتا در مسكو به امضأ رسید.
اقدامات و ظاهرسازی‌های سیدضیاء در بازداشت و تبعید شخصیتهای پرنفوذ سیاسی و ملاكان و اعیان باعث واكنش‌های تندی نسبت به او و دولتش شد. خالی بودن خزانه مملكت مانع از این بود كه رئیس دولت كودتا بتواند برای بهبود وضع اقتصادی مردم كاری انجام دهد. خودسری‌های رضاخان مبنی بر اختصاص درآمد شهرداری و ادارات مالیه به نفع قزاقهای تحت فرماندهی خود بیش از پیش بر مشكلات دولت می‌افزود. در چنین شرایطی و با توجه به عدم حمایت جدی انگلیسی‌ها از سید ضیاء و ترجیح دادن رضاخان براو، سقوط حكومت كودتا قابل پیش‌بینی بود. كابینه سرانجام پس از ۹۳ روز زمامداری و چند مرتبه نزاع و كشمكش او با سردار سپه روز ۴ خرداد سال ۱۳۰۰ شمسی سقوط كرد.
سقوط كابینه سه ماهه سیدضیاء به مقیاس وسیعی نتیجه نارضایتی افكار عمومی و فشار دربار و چراغ سبز سردار سپه بود. سیدضیاءالدین پس از سقوط با دریافت ۲۵ هزار تومان‌(۴۹) تحت الحفظ به سوی قزوین و از آنجا به خارج از ایران تبعید گردید و جای خود را به میرزا احمد قوام السلطنه داد. هنگام خروج سید از تهران تلگرام زیر از طرف احمدشاه به تمام ولایات و ایالات كشور مخابره شد:
«نظر به مصالح مملكتی‌، میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست وزرأ منفصل فرمودیم و مشغول تشكیل هیأت وزرای جدید هستیم‌. باید كمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آورید و مطالب مهمه را به عرض برسانید ـ احمد شاه‌.»
بدین ترتیب سید كه روز چهارم اسفند ۱۲۹۹ فرمان نخست وزیری خود را با اختیارات تام از احمدشاه دریافت كرد، روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ فرمان انفصال خدمت خود را رؤیت نمود. گفته می‌شود نارضایتی انگلیسی‌ها از سید به دلیل مخالفت وی با بعضی برنامه‌های آنان و همچنین حشر و نشر با حكام بلشویكی در روسیه‌، انگلیس را به طرح تغییر رئیس الوزرای ایران متقاعد كرده بود. با این تغییر رضاخان زمامدار مطلق ایران شد.
●سیدضیاءالدین در خارج از كشور
سید ضیاء پس از خروج از ایران به بغداد رفت و از طریق بصره و بمبئی با كشتی عازم آبهای اروپا شد و از آنجا به آلمان و فرانسه رفت‌. وی سپس راهی سوئیس شد و در شهر كوچك «مونترو» درآن كشور اقامت نمود. در آنجا وی یادداشت هایی در شرح حال خود و كابینه خویش به صورت خاطره به رشته تحریر درآورد. خاطره‌ای كه البته تكمیل نشد و هرگز به چاپ نرسید.
از آنجا كه سید تصور می‌كرد مدت اقامتش در خارج از ایران طول نخواهد كشید و مجدداً به كشورش بازخواهد گشت در مصرف پول دقت به عمل نیاورد و لذا بعد از مدتی گرفتار تنگدستی شد و به ناچار به تجارت روی آورد. جمالزاده كه در این سالها از حال و روز وی اطلاع داشت‌، در مقاله‌ای در این زمینه می‌نویسد: «به چشم خود روزی او را در یكی از خیابان‌های شهر ژنو دیدم كه چند قالیچه بر دوش خود حمل می‌كرد و به مغازه‌های فرش فروشی می‌رفت تا بلكه جنس خود را بفروشد.»(۵۰)
در سال ۱۳۰۵ سید ضیاء طی تماسی از طریق سفارت افغانستان در سوئیس خواستار عزیمت به كابل شد. اما دولت افغانستان درپی مشورت با دولت ایران‌، از صدور روادید برای سید ضیاء امتناع ورزید.(۵۱)
در پائیز سال ۱۳۱۰ حاج امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین كه در تدارك برگزاری كنگره‌ای جهت مقابله با افزایش موج مهاجرت یهودیان به فلسطین بود، دعوتنامه‌هایی برای بسیاری از رجال دولتی و غیردولتی جهان فرستاد. از ایران هیچ مقام دولتی در این كنگره شركت نكرد ولی دعوتنامه‌ای برای سیدضیاء الدین طباطبائی كه در آن زمان در ژنو به سر می‌برد، ارسال گردید. سید نیز این دعوتنامه را پذیرفت و خود را به فلسطین رساند.
اجلاس این كنگره روز ۱۴ آذر ۱۳۱۰ با نطق حاج امین الحسینی آغاز شد. سیدضیاء كه به سرعت توانست ریاست دبیرخانه كنگره را عهده‌دار شود، پس از دوهفته اقامت به طور موقت به ژنو بازگشت تا كارهای شخصی خود را در این شهر سر و سامان دهد. او مجدداً در بهار سال ۱۳۱۱ به فلسطین بازگشت‌.
سید این بار ۸ ماه در فلسطین ماند و اقداماتی برای تأسیس كمیته‌های ملی كنگره و ایجاد شعب آن در بعضی كشورهای عربی به انجام رساند و سپس مجدداً به اروپا بازگشت‌.
سیدضیاء در ۱۳۱۴ بار دیگر به فلسطین بازگشت و قطعه زمینی را در دره «بیت‌حون‌» در نزدیكی غزه خریداری كرد. او به تدریج با فروش اموال و اثاثیه‌اش در تهران به آبادی قطعه زمین خود در غزه پرداخت‌. او طی ۸ سال كه تا ۱۳۲۲ در فلسطین باقی ماند، ظاهراً به كار كشاورزی مشغول بود. اما شایع است كه وی به خواست انگلیس و برای بسط قدرت یهودیان صهیونیست در آنجا اراضی مسلمانان فلسطینی را خریداری می‌كرد و به یهودیان و آژانس‌های صهیونیستی می‌فروخت‌.(۵۲) حتی یكی از مهمترین نكاتی كه در دوره پس از بازگشت سیدضیاءالدین طباطبائی به ایران از سوی جرائد حزب توده مطرح می‌شد، آن بود كه وی با اقدامی غیراخلاقی یعنی با ابراز دوستی و جلب اعتماد فلسطینیان زمین‌های آنان را خریداری می‌كرد و به یهودیان می‌فروخت‌.(۵۳)
نورالدین كیانوری نیز در كتاب خاطرات خود می‌نویسد: «سیدضیاء در فلسطین برای یهودی‌ها كار می‌كرد. یعنی یهودیها از ظاهر اسلامی او استفاده می‌كردند. او زمین‌ها را از مسلمانان می‌خرید و به یهودیان انتقال می‌داد.»(۵۴)
سالهای دهه ۱۳۲۰، سالهای تشدید مهاجرت یهودیان از سراسر جهان به فلسطین از یك سو و اقتدار آژانس‌های ثروت صهیونیستی از جانب دیگر بود. در این سالها و بخصوص در خلال جنگ جهانی دوم كه سیدضیاء نیز در فلسطین بود، این جریان تشدید فوق‌العاده‌ای یافت‌. مع الوصف در میان اسناد موجود و آثار مورخین هیچ مدركی كه سیدضیاء موضعی علیه جنایات رژیم صهیونیستی اتخاذ كرده باشد، وجود ندارد. برعكس‌، چنین به نظر می‌رسد كه سیدضیاء از توسعه روابط سیاسی رژیم پهلوی با اسرائیل استقبال می‌كرده است‌.(۵۵)
پس از سقوط رضاخان‌، باردیگر انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند سیدضیاءالدین را وارد عرصه سیاسی كشور نمایند. در واقع بیش از دو دهه كه سیدضیاء خارج از كشور بود، سیاستمداران و رجال انگلیسی هیچگاه او را فراموش نكردند و مایل بودند در لحظات بحرانی از وجود او استفاده كنند. اشرف پهلوی در خاطرات خود می‌نویسد:
«انگلیسی‌ها به طور غیرمستقیم به پدرم فهماندند كه فقط با سه نفر از رجال قدیمی می‌تواند مذاكره كند و آن سه نفر سیدضیاءالدین طباطبایی‌، قوام السلطنه و ذكأالملك فروغی بود.»(۵۶)
سیدضیاء توسط دو تن از عناصر اصلی سازمان جاسوسی انگلیس از فلسطین به تهران انتقال داده شد. این دوتن به نام‌های «آلن چارلز ترات (رئیس MI۶ در ایران كه با پوشش كاردار سفارت بریتانیا در تهران عمل می‌كرد) و كلنل جان تیگ (رئیس MI۶ در عراق و فلسطین‌) نام داشتند.
با این حال كمیسر عالی بریتانیا در فلسطین‌، دیدار این دو نظامی انگلیسی با سید ضیاء را طوری ترتیب داده بود كه حضور آن دو در فلسطین برای شركت در یك كنفرانس راجع به جنگ قلمداد شود و هدف اصلی پنهان بماند. حسین فردوست در این رابطه در كتاب خود می‌نویسد:
ترات در ۱۲ سپتامبر ۱۹۴۲، تهران را به قصد اورشلیم برای دیدن سیدضیاء و اطلاع از نظریات وی درباره ایران ترك كرد. كمیسر عالی انگلیس در فلسطین دستور داشت تا ترتیب ملاقات ترات و سیدضیاء را به طور خیلی محرمانه بدهد. قبلاً هم انگلیسی‌ها سر وصدای زیادی درباره تشكیل كنفرانس «تبلیغات جنگ‌» در اورشلیم به راه انداخته بودند واین مسئله پوششی بود تا هدف اصلی مسافرت ترات به اورشلیم را مخفی داشته و این سفر را صرفاً برای شركت ترات در آن كنفرانس قلمداد نمایند. ترات بعد از ملاقات با سیدضیاء و گفتگو با وی به این نتیجه رسید كه سیدضیاء هنوز یك ایرانی وطن‌پرست است و مشتاق انجام خدماتی برای كشور خود می‌باشد و شدیداً معتقد است به اینكه كشورش باید با انگلیسی‌ها به هرنحو ممكن همكاری نماید.(۵۷)
بدین ترتیب سیدضیاءالدین طباطبائی در هفتم مهر ۱۳۲۲ پس از ۲۲ سال دوری از كشور كه ۱۶ سال آن در اروپا و ۶ سال آن در فلسطین بود، با تصمیم انگلیسی‌ها و توسط «مظفر فیروز»(۵۸) كه جهت بازگرداندن وی به فلسطین رفته بود، به ایران بازگشت‌. او دور جدید فعالیت سیاسی خود را این بار از كرسی مجلس شورای ملی آغاز كرد درباره اینكه چرا پس از سقوط رضاخان‌، دولتمردان انگلیسی تصمیم به بازگرداندن مجدد سیدضیاء به ایران گرفتند، اسناد و مدارك موجود مختلف هستند. اسنادی كه تناقض با یكدیگر نیز ندارند. بعضی اسناد حاكی از آن است كه انگلیسی‌ها مایل بودند تا سید را مجدداً به نخست‌وزیری برسانند. در این رابطه «سر رید بولارد» وزیر مختارانگلیس در ایران در نامه خود به «آنتونی دیدن‌» وزیر امورخارجه انگلیس می‌نویسد:
... در صورت سقوط كابینه فعلی ایران‌، ضیاء می‌تواند كاندیدای رضایتبخشی برای نخست وزیری ایران باشد.... بدبختانه این موضوع كه كاندیداتوری «ضیاء» برای نخست وزیری مورد قبول شاه و یا سفارت شوروی قرار گیرد، مورد تردید است ولی من فكر می‌كنم كه با وجود چنین مسئله‌ای ما باید تمام مشكلات را تا بازگشت قریب‌الوقوع ضیاء به ایران ندیده بگیریم‌.... ضیاء مایل نیست درصورتی كه به نخست وزیری برگزیده نشود به ایران بازگردد. ما هم البته نمی‌توانیم اقدامی علیه دولتی كه با آن همكاری و همگامی داریم‌، انجام دهیم‌. ولی از نظر انگلستان دولتی كه تمایل نزدیكتری به انگلستان داشته باشد، مورد نیاز است‌.(۵۹)بعضی اسناد حاكی از آن است كه انگلیسی‌ها مایل بودند از وجود سیدضیاء در ایران و نفوذی كه وی در میان ایل قشقایی و بختیاری دارد، جهت شوراندن این قبائل علیه آلمانی‌ها استفاده كنند. وزیر مختار انگلیس در قاهره در این رابطه طی گزارشی به «بولارد» همتای ایرانی خود می‌نویسد:
«در حال حاضر SOE طرح هایی برای سازمان دادن دسته‌های چریكی در میان ایل قشقائی و بختیاری در دست اجرا دارد. البته SOE مایل است تا از خدمات طباطبائی (سیدضیاء) به عنوان یك رهبر و عامل تشكیلاتی استفاده نماید به شرط آنكه این مسئله اثر بدی نداشته و شاه و دولت فعلی ایران و روس‌ها را ناراحت نكند. همچنین ممكن است كه او بتواند فعالیت‌های خود را از فلسطین هدایت نماید و نیز ما هم می‌توانیم در صورتی كه آلمانی‌ها موفق به اشغال ایران شدند از او به عنوان رهبر جنبش ایران آزاد استفاده كنیم‌.»(۶۰)
از مجموعه اسناد موجود این گونه برمی‌آید كه انگلیسی‌ها در سالهای پس از جنگ دوم جهانی‌، به وجود سیدضیاء برای حفظ منافع سیاسی خود در ایران و مراقبت آنها از گزند اقدامات روس‌ها و آلمانی‌ها نیاز داشتند.
●سیدضیاء در دوران فعالیت‌های پارلمانی
بازگشت سیدضیاء به كشور پس از ۲۲ سال اقامت در اروپا و فلسطین آغازگر دور تازه‌ای از تلاش‌های سیاسی وی از طریق احراز كرسی نمایندگی مجلس شورای ملی بود. او برای ورود به مجلس جهاردهم از حمایت علی سهیلی نخست وزیر و سیدمحمد تدین وزیر كشور وقت برخوردار بود. او چون پدرش نمایندگی مردم یزد را در مجلس شورای ملی برعهده داشت‌، در دور چهاردهم قانونگذاری به جای پدر از یزد انتخاب گردید با این همه در مجلس موقع طرح اعتبارنامه‌اش مورد مخالفت دكتر محمد مصدق نماینده مردم تهران و فراكسیون پارلمانی حزب توده (دكتر رادمنش‌، دكتر كشاورز، ایرج اسكندری و مهنوش فریور) قرار گرفت‌.
اعتبارنامه سیدضیاء علیرغم مخالفت شدید طیفی از نمایندگان مجلس از جمله دكتر محمد مصدق با ۵۷ رأی موافق از مجموع ۸۶ رأی نمایندگان به تصویب رسید و وی حتی در مجلس به عنوان لیدر فراكسیون اكثریت نیز شناخته شد.(۶۱)
سیدضیاء در این مقطع ابتدا نشریه‌ای به نام «كاروان‌» و سپس روزنامه «رعدایران‌» را انتشار داد و در آن شدیداً به مخالفت و مبارزه با حزب توده و سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی پرداخت‌. او پس از مدتی حزب «اراده ملی‌» را تأسیس كرد این حزب پس از حزب توده بزرگترین و متشكل‌ترین سازمان حزبی در آن زمان بود. ولی وابستگی شدید سیدضیاء به انگلیسی‌ها سبب شده بود كه تبلیغات حزب توده علیه وی كارآمدتر باشد. حزب اراده ملی در بهمن سال ۱۳۲۳ توسط سیدضیاءالدین طباطبائی به وجود آمد این حزب در شیراز نیز فعال بود و در این شهر روزنامه‌ای به نام «اراده فارس‌» انتشار می‌داد. حزب اراده ملی ـ و پیش از آن حزب وطن ـ درواقع محافل قدرت گرائی بودند كه حول محور سیدضیاء خلاصه می‌شدند و به جز طرح بعضی شعارهای ملی و مذهبی‌، گرایش ایدئولوژیك و سمت‌گیری خاصی نداشتند.
سیدضیاء پیش از تشكیل احزاب وطن و اراده ملی‌، در آذر ۱۳۲۲ اتحاد جراید ملی را به وجود آورد كه شامل روزنامه‌های وظیفه‌، كاروان‌، كانون‌، حور وكشور بود. روزنامه‌های اقدام (به مدیریت عباس خلیلی و سردبیری احمد دهقان‌)، كوشش (متعلق به سیدمحمد باقر حجازی‌) ونسیم شمال (بجز نسیم شمال اشرف الدین حسینی‌) متمایل به سیدضیاء بودند. در همین سال (۱۳۲۲)، سیدضیاء روزنامه رعد امروز را كه در واقع تجدیدحیات روزنامه رعد پس از دو دهه بود، با امتیاز و مدیریت مظفر فیروز به راه انداخت‌. از سال ۱۳۲۴ نشریه روستا به صاحب امتیازی مصطفی شاه علائی و سردبیری نصرت الله معینیان به جای رعد امروز به عنوان ارگان حزب اراده ملی منتشر شد.(۶۲)
پس از مراجعت قوام السلطنه از مسكو، وی درصدد برآمد كه طرفداران سیاست انگلستان در ایران را موقتاً از صحنه خارج كند، به همین علت با پایان دوره چهاردهم مجلس در اسفند ۱۳۲۴، گروهی از جمله سیدضیاء به دستور قوام بازداشت شدند. علت بازداشت شدن او یكبار «اقدام برعلیه امنیت عمومی كشور» و یكبار «حیف و میل اعانات مربوط به زلزله‌زدگان گرگان‌» عنوان گردید.(۶۳) ولی واقعیت این بود كه وی در جهت ارضأ خاطر روس‌ها به خاطر دشمنی هایی كه با حزب توده داشت‌، بازداشت شده بود.(۶۴) با این حال سید در ۲۷ اسفند سال بعد (۱۳۲۵) به دلیل كسالت از زندان آزاد شد.
به دنبال ترور رزم‌آرا توسط خلیل طهماسبی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، باردیگر سیدضیاء برای استقرار بر كرسی نخست‌وزیری خیز برداشت‌. وی با اسدالله علم و شخص شاه ملاقات كرد و پس از مشورت با آنان با «پایمن‌» مستشار سفارت انگلیس تماس گرفت و رئوس برنامه‌های خود درباره نخست وزیریش را جهت اطلاع اعضای سفارت و دیگر مأموران انگلیسی دراختیار وی قرار داد. وی در گفتگو با اعضای سفارت انگلیس تصریح كرد كه هرگاه از برنامه هایش استقبال كردند سریعاً با شاه تماس بگیرند و از او بخواهند تا با نخست‌وزیری وی موافقت كنند.(۶۵) اما پیش از این علم با «شپرد» سفیر انگلیس ملاقات كرده و با وی درباره چگونگی تشكیل دولت آینده و برنامه‌های خود به توافق رسیده بود. ظاهراً هم انگلیسی‌ها و هم درباریان به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس با سیدضیاء و بدبینی افكار عمومی نسبت به سیاست‌های انگلیس با نخست وزیری سید كه عامل تابلودار انگلیس بود، موافق نبودند. در نتیجه به دنبال ترور رزم‌آرا، حسین علا در ۲۱ اسفند ۱۳۲۹ عهده‌دار نخست وزیری شد. پس از استعفای حسین علاء از نخست وزیری در ششم اردیبهشت ۱۳۳۰، سیدضیاء مجدداً تلاش كرد تا منصب نخست‌وزیری را اختیاركند ولی قبولی بی قید و شرط این مسئولیت توسط دكتر محمدمصدق‌، تلاش وی را خنثی كرد.
سیدضیاء الدین طباطبائی در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ نیز تلاشهای فراوانی برای ساقط كردن دكتر علی امینی به عمل آورد. برای رسیدن به این هدف حتی توانسته بود با طرفداران دكتر مصدق نیز كه از دوره رضاخان با وی دشمن بوده‌اند همپیمان شود در این همپیمانی حتی حزب توده و جبهه ملی نیز شركت داشتند. ولی این تلاش نیز بی‌ثمر ماند.(۶۶)
سیدضیاء با آنكه می‌دانست بسیاری از این شكست‌ها ناشی از وابستگی وی به غرب می‌باشد، ولی همواره از این وابستگی دفاع می‌كرد.(۶۷)
●كناره‌گیری سیدضیاء از سیاست‌
سیدضیاءالدین پس از این شكستها، فعالیتهای سیاسی را ترك كرد و به دنبال حرفه مورد علاقه خود یعنی كشاورزی و دامپروری رفت‌. او در مزرعه بزرگی در بوئین زهرای قزوین به یونجه كاری و دامداری و زراعت مشغول شد. وی در شمال غرب تهران در منطقه سعادت‌آباد نیز زمینی داشت و در آن به كشاورزی و مرغداری پرداخت‌.
سیدضیاء اگر چه تأكید كرده بود از سیاست كناره گرفته است ولی در این دوره منزل وی تجمع بسیاری از مقامات لشكری و كشوری‌، دوستان و اقارب وی و سیاسیون بود كه در هر هفته دوبار به دیدن وی می‌آمدند و راجع به مسائل سیاسی روز با سیدضیاء به گفتگو پرداختند. در بعضی از این نشست‌ها، مستشاران خارجی و یا وابستگان سیاسی و مطبوعاتی كشورهای خارجی نیز شركت می‌كردند.(۶۸)
سید به طور منظم در هر هفته یك بار در روزهای چهارشنبه به حضور شاه می‌رسید و به وی راجع به تحولات مختلف سیاسی مشاوره می‌داد.
سیدضیاء در سال‌هایی كه خانه‌نشین شده بود و به قول خودش از سیاست كناره‌گیری كرده بود، سفرهای زیادی به كشورهای اروپایی و به عربستان سعودی داشت‌. او به كرات حامل پیام‌های شاه برای رئیس حكومت سعودی و یا دیگر رهبران جهان بوده است‌.
سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار سكته كرد و هنگامی كه در روز ششم شهریور سال ۱۳۴۸ در سن ۸۱ سالگی بر اثر سكته قلبی درگذشت‌، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت‌. او در سال ۱۳۴۰ در سومین ازدواج خویش با یك دختر روستایی وصلت كرد. صدیقه‌، مهدی و احمد نام فرزندان وی از سومین ازدواجش بود. فرزند چهارم وی نیز ۴۰ روز پس از مرگ وی به دنیا آمد. جسد سیدضیاء در مقبره ناصرالدین شاه قاجار در شهرری به خاك سپرده شد.
پاورقی‌:
۱ـ تاریخ انقلاب مشروطیت ـ انتشارات علمی ـ جلد ۴ و ۵ ـ صفحه ۹۱۴
۲ـ مجلس شورای ملی در دوم تیر ۱۲۸۷ در كشاكش قیام مشروطه‌، یكسال و نیم پس از مرگ مظفرالدین شاه و در دوران فرزندش محمدعلی شاه قاجار توسط نظامیان روس به فرماندهی «لیاخوف‌» به توپ بسته شد و تعداد زیادی از نمایندگان‌، روزنامه‌نگاران و مشروطه طلبان كشته شدند. این حادثه زمانی اتفاق افتاد كه محمدعلی شاه در سفارت روسیه به سر می‌برد.
۳ـ معماران عصر پلهوی ـ نجفقلی پسیان ـ خسرو معتضد ـ صفحه ۲۶۰
۴ـ مدرسه عالی شهید مطهری فعلی
۵ـ زندگانی سیاسی اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ محمدرضا تبریزی شیرازی ـ صفحه ۱۴
۶ـ سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواك ـ صفحه شش‌
۷ـ ارتباط و آشنایی سیدضیاء با سفارت انگلیس در نفر از پرسنل ایرانی سفارت به نامهای عباسقلی خان و حسینقلی خان صورت گرفت‌. این دو كه از پیشكسوتان فعال در سفارت انگلستان بودند، عامل ارتباط سیدضیاء با مقامات سفارت شدند ـ زندگی سیاسی و اجتماعی سیدضیاء الدین طباطبائی ـ نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی ـ صحفه ۱۹و۲۰.
۸ـ با ورود نیروهای مشروطه خواه به تهران در تیرماه ۱۲۸۸، حكومت محمدعلی شاه ساقط شد و فرزند وی احمدمیرزا به عنوان آخرین پادشاه قاجار در سن ۱۳ سالگی به سلطنت رسید. محمدعلی شاه كه در دی ماه سال ۱۲۸۶ متعاقب مرگ پدرش مظفرالدین شاه تاجگذاری كرد، پس از فتح تهران به سفارت روسیه گریخت‌. او دوماه بعد در كشاكش قیام ضداستبدادی مردم‌، سفارت روسیه را به قصد اروپا ترك كرد. وی توسط ۱۲۰ قزاق ایرانی‌، سه سوار هندی‌، سه سوار روسی و نمایندگان سفارتخانه‌های روس و انگلیس تا مرز روسیه همراهی شد. محمدعلی شاه روز هفتم مهر از بندرانزلی راهی بندر «ادسا» در روسیه شد و سپس از آنجا رهسپار اروپا گردید. طبق توافق قرار شد دولت ایران سالانه یكصد هزارتومان به محمدعلی شاه و خانواده‌اش پرداخت كند و در عوض او هم املاكش را به دولت ایران واگذار نماید و جواهرات سلطنتی را پس دهد. یك روز پس از خروج محمدعلی شاه از كشور یعنی روز هشتم مهر ۱۲۸۸ مادر وی «ام الخالقان‌» كه دختر میرزا تقی خان امیركبیر بود، درگذشت‌. محمدعلی شاه روز ۲۶ تیر ۱۲۹۰ ازمنطقه «گمش تپه‌» در شمال ایران به كمك برادرش مبادرت به حمله نظامی برای تصرف تهران كرد كه این حمله سركوب شد و عده زیادی از رجال‌، نمایندگان و مقامات طرفدار وی در دولت‌، بازداشت یا اخراج شدند.
۹ـ علی اكبر داور یكی از پایه‌های اساسی سلطنت رضاخان بود. او در ادوار چهارم‌، پنجم و ششم‌، نماینده مجلس شورای ملی بود و از بدو سلطنت رضاخان در سمت‌های وزیر فواید عامه‌، وزیر عدلیه و وزیر مالیه خدمت كرد. داور بعداً مورد غضب رضاخان قرار گرفت و در روز ۲۱ بهمن ۱۳۰۰ با خوردن تریاك خودكشی كرد.
۱۰ـ دكتر حسین كمال یكی از اعضای «لژ بیداری ایران‌» بود كه اردشیر ریپورتر صحنه گردان وی بود ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ فردوست ـ انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی‌، جلد دوم ـ صفحه‌....
۱۱ـ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ـ باقر عاقلی ـ جلد دوم ـ صفحه ۹۶۱
۱۲ـ معماران عصر پهلوی ـ نجفقلی پسیان و خسرو معتضد ـ صفحه ۲۹۲
۱۳ـ «سید گذشته از فارسی كه زبان مادری او بود، هیچ زبانی را به قدر كافی نمی‌دانست‌. درحالی كه بی میل نبود به اطرافیانش برساند كه برچندین زبان تسلط دارد. گمان می‌كنم به استثنای فارسی از عهده اینكه مطلبی را بتواند به زبانی غیر از فارسی بنویسد، برنمی‌آمد» ـ زندگانی سیاسی اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی ـ صفحه ۱۵.۱۴ـ روز ۱۷ اردیبهشت ۱۲۹۰ «مورگان شوستر» اقتصاددان آمریكائی به دعوت دولت ایران وارد تهران شد. «شوستر» كه در رأس یك هیأت ۱۶ نفره اقتصادی و باهدف بهبود بخشیدن به وضع مالی ایران به كشورمان آمده بود، سمت «خزانه داری كل‌» را برعهده گرفت‌. او طی كمتر از یكسال اقامت خود در ایران ضمن پی‌ریزی تشكیلات جدید مالی موفق شد دست بلژیكی‌ها را از گمركات كشور كوتاه كند. شوستر برای وصول مالیات‌های معوقه از ملاكان و متنفذین مبادرت به تشكیل یك نیروی نظامی كرد و نام آن را «ژاندارمری خزانه‌» نهاد. وی برای اداره ژاندارمری افسرانی را نیز از سوئد به ایران آورد و فرماندهی این تشكیلات نظامی را به آنها سپرد. این اقدامات با سیاست عمومی استعمارگران روسی و انگلیسی كه سلطه كامل بر كشورمان داشتند، منطبق نبود. لذا این دو كشور تلاش‌های زیادی برای عقیم گذاردن اقدامات شوستر و مستشاران سوئدی انجام دادند. در آن زمان به دستور شوستر عده‌ای برای مصادره اموال شعاع السلطنه «برادر محمدعلی شاه‌» مخلوع كه با همدستی وی علیه مشروطیت مبارزه می‌كرد، به منزل او رفتند. روس‌ها كه منتظر بهانه بودند ظاهراً به این دلیل كه شعاع السلطنه به بانك استقراضی روسیه بدهكار است و اموال او در واقع متعلق به آنان است‌، اقدام شوستر را تجاوز به حقوق خود تلقی كردند و در هشتم آذر ۱۲۹۰ طی اولتیماتومی خواستار اخراج او از ایران شدند. اگرچه این اولتیماتوم با واكنش منفی مردم و كسبه روبرو شد ولی سرانجام ناصرالملك نایب السلطنه‌، در برابر این تهدید تسلیم شد و بدین سان شوستر در ۲۲ بهمن همان سال با نارضائی خاك ایران را ترك كرد. وی سپس در آمریكا كتابی تحت عنوان «اختناق روسی در ایران‌» به رشته تحریر درآورد.
۱۵ـ روز ۱۰ فروردین ۱۲۹۱ نیروهای اشغالگر روسی در ایران بارگاه حضرت ثامن الائمه امام رضا(ع‌) را مورد حمله قرار دادند و سردرها و گلدسته‌های آن را تخریب كردند. در جریان این حمله وحشیانه اشیأ گرانبها و نفیس و تاریخی بارگاه توسط اشغالگران به غارت رفت و عده زیادی از زائرین به شهادت رسیدند به طوری كه تعداد شهدا را بیش از ۲۰۰ نفر ذكر كرده‌اند. این اقدام روس‌ها، احساسات مردم ایران و جهان اسلام را جریحه دار ساخت‌. دخالت نیروهای روسیه در ایران در چهارچوب معاهده ۱۹۰۷ كه به منزله پیمان تجزیه ایران میان دولت‌های روس و انگلیس بود صورت گرفت‌. روس‌ها مداخله خودرا به بهانه حفظ جان اتباع خود در ایران توجیه كرده وارد شهرهای تبریز و مشهد شدند. این دخالت در كشاكش نهضت مشروطیت صورت گرفت‌. حمله روسها پس از بركناری محمدعلی شاه و قبل از تاجگذاری احمدشاه در شرایط انحلال مجلس شورای ملی و حاكمیت ناصرالملك نایب السلطنه كم جرأت‌، سازشكار و متمایل به انگلیسی‌ها صورت گرفت‌.
۱۶ـ ایران در قرن بیستم ـ (ژان پیر دیگار ـ برنارد هوركاد ـ یان ریشارد) مترجم‌: عبدالرضا هوشنگ مهدوی ـ ۱۳۷۷ ـ صفحه ۹۹ و سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواك صفحه ۹
۱۷ـ مورخ الدوله سپهر ـ ایران در جنگ بزرگ ۱۸-۱۹۱۴ ـ ص ۲۱۳، برگرفته از سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواك‌
۱۸ـ مجلس سوم در ۱۴ آذر ۱۲۹۳ افتتاح و در ۲۱ آبان ۱۲۹۴ به كار خود خاتمه داد
۱۹ـ از سید ضیاء تا بازرگان ـ نویسنده و ناشر: ناصر نجمی ـ صفحه ۸
۲۰ـ ایرج اسكندری از چهره‌های كلیدی حزب منحله توده و دبیراول این حزب طی سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ بوده است‌.
۲۱ـ بعضی مورخین مانند محمود طلوعی‌، این سفر سیدضیاء را نوعی فرار از اقدامات «كمیته مجازات‌» نیز تلقی كرده‌اند. كمیته مزبور در شهریور ۱۲۹۵ توسط چهره هایی چون منشی‌زاده‌، ابوالفتح زاده‌، و مشكوهٔ‌الممالك به طور مخفی و با هدف ترور مخالفین تشكیل شد.
۲۲ـ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ـ باقر عاقلی ـ جلد دوم ـ صفحه ۹۶۱
۲۳ـ پیمان ۱۹۱۹ كه روز ۱۸ مرداد ۱۲۹۸ به امضأ رسید، یكی از خفت بارترین قراردادهایی است كه انگلیسی‌ها با دولت وقت ایران به امضا رساندند. پس از خاتمه جنگ اول جهانی انگلستان كه یكی از فاتحین این جنگ بود قدرت مسلط خارجی در ایران به شمار می‌آمد. زیرا نه فقط نیروهای عثمانی و حامیان آلمانی آنها شكست خورده از خاورمیانه بیرون رانده شده بودند، بلكه روسیه هم به علت بروز انقلاب بلشویكی دچار آشفتگی و جنگ داخلی بود. به طوری كه انگلیسی‌ها نیروهای خود را تا شمال ایران پیش رانده و از طریق مرزهای جنوبی روسیه به نیروهای مخالف رژیم كمونیستی جدید روسیه كمك می‌كردند. انگلیسی‌ها برای تثبیت نفوذ خود در ایران در ۱۸ مرداد ۱۲۹۸ و در شرایطی كه احمدشاه قاجار در آخرین ماههای حكومت خود فاقد هرگونه نفوذ سیاسی در كشور بود و سلسله قاجار در آستانه انقراض قرار داشت‌، قراردادی با نخست وزیر وقت ایران وثوق الدوله امضا كردند كه به موجب آن كلیه تشكیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت و امتیاز راه‌آهن و راههای شوسه ایران نیز به آنها واگذار می‌شد. پس از امضای این قرارداد بین وثوق الدوله و «سر پرسی كاكس‌» وزیر مختار انگلیس كه خبر آن محرمانه نگاه داشته شده بود، انگلیسی‌ها منتظر تصویب قرارداد از طرف مجلس ایران نشده یك هیأت نظامی به ریاست ژنرال «دیكسون‌» و یك هیأت مالی به ریاست «آرمیتاژ اسمیت‌» برای تشكیل سازمان جدید ارتش ایران و اداره امور مالیه كشور به ایران فرستادند. قرارداد مذكور كه به قرارداد ۱۹۱۹، معروف شد ایران را عملاً به صورت تحت الحمایه انگلستان درمی‌آورد. این قرارداد با مخالفت شدید افكار عمومی مردم ایران مواجه شد و هرگز به تصویب مجلس ایران نرسید. حتی احمدشاه قاجار نیز تحت تأثیر مخالفت‌های گسترده مردم حاضر نشد این قرارداد را تایید كند. وثوق الدوله با فشار افكار عمومی مردم در سوم تیر ۱۲۹۹ استفعا داد و مشیرالدوله جانشین وی قرارداد را لغو و عذر مستشاران انگلیسی از ایران را خواست‌.
۲۴ـ گذشته‌، چراغ راه آینده ـ تاریخ ایران در فاصله دو كودتا ـ ن‌، جامی ـ صفحه ۴۹
۲۵ـ همان
۲۶ـ استقرار دیكتاتوری رضاخان ـ ترجمه سیروس ایزدی ـ صفحه ۱۳۰ و سیدضیاء به روایت اسناد ساواك‌، صفحه ۱۳.
۲۷ـ از سید ضیاء تا بازرگان ـ نویسنده و ناشر ناصر نجمی ـ صفحه ۸
۲۸ـ زندگی سیاسی اجتماعی سیدضیاء الدین طباطبائی ـ نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی ـ صفحه‌۳۲
۲۹ـ روز پنجم آوریل سال ۱۹۲۰ روحانی مجاهد شیخ محمد خیابانی علیه حكومت استبدادی وثوق الدوله دست به قیام مسلحانه زد. خیابانی در ۱۸۷۷ میلادی در قصبه خامنه از توابع تبریز متولد شد. او پس از چندسال كار و تحصیل مقدماتی در روسیه كه محل اقامت پدرش بود به تبریز بازگشت و به تحصیل علوم دینی پرداخت‌. مدتی امام جماعت مسجد جامع تبریز شد و سپس به دوره دوم مجلس شورای ملی كه در نوامبر ۱۹۰۹ زمان حكومت احمدشاه قاجار آغاز به كار كرد، راه یافت‌.مهمترین فراز زندگی شیخ محمدخیابانی‌، مخالفت سرسختانه او با قرارداد استعماری ۱۹۱۹ بود. شیخ محمد خیابانی در اعتراض به انعقاد این قرارداد، در فروردین ۱۲۹۹ (آوریل سال ۱۹۲۰ ـ ۸ماه پس از انعقاد قرارداد) دست به قیام مسلحانه زد و در مدتی كوتاه تمامی ادارات و مراكز دولتی تبریز زادگاه خود را به تصرف درآورد. وی با گسترش دادن قیام به دیگر شهرهای آذربایجان این خطه را از چنگ دولت سرسپرده وثوق الدوله خارج ساخت‌. در كشاكش قیام شیخ محمد خیابانی‌، دولت وثوق الدوله سقوط كرد و مشیرالدوله روی كار آمد. وی مخبر السلطنه حاكم تبریز را مأمور سركوب خونین قیام شیخ محمد خیابانی كرد. مخبر السلطنه پس از چند روز مذاكره سرانجام عملیات نظامی بزرگی را علیه نیروهای وفادار به شیخ آغاز كرد. در جریان این نبرد، نیروهای مزبور به شدیدترین وجهی سركوب شدند و شیخ محمد خیابانی نیز در روز ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۲۰ به شهادت رسید.
۳۰ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ فردوست ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ـ جلد دوم ـ صفحه ۴۸ و ۴۹
۳۱ـ همان ـ صفحه ۷۷
۳۲ـ زندگی سیاسی اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی ـ صفحه‌۳۳
۳۳ـ سیدضیاء در نطق جوابیه خود به اظهارات دكتر مصدق در اسفند ۱۳۲۳ به هنگام كسب حمایت نمایندگان مجلس برای تأیید اعتبارنامه خود، به موضوع پول گرفتن از سفارت انگلیس و پرداخت حقوق كارمندان عدلیه‌، نظمیه‌، امنیه و ژاندارمری اعتراف دارد و دلیل آن را خالی بودن خزانه كشور عنوان می‌كند.
۳۴ـ فرهنگ جدید سیاسی ـ محمود مهرداد ـ انتشارات هفته صفحه ۲۵۹
۳۵ـ همان
۳۶ـ روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی ـ نشر گفتار ـ باقر عاقلی ـ جلد اول ـ صفحه‌۱۴۳
۳۷ـ فرهنگ جدید سیاسی ـ همان
۳۸ـ رضاشاه از تولد تا سلطنت ـ دكتر رضا نیازمندی ـ صفحه ۴۲۲
۳۹ـ همان
۴۰ـ دولت و حكومت در ایران ـ دكتر شاپور رواسانی ـ صفحه ۱۱۵
۴۱ـ مجله آینده ـ شماره ۱۲ ـ ۱۱، سال هفتم ـ بهمن و اسفند ۱۳۶۰
۴۲ـ نقش فراماسونها در رویدادهای تاریخی و اجتماعی ایران ـ زاوش ـ جلد دوم ـ صفحه ۱۷۰-۱۷۱
۴۳ـ قزاق‌ها بعداً فاش ساختند كه به هریك از آنها بریتانیا قبل از ورود به شهر پنج تومان (حدود ۵ دلار) داده است‌... گفته می‌شود كه پیش از خروج قزاق‌ها از قزوین كلنل اسمیت (ریاست قزاق‌ها) پول لازم برای تحویل به قزاق‌ها را دریافت داشته است ولیكن به نظر می‌رسد كه او ترجیح داده كه آنها تا ورود خود به تهران منتظر دستمزد خود شده و بلافاصله پس از ورود به شهر پول خود را دریافت دارند. مبلغ مورد نظر باامضای اسمیت از بانك برداشت گردید ـ گزارش سفیر آمریكا از به قدرت رسیدن رضاخان ـ مزكز اسناد انقلاب اسلامی ـ كد ۴۳۳۹ ـ شماره بازیابی ۷۴۷
۴۴ـ روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی ـ باقر عاقلی
۴۵ـ فرهنگ جدید سیاسی ـ همان ـ صفحه ۲۶۰
۴۶ـ طبق گزارش «لرد كرزن‌» وزیر مختار انگلیس «سید به اعلیحضرت پیشنهاد كرده بود كه عنوان رسمی او در فرمانی كه از طرف مقام سلطنت صادر می‌شود به جای نخست وزیر عبارت «دیكتاتور ایران‌» را بنویسند. ولی اعلیحضرت با این پیشنهاد مخالفت كردند و فرمودند كه اعطای چنین عنوانی به نخست وزیر وقت باعث تحقیر تاج و تخت خواهد شد و به حیثیت مقام سلطنت لطمه خواهد زد» ـ گزارش كودتا از سفارت انگلیس ـ به نقل از: از سیدضیاء تا بازرگان ـ ناصر نجمی ـ صفحه ۳۰
۴۷ـ زندگی سیاسی ناصرالملك ـ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ـ ۱۳۷۶ ـ صفحه ۳۱۷ و سیدضیاء طباطبایی به روایت اسناد ساواك صفحه ۲۲
۴۸ـ همان
۴۹ـ روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی ـ باقر عاقلی جلد اول ـ ص ۱۵۴
۵۰ـ مجله آینده ـ دیدارها و یادگارها ـ آذر و اسفند ۱۳۵۹ ـ سال ششم ـ شماره ۹-۱۲ـ و سیدضیاءالدین طباطبایی و فلسطین ـ رضا آذری شهرضائی ـ صفحه ۵
۵۱ـ سیدضیاءالدین طباطبائی و فلسطین ـ همان
۵۲ـ سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواك ـ صفحه ۲۶
۵۳ـ سیدضیاءالدین طباطبائی و فلسطین ـ همان ـ صفحه ۲۷
۵۴ـ خاطرات كیانوری ـ مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه ـ ۱۳۷۱ ـ انتشارات اطلاعات ـ صفحه ۱۴۲-۱۴۳
۵۵ـ «یكی از دوستان سیدضیاء الدین طباطبائی اظهار داشته كه مقامات اسرائیل با نامبرده مدتی است مكاتبه دارند و منظور از این ارتباط جلب موافقت مقامات عالیه ایران برای بسط روابط با اسرائیل است‌. طباطبائی نیز قبول كرده كه در صورت اطمینان به اختفأ فعالیت‌های وی در این زمینه‌، از كمك به این امركوتاهی ننماید و منظورش از محرمانه ماندن این ارتباط، جلوگیری از رنجش دوستان عرب او می‌باشد.» ـ سیدضیاء الدین طباطبائی به روایت اسناد ساواك ـ صفحه ۱۷۲
۵۶ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ جلد دوم ـ صفحه ۳۱ ـ انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
۵۷ـ همان صفحات ۴۸ و ۴۹
۵۸ـ مظفر فیروز پس از شهریور ۱۳۲۰ به طور فعال وارد عرصه سیاسی ایران شد. او پس از بازگرداندن ضیاء به تهران حزب اراده ملی را به كمك وی تأسیس كرد و روزنامه ارگان این حزب را به نام «رعد امروز» انتشار داد. اما در جریان ماجرای نفت به تدریج از سیدضیاء جدا شد و از طریق عمه خود مریم فیروز (همسر نورالدین كیانوری‌) جذب حزب توده شد. سپس با قوام السلطنه كنارآمد و مغز متفكر و وزیر كابینه سوم او شد. آخرین سمت او سفیر ایران در شوروی بود. وی پس از بركناری به ایران بازنگشت و به پاریس رفت و تا پایان عمر درآنجا سكونت نمود.
۵۹ـ بولارد به ایرن ـ گزارش شماره (۴۲/۱۲/۹۸۹) ۳۳۳ ـ مورخ ۶اكتبر ۱۹۴۲، ۴/۹۲۱ F.O به نقل از زندگانی سیاسی اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی‌.
۶۰ـ وزیر مختار انگلیس به بولارد ـ تلگراف شماره ۲۷۹ رونوشت به شماره ۱۱۸۶ به وزارت امورخارجه مورخ ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۳، ۴/۹۲۱ F.O به نقل از زندگانی سیاسی اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی‌.
۶۱ـ سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواك ـ صفحه ۲۸
۶۲ـ تاریخ تحلیلی احزاب سیاسی ایران ـ نوشته محسن مدیر شانه چی ـ صفحه ۶۰
۶۳ـ معماران عصر پهلوی ـ خسرو معتضد و نجفقلی پسیان ـ صفحه ۲۶۶
۶۴ـ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ـ باقر عاقلی ـ جلد دوم ـ صفحه ۹۶۵
۶۵ـ مصدق‌، سالهای مبارزه و مقاومت ـ غلامرضا نجاتی ـ جلد اول ـ مؤسسه خدمات فرهنگی رسا ـ صفحه ۲۵۵
۶۶ـ سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواك ـ صفحه ۱۸۰
۶۷ـ سید ضیاء زمانی در منزل خود در پاسخ به سؤال یكی از مقامات كه برای دیدن وی به منزلش رفته بود از وابستگی به غرب شدیداً دفاع كرد و آن را نشانه «عقل سلیم‌» دانست ـ سید ضیاء الدین به روایت اسناد ساواك - صفحه ۵۳
۶۸ـ سیدضیاءالدین به روایت اسناد ساواك ـ صفحه ۳۴۸
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی


همچنین مشاهده کنید