یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


آشنایی با عروسک ها ( نماد فرهنگ ها و ملل) - قسمت سوم : دختر امپراطور


آشنایی با عروسک ها ( نماد فرهنگ ها و ملل) - قسمت سوم : دختر امپراطور
درست قبل از اینکه مادر "زی وی " چشم از جهان ببندد ، در همان حال که بسیار بیمار و رنجور بود به دخترش ، "زی وی " گفت که پدر تو در واقع امپراطور چین است. مادرش به او وصیّت نامه ، یادگار ها و مدارکی داد که بر اساس آن او می توانست اثبات کند که دختر امپراطور است .
پس از فوت مادر " زی وی " و انجام مراسم تدفین ، دخترک برای یافتن پدرش به پکن سفر کرد.
او می دانست که در ان شرایط دیدن پدرش کاری سخت و دشوار است . به این دلیل که پادشاه در " شهر ممنوعه " زندگی می کرد. " شهر ممنوعه " در مرکز شهر پکن پایتخت چین قرار داشت و مردم عادی اجازه رفت و آمد و حضور در آن را به راحتی نداشتند.
به همین دلیل " زی وی " تصمیم گرفت برای دیدن پدرش راهی دیگر پیدا کند چون ورود به "شهر ممنوعه " برای او غیر ممکن بود. او تصمیم گرفت هنگامی که امپراطور و ملازمان اش برای شکار به جنگل و بیشه زار اطراف می روند در مسیر راه او را ببیند. برای همین پشت درختان و بوته ها پنهان شد تا هنگامی که آن ها می رسند ، بتواند امپراطور را ببیند.
همانطور که او پشت بوته ها پنهان بود ، امپراطور که در حال شکار بود به اشتباه تیر را طوری پرتاب کرد که تیر به بوته ها خورد و دخترک که پست بوته ها بود زخمی شد. امپراطور که به اشتباه تیر را به سوی " زی وی " پرتاب کرده بود از این عمل خود بسیار ناراحت شد.
به همین امپراطور و همراهان اش ، " زی وی " را برای درمان و یافتن پزشکی به "شهر ممنوعه " بردند. هنگامی که دخترک بی هوش بود ، امپراطور مدارک و یادگاری هایی را که مادرش به تو داده بود و همراه دختر بود می بیند و متوجه می شود که این دخترک ، دختر واقعی او است. او از پیدا کردن و بازگشت دخترش بسیار شاد شد و او را شاهزاده خانم امپراطوری نامید.
بعد از بهبودی " زی وی " او فرصت کافی برای کشف و گردش در " شهر ممنوعه " را پیدا کرد. شهری بسیار بزرگ با بیش از هشتصد ساختمان و ۹۹۹۹ اتاق.
رنگ اصلی ساختمان های "شهر ممنوعه " زرد بود ، چون زرد رنگ و نشانه خانواده سلطنتی محسوب می شد.
"شهر ممنوعه " به دو بخش اصلی تقسیم شده بود . بارگاه و حیاط بیرونی که امپراطور فرماندهان عالی کشور را در ان سازمان دهی کرده بود و بارگاه داخلی که با خانواده سلطنتی خود در ان زندگی می کرد. او چون از خانواده سلطنتی بود می بایست تا زمان ازدواجش در قسمت داخلی "شهر ممنوعه " زندگی می کرد. تا آن زمان و طول مدتی که در قسمت داخلی زندگی می کرد او به فراگیری موسیقی و نحوه رفتار و پوشش مانند یک شاهزاده خانم پرداخت.
ترجمه و بازنویسی : سحر اخوان


همچنین مشاهده کنید