جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


به قوانین هستی اعتماد کن!


به قوانین هستی اعتماد کن!
با وجودی که تا غروب خیلی مانده بود و خورشید در آسمان می‌درخشید اما نسیم خنکی که از سطح دریاچه می‌وزید ما را وادار می‌ساخت تا اجاقی سر پا کنیم و به بهانه نوشیدن چای، گرد آتش بنشینیم. خدامراد بی‌مقدمه شروع به صحبت کرد و گفت:
”آیا تا به حال به این موضوع فکر کرد‌ه‌ای که حدود نیم قرن پیش بشر یک‌سری محاسبات انجام داد و براساس آن یک سفینه فضائی را به مدار زمین فرستاد و سفینه را با دقت قابل کنترلی دقیقاً در حول و حوش همان‌جائی قرار داد که از محاسبات و قوانین طبیعی و فیزیکی انتظار داشت!؟“
نمی‌دانستم در جواب خدامراد چه بگویم. او خودش ادامه داد: ”و هیچ می‌دانی که همین یک هفته پیش هم برای چندمین بار یک سفینه دیگر با محاسباتی مشابه و براساس قوانینی کاملاً یکسان دوباره در مدار زمین قرار گرفت. همان‌جائی که قوانین فیزیک و روابط ریاضی پیش‌بینی کرده بودند؟!“
نفسی عمیق کشیدم و از این‌که خدامراد در حال اشاره به چیزهای بدیهی بود گیج و منگ بودم و نمی‌دانستم چه واکنشی نشان بدهم. او ادامه داد:
”و آیا می‌دانی که پنجاه سال دیگر هم اگر کسی بخواهد دوباره سفینه‌ای را به فضا بفرستد می‌تواند با کمک همان روابط وفرمول‌ها و محاسبات و با استفاده از همان قوانین مشخص و ثابت دوباره همان جواب را بگیرد؟!“
خدامراد ساکت شد و من فرصت را غنیمت شمردم و پرسیدم: ”این‌که کاملاً بدیهی است! چه نتیجه‌ای می‌خواهید بگیرید؟!“
خدامراد دستانش را به‌سوی دریاچه و جنگل مقابل آن دراز کرد و گفت: ”متوجه نمی‌شوی؟! قوانین، ثابت و ماندگارند و منتظرند تا من و تو تکانی به خودمان بدهیم و به سمت آنها برویم و با کمک آنها به آسایش و ثروت و خوشبختی برسیم!؟ یکی دارد این قوانین را به‌طور دائم و مستمر ثابت و یکسان نگه می‌دارد. این یعنی اطمینان کامل به موفق شدن اگر طبق قوانین درست عمل کنی!“
چوبی را از روی زمین برداشتم و به آهستگی آتش مقابلم را به هم زدم و گفتم: ”لطفاً صبر کنید! قوانین فیزیک چه ربطی به آرامش و آسایش و خوشبختی و ثروت دارند!؟“
خدامراد نتوانست خنده خود را نگه دارد، در حالی‌که می‌خندید گفت: ”پس این‌طور! شما می‌خواهید بگوئید قوانین فیزیک و طبیعی فقط به درد قرار دادن سفینه‌های فضائی در مدارهای گرد زمین می‌خورند!؟ شاید حق با تو باشد!؟ هر چند همین الان خیلی‌ها با تسلط به این قوانین در حال کسب درآمدهای خارق‌العاده‌‌ و تأمین آسایش و رفاه خود و خانواده و جامعه خود هستند.
اما هم من و هم تو می‌دانیم که قوانین فیزیک مثل قانون حرکت و چرخش و جاذبه و ... تنها قوانین این جهان هستی نیستند و تعدادی قانون کاملاً ثابت و ماندگار دیگر هم هستند که اگر درست درک شوند و مفهوم آنها در وجود انسان به‌طور کامل و دقیق جا بیفتند می‌توانند خوشبختی، سعادت، ثروت و آرامش را برای انسان فراهم کنند.“
با کنجکاوی گفتم: ”یعنی می‌گوئید مثل قوانین فیزیکی و قابل اثبات و قابل تجربه، قوانین دیگری هم در این جهان هستی برای خوشبختی و توانگری و سلامتی و خلاصه سعادت وجود دارند که مثل قوانین فیزیک که ثابت و ماندگارند و جوابشان همیشه یکی است، این قوانین هم ثابت و ماندگار و تکرارپذیرند و می‌توانند توسط همه اشخاط و همه آدم‌ها صرف‌نظر از جنس و رنگ و نژاد و فرهنگ به کار گرفته شوند و در همه جای دنیا یکسان جواب دهند؟ می‌توانید بعضی از این قواین را برایم بگوئید!؟“
خدامراد گفت: ”چراکه نه!؟ مثلاً یکی از قوانین، قانون نگاه کردن به سمت بالاست حتی وقتی به زور سرت را به سمت پائین فشار می‌دهند! تو اگر هرگز تسلیم نشوی و همیشه نگاهت را به سمت بالا بدوزی مسلماً هر روز تو بهتر از دیروزت خواهد شد و بسته به همت و تلاش و از همه مهم‌تر مداومت و صبر و پشتکار می‌توانی به نتایج عالی برسی! حالا می‌توانی استفاده دیگری از این قانون برای بدبخت شدن و به روز سیاه نشستن، حتی با وجود داشتن ثروت و مکنت فراوان، مثال بزنی!؟“
کمی فکر کردم و جواب دادم: ”همین قانون را یک جور دیگر استفاده کنیم. یعنی اگر سرت را به سمت پائین بدوزی حتی وقتی همه چیز برای رفاه و آسایش تو فراهم باشد، مسلماً دیر یا زود به خاک سیاه خواهی نشست! قانون همان قانون است، نتیجه‌اش هم کاملاً قابل پیش‌بینی است!!“
خدامراد با لبخند گفت: ”و درست مثل قوانینی که با آن سفینه‌های فضائی را پنجاه سال پیش و هفته پیش و پنجاه سال دیگر در مدار قرار می‌دهند و از این بابت هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. این قانون بزرگ هستی یعنی قانون نگاه مستمر به سمت بالا هم همیشه جواب داده و جواب می‌دهد و جواب خواهد داد. در گذشته‌های دور هر انسانی که این‌گونه امیدوارانه به زندگی نگاه می‌کرد سرانجام به خوشبختی می‌رسید.
در عصر حاضر هم هر کسی خوش‌بینانه و با نگرش و گرایش مثبت به مشکلات و مسائل زندگی نگاه کند نسبت به بقیه موفق‌تر است. در آینده هم هر انسانی که اتفاقات عالم، چه خوب و چه بد را، نیک و خیر و دارای منفعت پنهان قلمداد کند و در هر اتفاقی به دنبال رگه خوشبختی و آرامش باشد، خوب طبق این قانون ثابت و ماندگار و تکرارپذیر جواب یکسان و مشخصی خواهد گرفت. و این جواب چیزی جز خوشبختی و سعادت و آرامش و توانگری نخواهد بود.“
نگاهی به دریاچه و امواج آرام سطح آن انداختم و پرسیدم: ”چند تا قانون این شکلی داریم؟“
خدامراد گفت: ”بسیار زیاد! مثلاً قانون دیگر قانون بادآورده را باد می‌برد است. بر طبق این قانون اگر چیزی که به‌دست آورده‌ای بدون زحمت و در واقع بدون انتظار کشیدن نصیبت شده، پس منتظر باش با همان سرعت و از همان مجرائی که به‌دست آورده‌ای آن را نیز از دست بدهی.
کسب ثروت و توانگر شدن در کائنات قوانینی خواص خود را دارد و اگر کسی بخواهد از روش‌های میان‌بر و دور زدن این قوانین به ثروت برسد، باید بداند که روش‌های میان‌بری هم برای از دست دادن این دارائی باد آورده وجود دارد. خوب حال به من بگو شکل دیگر استفاده از این قانون چگونه می‌تواند باشد؟“
سرم را تکان دادم و گفتم: ”خوب چیزی که باد آورده نباشد یعنی با زحمت به‌دست آید، حتی اگر به دلیلی هم گم شود و از دست برود دوباره به‌دست صاحبش برمی‌گردد. یعنی مثل سنگ جلوی صاحبش می‌افتد و باد نمی‌تواند آن را از صاحبش دور سازد!“
خدامراد گفت: ”کاملاً درست است. این قانون مثل قانون قرار دادن سفینه‌های فضائی در مدار سیارات یک قانون کاملاً واقعی، قابل تجربه و تکرارپذیر و مستقل از زمان و مکان است.
مهم نیست که رنگ پوست یا نژاد یا زبان یا جنسیت تو چیست؟ اگر ثروت و دارائی مفت و مجانی نصبیت شد، زیاد خوشحال مباش که هر لحظه ممکن است نسیمی ملایم آن را از تو بگیرد و در دستان شخص دیگری جای دهد.“
نسیمی که از سطح دریاچه می‌وزید سردتر شده بود و من هم بی‌اختیار به آتش نزدیک‌تر شده بودم. از خدامراد پرسیدم: ”این‌ چیزهائی که به اسم قانون دارید به من می‌گوئید درس‌های اخلاقی و در حقیقت نصیحت‌هائی هستند که مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها برای ما می‌گفتند تا آویزه گوش خود قرار دهیم. یعنی شما می‌گوئید که همه اندرزها و نصایحی که از زمان‌های دور در فرهنگ‌های مختلف به بشر رسیده، همگی از یک جهت قوانین ماندگار و تکرارپذیر و دائمی زندگی هستند که همیشه در هر عصر و زمان و مکانی جواب می‌دهند!“
خدامراد گفت: ”چراکه نه!؟ کسی که این نصیحت و اندرز را به تو منتقل کرد، شاید چیزی به نام قوانین جاذبه و فیزیک و ... را نمی‌دانست، ولی برحسب تجربه و براساس چیزی که از زندگی خود و پدران و فرزندانش تجربه کرده بود دریافته بود که این نصیحت یا اندرز همیشه جواب می‌دهد. برای همین آن را به شکل ضرب‌المثل یا نصیحت بیان کرد تا بازماندگانش راه رفته را دوباره طی نکنند و با رعایت این نصیحت بتوانند سفینه زندگی خود و فرزندانشان را در مدار درست قرار دهند.
خوب حالا تو به من بگو که یکی دیگر از قوانین ماندگار هستی که می‌تواند رفاه و خوشبختی و آرامش را برای انسان به ارمغان بیاورد کدام است؟“
لبخندی زدم و گفتم: ”به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم تا آنها قوانین ثابت و ماندگار هستی را به همان زبان ساده خود برای ما و فرزندانمان نقل کنند و شکل دیگر این قانون هم این است که آدم‌هائی که به بزرگ‌ترها بی‌حرمتی می‌کنند در واقع به شکلی خود و فرزندان را از این قوانین طلائی محروم می‌کنند و دیر یا زود توسط انسان‌هائی که این قانون‌ها را می‌دانند، از بین خواهد رفت.“
و خدامراد ادامه داد: ”این قانون قرن‌ها قبل همین جواب را می‌داد. در عصر حاضر هم جوابش همین است و در آینده هر چه‌قدر هم که انسان در علم و دانش پیشرفت کند باز این قانون سر جایش هست و همین جواب را می‌دهد! یکی هست که همیشه کاری می‌کند تا این قوانین جوابشان یکسان باشد.“
فرامرز کوثری (کیمیا)
منبع : مجله موفقیت