شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جویبارهایی که به کعبه می‌پیوندند


جویبارهایی که به کعبه می‌پیوندند
از آن لحظه که انسان قدم به سالن حجاج بیت‌الحرام در فرودگاه مهرآباد می‌گذارد و در کنار دیگر راهیان خانه دوست قرار می‌گیرد، گویی که انتظار ضیافت دیدار خانه و صاحب خانه، به پایان می‌رسد. و پس از آن است که زائران هر کاروان، جهت دریافت گذرنامه، بلیت هواپیما و کارت شناسایی، به محل استقرار مدیریت کاروان رفته تا براساس کدهای تعیین‌شده، مدارک فوق را اخذ نمایند.
پس از این مرحله است که این احساس به انسان دست می‌دهد که لحظه موعود، جهت پروازی از جنس عبودیت، فرا می‌رسد و قدم به قدم به ضیافت حضرت حق، آن هم در خانه‌اش نزدیک می‌شود و نگرانی‌ها و تردیدها از ذهن هر زائری خارج می‌گردد. من هم با همه عیب‌ها و گناهان، اطمینان یافتم که خدا من گناهکار را هم، به میهمانی فراخوانده است تا این بار در داخل خانه، به ملا‌قات حضرتش شرفیاب گردیم و جمال و جلا‌لش را در ساحت کعبه، میعادگاه موحدان عاشق ببینیم، اما در میهمانی که میلیون‌ها زائر در آن شرکت یافته‌اند، هرچند که این انسان‌ها، به‌صورت فردی دعوت شده‌اند، ولی در آنجا چونان جویبارانی که به دریا می‌پیوندند.
همه زائران بیت‌ا... الحرام از سراسر جهان اسلا‌م، به خانه کعبه روان شده و اقیانوس بزرگی به‌نام حج را تشکیل می‌دهند و همه با هر رنگ، نژاد، زبان، قومیت، ملیت و دیگر مولفه‌های جداکننده از یکدیگر، در این دریا می‌ریزند و از یک جنس می‌شوند و ساحتی واحد، یگانه، یکپارچه و یکرنگ را در داخل خانه خدا به نمایش می‌گذارند و چونان جویبارانی که از دامنه کوه‌ها به پایین سرازیر شده و رودهای کوچک و بزرگی را تشکیل داده و به دریا می‌ریزند، زائران حضرت دوست هم از سراسر دنیای اسلا‌م به سوی مکه سرازیر شده و به خانه کعبه و مسجدالحرام که در گودترین مکان جای‌گرفته، می‌ریزند و در اینجاست که فردیت‌ها ماهیت خود را از دست داده و کلیت واحد و یکپارچه‌ای را تشکیل می‌دهند و انسان لباس فخر، برتری‌جویی و هر آنچه که مظهر خودیت و تشخص و... است، از تن بیرون می‌کند و لباس یکدست، یکنواخت و سفید به‌نام احرام را که هیچگونه زیبایی ندارد، بر تن می‌کند و چونان جویباران ریخته شده به دریا که هیچ اثری از آنها در داخل دریا نیست، به دریای حج می‌ریزند و فردیت و هویت شخصی خود را در حج مستحیل می‌کنند و به جمع زائرانی می‌پیوندند که هرکدام باید چونان ابراهیم خلیل‌الرحمان در نمایش حج، نقش ابراهیم را بازی کنند و اسماعیل خود را به‌منظور اطاعت مطلق از حضرتش با دست خود قربانی کنند تا نشان دهند که دوستی و اطاعت خدا، فوق همه چیزهایی است که انسان آن را دوست می‌دارد و در این سفر باید هر کس هر آنچه که برایش در اوج دوستی و علا‌قه است و اسماعیل او است، با دست خود و به فرمان خداوند، قربانی کند تا همه مظاهری که او را از اطاعت و فرمان حق بازمی‌دارد، به کناری نهد. پس از آن است که راه عبودیت عاشقانه پیش روی زائر خانه‌اش هموار می‌گردد. اینجاست که انسان روان شده به سوی کعبه، باید از جنس دریا، صاف و زلا‌ل گردد و همه زشتی‌ها و پلشتی‌های جسمی روحی‌اش را در این دریا شست‌وشو دهد تا به‌سوی اقیانوس رحمت، مهربانی، جمال و زیبایی حضرتش روان شود و برامواج این اقیانوس بیکران سوار شود و با سرعتی از جنس نور، خود را به ساحل عبودیت حضرتش برساند و بدون هیچ مانع و واسطه‌ای، باب گفت‌وگو، با هر زبانی را، با پروردگار عالمیان باز کند و هر آنچه از او می‌خواهد، بدون هیچ حجب و حیایی، طلب کند که او دریای رحمت است و عزت و ذلت و حیات و ممات همه مخلوقات در دست توانای او است.
نکته جالب در این سفر قرارگرفتن در میان زائران مدینه اول بود که به‌نظر خیلی معنادار می‌رسید، چرا که انسان روسیاهی چون من، نمی‌توانستم با چهره‌ای سیاه در میهمانی خانه خدا شرکت کنم چرا که رفتن به مدینه و زیارت رسول گرامی اسلا‌م و ائمه بقیع، می‌توانست این آمادگی را در من و امثال من ایجاد کند که با توسل و طلب شفاعت از محبوب‌ترین بنده و فرستاده خدا محمدمصطفی(ص)، سیاهی‌های را بشویم و با چهره‌ای روشن، صاف و شفاف در میهمانی صاحب خانه شرکت کنم و بار سنگین گناهانم را با نور قدسی‌اش پاک کرده و چونان سبکبالا‌ن عاشق به سوی حضرت دوست پرواز کنم و در کنار روضه رسول‌ا... راه چگونه عبورکردن از خودخواهی‌ها، منیت‌ها و... که هر انسان مهاجر به‌سوی خدا را از حرکت بازمی‌دارد، تمرین کنم، مگر نه اینکه با نظاره گنبد خضرای حضرتش، دل هر انسان گناهکاری چونان آئینه صیقل‌داده می‌شود و به پروازی به سوی حضرتش روان می‌سازد. اینجاست که تو ای زائر خانه، خواهی توانست با آمادگی کامل و با رویی سفید، نورانی، با اتکا به نردبان عرشیان، بر فراز زیبایی‌ها به حرکت درآیی و در جوار قربش ساکن شوی و از جنس خدا شوی و چونان آئینه؛ نور الهی را به اطراف و اکناف وجودت به‌تابانی و همه را روشنی و زیبایی بخشی. باشد که چنین باشد و چنین شود.
محمدعلی مشفق
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید