دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

حسین منزوی


حسین منزوی
حسین منزوی را باید از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان معاصر دانست که ضمن وفاداری به ساختار سنتی غزل، در زبان و دایره‌ی واژگان نوآوری‌های دل‌نشینی را رقم زد. شعر او بیش‌تر حول مضامین عاشقانه می‌چرخد، با این حال از روی‌کردهای اجتماعی تهی نیست.
این شاعر غزل‌سرا در مهرماه سال ١٣٢٥ خورشیدی در شهر زنجان متولد شد و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته‌ی ادبیات دانشگاه تهران ناتمام رها کرد و به رشته‌ی جامعه‌شناسی روی آورد، اما پس از مدتی به زادگاه خود برگشت و تا زمان مرگ در این شهر باقی ماند. «عشق در حوالی فاجعه»، «از ترمه و تغزل»، «از کهربا و کافور»، «از شوکران»، «شکر» و «این ترک پارسی‌گوی» (تحلیل و بررسی شعر شهریار)، از مجموعه آثار این شاعر است.
او بامداد چهارشنبه ١٦ اردی‌بهشت ٨٣ در سن ٥٨ سالگی براثر عارضه‌ی قلبی و بیماری ریوی در تهران درگذشت.
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـدل مغرورم‌ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـماه بلند من‌ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته خداحافظ، اگر چه لحظه‌ی دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز، به یک‌دگر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریب‌کار دغل‌پیشه، بهانه‌اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود
تا صبح‌دم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبح‌دم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب‌کرده خط کشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق‌ها ،‌ علم زدم
با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هر که بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق، چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی‌ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه‌ی قسمت به غم زدم
منبع : مجله آفتاب


همچنین مشاهده کنید