شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


فرهنگ بالنده ، باورها و اندیشه ها


فرهنگ بالنده ، باورها و اندیشه ها
فرهنگ ، مجموعه ای ازباورها ، اندیشه ها وتراوشات فکری بشر در طول تاریخ است که زمینه ساز و تداوم بخش رشد و تعالی انسان و شکل گیری هویتی خاص برای او بوده است و فرهنگ بالنده ، فرهنگی است که هنر تطبیق وهمزیستی را بدون پای گذاشتن بر ارزش های خویش داراست . دراین گفت و گو ، دکتر محمد مهدی مظاهری عضو شورای فرهنگ عمومی به تشریح مهم ترین شاخص های فرهنگی بالنده ، چالش های اساسی فرهنگ در ایران وعوامل اصلی بهره وری سازمانی به لحاظ فرهنگی و ... پرداخته است.
● به عنوان اولین سئوال لطفاً بفرمائید که چه تعریفی از فرهنگ را بیشتر می پسندید؟
فرهنگ،مجموعه ای تبادل پذیروبه اشتراک گذاشتنی ازمجموعه داشته هاو پیشینه های جوامع انسانی است که به عنوان سرمایه ای قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر قابل بررسی است و در عین حال ، یکی از رایج ترین ، پیچیده ترین و پرابهام ترین مفاهیم است .
تعاریف مختلفی از فرهنگ ارائه شده که نمایانگر تاکید بر نقش هنجارها ،‌ارزش ها ، نهادها ، ساختارها و ... می باشد .
بنده فرهنگ را مجموعه ای از باورها ،‌اندیشه ها و تراوشات فکری بشری می دانم که در طول تاریخ ، زمینه ساز و تداوم بخش رشد و تعالی انسان و شکل گیری هویتی خاص برای او بوده است .
تعریف دیگری نیز از فرهنگ وجود دارد : «فرهنگ » ، حاصل تبادل و ارتباطات سه گانه فرد ، با خدا ( عقیده ودین ) ، بادیگران ( جامعه و طبیعت ) و با خود ( تمایلات ، علایق ، غرایض و نیازها ) است .
تعاریف متعددی از فرهنگ وجود دارد و این تعاریف الزاماً بر فرهنگ منطقه یاقاره ای از جهان منطبق نمی شود زیرا این تعاریف برخاسته از ذهن های نقاد و جست و جو گری است که حداکثر تلاش خود را برای ارائه تعریف جامع از فرهنگ به عمل آورده اند .
● مهمترین شاخصه های فرهنگ بالنده چیست ؟
فرهنگ بالنده ، فرهنگی است که مابه ازاهای مناسب خودرا باتوجه به مقتضیات زمانی ، محدودیت های مکانی واقتضائات خویش می یابد و عرضه می کند . فرهنگ بالنده ، در واقع هنر تطبیق وهمزیستی را بدون پا گذاشتن بر ارزش های خویش داراست .
زایش و روز آمدی از مؤلفه های اساسی فرهنگ بالنده است . فرهنگ راکد ، سنن و رسوم خشک ، جامد و غیر منعطف تولید می کند ، ایستایی و رکود ، بارزترین ویژگی فرهنگ راکد است ، اما فرهنگ ، مولد و خلاق ، ملت ها را زنده و پویا می کند . فرهنگ مولد ، نشاط ، سرزندگی و سرحالی برای جوامع انسانی به ارمغان می آورد از دیگر سو ، پویایی فرهنگ با آموزه تطابق فرهنگ با شرایط حال جامعه ، تناظر و پیوستگی دارد .
فرهنگ غیرمنطبق باواقعیات جامعه فرهنگ پویانیست.فرهنگهاراازنظرقدرت تحرک وتنوع به دو دسته تقسیم می کنند :
۱) فرهنگ بالنده یا پویا
۲) فرهنگ ایستا یا ساکن .
فرهنگ بالنده ، باتوجه به آنچه بیان شده ، دارای شاخص های ذیل است :
ـ رشد مداوم توام با حرکت تدریجی .
ـ قدرت باز تولید ، بازسازی و نوسازی .
ـ تکامل و تحول ،مطابق با شرایط روز و پاسخگویی به نیازهای فرهنگی جامعه .
ـ ایجاد ابزار فرهنگی لازم ، متناسب با پویایی و بالندگی فرهنگ .
ـ توانایی خلق وزایش باورها و ارزش های جدید
ـ تهاجمی و پرکننده خلاء های فرهنگ ایستا .
ـ ایجاد جاذبه برای خود و میان افراد .
ـ عدم ترس از همهمه سایر فرهنگ ها ، جذب نکات مثبت و رفع نکات منفی آنان .
● چالش های اساسی فرهنگ در ایران کدامند ؟
ایران ، سرزمینی است با تمدن چند هزارساله که این تمدن با ارزش ها و معنویت حاکم بر نظام اعتقادی ما عجین شده است . فرهنگ ایران ناملایمات تاریخی بی شماری را از ناحیه سایر تمدن ها وشبه تمدن های همه عصر خود از سرگذرانده است .
بنا براین مجموعه کار آزموده ای از توانمندی های فکر و تجارب مختلف را در خود گرد آورده است . از این رو،‌انسان امروزی جامعه ایران ، وارث دو بنیاد فرهنگی « ایرانی » و « اسلامی » است . اگر این دو بنیاد با یکدیگر ترکیب شوند . یکی از غنی ترین حوزههای فرهنگی تشکیل می شود ، چرا که فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی در ذات خود نوگرا و تکامل یابنده اند .
بنابراین به اعتراف فرهنگ شناسان ، جامعه ما از نظر خمیر مایه فرهنگی مشکل چندانی ندارد. به نظر من چالش های اساسی فرهنگ ایران ، در ۴ عامل بررسی می شود :
۱) راهبرد فرهنگی : این راهبرد ، به این سئوال پاسخ می دهد که به لحاظ فرهنگی کجا بوده ایم ، کجا هستیم و به کجا می خواهیم برویم ؟ به نظر می رسد هنوز فاقد چنین راهکارهای دقیقی هستیم .
دارابودن راهبرد فرهنگی ، به معنای عدم شناخت گذشته ، حال و آینده دیگران است . بنابراین وقتی راهبرد فرهنگی نداریم دچار روزمرگی می شویم .
۲) سیاست های فرهنگی: سیاست فرهنگی ، شیوه های تحقق راهبرد فرهنگی است .
۳) کارگزاران فرهنگی : افراد ونهادهایی هستند که در زمینه مسائل فرهنگی کشور فعالیت می کنند . از آنجا که کارگزاران فرهنگی ما به دلیل مشغله های مختلف اجرایی نمی توانند به مدیریت فرهنگی بپردازند ، بنابراین سیاستگذاری درستی نداریم .
۴) ابزار فرهنگی : ضعف فناوری به همراه مشکلات سه گانه فوق باعث می شود که ابزار فرهنگی لازم را نداشته باشیم . اگر چه چنین ابزاری وجود داشته باشند ، محتوایی که بخواهیم از طریق آن منتقل کنیم با چالش و مشکل همراه است .
فرهنگ ایرانی، متشکل از مولف های ملی ودینی ما و جزء مستحکم ترین فرهنگ های جهان است . این فرهنگ با پیشینه های درخشان وعمیق ، همواره تحرک آفرین و تحول زا بوده ودر برابر تهاجمات بیگانه مقاومت کرده است تا نیروهای مهاجم را درخودا استحاله کند . به نظر می رسد چالش اصلی فرهنگ ملی ودینی ایران ، چگونگی رویارویی با امواج فرهنگی مغرب زمین است .
برخی از داده های فرهنگ مغرب زمین با آموزه های فرهنگی ما مبانیت و مغایرت دارد. وجوه افتراق و اشتراک دو فرهنگ ایران و مغرب زمین به درستی شناخته نشده و تحقیق کافی در این زمینه به عمل نیامده است.از دیگر سو از خود بیگانگی با اینا سیون خطری است که نه تنها فرهنگ ما بلکه فرهنگ همه ملل را تهدید کرده است . مطالعه مبنایی برای اشراف و شناسایی روش تطور و تحول بر ایناسیون در متن جوامع فرهنگی مانند جامعه ما صورت نگرفته است .
نهادهای فرهنگی و دخیل در فرهنگ سازی کدامند وارزیابی شما از فعالیت آنها طی سال های گذشته چیست ؟
مجموعه دستگاه ها ، سازمان ها و جوامع مرتبط و حتی افراد ، در قبال میراث معنوی ملت ، مسئول و در غنابخشیدن یا اضمحلال آن سهیمند . این مسئولیت به عهده یک نفر یا یک مجموعه نیست . باتوجه به تخصصی بودن مقوله فرهنگ سازمان های مشخصی ، صاحب شخصیت و قوای راهبری ویژه در این زمینه می شوند . نهادهای متعددی اعم از دولتی وغیر دولتی در این زمینه وجود دارند . نهادهای دولتی ، وظایف خاص خود را مطابق با شرح حقوقی آن وظایف انجام می دهند . نهادهای دولتی از نفرات وشعاع عملی بیشتری برای کار فرهنگی برخوردارند . در چند سال اخیر سازمان های غیر دولتی ، وارد ترکیب اجتماعی و فرهنگی جامعه شده اند و نهادهای فرهنگی دولتی کمتر در امر فرهنگ سازی برنامه ریزی کرده اند و این امر معضل بزرگی برای آنهاست . هیچ گاه در مقوله « فرهنگ » چشم انداز فراخ و وسیعی را درنظر نگرفته ایم و به پیشواز وقایع نرفته ایم . در عین حال ، عملکرد سازمان های غیر دولتی نیز.. . تاحدودی . .. نا معلوم است . بنابراین نمی توان ارزیابی دقیقی از عملکرد هر یک از این نهادها ارائه داد . فضای فرهنگی موجود در جامعه بیانگر این واقعیت است که میان وضع موجودتاوضع مطلوب فاصله زیادی وجود داردوآنچنان که باید نتوانسته ایم به خلق مولفه های فرهنگی بپردازیم ، به بیان دیگر عناصری از بدنه فرهنگی ما طی سال های پس از انقلاب جدا شده اند . نهادهای فرهنگی نیز از یافتن جایگزین مناسبی برای این عناصر ناتوان بوده اند و پاسخ ضعیفی به این نیازها داده اند .
● نسبت فرهنگ وصنعت چیست ؟
پاسخ به این سئوال به این امر بستگی دارد که به رابطه این دو مقوله از چه زاویه ای نگاه می کنیم ، به نظر می رسد بین « صنعت » و «فرهنگ » سه رابطه مهم وجود دارد .
۱- اگر فرهنگ را به یکی از زیر مجموعه های آن یعنی آموزش محدود کنیم ، بنابراین فرهنگ، مادر صنعت قلمداد می شود .چرا که صنعت ، بارزترین وجه مادی وعینی « علم » است . عده ای فرهنگ را به دو بخش مادی و غیر مادی تقسیم کرده اند و وجه مادی آن را « فناوری » ( صنعت ) دانسته اند . بنابراین فرهنگ ( آموزش وعلم ) به پیدایش صنعت ( فناوری ) انجامیده است .
۲- اگر صرفاً یکی از شاخص های فرعی فرهنگ یعنی « فرهنگ کار » را در نظر بگیریم . فرهنگ کار ، معادل وجدان کاری خواهد بود و وجدان کاری به رشد وتوسعه صنعت کمک می کند .
۳- گاهی فرهنگ را به معنای علایق ، باورها وارزشها در نظر می گیریم . در این صورت ، رابطه فرهنگ ونوع مصرف( محصولات صنعتی ) مدنظر است .یعنی کدام فرهنگ ، به مصرف کدام محصول صنعتی تمایل دارد .
در جمع بندی مطلب باید گفت : « صنعت بخشی از فرهنگ جامعه است و اگر جامعه ، دارای فعالیت های مولد صنعتی باشد ، آن فعالیت بخشی از فرهنگ آن جامعه خواهد بود . بنابراین نسبت فرهنگ وصنعت ومیزان سازگاری آنان بایکدیگر،یکی ازمهم ترین پدیده های موجود در جامعه است » .
به نظر شما عوامل اصلی بهره وری سازمانی از نظر فرهنگی چیست ؟
فرهنگ بهره وری در جامعه ما به شایستگی و بایستگی ، تحقق پیدا نکرده است . زیرا هنوز با استانداردها ومعیارهای حاکم برمدیریت سازمانی و فرد جمعی و گروهی فاصله داریم . البته گام های مثبتی برداشته شده ، که قابل تقدیر است . برای افزایش بهره وری سازمانی باید از آموزه های فرهنگی حاکم بر جامعه کمک بگیریم .
به نظرمن فرهنگ حاکم برجامعه ، از دستمایه های قوی برای غنابخشیدن به بهره وری سازمانی برخوردار است .
● در علم روان شناسی مفهومی با عنوان « فرهنگ سازمانی » شکل گرفته ، جایگاه این خرده فرهنگ در برنامه ریزی های فرهنگی کشور چیست ؟
در سال های اخیر تلاش های زیادی برای استحکام بخشی به این مقوله در کشور انجام شده ، اما هنوز نتیجه لازم به دست نیامده است . در برخی از بخش های صنعتی کشور ، فرهنگ سازمانی با تمامی ظرفیت ها وظرایف آن حاکم شده است .البته این امر به توان مدیریت این بخش ها بستگی دارد .
در برنامه ریزی های فرهنگی هنوز جای خالی فرهنگ سازمانی مشاهده می شود ، اما نقطه نظرهای علمی وتخصصی که در مجامع علمی مطرح می شود این امید را ایجاد کرده است که فرهنگ سازمانی در بخش های مختلف فائق و حاکم شود .
وضعیت دانشگاه ها رابه لحاظ عملکردفرهنگی وفرهنگ سازی چگونه ارزیابی می کنید؟
وضعیت فرهنگی دانشگاه ها از اوضاع کلان فرهنگی جامعه جدا نیست و ناهنجاریهایی در پهنه فرهنگ کشور وجود دارد . وظیفه دینی ، عقلی و ملی ما حکم می کند که در برابر این ناهنجاری ها واکنش بهنگام نشان دهیم . راهبرد اصلی در این مسیر ، تلاش برای تغییر مواضع دفاعی به تهاجمی است . دانشگاه ها سه کارکرد دراین زمینه برعهده دارند :
الف) کارکرد پژوهشی که به تولید دانش می انجامد .
ب) کارکرد آموزشی که به انتقال دانش می انجامد .
ج ) کارکرد پرورشی که به جامعه پذیری می انجامد .
هریک از این عناصر سه گانه به نوعی بامسئله فرهنگ و فرهنگ سازی ارتباط دارند ، اما کارکرد پرورشی دانشگاه ها بیشتر به مسئله مورد نظر مرتبط می باشد. منظور از پرورش و جامعه پذیری ، جهت دهی علایق ، سلایق ، باورها و نگرش افراد برای درونی سازی بعضی از مولفه های فرهنگی است ( منظور از درونی سازی ،اعتقاد راسخ خود به ارزش ها و باورهای فرهنگی و اجرا کردن آن در عرصه عمل است ).
دانشگاه ها برای داشتن چنین کارکردی ، در حدمورد انتظار، نیازمند برنامه های بلند مدت ، سیاست های عقلانی و قابل اجرا و ابزارهای مناسبند تا دراین مسیر گام های مهم واساسی بردارند ، اما حلقه مفقوده ای باعث شده است که کارکرد آنها به نتایج موثر نینجامد . این حلقه مفقوده ‌، نظارت مداوم بر عملکرد فرهنگی خود است .
دانشگاه ها ، از نهادهای مرجع در فرهنگ سازی می باشند و نهادی ارزشمند تر از دانشگاه ها برای تداوم و استمرار بخشی به روند فرهنگ سازی وجود ندارد . وظیفه اصلی دانشگاه ها که افزایش توان علمی ، تحصیلی و آکادمیک دانشجویان است با توسعه متوازی وپایدار ، ارتباط مستقیم دارد . توسعه پایدار نیز از مولفه های مهم ایجاد و شکوفایی فرهنگ جامعه محسوب می شود .
بنابراین فرهنگ ودانشگاه ، ارتباط پیوسته و نزدیک با یکدیگر دارند و هر چه محیط دانشگاه ها ، پویا ونشاط آور باشد . بر تحرک و پویایی فرهنگ جامعه افزوده می شود زیرا این شکوفایی به مفهوم حرکت بخشی به چرخه توسعه است و بهبود توسعه ، از مظاهر وعلائم اصلی رشد وتحول فرهنگی در جامعه به شمار می رود .
از اینکه ما را برای این گفت و گو پذیرفتید ، سپاسگزاریم .
امــیر اســلامی تبار
منبع : خانه احزاب ایران