دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


آزادی از هراس


آزادی از هراس
اگر دست‌یابی به آزادی، حق مردم یک جامعه و محروم کردن آنان گناهی نابخشودنی و عامل عقب‌ماندگی به شمار آید، به همین نسبت نیز می‌توان گفت این حق مردم یک جامعه است که از ترس آزاد باشد. به این معنا که جامعه، فاقد عوامل اخلال در نظم روانی و امنیت ذهنی شهروندان باشد.
مایکل مور در فیلم مستند خود با عنوان «بولینگ در کلمبیا»، که چندی قبل از شبکه یک سیما پخش شد، در پی بررسی عوامل و ریشه‌های خشونت در جامعه امریکایی است. او در این فیلم به خوبی توانسته است روی دیگر واقعیات یک جامعة پیشرفته و صنعتی را نشان دهد. این واقعیت، که از آن می‌توان به عنوان مهم‌ترین و اساسی‌ترین مسأله یاد کرد، همانا وجود ترس و وحشت در میان مردم است. به همین منظور شهروند امریکایی برای حفاظت از خود ناچار به حمل و نگهداری سلاح می‌شود. در نتیجه این وضعیت، و با توجه به خشونت و وحشت فراگیر، تعداد زیادی قربانی می‌شوند و کسی هم مسؤول شمرده نمی‌شود.
وی در فیلم مستند خود، که بر اساس واقعیات خشونت‌آمیز جامعه امریکایی تهیه شده است، نشان می‌دهد که چگونه در دیگر کشورها و از جمله در کانادا، همسایه ایالت متحده امریکا، با توجه به کثرت حمل و نگهداری سلاح، عملاً آمار جرم و جنایت و قتل و غارت کاهش چشم‌گیری دارد و اساساً قابل مقایسه با کشور امریکا و زندگی در ایالات متحده امریکا نیست.
مایکل مور در فیلم خود بر این باور است که رابطه مستقیمی میان فقر و نیازمندی و جرم و جنایت وجود دارد و عملاً تعداد افراد فقیر و نیازمندی که دست به خشونت و جنایت می‌زنند بیش از حد انتظار است. وی البته نشان می‌دهد که چگونه افراد نیازمند در اثر تحقیر شدید از سوی عناصری در جامعه به جرم و جنایت گرایش می‌یابند.
او همچنین از منظری دیگر نشان می‌دهد که چگونه میان سیاست و افزایش جرم و جنایت رابطه وجود دارد. این رابطه از آنجا ناشی می‌شود که سردمداران و سیاستمداران ایالات متحده بیش ار آنکه به امور داخلی و مشکلات موجود در جامعه خود توجه نمایند به بیرون از مرزها توجه دارند و منافع ملی خود را فرسنگ‌ها دورتر از امریکا و در مناطقی مانند خاورمیانه تعریف می‌کنند و برای حفظ و به دست آوردن این منافع چگونه به این مناطق لشکر کشی می‌کنند و هزینه‌های گزافی را بر جامعه و شهروند امریکایی تحمیل می‌کنند. و این مسأله سبب کم‌توجهی به بخش‌هایی از جامعه و به تشدید فقر و نیازمندی در جامعه منتهی می‌شود.
یکی از نقاط قوت فیلم، ترسیم و به نمایش درآوردن منافع کسانی است که به طور مستقیم در قبال خرید و فروش سلاح و مهمات به منافع سرشاری دست می‌یابند.
به عبارتی نقش شرکت‌های تولید کننده اسلحه و مهمات را افشا می‌کند که چگونه با اشاعه وحشت و خشونت در جامعه سعی در افزایش سود و منافع خود دارند. این فضای وحشت و خشونت ممکن است برای شهروندان داخل ایالات متحده امریکا اتفاق بیفتد ـ چنان که مایکل مور به خوبی به آن می‌پردازد ـ و ممکن است برای شهروندان دیگر کشورها و در خارج از مرزهای امریکا و در مناطقی مانند خلیج فارس و کشورهایی مانند افغانستان و یا عراق و یا حتی در هیروشیما و ناکازاکی و یا حتی در ویتنام و هزار جور منطقه دیگر رخ بنماید.
نحوه گزارش مایکل مور، مستندساز برجسته امریکایی، از ریشه مشکلات زندگی در امریکا بسیار راحت و قابل توجه است. مبارزه مدنی‌ای که در برابر فروش اسلحه از وی در فیلم به نمایش در می‌آید بسیار قابل توجه است. در واقع وی به دور از هیاهو و جار و جنجال و اتخاذ شعارهای پوچ و بی‌حاصل به تبیین ریشة خشونت و ترس و وحشت شهروندان امریکایی می‌پردازد و در این زمینه از مشاهدات کودکی خود نیز بهره برده و حتی به مبارزه مدنی می‌پردازد.
تأکید عمده وی در فیلم «بولینگ در کلمبیا» این است که باید مردم از هراس و وحشتی که گریبان زیست جمعی و فردی آنان را گرفته است، رهایی یابند. این رهایی با درک دوباره‌ای از زندگی و معنای زندگی و معنای آزادی و معنای ترس در این جامعه ارتباط وثیقی دارد. در واقع هر چقدر توجه سیاستمداران به درون جامعه بیشتر شود و آرامش و امنیت روانی مردم بیشتر محفوظ بماند، می‌توانند به این معنا بیشتر دست یابند. و البته رسانه‌ها در این زمینه نقش بسیار مؤثری دارا هستند. در واقع شبکه‌های تلویزیونی با پخش خبرها و گزارش‌های مفصل و زنده، به تشویش و ناامنی روانی بیش از پیش شهروندان دامن می‌زنند و به نوعی در راستای حفاظت از منافع شرکت‌های سازنده سلاح و مهمات عمل می‌نمایند و جامعه‌ای پر هراس را پدید می‌آورند که برای محافظت از خویش دست به سلاح می‌برد.
فیلم‌هایی از این دست می‌تواند ما را به تأمل درباره جامعه خود وادار نماید و این پرسش را طرح نماید که آیا در جامعه ما، مردم از ترس و وحشت، آزادند و یا اینکه گرفتار و پریشان بحران‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و دیگر مصائبی هستند که هر روزه در انتظار آنان است؟ در همین زمینه می‌توان به حادثه دلخراش زلزله شهرستان بم اشاره کرد که چگونه پس از اینکه این فاجعه رخ داد، امنیت روانی از جامعه و شهروندان رخت بست. در حوادث مشابه تقریباً مردم، دیگر آرام و قرار نداشته و به نوعی از ترس و وحشت، آزاد نبودند. در پاره‌ای از موارد حتی شایعات بی‌اساس درباره وقوع زلزله‌ای در شهرهای اطراف توانست مردم را تا صبح در بیرون از منزل و در فضای آزاد نگهدارد. به غیر از مورد مذکور، می‌توان به موارد مشابه و به ویژه بحران‌ها و مشکلات آموزشی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و... فراوانی در این زمینه اشاره کرد. از جمله وقوع حوادث خونبار زمینی و هوایی، بحران بیکاری و فقدان اشتغال، مشکله اعتیاد و فساد، دزدی و رشوه و... همه را به فکر و تأمل و وحشت و اضطراب و هراس فرو می‌برد و آینده‌ای پریشان را در چشمان تیزبین شهروند می‌گشاید.
به هر حال آزادی از هراس و وحشت و برخورداری از امنیت روانی و ذهنی، بی‌تردید یکی از اساسی‌ترین حقوق و نیازهای شهروندان هر جامعه‌ای است و می‌توان گفت در صدر خواسته‌های آنان قرار دارد. آزادی از ترس می‌تواند در هر جامعه‌ای مطرح باشد. اگر مایکل مور به بحران خشونت و جرم و جنایت در ایالات متحده اشاره می‌کند و به نقد و بررسی و کالبد شکافی آن می‌پردازد و سیاستمداران امریکایی را بی‌رحمانه آماج حملات خود می‌سازد، چرا در جامعه ما نباید به چنین مباحثی پرداخته شود و پاره‌ای مشکلات، در فضایی متعارف ریشه‌یابی نشود تا جامعة ما به وضعیت مطلوبی دست یابد؟ بی‌تردید زیستن در فضای ترس‌آگین و هراس‌آمیز و زیستن در فضای آزاد بسیار متفاوت‌اند و میوه‌های مختلفی را به بار می‌آورند.
شریف لک زایی
منبع : دو هفته نامه الکترونیک شرقیان


همچنین مشاهده کنید