شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خوشحالی کم است مسخرگی کن


خوشحالی کم است مسخرگی کن
۱- برای سینمایی نویسی مثل من كه همه انگیزه هایش از ورود و تجربه گری (شما بخوانید دخالت و فضولی) در عرصه ای مثل ستون نویسی فوتبالی در طول جام جهانی، شخصی و جدا از نگاه تخصصی دوستان ورزشی نویسم است، هیچ تقارنی رویایی تر از این نیست كه تیم محبوبم در همین جام قهرمان شود و دست كم مقادیری از بار و تندی نوشته های اغراق آمیز و جانبدارانه ام با دست خالی نماندن و خیت نشدن، كاهش پیدا كند.
۲- در این یك ماه، بارها از جنبه های مثبت و منفی پوشش تلویزیونی بازی ها چه در ضبط توسط آلمانی ها و چه در پخش از برنامه ها و شبكه های خودمان نوشتم. آخرین نكته های قابل اشاره در این زمینه، طبعاً از دل مسابقه فینال بر می آید: اول اینكه نماهای هوایی و رو به پایین دوربین هایی كه بر فراز استادیوم المپیای برلین را انگار به عنوان سورپریز، برای بازی فینال نگه داشته بودند. آن «تاور كرین» عظیمی كه از بیرون استادیوم شروع می كرد و آرام آرام تا وسط زمین می آمد و در زاویه ای كاملاً عمودی، جام گیری را از بالا نشان می داد، طاقت و تحمل زیادی داشت كه تا این لحظات آخر بازی ها صبر كرد. حتماً اگر خیلی از ما غرغروها این نوع نماها را در بازی های قبلی هم می دیدیم، بدگویی مان به تصویربرداری و سوئیچینگ بیش از حد «معمولی» آلمان و دوربین های تلویزیونی اش، تعدیل می شد. و دوم اینكه در طول پروسه گزارش بازی های جام در شبكه های مختلف تلویزیونی، فینال قطعاً اهمیت اساسی دارد و اینكه شبكه سه از مدت ها پیش عادل فردوسی پور را برای گزارش این مسابقه مشخص كرده بود، نشانه درستی از همین اهمیت است.
اما در شبكه دو و در گزارش غیرزنده مسابقه فینال كه مثل بقیه بازی ها لحن بی هیجان و آماتوریسم تعجب آوری دیده و شنیده می شد كه به نظرم قابل اشاره است: گزارشگر این گروه كه در طول هر بازی، بارها از فعل نادرست «انجام دادن» برای «پاس»های بازیكنان استفاده می كند، با وجود اینكه قاعدتاً به عنوان یك آدم فوتبالی، گزارش زنده بازی را هم دیده بود (امیدوارم لااقل این قدر اهل فوتبال باشد!)، در تمام طول صحنه «كله زنی» زیدان به سینه ماتراتزی و اخراج و حركت آهسته بعدش، بازیكن ایتالیایی را فابیو گروسو خواند و تا آخر هم متوجه اشتباه خود نشد و تصحیحش نكرد. سئوال این است كه پس پخش غیرزنده و گزارش مجدد بازی، اگر امكان توقف ضبط و اصلاح سوتی ها را نمی دهد، پس به چه كار می آید؟
۳- این را بی اغراق می گویم كه در تمام این یك ماه، در حس های درونی ام و در اتفاقات توی زمین، نشانه و نمونه ای بهتر از رفتار ایتالیایی ها در دقایق جام گیری و شادمانی همراه با آن، برای توضیح دلایل علاقه ام به این تیم در این یادداشت های همه روزه پیدا نكردم. روح ایتالیایی كه حتماً می دانید با روحیه اصیل و اصلی و فارغ از «ملاحظات» ما ایرانی ها (اگر بگذارند این روحیه واقعی را نشان بدهیم و خودمان را بی واهمه بیرون بریزیم) شباهت های بسیار دارد، تفاوتی عمده و اساسی با هر روحیه ملی دیگری دارد كه در این فینال و قهرمانی، به شدیدترین و بهترین شكل آشكار شد؛ آنها برخلاف هر تیم دیگری در این موقعیت، فقط شادمانی نمی كنند؛ بلكه مسخره بازی درمی آورند. این نكته كوچكی نیست. پروتزی ذخیره و گتوزوی وحشی قبل از اهدای جام به كاپیتان شان، بارها توی سر كره زمین بالای كاپ می زنند. ماتراتزی قبل از اینكه آن كلاه بلند و مسخره اش را به سر كند و گروسو و جیلاردینو كه در آن ازدحام ستاره های جذاب تیم، به زور خودشان را كش آورده اند، طوری كاپ را قلقلك می دهند و ماچ می كنند كه یكی از مقامات فیفا مثل یك «دفتردار» اخمو و معمولاً بی كار و بی مصرف مدرسه های دوران ما، می آید و كاپ را از جلوی آنها برمی دارد تا كمی ادب شان كند!
كاناوارو موقع رفتن به روی سكوی قهرمانی، با آن استیل سینه كفتری، طوری بقیه را كنار می زند و دست هایش را از هم باز می كند و بالا می رود كه درست انگار دارد برای بچه محل هایش در یكی از محله های جنوب همین تهران خودمان قپی می آید و «برید كنار حاجی تون اومد» می گوید! از همه جالب تر و خل وارتر، فرانچسكو توتی با بستن پرچم بزرگ ایتالیا به دور سر و صورتش تمام دقایق شادی قهرمانی را می گذراند و حتی وقتی بكن باوئر متشخص، مدال را به گردنش می آویزد، پرچم را از سر برنمی دارد.
قیافه اش كه در اصل، از مغرورترین چهره های كاریزماتیك تاریخ فوتبال است، با این لچك و گره درشت زیرش، بی بروبرگرد شبیه پیرزنی می شود كه با عجله دور و برش را نگاه كرده و اولین پارچه دم دستش را توی خانه و برای رو گرفتن از غریبه ای كه سرزده آمده، به سر كرده است، از خود بی خود شدن، شور و شعف، كنار گذاشتن ملاحظات، رهایی كامل و كمی هم خل بازی در آن دقایق، نه عمل او را به «توهین به پرچم» بدل می سازد (می شود تصوری خیالی داشت كه سرپرستان تیم ملی ما بازیكنی را به محض انجام رفتاری مشابه، چه طور از ادامه این كار باز می دارند) و نه اصلاً قید و قاعده ای بر می دارد. این حركاتِ دهاتی دوست داشتنی دور از ادا و اطوار را از هیچ تیم دیگری نمی توانستیم ببینیم و بگذارید در این آخرین روز ستون «دو نیمه در بهشت» بگویم اصلاً بابت همین آمادگی ای كه برای مسخرگی در این بازیكنان وجود دارد، تیم شان را دوست دارم. هر چه باشد، خودم هم همیشه همین جوری بوده ام!
۴- اگر بعدها از من بپرسند كه وسط این همه كار و قرار مربوط به سینما، چه مرگت بود كه در خرداد و تیر سال ۸۵ و همزمان با جام ۲۰۰۶ آلمان در روزنامه جدی ای مثل شرق، ستون فوتبالی نوشتی، خواهم گفت برای اینكه آن سال تیم مسخره محبوبم ایتالیا قهرمان دنیا شد و می خواستم این جوری در افتخارش شریك شوم و روی كاغذ، مسخره بازی هایی چند دربیاورم و اگر بگویند تو كه از اول نمی دانستی آتزوری قهرمان می شود، خواهم گفت آنقدر با مسخرگی و هواداری آشكار و خارج از قید و قاعده مطبوعات نوشتم تا بالاخره قهرمان شد! هر چند اگر این جام را بدون ضربه های پنالتی بالای سر می برد، قهرمانانه تر بود.
امیر پوریا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید