شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

استغنا در شعر دیروز و امروز


استغنا در شعر دیروز و امروز
مفهوم «استغنا» در طول ادب فارسی همچون بحثی از مؤلفه های معرفت شناختی مطرح بوده و هست. گویا این مفهوم جزو ناخودآگاه تاریخی و شعور جمعی است و در کلام شاعر تبلور یافته است. حافظ غزلسرای بزرگ ایرانی می گوید: بیار باده که در بارگاه استغنا ‎/ چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار چه مست ‎/ از این رباط دو در چون ضرورت است رحیل ‎/ رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
«استغنا» از مراحل سیر و سلوک است به معنی بی نیازی که لازمه آن قطع علاقه از حطام و بهره های دنیا از جاه و مقام و منال است. انسان برای رسیدن به بی نیازی راهی جز آزاد شدن از همه چیز ندارد و این آزاد شدن گاه انسان را در میان جمع و خلوت تنها می کند؛ تنها در میان خانواده، محیط کار، جامعه و دنیای وابسته. این تنهایی او را به افسردگی نمی کشاند و چه بسا که در این تنهایی او به منازل دیگر سلوک راه بگشاید. مفهوم «استغنا» همچنان که اشاره شد، در ادبیات کلاسیک ایران آمده و بارها تکرار شده است؛ اما این استغنا در شعر معاصر چگونه جلوه ای داشته است بنابراین دو موضوع در اشعار سهراب یعنی آزادی و تنهایی جلب توجه می کند که ما در اینجا به مسئله تنهایی می پردازیم. وقتی که کسی به درون خود توجه می کند و از آرزوهای خود جدا می شود، تنهایی ای برای او رخ می دهد که گاهی بسیار دل انگیز است. البته در شعر سهراب دو نوع تنهایی به چشم می خورد:
۱) تنهایی و حسرت
سهراب بخصوص در ابتدای اشعارش با این که جست وجوی او از ابتدای شعرش وجود دارد، ولی از تنهایی خود چندان راضی نیست. او خودش را مرغی می داند که به رنگ معماست و همیشه تنهاست و درباره او می گوید:
نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی ‎/ چون من در این دیار، تنها، تنهاست
این تنهایی که بیشتر جنبه منفی آن آشکار است، با وجود مقدمه بودنش برای تنهایی متعالی تا سر نیمه دوم ادامه دارد. «من» دیرین، تنها، در این دشت ها پرسه زد ‎/ تنها در بی چراغی شب ها می رفتم ‎/ پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است ‎/ ترا از تو ربوده اند و این تنهایی ژرف است
۲) تفاوت تنهایی سهراب با دیگران
سهراب در این تنهایی خود را با دیگران متفاوت می یابد و به علت عمقی که در شخصیت می گیرد با تنهایی خودش آرامش می یابد و دیگر از آن شکایت نمی کند، بلکه بسیار احساس رضایت دارد. همان طور که ناصرخسرو می گوید:
چون یار موافق نبود تنها خوشتر ‎/ تنها به صد بار چو با نادان خوشتر
خورشید که تنهاست از آن نیست بر او ننگ ‎/ بهتر ز ثریاست که هفت است ثریا
بنابراین سهراب حتی زمانی که در جست وجو و در برزخ است در باب تنهایی اش چنین می گوید: و همیشه من ماندم و تاریک بزرگ ‎/ من ماندم و همهمه آفتاب
و از سفر آفتاب سرشار از تاریکی نور آمده ام: سایه تر شده ام ‎/ و سایه وار بر لب روشنی ایستاده ام

[ابوالفضل رحیمی راد]
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید