شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


رونق سینمای سیاه


رونق سینمای سیاه
صنعت سینمای آفریقا روی پرده سینما قصه‌های مردم سرزمین‌های این قاره را تعریف می‌کند.این قصه‌ها در هر کشوری حال و هوای متفاوتی دارند که بیان کننده مسائل و مشکلات خاص مردم همان کشورها هستند. در عین حال، یک سری بحث و موضوع عمومی هم وجود دارد که مختص خود قاره آفریقاست و مربوط به تمام کشورهای این قاره می‌شود. تحلیلگران سینمایی می‌گویند که با وجود فرهنگ غنی و کهن قاره آفریقا، سینمای آن کم‌جان و بی‌رونق است.
مهم‌ترین مشکل سینماگران این قاره، نبود امکانات مالی و کمبود تجهیزات فنی است. به همین دلیل است که فیلمسازی ویدئویی در کشورهای این قاره رواج فراوانی دارد. در حقیقت فیلمسازان آفریقایی، با بهره‌گیری از تجهیزات ویدئویی، فیلم‌های سینمایی خود را تهیه و تولید می‌کنند. مهمترین حسن این نوع فیلمسازی، ارزان قیمت بودن آن است. به کمک این تجهیزات و امکانات ارزان قیمت است که فیلمسازان جوان کشورهای مختلف، منبع الهام سینمای قاره آفریقا شده‌اند.
سینمای آفریقا از دهه ۶۰ میلادی که جنبش‌های رهایی بخش و آزادیخواهانه ضد استبدادی رونق گرفت، رنگ و بوی تازه‌ای به خود گرفت و موقعیت ویژه‌ای در دل جامعه آفریقایی پیدا کرد. حرکت جدید سینمای این قاره با جنبش فیلمسازی آن زمان مقایسه می‌شود و منتقدان سینمایی می‌گویند که از دهه ۶۰ تا امروز، قاره آفریقا چنین حرکت و جنبشی را به خود ندیده است. از قرار معلوم، سینمای آفریقا دارد دوباره سر از خاکستر در می‌آورد و خودش را به عنوان یک حرکت مترقی جدید به نمایش می‌گذارد.
ماهن بونتی مورخ سینما که در نیویورک کار و فعالیت می‌کند می‌گوید: رشد سینمای آفریقا- که به نوعی الهام گرفته از شکوفایی صنعت سینمای نیجریه است- دیگر کشورهای قاره همچون کنیا، اتیوپی و رواندا را به تحرک واداشته است. این کشورها در تلاش هستند تا صنعت سینمای خود را احیا کرده و با نیجریه به رقابت برخیزند. منتقدان سینمایی به صنعت سینمای نیجریه لقب «نالی وود» را داده‌اند که بر وزن هالیوود است. بعد از صنعت سینمای هند که به مدد تولید انبوه فیلم‌های سینمایی در قاره آسیا لقب «بالیوود» را گرفت، حالا نوبت از راه رسیدن مدل آفریقایی آن است.
در حقیقت، مورخان سینمایی می‌گویند که صنعت سینمای ۴۵۰ میلیون دلاری نیجریه، پس از هالیوود آمریکا و بالیوود هند، سومین کشور اصلی تولیدکننده فیلم است. شنیدن چنین اظهارنظری می‌تواند کمی تعجب‌آور باشد ولی شواهد امر حکایت از واقعی‌بودن این تحلیل می‌کند. به نظر می‌رسد یک دلیل مهم عجیب و غریب بودن این اظهارنظر، این است که محصولات نالی‌وود برخلاف هالیوود و بالیوود مشتری و بیننده زیادی در سطح بین‌المللی ندارد و تماشاگران قاره‌های مختلف، آشنایی زیادی با قصه‌ها و ستارگان سینمایی این کشور ندارند. برخلاف فیلم‌های هالیوودی و بالیوودی که دامنه فعالیت‌شان در سراسر جهان گسترده است فیلم‌های نالی‌وودی (فعلا) فقط در کشورهای مختلف قاره‌ آفریقا تماشاچی علاقه‌مند دارند.
فیلم‌های کشورهای آفریقایی به جز نمایش عمومی در کشورهای این قاره، از امکانات اندکی برای نمایش عمومی بین‌المللی برخوردار هستند. فیلم‌های آفریقایی را بیشتر می‌توان در جشنواره‌های بین‌المللی یا هفته‌های فیلم پیدا کرد و دید. به ندرت اتفاق می‌افتد که در سینماهای عمومی کشورهای اروپایی و در حال رشد فیلمی آفریقایی روی پرده سینماها برود. در بین کشورهای اروپایی فقط کشور فرانسه است که نظر مساعدتری نسبت به محصولات آفریقایی دارد. به جز بحث روشنفکربودن جامعه فرانسه (که همیشه در جست‌وجوی نگاه‌های تازه و هنرمندان جدید کشورهای در حال رشد است) باید به روابط قدیمی (و البته غیرصمیمی) فرانسه با کشورهای آفریقایی اشاره کرد.
بسیاری از کشورهای قاره سیاه تا پیش از جنگ جهانی دوم و حتی پس از آن مستعمره فرانسه بودند. به همین دلیل مردم آفریقا با زبان و فرهنگ فرانسه آشنایی خوبی دارند و مردم سرزمین‌های آفریقایی و فرانسه، سفرهای زیادی به کشورهای یکدیگر کرده‌اند. حتی بسیاری از محصولات فرانسوی، درباره وضعیت مردم کشورهای آفریقایی است. با این وجود، به‌ندرت اتفاق می‌افتد که فیلمی آفریقایی در فرانسه اکران عمومی شود و مدت‌زمانی طولانی روی پرده بماند.
منتقدین سینمایی از هفته‌های فیلم آفریقایی در کشورهای مختلف به عنوان یک سبد پرظرفیت اسم می‌برند که به کمک آن می‌توان به چشم‌اندازی کلی (و تا حدودی دقیق) از وضعیت سینمای قاره رسید. هر یک از این فیلم‌ها مسائل سرزمین‌های خود را از نگاه سازندگان آنها به نمایش می‌گذارند و به بینندگان خود کمک می‌کنند تا درک بهتری از اوضاع و احوال این کشورها پیدا کنند و در همان حال، به یک دیدگاه کلی نسبت به وضعیت صنعت سینمای کشورهای قاره هم برسند.
در حقیقت، فقط در چنین هفته‌های فیلمی است که می‌توان فیلمی مثل «در ژن من» ساخته لوپیتا نیونگ (که قصه‌ای پر رمز و راز درباره رنگ و نژاد آدم‌هاست) و یا کاری همچون «یا پاریس یا هیچی» ساخته ژوزفین نداگنو اهل کامرون (درباره زنی جوان که راهی پاریس می‌شود ولی به‌زودی می‌فهمد که این شهر کعبه آمال نیست) را دید و از تجربه تماشای آن لذت برد. در چنین هفته‌های فیلمی، بازار فیلم‌های کوتاه هم رواج دارد. فیلمسازان آفریقایی در این فیلم بهتر و راحت‌تر حرف‌های خود را می‌زنند ولی فیلم کوتاه هنوز نتوانسته در سطح بین‌المللی جای ویژه‌ای برای خودش پیدا کند. به همین دلیل فیلم‌های کوتاه آفریقایی هم- مثل فیلم‌های کوتاه کشورهای دیگر- چندان با استقبال عمومی روبه‌رو نمی‌شوند.
اما بعضی وقت‌ها حتی این فیلم‌های کوتاه هم می‌توانند سر و صدای زیادی برپا کنند. برای مثال مستند «فیلمسازان علیه نژادپرستی» که شامل چندین فیلم کوتاه از چندین فیلمساز می‌شود، مکاشفه‌ای درباره خشونت‌های قومی و نژادی است که تابستان سال گذشته، آفریقای‌جنوبی را دربرگرفت.
ماهن بونتی می‌گوید: «شما وقتی فیلم‌های جدید آفریقایی را تماشا می‌کنید، شاهد یک تولد تازه و دوباره هستید. فیلمسازان جوان این فیلم‌ها، کارهای خود را با سختی و مشقت تهیه می‌کنند. آنها باید خودشان دوربین فیلمبرداری را خریداری کرده و حتی تدوین آنها را روی رایانه‌های خود در خانه‌هایشان انجام دهند. این کار با آنکه کمی سخت است ولی به آنها مقدار زیادی خودمختاری و آزادی می‌دهد.»
در شرایطی که تعدادی از فیلمسازان آفریقایی- و از جمله مرحوم عثمان سمبه اهل سنگال، که لقب پدر سینمای نوین قاره آفریقا را گرفته است- دارای شهرت بین‌المللی هستند، بسیاری از آنها در سطح جهانی ناشناس و گمنام باقی مانده‌اند. تماشاگران فیلم‌های آفریقایی، این محصولات را بیشتر براساس قصه‌های آنها به یاد می‌آورند و به درستی نمی‌دانند کدام فیلم توسط چه کسی ساخته شده است. این در حالی است که فیلمسازان آفریقایی تلاش زیادی‌کرده‌اند تا بتوانند به موفقیتی هم‌سطح عثمان سمبه دست پیدا کنند. اما منتقدان سینمایی می‌گویند شرایط ویژه‌ای که باعث شهرت و موفقیت بین‌المللی سمبه شد، در حال حاضر در آفریقا وجود ندارد.
سمبه از اواسط دهه ۶۰میلادی کار هنری‌اش را شروع کرد و در آن زمان قاره آفریقا، به دلیل جنگ داخلی موجود در آن تیتر اول اخبار رسانه‌ای بود. درگیری‌های قومی و نژادی در آن دوران در اوج خودش بود و نیروهای انقلابی در حال مبارزه با حکومت‌های دیکتاتوری و دست نشانده بودند. همین مسائل توجه محافل عمومی بین‌المللی را به خود جلب کرده بود و به صورت طبیعی باعث می‌شد تا خبرنگاران، اخبار مسائل مربوط به قاره را در صدر اخبار خود قرار دهند. در چنین اوضاع و احوالی که کشورهای استعمارگر قصد اعمال سلطه خود بر قاره آفریقا- و تداوم حکومت و زورگویی- را داشتند، ظهور فیلمسازی مثل عثمان سمبه نه‌تنها توجه محافل هنری و سینمایی که توجه محافل اجتماعی و سیاسی را نیز به خود جلب کرد.
نکته‌ای که تحلیل‌گران و منتقدان سینمایی در رابطه با صنعت سینمای آفریقا روی آن تاکید می‌کنند، این است که فیلمسازان آفریقایی برای تداوم کار و فعالیت خود به میزان زیادی وابسته به سرمایه‌های اروپایی هستند. بدون کمک سرمایه‌گذاران اروپایی، آنها نمی‌توانند فیلم‌های خود را بسازند. در حقیقت، عدم همکاری اروپایی به معنی محدودیت برای تولیدات جدید است. اما این وضعیت- که نقطه اوج آن از دهه ۷۰ تا سده جدید بود- با ورود لوازم و تجهیزات ارزان‌قیمت، تا حدی تغییر کرده است. به گفته بونتی «ما از این وضعیت به عنوان «پدیده ویدئو» اسم می‌بریم. این پدیده، پاسخ بسیاری از پرسش‌های ما را داده است.
با ورود ویدئو، انحصار سرمایه و شرکت‌های فیلمسازی شکسته شد. حالا دیگر برای ساختن یک فیلم نیازی به این نیست که شما راهی استودیوی سینمایی شوید. می‌توانید کار تدوین و صداگذاری را در خانه خودتان و با کمک یک ویدئو و یک رایانه انجام دهید. قبل از آفریقا، این شیوه فیلمسازی در بسیاری از کشورهای جهان رواج پیدا کرد و جواب مثبت خود را گرفت. آفریقایی‌ها هم از این مدل و الگو استفاده کرده و به نتایج خیلی خوبی رسیده‌اند. حالا فیلمسازان آفریقایی صنعت خاص سینمای خودشان را دارند.»
خانم بونتی که در دهه ۶۰ در کشور سیرالئون بزرگ شد، خودش را به عنوان آدمی معرفی می‌کند که در زمان یخ بسته است. پدر و مادرش هر دو از فعالان سینمایی بودند و در سال‌های پس از استقلال کشور در سال ۱۹۶۱، دایی وی میلتون مارگای به عنوان اولین نخست‌وزیر کشور انتخاب شد. بونتی پس از پشت‌سر گذاشتن نوجوانی، در دهه ۸۰میلادی راهی شهر نیویورک شد که محل اصلی تجمع روشنفکران آمریکایی است. وی طی سال‌های اقامت در این شهر، بارها و بارها هفته‌های فیلم آفریقا را برپا کرده و جشنواره‌های مربوط به فیلم‌های این قاره را به راه‌انداخته است.
در طول این سال‌ها هر گروه یا سازمانی که قصد برپایی هفته‌های فیلم آفریقایی را داشته، از کمک‌های ماهن بونتی کمک گرفته است. وی از سال ۱۹۹۳ به این سو، تلاش کرده که این نوع فعالیت‌ها را سروسامان دهد. نکته جالب در مورد این مورخ سینمای آفریقا این است که نه فیلمساز است و نه تحصیلات آکادمیک در رابطه با فیلم و سینما دارد. او فقط عاشق سینمای قاره آفریقاست و می‌خواهد به هر شکلی که شده به رونق و احیای این سینما کمک کند.
ترجمه- کیکاووس زیاری
رویترز
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید