پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

بازگشت به تحرکات دموکراتیک


بازگشت به تحرکات دموکراتیک
در طول این هشت سال گذشته، جنبش دانشجویی ایران تحت تاثیر فضاهای متفاوت حاکم بر عرصه عمومی جامعه و دانشگاه ها، برای پیشبرد اهداف و آرمان های خویش گفتمان ها و استراتژی های متفاوت و گاه متضادی را اتخاذ کرده است؛ گاه به متن جامعه وارد شده و همگام و پا به پای سایر گروه ها و جنبش های اجتماعی به فعالیت پرداخته، گاه خود را از بدنه اجتماع جدا کرده و به کناره گیری و عزلت روی آورده و گاه با رویکردی انتقادی به نقد مناسبات و ساختارهای فرسوده جامعه و حتی نقد حاکمیت پرداخته است.
امروز جنبش دانشجویی ایران پس از گذشت هشت سال از حادثه کوی دانشگاه، دیگر نه مانند وقایع آن سال به جنبشی خیابانی و ضددموکراتیک بازگشته و نه مانند تحرکات خرداد ۸۲ به جنبشی تند و رادیکال درون دانشگاهی تغییر چهره داده است.
فضای سیاسی، فرهنگی و حتی صنفی دانشگاه های کشور - به جز تعداد معدودی از این دانشگاه ها که جنبش دانشجویی هنوز هم در آنها اندک نفسی می کشد - را این روزها سکوتی سنگین فرا گرفته که نمی توان به سادگی و بدون تامل از کنار آن گذشت.
جنبشی که روزگاری ادعای پرچمداری سایر جنبش های اصیل اجتماعی را می کرد امروز آنچنان به گوشه عزلت نشسته که دیگر حتی نام جنبش هم بر آن سنگینی می کند، جنبشی که در سالیانی نه چندان دور خود را «دیده بان جامعه مدنی» و «نقاد بی غرض » معرفی می کرد، امروز حتی در برگزاری نشست های سالانه و انتخابات درون دانشگاهی تشکل های خود هم عاجز و ناتوان است و جنبشی که خود را قلب تپنده همه تحرکات اجتماعی جامعه می خواند، امروز جز سکوت و سکون هیچ خصیصه شایان ذکری با خود ندارد.
هر چند اگر قصد ارائه تحلیلی منصفانه و به دور از غرض ورزی داشته باشیم نمی توان همه رکودها و ضعف های کنونی جنبش دانشجویی را با حادثه کوی دانشگاه مرتبط دانست اما ناگفته پیداست که این حادثه پیامدها و عواقب بسیاری را در طول ۸ سال گذشته برای فعالیت های جنبش دانشجویی به همراه داشته است که برخی از این پیامدها را می توان اینچنین برشمرد.
بی اعتمادی جنبش دانشجویی نسبت به اصلاح طلبان و جدا شدن این جنبش از اصلاحات؛ جنبش دانشجویی که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ و همچنین در انتخابات مجلس ششم ۱۳۷۸، همگام با اصلاح طلبان و در حمایت از ایشان وارد عرصه رقابت های انتخاباتی شده بود، بعد از حادثه کوی دانشگاه و در حالی که انگشت اتهام را به سوی مجموع اصلاح طلبان و از جمله شخص خاتمی نشانه رفته بود - و حتی بعدها وی را متهم به کم کاری و عدم حمایت قاطع از دانشجویان کرد - با استراتژی هایی همچون «جدایی از حاکمیت»، «عبور از خاتمی» و «گذار از اصلاحات» و همچنین با تحریم و عدم شرکت در انتخابات (با انگیزه انتقام از اصلاح طلبان)، عملاً خود را از حضور مستقیم و بی واسطه در عرصه سیاسی و حزبی کشور جدا کرده و به نوعی عزلت نشینی و در مقاطعی نقد حاکمیت از بیرون (که انتقاد صریح و بی پرده از اصلاح طلبان را هم شامل می شد) روی آورد.
در واقع جنبش دانشجویی که بعد از حادثه کوی دانشگاه به ناکارآمدی و ناتوانی اصلاح طلبان - حتی اصلاح طلبان درون حاکمیتی - واقف و معتقد شده بود، ترجیح داد با جدایی از بدنه اصلاحات اولاً فرصت بیشتر و مناسب تر نقد دولت اصلاحات و ناکارآمدی آنها را فراهم کرده و به نوعی نقش و جایگاه «دیده بانی جامعه مدنی» را برای خود محفوظ دارد، ثانیاً رهبران این جنبش قصد داشتند با اتخاذ رویکرد دوری از قدرت و با رجوع به دوران پیشادوم خرداد، در واقع حریم امن فعالیت های دانشجویی را که در سال های پسادوم خرداد به محلی برای تاخت و تازها، جدال ها، رقابت ها و بده بستان های سیاسی و حزبی مبدل شده بود از این رقابت ها تصفیه کنند و در نهایت جنبش دانشجویی با خارج کردن خویش از عرصه رقابت های سیاسی و میان حزبی درصدد بود به نوعی از نقش ابزارشدگی و مبدل شدن به پلکان قدرت احزاب و گروه های سیاسی جامعه تبری جوید.
فراز و نشیب های بسیار در استراتژی های اتخاذ شده از سوی جنبش؛ جنبش دانشجویی بعد از حادثه کوی دانشگاه و با سردرگمی نسبت به آینده مبهم خویش و درحالی که از تنها پناهگاه و حامی خویش در آن مقطع (اصلاح طلبان) نیز بریده بود، برای فرار از این سردرگمی و همچنین جهت کسب هویت جدید یا حداقل بازگشت به هویت مستقل و سابق خویش به تناوب استراتژی و رویکردهای متفاوتی را دنبال کرده، این جنبش جوان در این مسیر گاه به کلی از عرصه های سیاسی و اجتماعی جامعه جدا شده و ترجیح داد به دور از دغدغه های سیاسی صرفاً به فعالیت های فکری و فرهنگی و در چارچوب قواعد درون دانشگاهی بپردازد و گاه با رادیکال شدن استراتژی ها و شعارها و همچنین تندروی و اتخاذ رویکردهای غیرعقلانی برای احقاق- به زعم خویش- حقه خود، فضای التهاب و هیجان را به خود جنبش و حتی به سایر جنبش های اجتماعی موجود در آن مقطع که به نوعی وابسته و در تعامل با جنبش دانشجویی بودند، تزریق کرد. اما آنچه حائز اهمیت و قابل تامل است، این است که این جنبش بعد از حادثه کوی دانشگاه و تحت تاثیر فضای حاکم بر جامعه و دانشگاه ها، به رغم اتخاذ استراتژی های کثیر و متنوع هرگز نتوانست به یک استراتژی و گفتمان واحد و موفقیت آمیز دست یابد به طوری که در طول این دوره هرگز شاهد ثبات تصمیم گیری های کلان و آینده نگر در درون این جنبش نبوده ایم.
عدم تمایل و انگیزه به ادامه فعالیت از سوی جنبش دانشجویی؛ هرچند که جنبش دانشجویی بعد از حادثه کوی دانشگاه و در مقاطعی با فعالیت های وسیع و چشمگیر سعی در بهبود وضعیت نابسامان و آشفته خویش داشته است، اما با بررسی مجموع هشت سال اخیر فعالیت این جنبش و با توجه به ظرفیت ها و قابلیت های جنبش و همچنین فضای حاکم بر جامعه و هزینه های فعالیت های دانشجویی در این دوره می توان به این نتیجه دست یافت که برآیند تحرکات جنبش دانشجویی در طول این دوره هشت ساله که تا حدودی متاثر از ضربات سخت و متشتت کننده واقعه کوی دانشگاه و همچنین هراس دائم از احتمال تکرار آنچنان حادثه ای بوده، چندان راضی کننده نبوده است.
معلق ماندن فعالیت بسیاری از انجمن های اسلامی دانشجویان، احکام صادره برای فعالان دانشجویی و همچنین عدم تضمین امنیت عملکردی در قالب این تشکل ها از جانب تازه واردان به دانشگاه ها دیگر انگیزه ای برای فعالیت فعالان دانشجویی حتی در محدوده درون دانشگاهی باقی نگذارده است.
اتخاذ این رویکرد انفعالی از سوی دانشجویان را می توان در موارد عینی بسیاری برشمرد، برای نمونه در انتخابات انجمن اسلامی دانشجویان در یکی از دانشگاه ها در سال ۸۳ برای کسب هفت کرسی شورای مرکزی این انجمن تنها هشت نفر برای رقابت در انتخابات کاندیدا شده بودند.
البته در طول این دوره هشت ساله فعالان سیاسی جنبش دانشجویی در مقاطعی ترجیح دادند از تمرکز بر فعالیت های سیاسی درون و برون دانشگاهی خود کاسته و به فعالیت های فرهنگی از قبیل برپایی همایش های فرهنگی (از جمله همایش بی نظیر فرهنگ و تمدن ایران در دانشگاه سبزوار) و فعالیت در کانون های فرهنگی (همچون انتشار نشریات در سطح وسیع) و همچنین تلاش در عرصه صنفی دانشگاه ها روی آورند.
اما دیری نپایید که حضور این فعالان دانشجویی در عرصه های فرهنگی و صنفی دانشگاه ها خود به خود رنگ و بوی سیاسی و تصمیمات رادیکال را به این عرصه ها نیز تزریق کرد. انتقاد صریح و بی پرده این فعالان تازه وارد عرصه فرهنگی و صنفی دانشگاه ها نسبت به مسوولان فرهنگی وزارت علوم از سویی و بدبینی و هراس مدیران ارشد وزارت علوم نسبت به فعالیت های حتی فرهنگی و صنفی این فعالان دانشجویی از سوی دیگر باعث شد که بدنه اصیل جنبش دانشجویی که بعد از حوادث کوی دانشگاه با استراتژی حفظ و بقای حداقلی و همچنین برای اظهار حضور و حیات خویش به جهت برون رفت از عزلت نشینی، دست به دامان عرصه های فرهنگی و صنفی دانشگاه ها شده بود، این بار هم تحت شرایط و محدودیت های به وجود آمده مجبور به کناره گیری و ترک این عرصه ها نیز شود.
تشتت و چنددستگی دیدگاه ها و زایش گفتمان های جدید در جنبش دانشجویی؛ از فردای واقعه کوی دانشگاه فعالان جنبش دانشجویی گرفتار سوالات بی پاسخ و فراوانی شده بودند که واقعاً چه روی داده؟ و می باید چه می کردیم تا این چنین واقعه ای روی نمی داد؟ و اکنون چه باید کرد؟
بعد از حادثه کوی دانشگاه گروه ها و تشکل های عضو جنبش دانشجویی با نگاه آسیب شناسانه به آن واقعه و پیامدهای احتمالی آن به جبهه گیری و جهت گیری های متفاوتی در این زمینه پرداختند. عده قلیلی که دیگر فضای حاکم بر جامعه و از جمله دانشگاه ها را فضای مناسب برای فعالیت فکری، عملی و آکادمیک مبتنی بر قواعد بازی قدرت نمی دانستند، بر لزوم و ضرورت ادامه حرکت های تند و رادیکال دانشجویی در آن مقطع تاکید داشتند و عده ای دیگر که طیف اکثریت را تشکیل می دادند با رویکردی معقولانه و منطقی تر از گروه اول بر این اعتقاد بودند که شکل گیری واقعه ای همچون کوی دانشگاه با هر انگیزه و از سوی هر گروهی که دنبال می شده به ضرر جنبش دانشجویی تمام شده و این بار می بایست با آسیب شناسی معقولانه ناکارآمدی های جنبش دانشجویی و حوادث آن مقطع و درس آموزی از گذشته اولاً درصدد جبران عقب ماندگی های ناشی از حرکت های رادیکال جنبش - البته از طریق احیای گفتمان عاری از خشونت - بود و ثانیاً جنبش می باید این بار با رویکردی جدید و متفاوت از گذشته به کار فکری بیشتر در دانشگاه ها و همچنین تئوریزه کردن ایده های خویش در سطح جامعه بپردازد.
این تشتت آرا و دیدگاه های مختلف جنبش دانشجویی بعدها نیز به اشکال دیگری نمود پیدا کرد، دیدگاه ها و استراتژی های مختلف و متضاد پیرامون چگونگی مواجهه با انتخابات و حتی اختلاف پیرامون تحریم یا عدم تحریم انتخابات از موارد عینی دیگری است که در سالیان اخیر گریبان گیر بدنه جنبش دانشجویی ایران بوده است.
● نتیجه گیری
بعد از حادثه کوی دانشگاه بسیاری بر این گمان بودند که جنبش دانشجویی با عبرت از رخدادهای آن حادثه و هزینه هایی که در آن مقطع متحمل شد، با واقعیت گرایی بیشتر و البته با کنار گذاشتن گفتمان های خشونت آمیز و غیردموکراتیک به چرخش گفتمانی دست خواهد زد و خواهد توانست به روزهای اوج خود بازگردد، اما امروز برخلاف انتظار این تحلیلگران، جنبش دانشجویی نه تنها به اوج تحرکات دموکراتیک خویش بازنگشته حتی دچار تشتت، تفرقه و اختلاف شدید فکری درون جنبشی نیز شده است.
▪ شناور بودن قدرت و رهبری در جنبش دانشجویی با توجه به مقطعی و زودگذر بودن دوران فعالیت در قالب تشکل های دانشجویی.
▪ تمامیت خواهی برخی گروه های وابسته به جنبش دانشجویی که در نشست های دفتر تحکیم وحدت به شدت بروز و ظهور می یابد.
▪ احساس نقش پدرخواندگی داشتن برخی افراد و گروه ها برای جنبش دانشجویی که هر کدام خود را تئوریسین جنبش خوانده و تعریف جایگاه ویژه ای را برای خود الزامی و حق خویش می دانند.
▪ و اتخاذ تصمیمات و بروز رفتارهای بعضاً غیرمعقول در درون جنبش تنها گوشه ای از مواردی است که این روزها جنبش دانشجویی ایران برای برون رفت از معضلات کنونی و بازگشت به جایگاه سابق در مسیر خویش می بیند.
مصیب سالارپور
منبع : روزنامه شرق