دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


یغما گلرویی


یغما گلرویی
من یغما گلرویی هستم. اسم کاملم همینه و هیچ پیشوند و پسوندی نداره. ششمِ امرداد ۱۳۵۴ در ارومیه به دنیا اومدم. البته تو شناسنامه ام محل تولد تهران ذکر شده. پدرم اون زمان در شعبه روزنامه اطلاعات ارومیه کار می کرد. بعدها به تهران منتقل شد و وقتی من یک ساله بودم با خانواده به تهران اومدیم. یک سالی را در خیابونِ دامپزشکی و بعد در گیشا ساکن شدیم.
● چندتا خواهر و برادر هستید؟
▪ من فقط یک خواهر بزرگتر از خودم دارم به نام یلدا.
● در کدوم مدرسه‌ها درس خوندید؟
▪ دوران دبستان در مدرسه محمد باقر صدر خوندم، دوره‌ راهنمایی را در مدرسه طالقانی و دبیرستان را مدرسه‌ مطهری که البته به دلایلی ۲ سال از تحصیل محروم شدم و بعد در مدرسه شبانه درس خوندم.
● یه خاطره جالب از دوران مدرسه بگید:
▪ خاطره‌ جالب از دوران مدرسه ندارم! اما اگر این براتون جالب باشه باید بگم که من با ناظممون درگیر شدم و ۲ سال فرستادنم مدرسه شبانه!!!
● خاطره‌ شیرینتر چی؟
▪ من هیچ خاطره شیرینی از دوران مدرسه ندارم. چون انقدر از مدرسه بدم می اومد که چیز شیرینی برام نداشت. همیشه از دیوار مدرسه می‌پریدم و فرار می کردم و ...
"مدرسمون‌ یادم‌ میاد، دیوارای‌ بلندی‌ داشت‌ اما منو حتی یه‌ بار توی‌ خودش‌ نگه‌ نداشت‌.
دلم‌ مثل‌ یه‌ بادبادک‌ از روی‌ دیوار می‌پرید فراش‌ پیر مدرسه‌ به‌ گرد من‌ نمی‌رسید
فردا ولی‌ ناظممون‌، بغضم میشکس‌ تو گلو دستای‌ من‌ می‌موندن ترکه‌ خیس آلبالو خطای‌ خون‌ مرد‌گی‌ رو رو کف دستام‌ می‌کشید صدای‌ گریه‌‌ من گوشای‌ اون‌ نمی‌شنید."
● چی شد که شاعر شدید؟
▪ خب...از اول خیلی به شعر علاقه داشتم . شاید علتش همین بوده که خودم هم به نوشتنش رو آوردم. تو دوران نوجوونی خیلی شعر می‌خوندم. بعدها کم کم سعی کردم که خودم هم بنویسم و اینجوری شد که کار به این جا کشید.
● ‌ چی شد که به ترانه رو آوردید؟
▪ من ۲ کتاب در قالب شعر آزاد چاپ کرده بودم، برای خودم هم گاهی ترانه می نوشتم اما قصد چاپ کردنشون رو نداشتم. چون بیشتر به شعر آزاد علاقه داشتم، خیال می‌کردم اگه شعری که قافیه و وزن داشته باشه دیگه نمی شه حرف امروز رو توش زد. اما بعد از مدتی حس کردم دارم تو ترانه هام همون حرفایی رو می زنم که تو شعر می زدم و اصلآ خودم زندونیی وزن و قافیه احساس نمی کنم. پس جدی تر ترانه رو دنبال کردم و به نوعی ترانه سرا شدم.
● برای اولین بار چند سالگی عاشق شدید؟
▪ (می‌خندد) یادم نیست! فکر کنم منم مثلِ خیلیای دیگه اول از همه عاشق معلم دبستانمون شدم. (می خندد)
● اول عاشق شدید بعد شاعر یا اول شاعر بعد عاشق؟
▪ فکر نمی کنم تو اون سن (هفت سالگی) شعری نوشته باشم.
● این شعرها را برای شخص خاصی می گفتین؟
▪ نه. به هر حال هر کسی تو زندگیش از این اتفاقات عاطفی داشته، اما در مورد من این جوری نبوده که بگم مثل این شعر رو برای فلان کس گفتم و اون یکی شعر رو برای یکی دیگه. تمام اتفاقاتی که در زندگی یک نفر رخ می ده می تونه تو شعرش اثر بگذاره اما این اثر اونقدر عمیق نیست که تمام یک شعر رو مال خود کنه.
● اگر ترانه‌سرا نمی‌شدید چه شغلی را انتخاب می‌کردید؟
▪ نمی‌دونم! خیلی دوست داشتم کافه داشته باشم، یعنی که کافه داشتم و پشت اون میز کافه وایمیسایدم، اون بخشی که حالا نوشابه می‌دن یا چیزای دیگه. مثلا دلستر !!! کار کافه داری را خیلی دوست دارم. شاید این کار را انتخاب می‌کردم اگه پولش و جاش بود.
● اگر زمان به گذشته برمی گشت آیا باز هم کار ترانه‌سرایی رو پیش می‌گرفتید؟
▪ آره! حتما همین کار را انتخاب می‌کردم. چون دوست دارم. با اینکه خیلی دل‌زده شدم به علت اجرای بعضی از کارها اما مطمئنم که همین کار رو انتخاب می‌کردم. شاید در مسیری که اومدم انتخاب‌های دیگه‌ای داشتم توی کار به خواننده دادن اما بازم کار ترانه‌سرایی رو دنبال می کردم.
● الان بجز این، شغل دیگری هم دارید؟
▪ شغل دیگه‌ای هم ندارم، شغلم همینه و زندگیم هم از همین کار می‌گذره.
● اولین کسی که ترانه‌ی شما را اجرا کرد کی بود؟
▪ اولی امیر کریمی بود که تو آلبوم "تا همیشه" چهار تا از ترانه‌های منو اجرا کرد و ضبط شد. اما اولین آلبومی که بیرون اومد کار ناصر عبداللهی بود. آلبوم "دوستت دارم" که ۲ ترانه از من توش بود.
● وقتی اولین کار اجرا شده را شنیدید چه حسی داشتید؟
▪ خوب معلومه اولین تجربه‌ها بود و آدم خیلی لذت می‌برد از اجرا و حسِ خیلی خوبی داره که بشنوی یکی ترانه‌ تو رو اجرا کرده . اون تجربه برام خیلی عزیز بود اما رفته رفته این تب و تاب از بین رفت و حالا دیگه کمتر کاری اون شور و شوق رو در من زنده می کنه.
● چی شد که با سیاوش قمیشی کار کردید؟
▪ کتاب من یکی از دوستانم به نام علی نمکین برای سیاوش فرستاده بود و سیاوش شعر‌ها را انتخاب کرده بود و با من تماس گرفت و اینجوری شد که با سیاوش کار کردم.
● دوست دارید با چه خواننده‌هایی کار کنید؟
▪ با هر خواننده‌ای که دوست داشته باشه با من کار کنه، کار می‌کنم.
● درسته که ترانه‌ "ستاره" را شادمهر عقیلی بدون اجازه شما اجرا کرده؟
▪ بدون اجازه اجرا نکرده. شادمهر ۴ تا ترانه از من داشت که ما یه کم مشکل پیدا کردیم و قرار شد که اون ۴ ترانه رو با اینکه آهنگ‌سازی، تنظیم و اجرا شده بود، از توی آلبوم در بیاره؛ اما قبل از اینکه این اتفاق بیافته ، آلبوم "آدم و حوا" به شکل غیرمجاز پخش شد و بیرون اومد و هیشکی هم نفهمید از کجا. حتی خواننده هم از شکل بیرون اومدنِ این کار خبر نداشت دیگه چه برسه به اینکه به اجازه من باشه !!!
● اگر به شما بگن که ۳ تا از بهترین ترانه‌هاتون را انتخاب کنید، کدوم ها را انتخاب می کنید؟
▪ البته نمی‌تونم ۳ تا را انتخاب کنم. خیلی از ترانه‌هام را دوست دارم. ولی سه تای اولی رو که به ذهنم می رسه برات می گم . مثلِ "سینما رکس"، "تصور کن" و "دیوار".
● از اجرای کدام از ترانه‌هاتون کاملا راضی هستید؟ از کدام اصلا راضی نیستید؟
▪ خیلی از اجراها را دوست دارم. مثلا از کارهایی که سیاوش (قمیشی) اجرا کرده خیلی راضی ام، خیلی از ترانه هایی که رضا (یزدانی) اجرا کرده رو دوست دارم و به سلیقم نزدیکه. روی هم رفته خیلی از اجراها رو دوست دارم اما دو سوم کارهایی که ازم اجرا شده خودم رو راضی نکرده. البته شاید من خیلی سخت سلیقه باشم و کار تمام اون دوستان خوب بوده باشه...
● آیا تصمیم دارید که خواننده بشید؟
▪ نه تصمیم ندارم خواننده بشم! مشغولِ ضبط یه سری کار هستم که واسه دل خودمه و قصد انتشارشون رو ندارم. شاید یه روزی اونا رو تو اینترنت بگذارم اما مطمئن باش که هیچ وقت آلبومی بیرون نمی دم.
● در مورد ترانه "تصور کن" بگید. چی شد که این ترانه را گفتید؟
▪ یادم نیست که چی شد! ایده‌ش... یعنی شروعش از جمله‌ "نهنگا خودکشی کردن" اومد. بعد رفتم از اول نوشتم و رسیدم به این جمله و ادامه ا‌ش دادم. بعضی از ترانه ها رو خود نویسنده هم نمی دونه که چه جوری شروع شدن. "تصور کن" هم از همین ترانه هاست
● از بین ترانه‌سرایی، شاعری، فیلمنامه نویسی و ترجمه کدام را بیشتر می‌پسنید؟
▪ همه‌ این کارها هم دوست دارم. هر کدوم رو به نوعی دیگه. ولی از بین این ها شعر برام از همه جدی تره چون تمام بخش های دیگه رو در خودش داره.
● با چه سازهایی آشنا هستید؟
▪ فقط گیتار می‌زنم. اونم نه در حد خیلی خوب، اما می‌زنم.
● به چه نوع سبک موسیقی علاقه دارید؟
▪ سبک راک و بلوز خیلی دوست دارم.
● نظرتون راجع به اینکه تعداد خواننده های ایرانی خیلی زیاد شده چیه؟
▪ به نظر من بد نیست که خواننده زیاد باشه، چون همه جای دنیا همینه. مثلا در ترکیه حدود هشت هزارتا خواننده دارن. اما مهم اینه که همه با شرایط یکسان کار کنن. اگه این جا هم همین شرایط وجود داشت اشکالی نبود. یعنی اگه همونطور که به یه خواننده در پیت سریع مجوز می‌دن به کارهای درست حسابی هم به همین سرعت مجوز می دادن کارها می تونستن تکلیفشون رو با هم روشن کنن، اما متاسفانه این اتفاق نمی‌افته. الان کارهای به درد نخور سریع میاد بیرون اما کاری که یه ذره حرف داشته باشه، ۲ سال طول می‌کشه بیاد بیرون. وقتی این تعادل وجود نداره دیگه یه کم کار سخت میشه. اما نفس اینکه خواننده زیاد باشه اتفاق بدی نیست. تو یه بازار عادل اگر خواننده کارش بد باشه، خود به خود حذف میشه و کارهای موندگار باقی می مونن.
● آیا خواننده‌ای خواسته ترانه‌ شما را اجرا کنه و شما به اون شخص ترانه ندید؟
▪ نه.
● شاید شما از کسی خوشتون نیاد، بهش ترانه می‌دید؟
▪ از خیلی‌ها خوشم نمی‌یاد اما ترانه هام رو بهشون می دم که اجرا کنن. واگذاری ترانه دیگه خوش اومدن و خوش نیومدن نداره . قرار نیست که باهاشون ازدواج کنم. هر کسی بخواد ترانه ی من را اجرا کنه بهش ترانه می‌دم.
● چرا بعضی از ترانه‌های شما را ۲ خواننده اجرا می‌کنن. مثلا "یاد من باش" (همترانه) که هم سیاوش قمیشی اجرا کرده و هم آزادپور و یا ترانه "بابا تو دیگه کی هستی؟" که فرهاد جواهر کلام و شیلا اجرا کردن ؟
▪ این اتفاقات اکثرا در مورد این افتاده که اینجا (داخل کشور) و اونجا اجرا شده. چون دوجای مختلف هست و دو مارکت مختلف. بعضی وقتا یکی اینجا اجرا کرده و یکی اونجا گوش کرده و میگه که الا و بلا من این ترانه را می‌خوام. در یکی دو موارد این اتفاق افتاده.
● نظرتون در مورد مرگ چیه؟
▪ اونم یه چیزیه که وجود داره و باید باهاش کنار اومد. چیز بدی نیست! یه بخشی از زندگی مثلِ کودکی، جوانی و ... غیره. یه پرده‌ای هست که از اون ورش هیچ خبری نداریم و فقط یه سری قصه داریم در موردش. رو این حساب یه چیزیه که باید باهاش کنار اومد و هیچ توضیحی هم نمی‌تونم در موردش بدم. چون هیچ کس چیزی ازش نمی دونه. ولی فقط می‌تونم بگم که ازش نمی‌ترسم.
● چه رنگی رو دوست دارید؟
▪ آبی آسمانی.
● چه غذایی را دوست دارید؟
▪ قرمه سبزی!
● در کدوم محله زندگی می‌کنید؟
▪ الان در شاهین جنوبی نزدیک جنت آباد هستم. اما قبل از ازدواج گیشا بودم.
● چی شد که این محل را انتخاب کردید؟
▪ خودم می خواستم گیشا خونه بگیرم اما هزینه ش زیاد بود و برای همین اینجا گرفتیم تا بعدا برم یه جای دیگه.
● راضی هستید؟
▪ آره! این جا خوبه فقط واسه رفت و آمد یه کم مشکله و وسیله می‌خواد که من هم ندارم و اصلا رانندگی هم بلد نیستم و علاقه یی هم ندارم یاد بگیرم! پس فعلا با آژانس می سازیم تا ببینیم چی می شه. اگر ماشین داشته باشی خیلی جای خوبیه، خلوته، هوای تمیزتری داره و ...
● با همسرتون کجا آشنا شدید؟
▪ تو یه گالری نقاشی توی فرهنگسرای ابن سینا در شهرک غرب.
● شما هم به نقاشی علاقه دارید؟
▪ آره، نقاشی خیلی دوست دارم.
● دوست ندارید خودتون نقاشی کنید؟
▪ نه! دوران نوجوانی خیلی نقاشی می‌کشیدم، الان هم کاریکاتور بد نمی‌کشم. ولی دوست ندارم. هر کسی تو یه چیزی استعداد داره. همسرم جای من نقاشی می‌کشه و من هم جای اون می‌نویسم !
● همسرتون شغل شما را دوست دارند؟
▪ آره، خیلی .
الیشا شمسیان
منبع : بی بی سی فارسی
منبع : ایران ملودی


همچنین مشاهده کنید