سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
ابراهیم بن ادهم قدس الله تعالی روحه
از طبقهی اولی است كنیت او ابواسحق و نسبت او ابراهیم بن ادهم بن سلیمان بن منصور البلخی است از ابناء ملوك است. در جوانی توبه كرد، وقتی به صید بیرون رفته بود هاتفی آواز داد كه ابراهیم! نه برای این كار آفریدهاند ترا؛ وی را آگاهی پدید آمد دست در طریقت نیكو زد؛ به مكه رفت و آنجا با سفیان ثوری و فضیل عیاض و ابویوسف غسولی صحبت داشته و به شام رفت آنجا كسب میكرد در طلب حلال ناظوربانی میكرد وی را حدیث است و از اهل كرامات و ولایت است و به شام از دنیا رفته در سنهی احدی او اثنین و ستین و مأته و یقال فی سنه ست و ستین و هذا اكثر.
شخصی با ابراهیم ادهم همراه شد و همراهی وی دیر كشید چون میخواست كه جدا شود گفت: شاید كه در این صحبت از من رنجه شده باشی كه بی حرمتی فراوان كردم ابراهیم گفت: من ترا دوست بودم دوستی عیب تو بر من پوشید من از دوستی خود ندیدم كه نیك میكنی یا بد.
و یقبح من سواك الفعل عندی
فتفعله فیحسن منك ذاكاً
عثمان بن عماره كه به زمین حجر بودم با ابراهیم بن ادهم و محمد بن ثوبان و عباد منقری سخن میگفتیم جوانی دورتر نشسته بود به ارادت و نیاز تمام گفت: ای جوانمردان! من مردیام گرد این كار میگردم به شب نخسبم و به روز هیچ نخورم و عمر خویش را بخش كردهام یكسال حج كنم و یكسال غزا چونست كه مرا بوی نمیرسد و در دل خود هیچ خبر نمییابم و نمیدانم كه شما چه میگویید؟ گفت: هیچكس از ما جواب باز نداد و در سخن خویش برفتند آخر یكی از یاران گفت، كه مرا دل بر نیاز وی بسوخت گفت ای جوانمرد اینان كه گرد این كار میگردند آن را خواهان و طالبند نه در فراوانی طاعت و خدمت كوشند در نگرییستن و تیزبینی میكوشند.
شیخ الاسلام گفت: این نه آنست كه خدمت و طاعت نباید كرد، یعنی به آن چیز دیگر میباید صوفی بیخدمت نبود اما در تصوف نه خدمتی است صوفیان خدمت نه بگذارند بلكه از همه خلق زیادت آرند، اما آنچه كنند بر او نشمارند یعنی عوض و مزد و مكافات به ان طلب نكنند و مایهی ایشان چیزی دیگر است در باطن و نه در ظاهر به تلبیس گذارنند و به باطن در جهان دیگر زیند.
ابوالقاسم نصرآبادی گفته: جذبه من جذبات الحق ترنی علی عمل الثقلین. یك كشیدن كه دل تو به او نگرد یعنی به محبت و معرفت و صحبت، تو را به ، از كردار آدمی و پری.
ابراهیم ادهم و علی بكار و حذیفه مرعشی و سلم خواص، یاران یكدیگر بودند با یكدیگر بیعت كردند كه هیچچیز نخوریم مگر كه دانیم كه از حلال است چون درماندند از یافتن حلال بیشبهه به اندك خوردن آمدند گفتند چندن خوریم كه از آن چاره نبود باری شبهه اندكتر بود.
منبع : عرفان شمس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم قوه قضائیه خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
تهران قوه قضاییه هواشناسی سیل آموزش و پرورش شهرداری تهران فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شورای شهر تهران قتل شورای شهر
خودرو سایپا بانک مرکزی قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو دلار بازار خودرو چین مالیات تورم
تلویزیون سریال رسانه سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی تئاتر فیلم زنان رسانه ملی کتاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان نتانیاهو ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی وحید شمسایی
هوش مصنوعی اینستاگرام ناسا اپل تسلا تبلیغات فناوری پهپاد همراه اول آیفون گوگل
داروخانه مسمومیت دیابت خواب کاهش وزن طول عمر سلامت روان بارداری هندوانه