چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

بیماران روان تنی را ارتباط درمانی کنیم قرص خوردن بمب انداختن به بدن است!


بیماران روان تنی را ارتباط درمانی کنیم قرص خوردن بمب انداختن به بدن است!
عمل قرص های اعصاب در بدن مثل استشمام بمب های شیمیایی است. یعنی اگر مواد سازنده این دارو ها با محتوای بمب ها ترکیب شود مثل بمب های شیمیایی انسان ها را به عوارض متعدد و نقص های عضوی دچار می کند. وانگهی پزشکانی که این قرص های اعصاب و روان را برای بیماران تجویز می کنند، این گونه تجویزها به چه مدتی مجاز است؟ به عبارت درست تر، به چه مدتی از عقب نگه داشتن، جامعه و خانواده ها و اعتماد آنها می توان سو»استفاده کرد. واقعیت عنوان شده در متون درمانی اینگونه آمده است که قبلا به برخی بیماران روانی که بی قراری حمله ای (اپیزودیک) و غیرقابل کنترل داشتند، زنجیر می بستند و بعد قرص ها و داروها جای زنجیرها را گرفتند. یعنی این داروها باید تا مدتی استفاده می شدند که فرد بیمار به آرامش می رسید تا توسط کاوش و شناسایی نقطه تحریک کننده بیماریش به اصل سلامتی و کنترل روانی منتهی می شد.
وانگهی خیلی از پزشکان برایشان مهم نیست که دارو را چگونه تجویز می کنند. یعنی استاندارد و شناختی که باید از غددی مثل تیروئید و چگونگی عمل «دوپامین» در بدن یا تاثیر داروها بر روی ماده «سروتونین» و «کورتی کوتروپین» و امثال موارد یاد شده که باید با آزمایش کامل روی غدد مترشحه و مشاهده عملکرد آنها صورت پذیرد، تا چه حد جدی گرفته شده است، مثلا بیماری هیستری و روان تنی (پسیکوسوماتی) را با چه داروهایی باید درمان کرد؟ آیا عمدتا بیمار فقط محکوم به خوردن دارو است؟ مواردی مثل افسردگی، پارانوئید (توهم و هذیان) استرس و وسواس در بیماران «نوروز» و روان نژند نوع اسکیزوفرنی (اختلال فکری) است یا نوع دیگری از بیماری سبب (ایتولوژی) این فرآورده های منفی و این تجویزهای منفی تر است. مثلا وقتی به دلیل افسردگی فعالیت متابولیکی مغز پایین است، این عارضه منبع روانی دارد یا تنی؟ در پاسخ به این سوال من برای اولین بار عنوان علمی «تن روانی» را مطرح می کنم. یعنی از آنجایی که برخی بیماری ها «روان تنی» هستند و به عبارتی بیماری در اعضای بدن، واکنشی به تحرکات ناهماهنگ روانی است می تواند در برخی نقطه های تنی مثل درد کلیه، دندان، مفصل و آرتروز، باشد که درد جسم که گاهی طولانی می شود، منجر به آسیب دیدگی اعصاب و روان می گردد. حالا مساله این است که آیا متخصصین مربوطه پزشک داروهایی را که برای بیماران «روان تنی» و «تن روانی» تجویز می کنند باید یکی باشد؟! البته با اینکه مثلا خروجی سی تی اسکن های گرفته شده از مغز در علائم های عصبی و نوع دل گرفتگی ها و بی میلی های ارتباطی و افسردگی های ایجاد شده در افراد گرفتار، شبیه به هم است ولی در آنها ریشه های ناراحتی که یکی نیست.
پس با گذاشتن یخ روی نقطه سوخته اصل سوختگی خوب نخواهد شد و البته عمومی که از خروجی رسومات کهن; دعانویسی، جمل و فالگیری می نالند به کجای جامعه مدرن دلخوش کنند که خیلی از متخصصین علمی هم به تراشیدن سربی صاحب مشغول نشوند! یعنی در این گفتمان درد بر دو گونه است: یکی اینکه این همه تجویز داروهای شیمیایی تا کی و کجا و دوم این که این همه کم اهمیتی در تجویزهای غیرکارشناسی این مواد که استفاده متداولش چیزی جز نیمسوز و کرخت کردن مغز و مسمومیت جسمی و تنفسی ندارد، چرا؟ و البته روزی که «استیون ماتیس» در بیمارستان مک کین در بلمونت ماساچوست در گزارشی علمی نوشت: «این داروها برای نارسایی یا نقصان عاطفی در روابط افراد با یکدیگر کاری انجام نمی دهند»، چه کسی آن را جدی گرفت؟ که بیماران بعضا تا پایان عمر مجبور به مصرف این قاتل در لباس درمان نشوند. و سخن آخر اینکه وقتی امروز با ساختن سلول های بنیادین برای درمان سکته مغزی، ابتدا لخته خون از مغز خارج می شود و سلول های بنیادین در محل مورد نیاز قرار می گیرد و گروه پژوهشی «بیوکامپانیبل» این روش جدید را به روش های جدیدی که در هر ساعت در جهان اتفاق می افتد به افتخارات جهان پزشکی اضافه می کنند، ما هنوز می خواهیم با آهک کردن مغز توسط داروهای شیمیایی بیماران را شفا بدهیم! مطمئنا مطالب عنوان شده اگر عملی شود، مراجعین و مخاطبین پزشکی و مشاوره را بیشتر هم خواهد کرد.

نویسنده : دکتر وحید حیدری
متخصص علوم رفتاری
منبع : روزنامه مردم‌سالاری