چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


می‌خواست تنها زندگی کند


می‌خواست تنها زندگی کند
قرار است درباره نسل تازه‌ای صحبت کنیم که متولد سال‌های ۶۵ تا ۷۰-۷۱هستند. اما وقتی درباره این نسل حرف می‌زنیم چه ویژگی‌هایی برایشان قائل می‌شویم؟ کتاب نمی‌خوانند، اصلا نمی‌خوانند. از نسل قبل خودشان خیلی جسورتر و بی‌پرواتر هستند و حواسشان به روزگاری که می‌گذرانند، نیست. چه نوع موسیقی‌ای گوش می‌دهند؟ همان که می‌گوید:«ما دیوونه، دیوونه‌ایم هممون»
این روزها، روزهای حکمرانی ساسی‌مانکن و رضایا و هیچ‌کس و دیگر سران موسیقی رپ ایرانی است. آن چیزی که نوجوان‌های امروزی را جذب می‌کند، همین صدای نکره تازه بالغ‌شده پسری است که با واژه‌های عجیب و غریب هم‌نسلانش را دعوت به رپ‌خوانی می‌کند.
مادرم گاهی از شنیدن این آهنگ‌ها خجالت می‌کشد، پدرم سعی می‌کند در مدح موسیقی اصیل با برادر کوچکترم صحبت کند. آن یکی فرزند خانواده ما، گاهی سر تکان می‌دهد و می‌گذرد و من، می‌مانم معلق در فضا و مدام از خودم می‌پرسم: حق دارد؟ حق ندارد؟ دوست دارد؟ جوگیر شده است؟ جواب هیچ‌کدام از سوال‌هایم را پیدا نمی‌کنم. یکی از آهنگ‌های جناب ساسی‌مانکن را برایم می‌گذارد، با شور و شوق فراوان که یعنی گوش کن و خوش باش. اصلا کاری به حس و عاطفه‌‌ات ندارد ولی شیطنت به فضای ذهنی‌ات تزریق می‌کند. دعوتت می‌کند که با او باشی تا برایت یک کمری فول آپشن بخرد و از کنارت می‌گذرد.
برای شنیدن صدای این خواننده مجبورم سی‌دی را کامل رایت کنم. کمی گوش می‌دهم، کمی می‌خندم، کمی شوکه می‌شوم. از آن پروداکشنی که ته اسمش چسبانده دلم ضعف می‌رود. بعضی آهنگ‌هایشان خوب است. مخصوصا وقتی چشم‌هایشان برق می‌زند و کاملا از فضای زندگی خودشان صحبت می‌کنند، انگار دنیای ذهنی‌شان محدود به همین واژه‌هاست، واژه‌های استثنایی‌شان. اما چه کسی باور می‌کند که آهنگ بعدی چنین سی‌دی عجیبی، یکی از آهنگ‌های گروه آریان باشد؟
خودم هم باور نمی‌کردم. میزان تعجبم بیشتر هم شد، وقتی اولین آهنگ فولدر دوم آهنگی از محمد نوری است، « جان مریم چشماتو وا کن». از این نوجوان‌هایی که عاشق موسیقی زیرزمینی هستند بعید است که آهنگ‌های آریان به کارشان بیاید. مخصوصا وقتی این آریانی‌ها از قاصدک می‌خوانند و این رپرها دنیایشان، دنیای دیگری است. اما از اینکه آهنگ‌های آریان را در سی‌دی انتخابی‌اش جا داده، باورم نمی‌شود. باور نمی‌کنم که این نسل تازه هم می‌تواند آریان گوش بدهد و آن را دوست داشته باشد. می‌پرسم سی‌دی را خریده‌ای یا کپی کرده‌ای؟ می‌گوید خریده‌ام، ولی بعدش کپی کردم روی این یکی سی‌دی.
بحث‌مان درباره آریان ادامه پیدا می‌کند. برای آنکه حرفش را باور کنم سی‌دی اصل را می‌آورد و کلیپ قاصدک را نشانم می‌دهد؛ این، یعنی فکر نکن که دروغ می‌گویم. عاشق بازی‌هایشان در کلیپ شده است و با فضای شوخی و خنده گروه ارتباط گرفته است. می‌گویم این بچه‌ها همه‌شان استعداد بازیگری دارند، فقط محمدرضا گلزار نبود. حالا اوست که با چشم‌های متعجب نگاهم می‌کند. « اون که بازیگره» گوش می‌دهم به شوخی‌ها و خنده‌های رپ‌خوان‌ها و جایی که از دخترهای هم‌سن و سالشان حرف می‌زنند و یک جمله دارد، وسط دنیای کمری فول‌آپشن و میتسوبیشی و آیس‌پک و کرانچی، «بدون استثنا همشون عاشق گلزارن» حالا اوست که مرا ول نمی‌کند، یک گاسیپ استثنایی پیدا کرده. با خودم فکر می‌کنم می‌تواند این اطلاعات دست اول را برای دوستان هم‌سن و سالش تعریف کند. منتظر است تا برایش از روزهایی بگویم که محمدرضا گلزار یکی از گیتاریست‌های گروه آریان بود. ولی بعد از یک مدت از گروه جدا شد، آنهم دقیقا زمانی که سینما برایش جدی شد. نگاهش هنوز پر از سوال است و من با خودم فکر می‌کنم، این نسل از دنیای حاشیه‌های گروه آریان هیچ چیز نمی‌داند. از آن دریای خبر و خاله‌زنک بازی دوران محمدرضا گلزار.
دلم برایشان می‌سوزد. باور نمی‌کنم که فاصله‌ها اینقدر سریع اتفاق بیفتد. باور نمی‌کنم چنین ماجرای به ظاهر کوچکی برای نسل بعد بیگانه باشد. برای ما که محمدرضا گلزار را روی صحنه و گیتار به دست کشف کردیم، تصویرش در سینما تصویر اغراق‌شده‌ای است. او، برای آریان یک گیتاریست موفق بود. حالا اگر گروه درباره‌اش بگویند لید نبود بازهم باورپذیر نیست.
در آن دوران که آدم‌ها تازه می‌توانستند با متر و معیار قیافه خوب و تیپ مناسب شناخته شوند، محمدرضا گلزار پدیده بود؛ پدیده‌ای که از دنیای موسیقی می‌آمد. اما در فاصله‌ای کوتاه او بهترین استفاده‌اش را از گروه موسیقی کرد. به سینما رفت و آنجا جا خوش کرد. در فاصله‌ای کوتاه تبدیل به سوپراستار دنیای سینما شد و همان ویژگی‌های قدیمی را به کار انداخت؛ همان داستان خوش‌تیپی را. ما خبر داریم که داستان از پشت صحنه کنسرت تالار حرکت آغاز شد؛ از روزی که ایرج قادری به پشت صحنه آمد و رضا گلزار را دید. چند ماه گذشت و آلبوم آریان به بازار آمد و در این فاصله آریانی‌ها کنسرت‌هایشان را برگزار می‌کردند. در یکی از کنسرت‌های شمال کشور ایرج قادری آمد و رسما از محمدرضا گلزار دعوت کرد تا در فیلمش بازی کند. آن‌وقت سام و نرگس ساخته شد.
از آن روزها که می‌گفتند هدیه تهرانی یک لنگه‌پا ایستاده تا محمدرضا گلزار بازیگر نقش مقابلش باشد، چند سالی می‌گذرد؛ چند سال طولانی که حالا اهالی آریان می‌توانند با خیال راحت بنشینند و بگویند: هدیه تهرانی در کنسرت سالن میلاد برای رضا گل آورد. کنسرت سالن میلاد به سال ۸۱ برمی‌گردد، به همان زمانی که آلبوم دوم تازه به بازار آمده بود و رضا گلزار هم به تازگی توسط تهیه‌کننده‌های سینمایی کشف شده بود. اما حالا و بعد از چند سال به تازگی معلوم می‌شود که رضا گلزار عاشق تک‌روی بود، عاشق این بود که تنهایی دیده شود و تنهایی چهره شود و به همین خاطر هم گروه آریان با رفتن رضا گلزار ناراحت شدند اما نترسیدند. هنوز هم می‌گویند او رفت تا به تنهایی زندگی کند. این همان چند خطی است که برای برادر کوچک‌تر تعریف می‌کنم و عجیب است که او هیچ‌کدام از این گاسیپ‌های استثنایی را نمی‌دانست.
آیدا آزاد
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید