یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


دای یجان ناپلئونیسم در رسانه ملی


دای یجان ناپلئونیسم در رسانه ملی
دو سال پیاپی است که رسانه ملی در ایام دهه فجر دو مجموعه روایت تاریخی را به کارگردانی محمدرضا ورزی پخش کرده که اولی <(پدرخوانده> در سال ۸۶) حکایت سرشاپور ریپورتر و دومی <(عمارت فرنگی> در سال ۸۷) داستان پدر او سراردشیر ریپورتر است و شرح دخالت‌های بریتانیا در ظهور و بقای سلسله پهلوی. این دو مجموعه تلویزیونی که اولی بر اساس نوشته‌های عبدالله شهبازی پژوهشگر تاریخی و نویسنده <سر شاپور ریپورتر و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲> ساخته شد و در دومی‌تحلیل‌های خسرو معتضد برجسته شده، اگر بسان برخی مجموعه‌های دیگر تنها به ضعف تاریخ‌دانی مبتلا‌ بود به خرده انتقادی می‌شد با آن روبه‌رو شد اما زمان پخش آن (در ایام دهه فجر و از شبکه‌های سراسری سیما) با بودجه‌های هنگفت و سودای <تاریخ‌سازی> به‌جای <تاریخ‌پردازی>، نه این دو مجموعه را بسان یک اثر صرفا تلویزیونی قرار می‌دهد و نه موجب می‌شود فکری که پشت آن است و همان درد فراگیر <توهم توطئه> است را بتوان نادیده گرفت؛ بماند از آنکه روح الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلا‌ب اسلا‌می ‌و نماینده مجلس و نیز محمود کاشانی فرزند آیت‌الله کاشانی و استاد حقوق هر دو نقدهایی صریح بر این مجموعه‌ها داشته‌اند، که البته هر یک از زعم خود و از منظر خویش.
تفکر دایی‌جان ناپلئونی که پیش‌تر در رمان طنز ایرج پزشکزاد و سریال موفق ناصر تقوایی در تلویزیون پیش از انقلا‌ب نمایان شده بود، در سی‌امین سال انقلا‌ب بازگشته و عجبا که در قامت یک مجموعه روایت تاریخی و این ادعای کارگردانش-ورزی- که درباره سریال پدرخوانده گفت: <این مجموعه تلویزیونی مافیای پیچیده و کثیف سیاست در قبل از انقلا‌ب را افشا می‌کند.> آن سریال چنان در برجسته‌سازی نقش شاپور ریپورتر دبیر اول ارشد نخستین سفیر هند در ایران، استاد زبان انگلیسی دانشکده سلطنتی ستاد جنگ، کارمند سفارت بریتانیا در تهران و پس از آن وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران و بعدها رابط و مشاور معاملا‌ت تسلیحاتی راه به افراط پیمود که نقش دیگر عناصر، عوامل و چهره‌های تاریخی را منکر شد یا تقلیل داد؛ این دو مجموعه برای اثبات این تلقی که تمام تحولا‌ت ۸ دهه اخیر زیر سر انگلیسی‌ها بوده، اصالتی برای دیگر نقش‌آفرینان تاریخی، دگرگونی‌های داخلی و محرک‌های اجتماعی و اقتصادی قائل نیستند. نقشی که شهبازی برای شاپور ریپورتر در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قائل است (چنانکه در مجموعه پدرخوانده نیز به تصویر کشیده شده) این است که <مسوولیت عملیات در صحنه> را با او می‌داند. وی حتی نقشی که در تاریخچه ویلبر- مسوول جنبه‌های جنگ روانی و تبلیغاتی علیه مصدق - در اجرای کودتا به برادران رشیدیان منتسب است را به شاپور ریپورتر متعلق می‌داند و معتقد است رشیدیان در قواره‌ای نبود که شاه در موقعیت حساس مذاکره درباره اجرای کودتا علیه مصدق به او اعتماد کند و وی را به عنوان نماینده رسمی ‌دولت بریتانیا به رسمیت شناسد، و کسی که از جایگاهی متناسب با این ماموریت برخوردار بود سرهنگ دوم شاپور ریپورتر است. آنگونه که در کودتای ۱۲۹۹ با تقلیل نقش ژنرال سر ادموند آیرونساید فرمانده نیروهای نظامی ‌انگلیس مستقر در شمال ایران (نورپرفورس) کوشیده شده چهره بی‌بدیلی از اردشیر ریپورتر ارائه شود. در کودتای ۱۳۳۲ هم با تنزل جایگاه کرمیت روزولت مامور سیا و فرمانده عملیات کودتا در تهران تلا‌ش می‌شد نقش شاپور ریپورتر پررنگ‌تر شود. جالب‌تر اینکه ایرج امینی (پسر دکتر علی امینی) به نقل از شاپور ریپورتر نقل کرده است خودم نمی‌دانستم اینقدر در تاریخ ایران نقش کلیدی داشته‌ام. اما ورزی در گفت‌وگویی با ایسنا درباره شاپور ریپورتر می‌گوید: <سرشاپور ریپورتر قبل از کودتا به‌عنوان معلم ثریا وارد دربار می‌شود و به‌عنوان جاسوس کار خود را آغاز می‌کند اما در تاریخ معاصر کمتر از او یاد شده‌ است. روزی که محمدرضاشاه به ایران برمی‌گردد و مصدق را شکست می‌دهد، همه می‌خواهند خودی نشان دهند تا ترفیع بگیرند اما سرشاپور ریپورتر گوشه‌ای می‌نشیند و گزارش تهیه می‌کند، این در حالی است که او طراح و واسطه اصلی کودتا بوده ‌است. سرشاپور ریپورتر اولین کسی بوده است که انقلا‌ب اسلا‌می‌ را پیش‌بینی کرده و فرار می‌کند. او هم‌اینک در لندن به‌عنوان تیمسار بازنشسته زندگی می‌کند.> این ادعا با اسناد تاریخی در تناقض آشکار است، چه اینکه شاپور ریپورتر در نامه‌ای به دیوید اون وزیر خارجه وقت بریتانیا ۱۰۷ روز قبل از پیروزی انقلا‌ب نوشت: <من احتمال <سقوط> شاه را نزدیک نمی‌بینم. مردم ایران در حالی که خواستار آنند که استقرار دموکراسی را در کشور خود ببینند، اکثریت عظیم آنان، که تاکنون خاموش بوده‌اند، دموکراسی را با حاکمیت توده عوام و عوامفریبان یکی نمی‌دانند. به گمان من، این بخش از مردم در آینده‌ای نه‌چندان دور صدای خود را به گوش خواهند رسانید.> با وجود این ضعف‌های بنیادین در تصویر تاریخ، ورزی گفته بود سعی کرده ۹۰ درصد از وقایع انقلا‌ب اسلا‌می‌ را در سریال پدرخوانده به تصویر بکشد!
ورزی همین خط سیر را در <عمارت فرنگی> ادامه می‌دهد و این بار هم می‌کوشد با برجسته‌سازی نقش اردشیر ریپورتر مامور و مشاور سیاسی سفارت انگلیس در تهران، نقش برخی چهره‌های تاریخی را تا سطح فرمان‌بگیر بریتانیا تقلیل دهد، همانگونه که محمدعلی فروغی (ذکاءالملک دوم) به تصویر کشیده شده است. مردی که در خانه می‌نشیند تا از لندن دستور بگیرد و صحنه‌گردان بازی‌ای به کارگردانی اردشیر ریپورتر شود که در تاریخ به‌عنوان معرف رضاخان میرپنج به ژنرال آیرونساید شناخته شده است. این همان تحلیل ساده برخی پژوهشگران تاریخی است، برخی‌ها فراماسون هستند، مستقیم از انگلیس خط می‌گیرند، هر آنچه می‌کنند دستور انگلیسی‌ها است و در نتیجه هر اتفاقی می‌افتد کار انگلیسی‌ها است، به قول ظریفی اگر برخی ملا‌حظات نبود، اینگونه افراد انقلا‌ب مشروطیت را هم کار انگلیسی‌ها می‌دانستند! عضویت فروغی در لژ بیداری در برخی منابع تاریخی همچون جلد دوم کتاب فراماسونری در ایران نوشته اسماعیل رائین آمده است. اما اینکه ارزش چنین چهر‌ه‌های برجسته و فرهیخته‌ای چنین مخدوش شود که دیگر وجوه شخصیت آنها و نقش تاریخی‌شان نادیده گرفته شود و در رسانه ملی با میلیون‌ها بیننده چهره دیگری ترویج شود، جای تامل دارد. در عمارت فرنگی تا چه میزان به چهره علمی، ادبی و فرهنگی فروغی پرداخته شد؟ کسی که مدرسه‌عالی سیاسی را بنیان گذاشت.
کتاب سیر حکمت در اروپا و اصول علم ثروت ملل (اکونومی ‌پولتیک) را نوشت و نخستین کسی بود که به اقتصاد سیاسی پرداخت، روز ۱۶ مهر ۱۳۲۰ نطقی کرد و طی آن گفت ۳۵ سال است جریانی استبدادی به نام مشروطه بر این مملکت حکم می‌راند. پس از آنکه در پنج شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه با التماس به فروغی پیشنهاد نخست‌وزیری کرد قریب ۶ سال بود که مغضوب بود، چون وضعیت بحرانی بود پذیرفت ولی هیچ شرطی را از جانب رضاشاه نپذیرفت و خروج او را از مملکت یگانه راه‌حل بحران دانست و در ۱۸ شهریور ۱۳۲۰ ضمن قبول اینکه راه‌آهن ایران را تحت اختیار متفقین قرار دهد تا کمک‌های غرب به روسیه برسد، طبق قراردادی از آنان خواست که بعد از اتمام جنگ خاک کشور را ترک کنند. این طریقه تحلیل تاریخی که سررشته تمام امور را در خارج می‌بیند، اصالتی برای فرآیندهای اجتماعی قائل نیست لذا برای تبیین نقش یک چهره دیگر چهره‌ها کمرنگ شده یا نادیده گرفته می‌شوند همه یا خادمند یا خائن و به یک کلا‌م دایی ‌جان ناپلئونیسم را در مقام تحلیل وقایع تاریخی به کار می‌گیرد؛ آن هم در رسانه ملی و ۳۰ سال پس از انقلا‌ب.
سرگه بارسقیان
منبع : روزنامه اعتماد ملی