شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نصیحت آلبرایت به جانشین بوش


نصیحت آلبرایت به جانشین بوش
«مادلین آلبرایت» وزیر خارجه اسبق آمریکا معتقد است که برنده‌ی مبارزه انتخابات ریاست جمهوری امسال آمریکا با دردسرهایی روبه‌رو می‌شود که حداقل از جنگ ویتنام تاکنون بی‌بدیل بوده است. بنابر عقیده آلبرایت رییس جمهور جدید آمریکا چه دموکرات باشد چه جمهوری‌خواه، باید علاوه بر تقلای جانکاه در برابر القاعده و ادامه‌ی جنگ در افغانستان و عراق، در رویارویی با چالش‌هایی نظیر خاورمیانه‌ی از هم پاشیده، رژیم هنوز خطرناک پیونگ یانگ، پاکستان آشوب‌زده، روسیه پرخاشگر، غول در حال ظهور چین و ناشناخته‌های دوران بعد از فیدل کاسترو آزمون خود را پس بدهد. آلبرایت معتقد است چالش‌های سهمگین‌تر و جدی‌تر چهل و چهارمین رییس جمهور آمریکا، هدایت ملتی است که در ۷ گذشته ارتش آن تا حد ممکن کش آمده، خزائنش نقصان یافته، اعتبارش کاهش پیدا کرده و ذخایر محبوبیتش به مانند شن‌های بیابان در برابر باد پراکنده شده است.
● دست از ترساندن مردم آمریکا بردار
آلبرایت در مقاله‌ای که در روزنامه واشنگتن‌پست منتشر کرده در این خصوص می‌نویسد: من معتقدم گران‌بهاترین هدیه‌ای که رییس جمهور آینده آمریکا می‌تواند به مردمش هدیه کند این است که به سیاست ترس در این کشور پایان دهد. مسلما ترس در سیاست‌های دولت آمریکا جایگاه خود را دارد. هفتاد سال پیش، جهان به اندازه‌ی کافی از هیتلر نترسید. امروز هم عراق یک بشکه باروت است که هر لحظه ممکن است منفجر شود. افغانستان چالشی بین‌المللی شده است. پازل پیچیده برنامه هسته‌ای کره شمالی هنوز حل نشده است. از دیگر سو پاکستان تمامی فاکتورهای کشوری که جامعه بین‌المللی را به چالش بکشد، دارد. القاعده و انشعاب‌های آن شایسته توجه بیشتری هستند چرا که وقتی کسانی هستند که صراحتا می‌گویند می‌خواهند ما را بکشند، خیلی احمق خواهیم بود اگر حرفشان را جدی نگیریم. با این اوصاف ما هنوز هم در شرایطی آمیخته با بیم و هراس فزاینده‌ای زندگی می‌کنیم. به ما گفته‌اند که باید بترسیم بنابراین ممکن است کمتر از حد معمول از نظام‌مان محافظت کنیم و کمتر به قوانین بین‌المللی توجه کنیم. همچنین ممکن است کمتر به متحدانمان احترام بگذاریم. کمتر در خصوص جست‌وجوی‌مان در یافتن حقیقت موشکافی کنیم و کمتر در خصوص سوال کردن در خصوص آنچه رهبران‌مان به ما می‌گویند سختگیر باشیم. ما از سوی کاخ سفید به ترسیدن ترغیب شده‌ایم. کاخ سفید به ما فرهنگ ترس را دیکته کرده است؛ فرهنگی که سیاست خارجی ما را محدود و کانالیزه کرده و توانایی‌هایمان را در برقراری ارتباط با دیگران تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
در طول چند سال اخیر جایگاه آمریکا در جهان سقوط آزادی را تجربه می‌کند چرا که کشور ما تنها سعی دارد واقعیت‌های خود را به دیگران تحمیل کند و در این راستا سعی دارد جهانی بسازد که مطابق با خواسته‌ها و امیال ما باشد؛ آن هم بدون اینکه به نظرات و دیدگاه‌های دیگران توجهی داشته باشد. من به آمریکا عشق می‌ورزم و باور دارم که کشورمان هنوز هم بهترین کشور جهان است اما در کنار آن معتقدم ما فقدان و نبود خودآگاهی را در کشورمان به طرز خطرناکی توسعه داده‌ایم. می‌گوییم هیچ کشوری حق هسته‌ای شدن را ندارد در حالی که خودمان بزرگترین زرادخانه هسته‌ای جهان را در اختیار داریم. می‌گوییم به قانون احترام بگذارید آن وقت خودمان به پیمان ژنو بی‌توجهیم و آن را نقض می‌کنیم. اعلام می‌کنیم «یا با مایید یا علیه ما» و در عین حال از تاثیر تصمیم‌هایمان بر ترکیه و خاورمیانه غفلت می‌کنیم. هشدار می‌دهیم که «دست از سر عراق بردارید» در حالی که تفنگداران‌مان هنوز بغداد را در اشغال خود دارند. فریاد می‌زنیم که مراقب رشد نظامی چین باشید درحالی که به اندازه دیگر کشورهای دنیا روی طرح‌های دفاعی خود هزینه می‌کنیم. نصیحت می‌کنیم که به آینده احترام بگذارید در حالی که پیمان‌های زیست محیطی را نادیده می‌گیریم. ما باید خودمان را به شکلی بهتر درست همان گونه که دیگران می‌بینند ببینیم. در چشم جهانیان بسیار مسخره به نظر می‌رسد که آمریکا با همه ادعای خود در برخورداری از قدرت و ثروت، از مسایلی نظیر تروریسم، دولت‌های سرکش، مهاجرت غیرقانونی و رقابت اقتصادی خارجی بترسد. مردم خودشان را جای ما می‌گذارند و از ما انتظار دارند با اعتماد به نفس بیشتری عمل کنیم. بنابراین ما نیز باید همین کار را بکنیم. اما اعتماد به نفس حقیقی به وسیله تمایل نشان دادن به ورود در بحث‌ها و مجادلات سخت نشان داده می‌شود. ما باید به انتقادات پاسخ دهیم و با دیگران با احترام رفتار کرده و به سهم خود یا بیشتر برای رفع مشکلات جهانی تلاش کنیم. اعتماد به نفس دقیقا همان چیزی است که ما آن را به نام آمریکا در بهترین شرایط خود می‌شناسیم. ما چهار درصد از سیاره‌ای را تشکیل می‌دهیم که نصفش را آسیایی نیمه فقیر و یک سومش را مسلمانان تشکیل می‌دهند و همه اینها آمریکا را بیشتر با عملکردها و تصمیمات اخیرش می‌شناسند تا دستاوردهایی که در گذشته به دست آورده است. برای بسیاری، دولت بوش همان آمریکا است. سابقه آمریکا در حال خراب شدن است. ما نمی‌توانیم تنها با عمل کردن براساس ترس خود را ترمیم کنیم بلکه تنها راه آموختن درباره دنیای اطراف‌مان، آموختن زبان گفتمان‌های خارجی، احترام به عقاید و مسلک دیگران، مطالعه و تحقیق در خصوص بسیاری از جنبه‌های حقایق تاریخی، مهار کردن تکنولوژی مدرن برای دستیابی به نتیجه‌ای بنیادی و دارا بودن نگاهی فراتر از جمله‌ی ساده‌انگارانه‌ی خوب یا بد است که می‌توانیم خودمان را ترمیم کنیم. دعا می‌کنم که رییس جمهور آینده‌ی آمریکا آن زمان که قدرت را به دست گرفت تنها ترساندن ما را مدنظر قرار ندهد بلکه به نیاز آمریکا برای بازگرداندن عقایدمان به عنوان یک آمریکایی توجه کند.
● ۱۰ پیشنهاد آلبرایت
برای شروع، آقا یا خانم رییس جمهور: شما باید همیشه با به خاطر سپردن فداکاری‌های سربازانمان، برای جانشان ارزش قایل شوید، آنان را فقط به ماموریت‌های حیاتی و اساسی بفرستید، برای انجام شغلشان به اندازه کافی آنان را تجهیز کنید و در اولین فرصتی که شرایط اقتضا می‌کند آنان را به وطن بازگردانید.
دوم- باید به این تشخیص رسیده باشید که پرچم آمریکا هم رنگ قرمز دارد و هم آبی، بنابراین فراحزبی بودن رییس جمهور کلمه رکیکی نیست [که از به زبان آوردن آن اجتناب کنید]، نه دموکرات‌ها و نه جمهوری خواهان حق انحصاری بر خود را ندارند.
سوم- به یاد داشته باشید که کشور ما به خاطر منابع، سنت‌ها و ایده‌آل‌ها یک استثناست نه به خاطر آن که ما خود استثنا می‌سازیم و دیگران را ملزم به اطاعت از قوانینی می‌کنیم که خودمان وضع کرده‌ایم، شکنجه، سلاحی برای جنگ با ترور و وحشت‌آفرینی نیست، بلکه برعکس عاملی برای تحقیر ما و هدیه‌ای به القاعده است.
چهارم- این را بفهمید که نزد بسیاری از مردم خارج آمریکا، ایالات متحده امروز بیشتر به خشونت و تکبر شناخته می‌شود تا عدالت و آزادی. اعمال و گفتار شما می‌تواند این وضعیت را تغییر دهد، اما شما تنها قصه‌گوی کوچه و بازار (یا اینترنت) نیستید. یعنی شما باید سخت کار کنید تا اطمینان به نام آمریکا را بازگردانید. با دقت سخن بگویید، با شکیبایی گوش بدهید، برای خود احترام بخرید بدون آن که التماس کنید یا خیال آن را در ذهن بپرورید و هر روز با سه محور شرارت یعنی فقر، جهالت و بیماری بجنگید.
پنجم- به ضعیف‌ترین نقطه ضعف القاعده حمله کنید. این تروریست‌ها جنگجو نیستند، قاتلند که کودکان و مسلمانان و افراد غیر مسلح را می‌کشند. آنها هیچ چشم‌اندازی برای آینده جز شمشیر ندارند. آنها را نباید به تروریسم اسلامی متهم کرد چون جنایت آنان غیراسلامی‌ترین اعمال است. به عنوان رییس جمهور شما باید به کرات از سنت‌های سه دین یهودی، مسیحی و اسلام طرفداری کنید.
ششم- نگذارید اشتباهات رییس جمهور بوش شما را از پیشبرد دموکراسی منصرف سازد. اشتیاق شدید به آزادی را از آمریکا بگیرید، دیگر چیزی از آمریکا باقی نمی‌ماند. به خاطر داشته باشید، دموکراسی تکوین و تکامل پیدا می‌کند و نمی‌توان آن را تحمیل کرد. دموکراسی از امتزاج ایده‌های بلند با تجربیات کوچه و بازار پدید می‌آید. یعنی وقتی که مردم جرات کنند حق و حقوق خود را به دیگری بسپارند و به حاکمیت قانون اعتماد پیدا کنند.
هفتم- به مردم آمریکا ایمان داشته باشید. ما از مخاطره کردن شانه خالی نمی‌کنیم. ما خیلی بیشتر از آن چه سیاستمداران تصور می‌کنند حاضر به فداکاری هستیم؛ بخصوص اگر با ما مانند بزرگسالان رفتار و از دروغ‌گویی پرهیز شود.
هشتم- به صداقت پاداش دهید نه مجیزگویی، شما به مشاورانی احتیاج دارید که از هشدار دادن به شما نهراسند بخصوص وقتی که به بیراهه می‌روید.
نهم- از گذشته بیاموزید اما برای تصمیم‌گیری برای آینده به کلیشه‌های تاریخی تکیه نکنید. دنیا در یک نقطه هرگز دو بار نمی‌ایستد. همه دشمنان هیتلر نیستند و اعمال ظریف و هوشمندانه دیپلماسی نباید با باج دادن اشتباه گرفته شود.
و سرانجام، کوه راشمور [همان کوهی که چهره‌های بسیار عظیم واشنگتن، جفرسون، لینکلن و تئودور روزولت به عنوان مشاهیر و یادبود ملی روی آن کنده کاری شده] را فراموش کن، اگر می‌خواهی کاخ سفید را با سرافرازی ترک کنی باید در مورد ظرفیت‌هایت برای اشتباه مراقبت کافی به خرج دهی، چون رای‌دهندگان تو را رییس جمهور کرده‌اند نه خدا. )یعنی شاید خدا اشتباهت را ببخشد اما ملتی که تو را برگزیده‌اند ظرفیت اشتباهات تو را ندارند.( بزرگی را نمی‌توان با رفتن به دنبال بزرگی کسب کرد، بزرگی خودش با به کار بردن دایمی هوش و ذکاوت جرات و شکیبایی برای پیگیری اهداف افتخار‌آمیز می‌آید.
منبع : گزارش