شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


عکاسخانه فراموش شد


عکاسخانه فراموش شد
کمتر کسی را می توانیم ببینیم که در آلبوم شخصی اش عکسی با میدان آزادی نداشته باشد. سهم هر کدام از ما ایرانیان در میان همین کادرهای کوچک با نمایی از باشکوه ترین میدان تهران تقسیم شده است. همه این تصویرهای ماندگار و فراموش نشدنی حاصل تلا ش دست کسانی است که در چهار فصل سال آتلیه کوچک خودشان را در جوار سمبل پایتخت نشینی پهن کرده اند. آنها عکاس های فراموش شده میدان آزادی هستند. در این گزارش نقبی می زنیم به گذشته و سپس پای صحبت های این هنرمندان خاموش می نشینیم و از نزدیک کار و بارشان را دنبال می کنیم.
● وقتی دوربین آمد
از ۱۷۸۹ که نخستین رگه های تحول در ثبت و ضبط تصاویر با روش های شیمیایی و مکانیکی به وجود آمد همواره بشر به دنبال کسب ایده های جدیدی بود و همین عامل سبب شد طی سالیان متمادی هنر تصویر پردازی رشد چشمگیری داشته باشد. از این رو با اختراع دوربین عکاسی و مواد و ترکیبات شیمیایی عملا آرزوی نوستالوژیک بشر به حقیقت نزدیک شد و اولین تصاویر در قالب عکس هایی تاریک و روشن به ثبت رسیدند. به موازات این مسئله هنر عکاسی که در آن زمان چندان شناختی از آن وجود نداشت جای خود را به تدریج باز می کرد و در سراسر جهان رگه هایی از آن نفوذ یافت. ورود دوربین های چوبی با صفحات شیشه ای عکس را به درون جامعه وارد کرده و رقابت با هنرهای پایه تصویر گری که همان نقاشی و طراحی باشد در مرحله جدی تری قرار می گیرد.
با ورود نخستین دوربین های عکاسی در عصر ناصرالدین شاه قاجار گرایش به این هنر در میان اقوام ایرانی نیز رواج می یابد و اولین عکس ها از دربار خلفا و حاکمان مملکتی بر روی شیشه و کاغذ ثبت می شود. این بهانه خوبی است که به تدریج قشر عکاس که در آن موقع ملقب به عکاس باشی بودند جایی بین حرف و طبقات عمومی جامعه داشته باشند و به منزلت اجتماعی خاصی برسند.
با پیشرفت هایی که پس از این دوران در زمینه هنر عکاسی صورت گرفت تامین امکانات و ابزار نیز به راحتی میسر شد و در این بین رشته های متعدد و مرتبط بسیاری پدید آمد. امروز بخشی از این اتفاقات که بی تاثیر از گذشته نیست را می توانید در حاشیه میدان آزادی بیابید. جایی که عکاسی میدانی را بطور جدی در کشور معرفی کرده که البته بیش از سی سال با فراز و فرود های بسیاری مواجه بوده است. شاید بد نباشد کار آنها را در قالب یک عکاس خانه فراموش شده تلقی کنیم.
● مهاجران
عکاس های دور و بر میدان آزادی را باید بعد از پارک شهر و میدان توپخانه آن زمان در نظر بگیریم. اولین عکاس های میدان آزادی برای پیداکردن کار و به نوعی تهران گردی خودشان را به پایتخت می رساندند و خیلی اتفاقی به جرگه عکاسان وارد می شدند. یکی از قدیمی ترین عکاس های میدان سفید شهر ما حسین علیپور است. او پیش از اینکه عکاس شود در یک رستوران کار می کرده و ایام را می گذرانده است.
با مشکلات و گرفتاری های بسیار رستوران تعطیل می شود و علیپور در سال ۱۳۵۵ تهران را برای کار انتخاب می کند. بهتر است بقیه ماجرا را از زبان خودش بخوانیم. "من در سال ۱۳۲۷ در لاهیجان متولد شدم و از همان زمان همیشه بدنبال راهی برای فرار از فقر و شرایط آن روز بودم. مدتی با خودم کلنجار رفتم. پس از تعطیلی رستوران راه تهران را در پیش گرفتم. وقتی به تهران رسیدم با یک تومان خودم را به نازی آباد رساندم و در یک ساندویچی مشغول بکار شدم. مدتی گذشت و در همان جا یک آشنا پیدا کردم و او به من عکاسی کردن را به جای ساندویچی پیشنهاد داد. آن هم در میدان آزادی. من قبول کردم و با پس اندازی که داشتم یک دستگاه دوربین ریکو خریدم و عکاسی را از مردم با نمایی از میدان شروع کردم. اکنون از آن زمان بیش از سی سال می گذرد و در این مدت آدم های مختلفی در مقابل دوربین من قرار گرفته اند. از هنرمندان و چهره های معروف گرفته تا کارگران و آدم های فقیر. عکس همه آنها را دارم !" این پیرمرد اکنون با دوربین قدیمی خود نان آور خانواده است و تنها یک آرزو دارد و می خواهد روزی به کربلا مشرف شود.
عکاس های میدان آزادی طی چند سال اخیر با کاهش فعالیت مواجه شده اند. آنها یکی از این عوامل را ورود و گسترش دوربین های دیجیتالی می دانند. همین عکاس های قدیمی تا پیش از این روزی بیست نفر را در مقابل لنز دوربینشان می نشاندند و با یک تزئین ساده مثل موتور سیکلت، عینک آفتابی، کاپشن خلبانی و دسته گل عکس مردم را با نمایی از برج می گرفتند اما این روزها به سختی مشتریانشان از مرز ۴-۵ نفر تجاوز می کند. با این حال از کارکردنشان در میدان راضی هستند اگرچه گلایه هایی هم دارند.
● سه دهه عجیب
اگر گشتی در میدان بزنید و دور و بر آن را خوب وارسی کنید عکاس های دیگری را می توانید ببینید که در زیر تیغ آفتاب تابستان ۸۶ ایام را با دوربین و نگاتیو می گذرانند و خم به ابرو نمی آورند. یکی از این آدم ها "مهدی فدایی" است. او کارش را از سال ۵۱ شروع کرده و به گفته خودش سه دهه عجیب را پشت سر گذاشته است. شانس او در این است که خانواده اش نیز با عکاسی آشنا بودند و او چندان با این حرفه غریبه نبوده و نیست و توانسته خیلی زود گلیمش را از آب بیرون بکشد و پیشرفت کند. اما با همه این حرف ها ناچار است از ابتدای روز تا پاسی از شب در اینجا کار کند و عکس بگیرد، یعنی از هفت و هشت صبح تا ۱۰ شب. فدایی با اینکه بیش از سی سال از عمر خود را در کنار میدان آزادی گذرانده اما همچنان خندان و پر انرژی به کارش ادامه می دهد.
اولین کارهای این عکاس ها در ابتدا با استفاده از سیستم های فلورایدی گرفته می شد که در زمان چاپ و ظهور بسیار خوب عمل می کرد و عکس کمتر از یک دقیقه به دست مشتری می رسید. کاسبی هم به لطف همین تکنیک از رونق خوبی برخوردار بود. با قدیمی شدن این سیستم ها و ورود تجهیزات و آتلیه های مجهز، کار و بار عکاس های فلوراید کداک میدان هم با آن عجین شد و عکس های گرفته شده با شیوه مدرن تری به دست مشتریان می رسید، البته در قبال ارائه قبض و ظرف چند ساعت!
عکاس های دور و بر میدان آزادی در این چند دهه فعالیت ابتکارات و خلاقیت هایی هم داشتند. یکی از این روش ها نوردهی چند مقطعی است. خیلی از آنها به تکنیک های مرسوم آشنا نیستند و چیزی ازin-fill کردن نمی دانند اما به این شناخت رسیده اند که باید زیر تابش تند آفتاب فلاش بزنند تا عکس سیاه نشود.
آن طور که فهمیدم بعضی از آنها با تهیه دستگاههای چاپ کوچک خودشان کار ظهور نگاتیوهای گرفته شده را انجام داده و در حضور مشتری آن را چاپ می کنند و تحویل می دهند. جالب اینجاست که بعضی از آنها به سبب بالا بودن هزینه عکاسی آنالوگ و گران تمام شدن آن به سمت دیجیتال روی آورده اند و با خرید دوربین های ۴ و ۶ مگاپیکسلی سعی دارند تنوع و کیفیت کارشان را به صورت دیجیتالی بهبود ببخشند.
● پشتوانه
عکاس های میدان آزادی با اینکه به شرایط و محیط کاری خود عادت کرده اند اما همچنان با مشکلات و تنگناهای بسیاری دست و پنجه نرم می کنند. خیلی از آنها تنها همین یک شغل را دارند. این عکاس های فراموش شده سالهاست که به صورت اختیاری تسهیلاتی را از سوی سازمان های حمایتی و تامین اجتماعی آن هم به صورت اختیاری دریافت می کنند، اما بعد از مدتی باید با دست خودشان بازنشسته شده و از روی اجبار تن به خانه نشینی دهند.
"عبدا... جلیلی" در این باره می گوید: " از سال ۵۴ به اینجا آمدم و مشغول کار شدم. در اینجا بیشتر عکاس ها با هم رابطه فامیلی دارند و قوم و خویش هستند و از این رو همدیگر را می شناسند و تاکنون هم جابجایی بین آنها صورت نگرفته است." جلیلی در ادامه حرف هایش می گوید: "آنقدر کادر عکسم را با برج و میدان بسته ام که دیگر خسته شدم ولی چاره ای جز کار کردن ندارم. در اینجا همه عکاس ها یا خودشان پیگیر کارهای بیمه ای بوده اند یا اینکه از آن صرف نظر کرده اند. در هر دو صورت با مشکلات بسیاری مواجه هستیم و از این رو دستمان هم برای کار کردن بیشتر بسته می شود. خب هر کدام از ما یک مقدار مشخصی توانایی داریم و طبیعی است که نمی توانیم بیش از آن انرژی صرف کنیم که در غیر این صورت زود فرسوده خواهیم شد".
از بیست و چند عکاس میدان تنها هشت تا ۱۰ نفر از آنها امروز کار خودشان را ادامه می دهند و بقیه یا بازنشسته شده اند یا از کار دست کشیده اند.
متاسفانه از ابتدای فعالیت عکاس های میدان آزادی هیچگونه امکانات خدماتی و حمایتی شامل حالشان نبوده و هنوز سازمان ، ارگان یا تشکل خاصی متولی امر ساماندهی و تامین آتیه آنها نشده است. آن طور که خود آنها می گویند چند سال پیش فرهنگسرای ارسباران تصمیم به ساماندهی و منسجم کردن کار عکاس های دور میدان می کند و با ارائه کارت شناسایی و لباس مشخص این مسئله را پیگیر می شود. اما خیلی زود این موضوع در پس همه انتقادات بالادستی و کم کاری های مرسوم در سیستم های فرهنگی به فراموشی سپرده می شود و وضع به حالت اول خود باز می گردد. شهرداری هم چندان از کار و بار این آدم ها حمایت نکرده و بعضا ابزارشان را به سبب سد معبر مصادره کرده است.
طرح مرمت و بازسازی میدان آزادی و تخریب بافت قدیمی آن، این روزها بازار عکاس ها را هم حسابی کساد کرده و عملا خلل بزرگی را در کادر تصویرشان ایجاد کرده است. با این وضعیت احساس می شود معتبرترین عکاس های میدانی ایران واقعا روبه فراموشی و انزوا می روند. برای حفظ این اصالت ها لازم است سازمان های متولی در امور فرهنگی و شهری و بخصوص انجمن عکاسان ایران و شهرداری تهران پیش قدم شوند و دست یاری خودشان را بسوی عکاس های گمنام میدان آزادی دراز کنند.
نویسنده : محمد جواد نعمتی
منبع : روزنامه مردم سالاری