یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سایه‌روشن‌های مربیگری در گذر تاریخ


سایه‌روشن‌های مربیگری در گذر تاریخ
مربی‌ها در فوتبال همیشه جایگاه خاص خود را داشته‌اند؛ چه در روزهای آغازین فوتبال حرفه‌ای و چه در قرن نوزدهم و چه در حال حاضر.
ویلیام سودل از هنگامی‌که ”پرستون نورث اند“ در سال ۱۸۸۱ تأسیس گردید، نه تنها مربی تیم بود، بلکه ۵ سال تمام پیش از آنکه اتحادیه فوتبال رسماً حرفه‌ای‌گری را تأیید نماید، ریاست باشگاه را هم بر عهده گرفت و قالب‌های حرفه‌ای را بنا نهاد.
بعد از آن دوره درگیری‌های میان رئیس و مربی تیم سوژه همیشگی بازی‌ها شد. البته در پرستون نورث اند چنین مشاجراتی هرگز رخ نمی‌داد، زیرا رئیس و مربی، یک نفر بود!
آن روزها که بازیکنان اسکاتلندی از مرزها گذشتند و به انگلستان آمدند تا در باشگاه‌ها بازی کنند، درآمدهای بسیار پائین را پذیرفتند تا کمی پول به‌دست آورند، ویلیام سودل جریان متفاوتی را پیش رو گرفت.
وی با پرداخت دستمزد به بازیکنانش اتحادیه فوتبال را به مبارزه دعوت کرد. شاید امروزه به‌دلیل تعداد پرشمار دیدارهائی که بازیکنان حرفه‌ای برگزار می‌کنند، تعجب کنیم و گلایه‌هایشان را هم بپذیریم، اما شاگردان سودل در پرستون که تمایل زیادی به کسب درآمد بیشتر داشتند، تنها در یک فصل؛ ۶۰ دیدار دوستانه در سراسر انگلستان انجام دادند! با این وصف فوتبال هنوز در قالب‌های آماتوری دنبال می‌شد.
● پرستون؛ اولین تیم حرفه‌ای
بعد از آنکه آنها در ژانویه ۱۸۸۴ در آپتون پارک در فینال جام اتحادیه حریف را مغلوب کردند، علیه پول رد و بدل شده مورد اعتراض قرار گرفتند و ویلیام سودل با آرامش خاطر در پاسخگوئی به مقامات اتحادیه، قضیه پرداخت پول به بازیکنانش را تأیید کرد و اظهار داشت: ”نمی‌توان همه چیز را مجانی برگزار کرد“.
قهرمانی از پرستون نورث ‌اند گرفته شد، اما زنگ‌ها دیگر برای حرفه‌ای شدن فوتبال به صدا درآمده بود و نمی‌شد برابر این جریان مقاومت کرد و اولین حرفه‌ای‌ها در واقع بازیکنان پرستون نورث‌ اند بودند.
آنها که لقب ”شکست‌ناپذیران“ را یدک می‌کشیدند، جام اتحادیه و لیگ را تسخیر کردند.
پرستون روش خاص خود را در پیش گرفته بود، اما همه باشگاه‌ها تا سال‌ها بعد از آنها پیروی نکردند. ناتینگهام فارست هم از باشگاه‌های قدیمی انگلستان بود، اما آنها سال‌ها بعد، یعنی در اواسط دهه ۵۰ میلادی به حرفه‌ای شدن روی آوردند.
وست برومویچ آلبیون از دیگر پیشگامان باشگاه‌های حرفه‌ای انگلستان هم تمایل داشت به‌جای تمرین‌دهنده فنی کسی با عنوان سرمربی داشته باشد.
● تمرین‌دهنده یا سرمربی
بحث دوگانگی تمرین‌دهنده و سرمربی تا بعد از جنگ جهانی دوم در انگلستان پذیرفته شد؛ در حالی‌که در اروپا سرمربی به‌عنوان یک تمرین‌دهنده پذیرفته شده بود که اختیارات و قدرت بیشتری داشت.
در فرانسه به Lentraineur، در ایتالیا Lallenatore و در اسپانیا Elentrenador می‌گفتند.
در حالی‌که او مسئول تیم، نظم و ترتیب و تاکتیک‌های آن بود؛ بخش اقتصادی و مالی باشگاه به دست فردی که سمت مدیریت ورزشی با مدیریت فنی را بر عهده داشت، سپرده می‌شد.
حالا یک سرمربی می‌تواند درخواست خرید بازیکنان موردنیاز خود را بکند، اما این مدیر ورزشی یا فردی هم‌رتبه وی است که با مدیران و رؤسا مشورت می‌کند و تصمیم نهائی را در این‌باره می‌گیرد.
در حقیقت خرید و فروش بازیکنان به‌دست افرادی که رتبه‌های بالاتری در باشگاه نسبت به سرمربی دارند، انجام می‌شود.
● پوتزو، مربی افسانه‌ای
در انگلستان هم تا چندی پیش وظایف سرمربی به آنچه که ذکر شده خلاصه نمی‌شد. وی نقش یک معاون مربی را داشت که وظایفش بیشتر بود و قدرت اعمال نفوذ در قراردادها و نظارت بر خرید و فروش‌ها را هم به او داده بودند.
انگلستان تا سال ۱۹۴۶ یک مربی تمام‌وقت در تیم ملی خود نداشت، در حالی‌که ویتوریو پرتزو ایتالیائی مربی‌ای افسانه‌ای بود که ایتالیا را به رقابت‌های المپیک ۱۹۱۲ استکهلم برد. وی بعد از جنگ چهانی اول جام‌های جهانی ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ را به چنگ آورد و بعد از ۲۰ سال از سمت خود کناره‌گیری کرد.
● شیوه‌های مدرن پوتزو
یکی از مربیانی که عنوان تقریباً بی‌ارزشی داشت، جیمی هوگان انگلیسی بود که پیش از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸) در ”وین“ کار خود را شروع کرد.
پیش از آن وی در مجارستان و آلمان تجربه‌هائی را کسب کرده بود. هوگان با تیم وین در سال ۱۹۳۲ به چلسی رفت تا حسابی قدرتش را به رخ حریف انگلیسی بکشد.
نکات جالبی درباره شیوه‌های مدرن کار ویتوریو پوتزو وجود داشت که او را از مایسل و هوگان متمایز می‌کرد.
وی خودش همه دستیارانش را انتخاب می‌کرد و مسئولیت‌ها را نیز بر دوش گرفته بود، اما مهم‌تر از همه آنها در سال‌های جنگ، هنگامی‌که مربیان باشگاه‌های انگلستان پا از دفترهای خود بیرون نمی‌گذاشتند و مربیگری در عرصه ملی هم وجود خارجی نداشت، ویتوریو پرتزو مربی به‌شمار می‌رفت و در جلسات تمرینات حضور می‌یافت تا با بازیکنانش صحبت کند و به آنها بگوید چه چیزی از آنها می‌خواهد.
پوتزو اعتقاد داشت که مهربانی و سختگیری باید با هم توأم باشند، چون اگر به آنها اجازه اشتباه کردن را بدهید، قدرتتان از بین می‌رود.
● پوتزو؛ روانشناس ماهر و زیرک
ویتورپو پوتزو، مربی افسانه‌ای ایتالیا، شیوه‌های زیرکانه‌ای را برای مقابله با بازیکنانی که از دستوراتش پیروی نمی‌کردند، در پیش می‌گرفت.
بعد از مدتی امکان داشت به سراغ بازیکنی که رضایت او را جلب نکرده بود، برودو بگوید: ”می‌دانی درباره چیزهائی که به من گفتی فکر کردم. تو حق داری! پس باید این کارها را انجام دهی“.
این کارها همان چیزهائی بود که پوتزو از بازیکنان خود می‌خواست. وی یک روانشناس ماهر و زیرک بود. وقتی درمی‌یافت چند تن از مردانش در جریان بازی‌ها با هم مشاجره داشته‌اند، ترتیبی می‌داد شب‌ها موقع خواب با یکدیگر هم‌اتاق شوند و اگر شکایتی در این‌باره داشتند، در جواب می‌گفت: ”از درگیری میان شما باخبرم، اما اینجا در قالب یک تیم کار می‌کنیم و شما باید به خود بقبولانید که این مرد روبرویتان دشمن نیست؛ بلکه دوست شماست“ و صبح فردای آن شب پشت در اتاق آنها می‌ایستاد و می‌گفت: ”خب، آدمخوارها! هنوز همدیگر را نخورده‌اید؟!“.● دوستی پوتزو و چاپمن
پوتزو یک مرد تاکتیکی بسیار مؤثر هم بود. پیش از جنگ بزرگ در انگلستان در حالی‌که در میدلندز در رشته آموزش زبان تحصیل می‌کرد، از نزدیک با فوتبال و شیوه‌های متفاوت آن آشنا شد و با بزرگان آن دوره از جمله استیو بلومر، شاهزاده گلزنی و چارلی رابرتز، هافبک منچستر یونایتد از نزدیک گفت‌وگو کرد.
وی طی سال‌های بعد به سبک انگلیسی‌ها وفادار ماند، بدین‌ترتیب که خط میان یو مدافعانش تحرک زیادی داشتند و مدافعان به میانه میدان هم می‌آمدند.
در سال ۱۹۲۵ وقتی آرسنال شیوه استفاده از ۳ مدافع را در پیش گرفت، آنها هنوز هم به سبک قبلی خود وفادار مانده بودند. سبک بازی آرسنال تا ۳۰ سال بعد از ابداع همچنان استفاده می‌شد.
هربرت چاپمن، ربی اسطوره‌ای آرسنال از دیگر دوستان پوتزو بود. یکی از خاطراتی که این مربی ایتالیائی از او نقل کرده، این است که در جریان بازی تیم‌های ایتالیا و انگلستان در سال ۱۹۳۳ در شهر رم، پوتزو از رختکن ایتالیا بیرون آمد و در کمال حیرت چاپمن را مقابل رختکن انگلستان دید و از او پرسید آنجا چه می‌کند؟ هربرت چاپمن هیچ سمت رسمی‌ای در تیم ملی انگلستان نداشت.
وی در جواب گفت: ”برای تیم خود همان کاری را انجام می‌دهم که تو برای ایتالیا می‌کنی؛ یعنی کسب اطلاعات بیشتر.
● مربی فوق‌العاده
ویتوریو پوتزو برای پیشبرد اهدافش در کنار گذاشتن فولویو برناردینی تردیدی به خود راه نداد.
برناردینی بازیکن مغروری بود که از دانشگاه رم فارغ‌التحصیل شده و هافبک چپ ایتالیا به‌شمار می‌رفت و بعدها به یک مربی فوق‌العاده در عرصه باشگاهی تبدیل شد.
پوتزو ترجیح داد از لوئیز تیومونتی آرژانتینی در آن بازی استفاده نماید؛ بازیکنی که شکستن پایش در ثانیه ۹۰ دیدار انگلستان و ایتالیا در نوامبر ۱۹۳۴ به جنجالی که به ”نبرد هایبری“ معروف شد، دامن زد.
مونتی باید توپ‌های بلندی را براز خط حمله می‌فرستاد. این شیوه زمانی که پوتزو بازی می‌کرد، توسط رابرتز در بازی‌ها پیاده می‌شد.
پوتزو به برناردینی گفته بود: ”مردم تو را بازیکن بسیار باهوشی می‌دانند“ اما بعد وی را به ایجاد تعلل در خط حمله متهم کرد و کنار گذاشت.
تمایل زیاد او به خرید بازیکنان بسیار قوی و همچنین اوریوندی (بازیکنان اهل آمریکای‌جنوبی که اصلیت ایتالیائی دارند) بود.
۳ تن از آنها که ملیت آرژانتینی داشتند، با ایتالیا به قهرمانی جام جهانی ۱۹۳۴ رسیدند.
پوتزو درباره آنها با اشاره به اینکه باید در خدمت ارتش درمی‌آمدند، گفت: اگر می‌توانند برای ایتالیا بمیرند، پس می‌توانند برای تیم ملی هم بازی کنند“.
● سهل‌انگاری زامورا
شور ایتالیائی‌ها به قهرمانی در جام جهانی ۱۹۳۴ که در این کشور برگزار شد، ماه‌ها پیش از ”نبرد هایبری“ آشکار بود.
جان لانگ نوس، داور بلژیکی که دیدار پرتنش فینال جام جهانی ۱۹۳۰ در مونته‌ویدئو میان اوروگوئه و آرژانتین را قضاوت کرده بود، فینال ۱۹۳۴ را که ”یک واقعه ورزشی بزرگ“ محسوب می‌شد، قضاوت کرد.
لانگ نوس دیدار یک‌چهارم نهائی ایتالیا برابر اسپانیا در فلورانس را هم به خاطر دارد. زامورا دروازه‌بان اسپانیا در آن مسابقه بود. ۲ تیم به تساوی یک بر یک رسیدند و زامورا در بازی تکراری حضور نداشت. بسیاری دلیل غیبت او را سهل‌انگاری وی در مراقبت از دروازه در این مرحله از مسابقه می‌دانستند و معتقد بودند وی نتوانسته بود جلوی به ثمر رسیدن گل تساوی ایتالیا را بگیرد.
● خشونت بازیکنان مشکل اصلی مربیان
در دیدار هایبری، استنلی متبوز، بازیکن ۱۹ ساله انگلیسی که به میدان رفت؛ دومین بازی ملی خود را انجام می‌داد و در آن دوران ناشناخته بود.
در این میان بینی ”ادی هاپگود“ به‌طور عمدی با ضربه آرنج ”پیتر“ و ضربه سر ”آنتونی“ شکست. هاپگود در میهمانی پیش از آن مسابقه، سر میز به سر آنتونی خندیده و او را مسخره کرده بود.
در حقیقت خشونت بازیکنان از مشکلات مربیان ایتالیائی محسوب می‌شد و همیشه با آن دست به گریبان بودند.
انزو بیرزوت، کسی‌که ایتالیا را در جام جهانی ۱۹۸۲ به قهرمانی رساند، همین مشکلات را پشت سر گذاشت و مانند پوتز و سختی‌های زیادی را برای انتخاب مردان زبده و متعهد به قوانین تحمل کرد.
کلودیو جنتیله از بازیکنان خشن ایتالیا بود که در جام جهانی ۱۹۸۲، هنگامی‌که ایتالیا در شهر بارسلون با آرژانتین بازی کرد، از پشت سر با چنان شدتی پیراهن دیه‌گو مارادونا را کشید که او را نقش بر زمین کرد. این حرکت جنتیله مسبوق به سابقه بود و مدافعان ایتالیائی پیش از جنگ جهانی دوم هم به مدد آمیزش خشونت با تکنیک خود ۲ بار در سال‌های ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ قهرمان جهان شدند.● مربیان موفق
دوران زندگی حرفه‌ای طولانی لسلی نایتون قبل و بعد از جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) جزئیات زیادی را درباره باشگاه‌های فوتبال انگلستان برملا می‌کند.
نایتون هرگز در هیچ‌یک از سطوح باشگاهی پا به توپ نشده بود. در دوره کنونی آریگو ساچی و خوزه مورینیو از جمله مربیان موفق را می‌توان نام برد که هرگز بازیکن مطرحی نبوده‌اند.
ساچی در دوره‌ای برای باشگاه فویستاتو بازی کرده و آن زمان مقامات باشگاه به او توصیه کردند که بهتر است بازی کردن را رها کند و مشغول‌ هدایت تیم جوانان شود.
ساچی در این زمینه آنقدر به توفیق دست یافت که به‌عنوان مربی جوانان به فیورنتینا رفت و بعد از آن به پارما راه پیدا کرد. سیستم مورد علاقه وی ۲-۴-۴ بود و با اتکا به آن توانست میلان را شکست دهد و بعدها مربی این تیم شود و افتخاراتی نیز به‌دست آورد.
بعد از آن، مربیگری تیم ملی ایتالیا به او پیشنهاد شد که با ایتالیا به فینال جام جهانی ۱۹۹۴ رسید.
آریگو ساچی به کسانی که دوران حرفه‌ای کوتاه‌مدت وی را به‌عنوان بازیکن زیر سؤال می‌بردند، این چنین پاسخ داد: ”برای تبدیل شدن به یک سوارکار ماهر، حتماً نباید اسب باشید!“
● لسلی نایتون
این تجربه‌ها را پیش از آریگو ساچی، لسلی نایتون در دهه ۲۰ میلادی کسب کرده بود.
وی کار مربیگری را در سن بسیار پائین در یورکشایر و باشگاه کستل فورد آغاز کرد. با شور و انرژی زیادی در روزهای پیش از جنگ جهانی اول کار مربیگری را ادامه داد و در منچسترسیتی و هادرسفیلد به‌عنوان دستیار مربی فعالیت نمود تا اینکه هنری نوریس، رئیس وقت آرسنال در سال ۱۹۱۹ او را به لندن برد.
آرسنال تازه توانسته بود تاتنهام را کنار بزند و به لیگ دسته اول صعود کند. دوران مربیگری وی در آرسنال ۶ سال طول کشید و طی این سال‌ها توپچی‌ها جزء تیم‌های نسبتاً متوسط بودند، اما در آخرین فصل حضور نایتون (۱۹۲۵-۱۹۲۴) آنها از همین سطح هم نزول کردند.
در حالی‌که در آن فصل، براساس گفته‌های خودش شاهد دوپینگ بازیکنانش هم بود!
پیش از دیدار جام اتحادیه یک روز هارلی استریت که ادعا می‌کرد از هواداران آرسنال است، به هایبری آمد و گفت: ”عدم موفقیت آرسنال در بازی‌ها ناشی از کمبود انرژی در بازیکنان است“.
وی پیشنهاد کرد بازیکنان قرص‌هائی را که او به همراه خود آورده بود، امتحان کنند. لسلی نایتون ساده‌لوحانه این پیشنهاد را پذیرفت و پیش ازدیدار با وستهام یونایتد خودش هم یکی از آن قرص‌ها را بلعید.
قبل از شروع مسابقه، مه آن‌قدر غلیظ شد که بازی را لغو کردند و نایتون و شاگردانش با انرژی فراوان تخلیه‌نشده و البته عطش بیش از حد برجای ماندند.
● پافشاری نایتون
دوشنبه بعدی روزی بود که سرانجام قرار شد مسابقه انجام شود. این‌بار لسلی نایتون دست به کار شد و با مشقت تمام مردانش را به بلعیدن دوباره آن قرص‌ها مجاب کرد، اما دوباره همان اتفاق رخ داد.
مه غلیظ باعث شد بازی باز هم لغو شود و بازیکنان با حالتی مشابه دیدار قبلی و این‌بار تشنه‌تر و با انرژی بی‌مصرف مانده بیشتری روانه خانه‌هایشان شوند.
نایتون آنقدر پافشاری کرد تا بازیکنان آرسنال برای سومین بار به بلعیدن قرص‌های کذائی راضی شدند و این‌بار بازی برگزار شد.
توپچی‌ها بر بازی مسلط بودند و با انرژی زیاد بازی کردند، اما نتوانستند گل بزنند. پیش از برگزاری بازی برگشت در هایبری، بازیکنان از خوردن قرص‌ها امتناع کردند. آرسنال این دیدار را واگذار کرد.
لسلی نایتون یک تکنسین صرف نبود و سرمربی‌ای به‌شمار می‌رفت که راه‌های زیادی برای حل مسائل خود پی گرفت. وی با استفاده از نفوذ بازیکنان قدیمی و خوبی که می‌شناخت، ۲ بازیکن اهل ایرلند شمالی را به خدمت گرفت.
اولی کاتولیک و دومی پروتستان؛ آن هم در دورانی که کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها به خون هم تشنه بودند.
دوستی نزدیک او با برادر الف بیکر از بازیکنان هادرسفیلد که خودش هم در این تیم بازی می‌کرد، باعث شد تا نایتون بتواند درست جلوی چشم مسئولان این باشگاه که به دست و پا زدن افتاده بودند، الف بیکر را هم به آرسنال ببرد.
وی نتوانست چارلی بوکان بزرگ را به خدمت بگیرد. بوکان پیش از جنگ جهانی اول از بازیکنان آماتور آرسنال بود که به خاطر عدم توافق با سرمربی آن دوره توپچی‌ها بر سر افزایش ۱۱ شیلینگی حقوقش باشگاه را ترک کرد.
● بدعت‌گذاری چاپمن
هنری نوریس، رئیس آن زمان آرسنال که حساب تک تک سکه‌های کیف پولش را داشت، نمی‌خواست برای خرید چارلی بوکان از ساندرلند پولی از جیب خرج کند.
وقتی هربرت چاپمن در تابستان ۱۹۲۵ از هادرسفیلد به آرسنال رفت، توانست هنری نوریس را به خرید بوکان متقاعد کند. قرارداد این بازیکن بسیار عجیب بود.
قرار شد به‌ازاء هر گلی که بوکان می‌زند، باشگاه به او ۱۰۰ پوند بپردازد! بدون شک وی تأثیرگذارتر از مربیان قبلی و بعدی خود بود.
چاپمن با هادرسفیلد به ۲ قهرمانی پی‌درپی رسید. وی سیاست‌های ویژه‌ای را در آرسنال پیاده کرد و برای بازیکنانش درست مثل یک پدر بود.
چاپمن بدعت‌گذاری بود که همه چیز را دگرگون کرد.
دوران حرفه‌ای او به‌عنوان یک مربی در مرحله آماتوری ناتمام ماند. این باشگاه به اتهام پرداخت مبالغ غیرقانونی پول به بازیکنانش جریمه و از دور مسابقات کنار گذاشته شد.
هربرت چاپمن هم محروم گردید و ناگزیر شد در دفتری مشغول به‌کار شود، اما کمی بعد رأی مسئولان برگشت و بعد از مدت کوتاهی او دوباره مربیگری را این بار با هادرسفیلد از سر گرفت. آیا همه اینها شما را یاد آرسنال و چلسی این دوران نمی‌اندازد؟!
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید