شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ممیز و مدرنیسم


ممیز و مدرنیسم
هنوز کاملاً از کار طراحی و چیدمان صفحه های گزارش مراسم وداع با منوچهر آتشی فارغ نشده ام که ناگهان خبر دیگری را می خوانم. سفر مردی دیگر از بزرگ مردان قلمرو فرهنگ و هنر این مرز و بوم که حضورش به تنهایی خود نشانه ای از میزان بلوغ و تکامل هنر و تفکر هنری این سرزمین بود. مرتضی ممیز نمادی درخشان از شناخت و درک بالای هنرمند ایرانی از سیر پیشرفت و دگرگونی هنرهای تجسمی در جهان بود. مردی که اسطوره ای ماندگار در شکل دهی به جریان ها و گرایش های نوین و مدرن بصری ایران به شمار می رفت و بر آخرین تحولات هنری و حرکت های زیبایی شناسانه روز دنیا آگاهی و دانش داشت. شاید هنوز هم ظهور پدیده ای به نام مرتضی ممیز در عرصه هنرهای تجسمی ایران برای افکار عمومی روشن نباشد. آثار و اتفاق های شگرفی که به واسطه حضور این پدیده در بخش های گوناگون اجتماعی به وقوع پیوست، همگی نتیجه شناخت و آشنایی یک جامعه با عنصری به نام تصویر بود. هنر یا صنعتی که مرتضی ممیز به نام گرافیک به مردم این سرزمین هدیه داد و تا پایان عمر نیز به منظور اعتلا و رشد آن از هیچ کوششی مضایقه نکرد، جامعه ایرانی را به دانشی بصری مجهز کرد که برای آن دسته از افرادی که به اهمیت و نقش اثرگذار آن آگاه بودند، چیزی کمتر از دسترسی به آخرین تکنولوژی های صنعتی و علمی نبود. بی هیچ تردیدی می توان ادعا کرد که یکی از معیارهای رشد فرهنگی هر جامعه ای، ترویج زبان بصری و رسیدن به توان نشانه شناسی در آن جامعه است. شناخت درست تصویر و استفاده صحیح از نشانه می تواند باعث افزایش سرعت ارتباطات فرهنگی و پیوندهای فکری با دیگر جوامع باشد. اساساً تصویر و نشانه، اولین و اصیل ترین ادراک بشر از جهان پیرامونش است. چنان که انسان غارنشین نیز پیش از اختراع زبان، جز تصویر وسیله دیگری برای برقراری ارتباط با هم نوع خود نداشت. تصویر بدیهی و طبیعی ترین ابزار ارتباطی بشر بوده است. اما جالب این است که امروز و در جهان مدرن نیز تصویر اهمیت و قدرت منحصر به فرد خود را همچنان نشان می دهد. زمانی که انسان مدرن و جوامع توسعه یافته دچار تکثر فرهنگی و زبانی شدیدی شده اند که میان آنها فاصله می اندازد، زبان بصری تنها زبان مشترک تمامی انسان هاست. به رغم تمام تلاش و تقلایی که جامعه بشری برای رسیدن به فرهنگ و زبانی واحد و جهانشمول انجام داده و می دهد، به نظر نمی رسد که از عهده چنین کاری برآید. به همین دلیل است که انسان مدرن بار دیگر درست در همان نقطه ای متوقف می شود که نیاکان غارنشین اش ایستاده بودند. در این جا تنها تفاوت، در رویکرد انسان مدرن به تصویر متجلی می شود. انسان متفکر امروز فضا و فرصت آن را دارد تا با فراغ بال به کشف ویژگی ها و کیفیت ارتباط عناصر بصری بپردازد و تاثیر آنها را بر یکدیگر مورد بررسی قرار دهد. از این رهگذر است که او به اصول و قواعدی دست می یابد که پایه های یک الفبای بصری را بنا می نهد. انسان های جوامع مختلف بشری ممکن است هرکدام به طور مثال برای خورشید آوای متفاوتی را برگزیده باشند ولی غیرممکن است که هرکدام از آنها خورشید را متفاوت از دیگری ببیند. چنین است که انسان مدرن از توانایی شگرف و فراگیر تصویر آگاه می شود. او به خوبی می داند که با به کارگیری درست فرم ها و رنگ می تواند تاثیرات بزرگ و عمیقی در گستره احساسی و عقلانی هم نوع خود برجای گذارد. او در پی کشف قابلیت ها ناشناخته تصویر برمی خیزد و آن را در حد یک دانش رشد داده و به آن زبان تصویر نام می دهد. دانش ارتباطات بصری محصول تفکر مدرن است، هر چند از همان مواد انسان غارنشین استفاده می کند. بنابر این تفکر مدرن است که در جهت رسیدن به جامعه ای واحد در زیر تمام لایه های فرهنگی، قومی و زبانی، به جست وجوی فصل مشترک و اصیلی برمی خیزد، و این فصل مشترک خود را تنها در تصویر می تواند متجلی سازد. در این نقطه ارتباط مستقیم میان مدرنیسم و گرافیک به خوبی آشکار می شود. به نحوی که می توان نتیجه گرفت یکی از نشانه های بارز یک جامعه مدرن میزان رشد و تاثیرگذاری زبان بصری یا هنرهای تجسمی در آن جامعه است. در جامعه مدرن نشانه های تصویری با اتکا به دانش و شناخت و انرژی و پتانسیل نهفته در تصویر، خود را از قالب یک هنر محض خارج کرده و در خدمت سایر بخش های جامعه قرار می گیرند. مرتضی ممیز به عنوان بنیانگذار و آغازگر گرافیک مدرن ایران نمونه بارزی از ذهن جست وجوگر و پیشتاز یک ایرانی مدرن بود. تفکری پیشتاز برای رسیدن به امکانات و گستره های جدید هنری که دست کم در مقایسه با دیگر جوامع منطقه کاری بی نظیر و تازه به شمار می رفت. ممیز با شکل دهی و ساخت گرافیک نوین نه تنها ایران را از نظر هنری و رشد دانش بصری به جایگاهی رفیع رساند، بلکه با تولد این هنر یا صنعت هنری آنچنان تاثیرات عمیق و شگرفی در بخش های مختلف اجتماعی به جای گذاشت که هرگز نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت. نفوذ و گسترش گرافیک در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی و فردی مردم با خود درک جدیدی از تصویر و استفاده های کاربردی از فرم و رنگ را برای عموم مردم به همراه آورد که می شود حتی تاثیر آن را در شیوه تفکر و جهان بینی ایرانی امروز نیز مشاهده کرد. به تدریج که جامعه ایرانی هر روز به گونه ای ملموس و عینی تر با تصویر و ویژگی های زبان بصری آشنا شد، علائم و نشانه های کار بزرگ ممیز و رهاورد درخشان این حرکت فرهنگ ساز در سطح جامعه به ظهور نشست، و آن چیزی نبود به جز سازگار شدن ناخودآگاه چشم و بینایی افراد با تصاویر، تصاویری که با پشتوانه علمی و اصولی به بیان و انتقال مفاهیم مشخصی می پرداختند. نقطه اوج این جریان جایی است که جامعه ایرانی بدون این که خود آشکارا آگاه باشد که از چه دوره گذار بزرگی گذر کرده است، به ابزار و زبان جدیدی برای انتقال معانی و مفاهیم خود مجهز می شود. زبانی که فاصله میان او و دیگر جوامع را به طرز چشمگیری کاهش می دهد. زبانی که زمینه های یک ارتباط بصری موثر و کارآمد در سطح بین المللی را برایش فراهم می کند. این حرکت اگر سیر درست و علمی خود را طی کرده بود و با موانع و بی توجهی های تاسف بار مواجه نمی شد، می توانست ما را در کلیه زمینه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... به چشم اندازهای خیره ای برساند. با توجه به آن چه گفته شد اکنون قاطعانه می شود ادعا کرد مرتضی ممیز یکی از ستون های اصلی مدرنیسم در ایران بوده است. نقشی که ممیز بی هیچ ادعایی در راه مدرن کردن جامعه ایران به وسیله پایه ریزی هنر گرافیک ایفا کرد، به مراتب مهم تر و سازنده تر از نقشی بود که بسیاری از داعیه داران و نظریه پردازان معاصر و هم دوره او صرفاً با بحث های نظری و انتقادی سعی در ایفا کردنش داشته اند. به طور یقین ممیز در راه شکل دهی و نهادینه کردن هنر گرافیک در ایران با سه چالش اساسی و بزرگ روبه رو بوده؛ اول: تبیین و معرفی هنر گرافیک به جامعه به عنوان ابزار برقراری ارتباط بصری. دوم: تدوین و فرم بخشی به گرافیک بومی با شاخصه های هنر ملی، و سوم: پرورش و تربیت نیروی متخصصی که بتواند با درک صحیح و درست از مسئله و با داشتن دانش کافی در این زمینه به تولید و خلق آثار قابل قبول و موجهی بپردازد که زمینه های شکوفایی و رشد هنر گرافیک را فراهم آورد.هرچند ممیز و همفکران و شاگردانش توانستند در هر سه زمینه گام های بلند و موثری را بردارند ولی به نظر می رسد بزرگترین و درخشان ترین موفقیت او ترویج و کاربردی کردن گرافیک در حد یک ضرورت در جامعه بود، به نحوی که امروزه تمامی تشکیلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... هرگز از کنار ضرورت های گرافیکی خود بی تفاوت نمی گذرند. در اثر تلاش ممیز و شاگردان او است که امروز نیاز به داشتن هویت بصری و استفاده از تصویر به عنوان ابزاری کارآمد در جهت معرفی و تبلیغ خود را هر روز بیشتر از گذشته احساس می کنیم. اما گرافیک ایران از آغاز تا کنون با بحرانی دست به گریبان بوده که در حال حاضر نیز به شدت از آن رنج می برد. عدم شناخت و درک صحیح سفارش دهند گان آثار گرافیک از ویژگی ها و کیفیت مناسب یک اثر گرافیکی، بزرگ ترین چالش گرافیک ایران در حال حاضر است. بخش عظیمی از این سفارش دهندگان که همان صاحبان صنایع و مشاغل و مدیران سازمان ها و موسسه های فرهنگی و اقتصادی و علمی و سیاسی هستند، هنوز شناخت صحیحی از این تخصص ندارند. به همین دلیل نیز به سادگی از کنار بسیاری از نکات ظریف و موثر نهفته در آن می گذرند. هر چند که در کل به ضرورت داشتن و استفاده از گرافیک کاملاً آگاه شده اند. این ساده نگری و سهل انگاری از سوی اکثر سفارش دهندگان باعث شده تا طراحان گرافیک آگاه و کارآموخته هرگز نتوانند معیارهای هنری و علمی دانش ارتباطات بصری را به طور واقعی به نمایش بگذارند. شاخصه هایی که می بایست زیربنای خلق آثار گرافیک بوده و برای جامعه و سفارش دهنده به کار گرفته و تبیین شود. دلیل چنین امری نیز چیزی به جز اعمال نظرهای شخصی و سلیقه ای سفارش دهنده و عدم اعتماد به طراح به عنوان یک متخصص دانش بصری نیست. مشکل شاید در آن جا باشد که عموم این افراد، دانشی به نام ارتباط تصویری را به رسمیت نمی شناسند. طراح گرافیک در جامعه امروز هرگز آن آزادی عمل و اختیاری را که می بایست در حوزه کاری خود داشته باشد ندارد، و برای بقای شغلی و ادامه کار حرفه ای خود ناگزیر به پذیرش بسیاری از سلیقه های غیرتخصصی و هنری سفارش دهنده می شود، که این مسئله نتیجه ای جز افت کیفیت آثار تولید شده در پی نداشته و نخواهد داشت. عدم شناخت سفارش دهنده از یک سو و خلاء وجود یک قانون درست در حمایت حرفه ای از طراح گرافیک از سویی دیگر زمینه ای را فراهم آورده تا خیل عظیمی از افراد ناآگاه و بدون تخصص به راحتی پای در این عرصه بگذارند و خود را به عنوان طراح گرافیک معرفی کنند. بی شک اگر قانونی روشن ارائه خدمات گرافیک و طراحی را منحصر به متخصصان و تحصیلکردگان این رشته می کرد سطح کیفی آثار تولید شده به مراتب بالاتر از آن چیزی بود که در حال حاضر شاهد آن هستیم. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و سهولت اجرای پروژه های گرافیک حضور این افراد بی هنر و بی دانش از طرفی و وجود سفارش دهندگانی که نظرات و سلیقه های فردی و شخصی خود را به معیارهای فنی کار ترجیح می دهند از طرف دیگر باعث شده در نهایت این دسته از تولید کنندگان بسیار بهتر و راحت تر با سفارش دهنده ناآگاه به توافق برسند. از این گذر عملاً این طراح متخصص و دانش آموخته گرافیک است که با همه دغدغه ها و حساسیت های هنری خود ناگزیر به ترک صحنه می شود. در نتیجه آن چیزی که امروز در عرصه گرافیک ایران شکل گرفته و به وقوع پیوسته به معنای واقعی کلمه یک نوع آلودگی تصویری است. آلودگی مخربی که مخصوصاً در فضای شهری به خوبی قابل رویت است و می توان از آن به عنوان یک فاجعه بصری نام برد. در واقع بخش عمده ای از آثار گرافیک ارائه شده در جامعه امروز ایران را می توان گرافیک غارنشینی نامید! چرا که میزان درک و دانش طراحی که به وسیله ابزاری چون کامپیوتر به خلق اثر پرداخته، چیزی بیشتر از انسان غارنشینی که تصویر حیوانات را بر دیواره غارها می کشیده نیست! او همچون نیای غارنشینش تصویر را در دم دست ترین حالت خود درک کرده و می بیند. او نه تنها هیچ شناختی از ظرفیت و انرژی های نهفته در تصویر ندارد، بلکه حتی با مفاهیم اولیه رنگ شناسی و ترکیب بندی نیز کاملاً بیگانه است. به عبارت روشن تر در پشت ارائه خدمتی مدرن به نام گرافیک تفکری بدوی نشسته که توان تحلیل و کشف امکانات نهفته در تصویر را ندارد. و بسیار سطحی و خام دستانه از آن استفاده می کند. گرافیک ایران درست در زمانی پدر خود را از دست می دهد که به رغم تمام گسترش و رشدی که یافته هنوز با چالش های زیادی روبه رو است. فعالیت ها و حرکت های مرتضی ممیز در سال های اخیر به خوبی نشان می دهد که ممیز از معضل ها و مشکلاتی که گریبان گرافیک ایران را گرفته به خوبی آگاه بوده و تمام کوشش او برای بنای تشکیلاتی بوده که بتواند طراحان متخصص و کارآموخته را در زیر یک سقف گردآوری کند. انتشار مجلات و کتبی که به ارزش های هنری و تخصصی بپردازد نیز درست در همین راستا بوده است. بدون تردید شخصیت هنری و نفوذ فکری ممیز در کانون های مختلف هنری، دانشگاهی و حتی سیاسی امکان بی بدیلی بود که می توانست از بسیاری آسیب ها و خطراتی که گرافیک ایران را تهدید می کند تا حد ممکن جلوگیری کند. اما این که بعد از او بزرگان و پیشکسوتان هنر گرافیک در ایران چگونه و به مدد چه راهکارهایی در نظر دارند سامانی به وضعیت گرافیک کشور داده و به احیای حقوق از دست رفته طراحان تحصیلکرده بپردازند پرسشی است که باید در انتظار پاسخ آن بود.چیزی که اکنون مهم به نظر می رسد درک این واقعیت است که گرافیک، مهندسی سیمای ایران و نمایش چهره فرهنگی ما در سطح بین المللی است و متاسفانه آنچنان دستخوش سنگین ترین تاخت و تاز جریان های بی تفکر و بدوی شده که ممکن است تنها پوسته ای از آن باقی بماند. این امر می تواند آسیب های جبران ناپذیری برای یکی از مظاهر مدرنیسم در جامعه امروز ما که ممیز و همراهانش در راه شکل گیری آن تلاش بسیار کردند به همراه داشته باشد.

بهروز امامی اردستانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید