یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کنفرانس هولوکاست؛ نفی نسل‌کشی در تهران؟!


کنفرانس هولوکاست؛ نفی نسل‌کشی در تهران؟!
موضوع هولوكاست، یكی از چالشی‌ترین و پرحاشیه‌ترین موضوعات تاریخی قرن بیستم است. هولوكاست كه به آنچه از دیدگاه كشورهای غربی <كشتار سازمان یافته بیش از شش میلیون یهودی توسط نازی‌ها> است اطلاق می‌شود، یكی از انگیزه‌های اصلی تاسیس كشور اسرائیل و حمایت‌های بی‌چون و چرای غرب از آن و حتی پرداخت مصوب غرامت به این كشور می‌باشد.
بیش از یك ماه از برگزاری كنفرانسی با عنوان <هولوكاست، چشم انداز جهانی> در كشورمان می‌گذرد. در این مدت اظهار نظرهای متفاوتی در داخل و خارج از كشور، عمدتا در جهت محكوم كردن برگزاری این كنفرانس توسط كشورمان صورت گرفته است. تقریبا سران تمامی‌كشورهای غربی، ایران را به‌خاطر برگزاری این كنفرانس مورد شماتت قرار داده اند و بعضا از عباراتی چون ننگین، شرم‌آور، نفرت انگیز و یا حتی به گفته نخست وزیر رژیم صهیونیستی، <تهوع آور> استفاده كرده‌اند.
هدف از این مقاله، بررسی انتقادات و عملكرد رسانه‌ها و دولتمردان غربی در مواجهه با برگزاری این كنفرانس، با در نظر گرفتن جوانب و حواشی به‌وجود آمده پس از آن است.
● كنفرانسی برای <انكار> هولوكاست؟!
یكی از حربه های تبلیغاتی رسانه‌های غربی كه برای اعمال فشار بر ایران در خلال برگزاری كنفرانس هولوكاست و بعد از آن استفاده شده است، اصرار بر این مطلب است كه كنفرانس هولوكاست، كنفرانسی است كه از سوی دولت ایران، برای <انكار> هولوكاست برگزار شده است.
در گزارش شبكه خبری سی ان ان در تاریخ ۱۲ دسامبر خبرنگار این شبكه می‌گوید:<جمعی از انكاركنندگان مشهور هولوكاست در تهران گرد هم آمده‌اند تا به بررسی این نكته بپردازند كه شش میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم كشته شده‌اند یا خیر...>
فرانسیس هریسون خبرنگار بی‌بی‌سی در تهران نیز در گزارشی به تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۰۶ و با عنوان <جایی كه انكار هولوكاست پذیرفته می‌شود> كه با لحنی تند و بعضا توهین آمیز نسبت به برگزاركنندگان كنفرانس هولوكاست در تهران، برای وب‌سایت خبری بی‌بی‌سی تهیه شده است، می‌نویسد: <ایران این روزها به‌خاطر میزبانی كنفرانسی كه هولوكاست را زیر سوال می‌برد مورد انتقادات شدیدی قرار گرفته است. هیئت‌هایی به ایران می‌آیند كه نه تنها جمعی از مشهورترین منكرین هولوكاست، بلكه بخشی از نژادپرستان سفید پوست و ضد یهودی را نیز شامل می‌شوند...>
این همه در حالی است كه این كنفرانس، به گفته برگزاركنندگان آن، نه برای زیر سوال بردن واقعه هولوكاست، بلكه برای بررسی ابعاد مختلف و اسناد موجود در مورد آن است. اسنادی كه انتشار آنها در غرب ممنوع است و پیگرد قانونی دارد. چنانكه تعدادی از مدعوین به این كنفرانس در سخنرانی‌هایشان، واقعه كشتار یهودیان توسط آلمان نازی را تایید می‌كنند.
دیوید وایس، یكی از شش عضو گروه یهودیان ضدصهیونیزم شركت‌كننده در كنفرانس تهران در سخنانی در این كنفرانس می‌گوید: <ما كشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم را انكار نمی‌كنیم اما اعتقاد داریم صهیونیست‌ها ارقام بیشتری از تعداد واقعی كشته‌شدگان در این واقعه ارائه می‌دهند.>
وی همچنین می‌افزاید: <آنها از هولوكاست به عنوان ابزاری برای توجیه سركوبگری‌شان استفاده می‌كنند.>
آرنولد كوهن، خاخام ارتدوكس یهودی شركت كننده در كنفرانس هولوكاست در سخنانش ضمن بیان این مطلب كه در جنگ جهانی دوم بسیاری از اقوام و آشنایان خود را از دست داده است می‌گوید:<من در جنگ جهانی در انگلیس بودم و می‌دانم كه سه میلیون نفر در لهستان، یك و نیم میلیون نفر در مجارستان و صدها هزار نفر در روسیه و كشورهای اروپای قتل عام شدند.>
وی همچنین هولوكاست را یك <حقیقت تاریخی> می‌داند و می‌گوید: <قتل عام‌ها بسیار قساوتمندانه بوده است هرچند نمی‌توان در مورد آمار دقیق و نوع قتل عام‌ها حكم قطعی داد اما اینكه بگوییم اساسا این موضوع واقعیت نداشته، توهین به شرافت یهودیان و كشته شدگان است.>
البته این به این معنا نیست كه در كنفرانس تهران، هیچ یك از مدعوین منكر هولوكاست نبوده‌اند، بلكه حضور تاییدكنندگان و انكار كنندگان هولوكاست و اظهار نظرهای آزادانه این دو گروه، در كنار ارائه اسناد و مدارك روشن و مشخص توسط آنان، بیانگر هدف اصلی برگزاری كنفرانس هولوكاست، یعنی زیر سوال بردن اختناق موجود در جوامع غربی در بحث هولوكاست و آزمونی برای سنجش تحمل حاكمان آمریكایی و اروپایی در مقابل آزادی بیان و اندیشه بوده است.
ضمن اینكه واكنش غرب به برگزاری این كنفرانس و تهدید و تعقیب قضایی شركت كنندگان در كنفرانس، پس از بازگشت به كشورهایشان، نشان‌دهنده صحت ادعای برگزاركنندگان كنفرانس هولوكاست، مبنی بر تحمل‌ناپذیری دولتهای غربی در مقابل پژوهش بی‌طرفانه و حقیقی در مبحث ادعای هولوكاست است.
● نئونازیها در تهران!
یكی دیگر از انتقاداتی كه مرتبا از سوی رسانه‌ها و حتی دولتمردان غربی نسبت به برگزاری كنفرانس هولوكاست ابراز می‌شود، حضور عناصر تندرو و طرفدار نازیسم در تهران است. به اعتقاد آنان تعدادی از مدعوین به كنفرانس هولوكاست، عناصر شناخته شده ضد یهودی، نژادپرست و طرفدار هیتلر و آلمان نازی بوده‌اند.
به اعتقاد رسانه‌های اروپایی و آمریكایی، حضور اشخاصی چون روبرت فوریسون فرانسوی (كه به‌خاطر مصاحبه با شبكه ایرانی سحر و تشكیك در كشته‌شدن شش میلیون یهودی توسط نازیها تحت تعقیب قرار گرفت)، فردریك توبن استرالیایی (كه ضمن حضورش در آلمان به‌خاطر زیر سوال بردن هولوكاست زندانی شده بود) جرج تیل فرانسوی (كه به‌خاطر انكار هولوكاست سابقه زندانی شدن در فرانسه را دارد) و نیز جنجالی‌ترین شخص حاضر در كنفرانس، دیوید دوك آمریكایی(رهبر سابق فرقه نژادپرستان كوكلاكس كلان)، نمونه هایی از نئونازی‌های دعوت شده به تهران هستند.
فرانسیس هریسون، خبرنگار بی بی سی در تهران در گزارشی در مورد كنفرانس تهران(كه پیش از این به آن اشاره شد) و حضور دیوید دوك در آن، می نویسد:< در حالیكه گرفتن ویزای ایران برای یك آمریكایی بسیار سخت است و در حالیكه مادر من برای گرفتن یك ویزای توریستی سه ماه صبر كرد، من نمی‌فهمم چگونه است كه دولت ایران به مشهورترین نژادپرست آمریكایی كه در كارنامه خود سابقه تشكیل انجمن <پیشرفت سفید پوستان> و رهبری كوكلاكس كلان‌ها را دارد به این راحتی ویزا می دهد؟>!
تونی بلر نیز در اظهار نظری در مورد كنفرانس هولوكاست، ضمن حمله‌ شدید به ایران می‌گوید:<برگزاری كنفرانس و زیر سوال بردن مرگ میلیون‌ها انسان به اندازه كافی شوك‌آور است. ضمن اینكه رئیس سابق <كوكلاس كلان> را هم دعوت كرده‌اند. مشخص نیست دیگر چه مدركی باید باشد كه نشان دهد رژیم تهران افراطی است؟>
همچنین، مارگارت بكت، وزیر امور خارجه انگلیس، در مقالهای كه در روز ششم ژانویه در روزنامه اسرائیلی اورشلیم پست درج شده است می‌نویسد: <اگرچه اكثر ایرانیان برای فرهنگ والا و تعاملشان معروف هستند، احمدی نژاد با دعوت كردن رهبران كوكلاكس كلان به كنفرانسی كه مبدل به جشن منكران هولوكاست شد، باعث خجالت ایرانیان شد.>
تقریبا تمامی رسانه‌های غربی، در گزارشات خود در مورد كنفرانس تهران، به حضور دیوید دوك در این كنفرانس اشاره كرده‌اند و آن را دستمایه انتقادات شدید خود از برگزاركنندگان این كنفرانس قرار داده‌اند.
در این میان شاید بررسی سوابق كاری و سیاسی دیوید دوك خالی از لطف نباشد.
دیوید دوك نماینده سابق ایالت لوئیزیانا در كنگره آمریكاست. وی یك جمهوری‌خواه است و در كارنامه سیاسی خود، در كنار نمایندگی در كنگره، سابقه ریاست بر كمیته كاری حزب جمهوری خواه در ایالت لوئیزیانا را دارد. وی دارای دكترای تخصصی تاریخ از دانشگاه MAUP بزرگترین دانشگاه اوكراین است و هم اكنون در برخی از كشورهای اروپای شرقی تدریس می‌كند. تا‌كنون دو كتاب از وی با عناوین <روشنگریهای من)My Awakenings( > و برتری طلبی یهودیان )Jewish Supremacism( چاپ شده است كه كتاب دوم به بیش از هشت‌زبان دنیا ترجمه شده و از پرفروش‌ترین كتابها در بعضی از كشورها بوده است.
وی درباره كتاب <برتری طلبی یهودیان> در وب‌سایت شخصی‌اش می‌نویسد: <هر انتقادی از برتری طلبی یهودیان بلافاصله تحت عنوان <یهودی ستیزی> محكوم می‌شود... این كلمه آشكارا همه جا تكرار می شود و راه را بر هرگونه انتقاد می‌بندد. حتی در برابر كسانی كه اسرائیل را به‌خاطر جنایاتش علیه فلسطینیان شماتت می‌كنند نیز از این عبارت (یهودی ستیزی) استفاده می‌شود... همنوایی دیرینه رسانه‌ها بر سر موضوع هولوكاست، هرگونه مخالفت با یهودیان را به عنوان موافقت با كشتار جمعی نشان می‌دهد...به علت قدرت فزاینده رسانه‌ها در برعكس جلوه‌دادن آنچه من می‌گویم و می‌نویسم، من همین‌جا اعلام می‌كنم كه مخالف همه یهودیان نیستم. همانگونه كه اگر یك نفر، مسیحیان دوران تفتیش عقاید را محكوم كند، مخالف همه مسیحیان نیست و اگر مسلمانان حامی تروریسم را محكوم كند، مخالف همه مسلمانان نیست...>
در روز ۱۳ دسامبر، یعنی آخرین روز كنفرانس هولوكاست در تهران، ولف بلیتزر، گزارشگر معروف یهودی شبكه سی ان ان، در برنامه <اتاق وضعیت> طی ارتباط مستقیم با تهران، مصاحبه‌ای با دیوید دوك انجام می‌دهد. در مقدمه مصاحبه، تصاویری از گروه كوكلاكس كلان پخش می‌شود و گوینده ضمن ارائه توضیحاتی در رابطه با گذشته دیوید دوك، وی را به‌علت رهبری این فرقه خشونت‌گرا ضد سیاهان مورد شماتت قرار می‌دهد و سعی می‌كند كنفرانس تهران را اجتماع اشخاص یاغی، خشونت‌طلب و نژاد پرست جلوه دهد.بلیتزر در اولین سوال از دوك می پرسد: <پاسخ شما به كسانی كه می‌گویند شركت‌كنندگان در كنفرانس هولوكاست در تهران فقط به‌خاطر نفرت از یهودیان در این كنفرانس شركت كرده‌اند چیست؟>
دوك پاسخ می دهد: <ابتدا اجازه بدهید از نحوه معرفی بنده در مقدمه برنامه انتقاد كنم. شما عبارت <رهبری كوكلاكس كلان> را بیش از یازده بار تكرار كردید. در حالیكه این اتفاق بیش از سی سال قبل رخ داده است و من از آن زمان تا به‌حال به‌عنوان نماینده ایالت لوئیزیانا در كنگره انتخاب شده‌ام و مدرك دكترایم را گرفته‌ام و در بسیاری از كشورها تدریس كرده‌ام و یكی از پرفروشترین كتابهای جهان را نوشته‌ام. آیا وقتی شما با بسیاری از دولتمردان سرتاسر دنیا مصاحبه می‌كنید، آنها را <كمونیست سابق> معرفی می‌كنید؟ آن هم یازده‌بار؟...! شما شخص متعصبی هستید و از بنیادگرایان یهودی و طرفدار اسرائیل هستید و هر كس را كه از صهیونیزم انتقاد كند با تعصب كنار می زنید...>
وی در ادامه مصاحبه، سیاست آمریكا را تحت سلطه صهیونیست‌ها می‌خواند و از دروغ صهیونیست‌ها در مورد سلاحهای كشتار جمعی در عراق و كشته شدن هزاران آمریكایی به همین علت در جنگ عراق انتقاد می‌كند.دوك بعدها در وب‌سایت شخصی‌اش در رابطه با این مصاحبه می نویسد: <من تاكنون بیش از پنج‌هزار ایمیل از سرتاسر آمریكا و سایر نقاط دنیا دریافت كرده‌ام. نود درصد این ایمیل‌ها در تشكر از من ارسال شده‌اند و ده درصد نیز به انتقاد و حتی تهدید جانی من پرداخته‌اند... آنچه برای من در این میان شگفت انگیز است آن‌است كه من تاكنون بیش از ۱۵۰ نامه از خبرنگاران آمریكایی دریافت كرده‌ام كه از پاسخ گرفتن بلیتزر در مورد دروغهایش خوشحال شدهاند. آنها همچنین از من به‌خاطر گفتن حقایقی كه نمی‌توانند بگویند مگر اینكه دست به خودكشی كاری بزنند، تشكر كرده اند...>
متهم كردن مخالفان اختناق در غرب در بحث تحقیق درباره هولوكاست، به حمایت از نازیسم، یك استراتژی تبلیغاتی هماهنگ است كه سالهاست از سوی رسانه‌های غربی دنبال می شود. همچنانكه هرگونه مخالفت با جنایات صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی، از سوی این رسانه‌ها با عنوان <یهودی ستیزی> مورد بررسی قرار می‌گیرد.
متهم كردن تهران به حمایت از نئو نازی‌ها، به‌خاطر دعوت از بخشی از طرفداران تحقیق بی‌طرفانه در مورد مسئله كشتار یهودیان توسط نازیها نیز بخشی از این استراتژی رسانه‌ای است كه جز در میان افكار عمومی رسانه سالار آمریكا، تاثیر چندانی ندارد.
● ماجراجویی دولت
برخی از منتقدان داخلی كنفرانس هولوكاست، برگزاری این كنفرانس توسط دولت را نوعی <ماجراجویی> انگاشته و حتی بعضا تصویب قطعنامه تحریم ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد را نیز نتیجه این ماجراجویی دانسته‌اند.
سوالی كه در این میان در بحث تحریم ایران مطرح می‌شود آن‌ است كه آیا تصویب قطعنامه تحریم توسط شورای امنیت امری غیر قابل پیش‌بینی و غیر ممكن بوده است كه اكنون صرفا با برگزاری كنفرانس هولوكاست تحقق یافته باشد؟ آیا پیش‌بینی اكثریت قریب به اتفاق كارشناسان سیاسی این نبود كه در صورت از سرگیری فعالیت‌های هسته‌ای (كه نه فقط خواست دولت بلكه خواست ملت ایران است) بالاخره تحریم ایران روزی اتفاق خواهد افتاد؟
آیا نوع تحریم‌هایی كه كارشناسان برای تقابل دنیای غرب با برنامه هسته‌ای ایران پیش‌بینی می‌كردند و لحن قطعنامه احتمالی شورای امنیت سازمان ملل متحد، سخت‌تر و تندتر از آنچه در قطعنامه تحریم ایران آمده است، نبود؟ آیا در لیست تحریم‌های احتمالی كه توسط همین كارشناسان داخلی مطرح می‌شد، مواردی چون ممنوعیت خرید نفت از ایران، ممنوعیت واردات بنزین و حتی ممنوعیت فرود هواپیماهای ایرانی در كشورهای خارجی و ممنوعیت حضور ورزش ایران در عرصه‌های بین‌المللی به چشم نمی خورد؟!
از لحاظ زمانی، چند ماه از اولین پیش‌بینی‌های كارشناسان در مورد تحریم ایران می‌گذرد؟ آیا كسی فكر می‌كرد كه تحریم‌های احتمالی ایران، با این همه تاخیر و پس از گذشت حدود یك و نیم سال از سرگیری فعالیتهای هسته‌ای رخ بدهد؟
چگونه است كه هیچ یك از كارشناسان داخلی، تلطیف قطعنامه علیه ایران و محدود شدن آن به تنها چند مورد بی خاصیت و نمایشی و همچنین عقب افتادن زمان تصویب آن علیه ایران را نتیجه عملكرد دستگاه سیاست خارجی ایران ندانسته و برگزاری كنفرانس هولوكاست را عامل تحریم ایران در شورای امنیت قلمداد می‌كنند؟!
● نباید دولتی می شد!
از انتقاداتی كه نه فقط توسط منتقدان غربی، بلكه حتی از طرف نیروهای سیاسی داخل كشور در مورد كنفرانس هولوكاست مطرح می‌شود، برگزاری كنفرانس توسط وزارت امور خارجه و به‌طور كلی دولت جمهوری اسلامی ایران است.
مخصوصا از نظر منتقدان داخلی، این كنفرانس می‌توانست حداقل توسط چند <ان‌جی‌او>ی غیر دولتی و با شكل بهتر و نتایج مفیدتر برگزار شود.
فرانسیس هریسون خبرنگار بی بی سی در تهران در بخشی از گزارش اشاره شده، مربوط به كنفرانس تهران، با لحنی تحقیرآمیز می‌نویسد: <این كنفرانس توسط وزارت امور خارجه ایران برگزار شده است در حالی كه تا قبل از این، عمده بحث‌های مطرح شده در این مركز، حداكثر مربوط به قیمت نفت و آینده جنبش عدم تعهد بوده است...>
یكی از اصول اساسی دیپلماسی در دنیای امروز، اصل <تقابل به مثل> است.در علم نوین سیاست خارجی، مقابله به مثل (درشرایط خاص و موارد بخصوص) یكی از عوامل موفقیت دستگاه دیپلماسی یك كشور قلمداد می شود.
در اینجا و از این منظر، باید بررسی كرد كه هجمه سنگین فشارهایی كه از سوی غرب بر ایران اعمال می‌شود دولتی است و یا غیر دولتی؟ و اگر دولتی است، نباید به شكل دولتی به آن پاسخ مناسب داده شود؟
اگر كنفرانس هولوكاست را، صرفنظر از محتوا و مباحث مطرح شده در آن، عاملی برای پاسخ به فشارهای سیاسی غرب و زیر سوال بردن حقیقت وجود آزادی بیان و اندیشه در كشورهای غربی بدانیم، با توجه به اصل تقابل به مثل، این كنفرانس نباید به صورت دولتی برگزار شود؟!
فشارها و دخالتهای گوناگونی كه در طی ۲۸ سال گذشته از بدو تاسیس جمهوری اسلامی ایران در موارد مختلفی، از حمایت مالی و تسلیحاتی از صدام در جنگ هشت ساله و قربانی شدن هزاران ایرانی بی‌گناه گرفته تا حمایت مالی و رسانه ای از دشمنان ستیزه جوی ملت ایران و همچنین گروههای آشوبگر تجزیه طلب و محكوم كردن و مقصر دانستن ایران در هر انفجار و هر توطئه‌ای نظیر انفجار در مركز یهودیان آرژانتین موسوم به آمیا و موارد بسیاری از این قبیل (كه می‌توان
طومار بلندی از آن موارد تهیه كرد) در كنار مسدود شدن دارایی‌های ملت ایران در این كشورها، آیا صرفا توسط چند ان جی اوی غیر دولتی غربی صورت گرفته است كه ما نیز در تقابل با آن، برگزاری كنفرانس هولوكاست را به چند ان‌جی‌اوی غیر دولتی واگذار كنیم؟!
مگر نه اینكه بخشی از بودجه دولتی كشورهای غربی رسما به دخالت در امور ایران و اعمال فشار رسانه‌ای بر جمهوری اسلامی ایران اختصاص داده می شود؟
چند درصد تلویزیون‌ها، رادیوها، وب‌سایت ها و نشریاتی كه هر صبح و شب به دروغ پراكنی برای اعمال فشار بر مردم ایران و توسط برخی از حقوق بگیران بدبخت به‌ظاهر ایرانی اداره می‌شوند از بودجه دولتهای غربی تغذیه می‌شوند و چند درصد غیر دولتی اند؟!
آنها كه زیر سوال بردن هولوكاست و هرگونه تحقیق بی‌طرفانه توسط مورخان در مورد این ورق از دفتر جنگ جهانی دوم را به بهانه خدشه‌دار شدن احساسات بازماندگان این حادثه ممنوع می‌كنند، مگر نه این‌است كه با حمایت از كاریكاتورهای توهین‌آمیز به پیامبر سلام به بهانه آزادی بیان و با هزینه كردن سالانه هزاران و بلكه میلیونها دلار برای حمایت و گسترش تلویزیون‌هایی كه هر روز كارشان توهین به اعتقادات مردم است، احساسات هفتاد میلیون ایرانی و یك و نیم میلیارد مسلمان در سرتاسر جهان را خدشه دار می‌كنند؟!
حتی یك مطالعه سطحی و بررسی كلی در سوابق برخورد دولت‌های غربی با ملت ایران می‌تواند عمق تلاشهای دولتی غرب را برای اعمال فشار و دخالت بی‌جا در امور داخلی ایران آشكار كند.
این <دولت> ایالات متحده آمریكاست كه ۵۷ میلیون دلار صرف تبلیغات و حمایت مالی از رادیو و تلویزیون صدای آمریكا، رادیو فردا(و قبل از آن رادیو آزادی) و خیل تلویزیون‌های سیاسی بیهویت و آماتور می كند.
این <دولت> آلمان است كه با اعطای تسلیحات شیمیایی به صدام جنایتكار، سبب رنج و محنت هزاران زن و مرد بی‌گناه ایرانی و عزادار شدن هزاران تن از هموطنان شریفمان شده است.
این <دولت> هلند است كه با تصویب ۱۵ میلیون یورو بودجه برای حمایت از وب‌سایتهایی چون روز آنلاین، گذار، شهرزاد نیوز و رادیو زمانه و چندین و چند پروژه دیگر كه همگی توسط برخی از ایرانیان بی هویت و حقوق بگیر و به‌صورت عمدتا غیر حرفه‌ای اداره می‌شوند (حداقل در قیاس با رسانه‌های داخل كشور) به دخالت در امور ایران می‌پردازد.
این <دولت> سوئد است كه با تحریك گروههای تجزیه طلب ایرانی، این كشور را به پناهگاهی برای اخلال در نظم عمومی كشور و تلاش برای تجزیه ایران كرده است. در حالی كه بیش از هشتاد ایستگاه رادیویی، در كشوری كه به ظاهر توهین به اعتقادات و ایجاد نفرت ضد اشخاص و یا عقاید و یا یك نژاد خاص از لحاظ قانونی ممنوع است، در حال توهین به اعتقادات مردم ایران هستند و در حالی كه بخشی از رادیو دولتی این كشور با عنوان <رادیو پژواك> تبدیل به تریبون اپوزیسیون خارج از كشور برای زیر سوال بردن دولت و ملت ایران و اعتقادات بیش از هفتاد میلیون ایرانی شده است.
حال منطقی نیست كه پاسخ خیل عظیم فشار و دخالت دولت غرب در امور كشور با برگزاری چنین كنفرانسی برای به چالش كشیدن ادعای آزادی بیان در غرب داده شود؟!
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید