یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


"هنر رمان" و تقابل داستانی


"هنر رمان" و تقابل داستانی
● بررسی کتاب «هنر رمان»
میلان کوندرا، جهان را با داستانهای حیرت‌انگیز خود که شامل ۵ رمان، یک نمایشنامه و چند جلد داستان است مبهوت ساخته است. پایبندی شدید به اصول بعلاوه حیرت‌انگیز بودن، اولین اثر غیر داستانی وی (هنر رمان) را از دیگر آثارش متمایز می‌سازد. کتاب هنر رمان مجموعه‌ای از ۵ مقاله و ۲ گفتگو است که در طی دههٔ گذشته به چاپ رسید. گم شدن نویسنده در پشت اثر در کتاب «هنر رمان» به عنوان نمونه‌ای از آثار ارائه شده، طرفداران دگم ادبیات و نقد را محکوم به شکست می‌سازد. آنچه که از نظام اخلاقی مربوط به کشور چکسلواکی در داستان‌های وی برمی‌آید این است که کوندرا به عنوان یک منتقد کمتر روی این موضوعات انگشت می‌گذارد.
درعوض براساس تجربیات شخصی خود که وی را از ردهٔ نویسندگانی چون سروانتس و ریچارد‌سون به ردهٔ مشاهیری چون کافکا، جویس و هرمان بروخ قرار می‌دهد، به تشریح چگونگی و چرایی ساخت یک رمان می‌پردازد. وی در این کتاب به تشریح این امر می‌پردازد که چگونه یک رمان و تاریخچهٔ آن شکل خاصی از دانش را پدید می‌آورد که با مقولاتی چون فلسفه، سیاست و یا روانشناسی تداخل ندارد و اینکه اصلاً چرا باید رمان‌ها نوشته شوند.
تأکید بر جنبه‌های رسمی داستانی در کتاب هنررمان با نفی آشکار هرگونه منظور سیاسی همراه است. چنین نشانه‌هایی در اثر نویسنده‌ای از اروپای شرقی که در پاریس در تبعید بسر می‌برد بعید به نظر نمی‌رسد. با این وجود این امر اولین اصل از ۳ اصول به کار رفته در کتاب هنر رمان به شمار می‌رود. کوندرا این کتاب را براساس اعتقادش به استقلال صرف و ریشه‌ای رمان به عنوان یک اصل نوشته است. او در مقاله‌ای که تحت نام « درمکان جا مانده» ( (Somewhere Behind که در مورد کافکا نوشته به این موضوع پرداخته است. دومین اصلی که از این کتاب برداشت می‌شود نفی کیچ (Kitsch) است. کیچ در نگاه کوندرا، معنی سادهٔ هنر نامناسب یا سبک مضحک نیست. بلکه همانگونه که در کتاب «۶۳ واژه»[۱] که عبارتست از فرهنگ لغت کوندرا (که شامل عبارت و اصطلاحاتی است که تصورات وی را می‌سازد) آورده است، کیچ یعنی « نگریستن به آینه دروغ زیباکننده وباز شناختن خوشدلانه و شادمانه خویش در این آینه».
او در رمان «سبکی تحمل ناپذیر هستی» (بار هستی) که نمونه‌هایی از کیچ کمونیستی، کیچ آمریکایی، کیچ فاشیستی، کیچ فمنیسیتی و حتی هنری را ارایه می‌کند. در «خطابهٔ اورشلیم»[۲] در کتاب هنر رمان بطور بی‌پرده‌ای از آن به عنوان «ترجمهٔ ایده احمقانهٔ مورد قبول در زبان زیبایی و احساس» یاد کرده است. همانگونه که در مقالهٔ «میراث بی‌قدر شده سروانتس»[۳] کوندرا ذکر شده است عقلانیت دوگانهٔ کیچ نتیجهٔ «تحمل ناپذیر بودن نسبت اساسی امور انسانی و ناتوانی در نگاه صادقانه به نبود قاضی عالی است.»
با توجه به این مشخصه بارز که به عنوان یک اصل در رمان به شمار می‌رود. رمانهای خوب رمانهایی نیستند که در آن کیچ صورت گرفته زیرا آنها نمی‌توانند مخاطب خود را به موقعیتی که متصور است هدایت کنند. این موضوع بطور کامل در داستانهای کوندرا رعایت شده است. وی بطور مرتب عقاید نادرست کمونیستها و همچنین فردگراهای غربی را مورد انتقاد و حمله قرار می‌دهد.
راه‌حل و چاره مقابله با کیچ نوشتن رمان براساس اصل سوم مورد نظر کوندرا است که در کتاب «هنر رمان» از آن به عنوان «تقابل داستانی» [۴]و یا «چند صدایی»[۵] یاد کرده.
تقابل داستانی (کانترپوینت) یا چند صدایی عبارت از پردازشی است در میان انواع مختلف نگارش مثل مقاله، روایت و یا خیال‌پردازی که در یک متن واحد صورت می‌گیرد.
نسخه‌های تقابل داستانی در آثار کوندرا در مقام مقایسه با نمونه‌های وابستهٔ دیگر همچون شاهکار فراموش شده بروخ که در سالهای ۱۹۳۰ الی ۱۹۳۲ به نام «خوابگرد»[۶] دارای بعدی موقتی است. این شیوه همچنین در تاریخ رمان و رمان نویسی ریشه دوانیده است. هم نظر با سروانتس، کوندرا رمان را نمایان کنندهٔ‌زاویه‌های مختلف و چندگانه می‌داند. و هم نظر با ریچاردسون همانگونه که کوندرا در کتاب مباحثه‌ای بر هنر رمان آورده است، عقیده دارد رمان کاشف «زندگی درونی» است. کوندرا خود نیز از عبارت «جایگزینی زمانی»[۷] برای آن استفاده کرده و در اثر پرارزش «مبحثی بر هنر نوشتن»[۸] به آن پرداخته است.
با استفاده از مفهوم جایگزینی زمانی، رمان نویس می‌تواند به داستانهای متقاطع و بریده از هم بپردازد. نویسنده نه تنها می‌تواند، با تغییر در شخصیتهای مربوطه به این کار مبادرت کند بلکه می‌تواند از لحاظ زمانی به چنین داستانهایی بپردازد. چنین شیوه نوآورانه‌ای بسیار شگفت‌انگیز خواهد بود. این کار می‌تواند با ایجاد ارتباط میان مجموعه‌ای از جریانات به دیدگاه خواننده وسعت بخشد. رمانهای تقابلی یا «پلی فونیک» کوندرا می‌تواند این دیدگاه را برای خواننده فراهم آورد. خود کوندرا از آن بعنوان «خرد فرا فردی»[۹] نام برده است.
کتاب «شوخی»، اولین رمان کوندرا نمونه‌ای از سبک تقابل داستانی است. در عین حال ۲ فصل آخر رمان «سبکی تحمل ناپذیر هستی» (بار هستی) نیز می‌تواند نمونه روشنی از چند آوایی در آثارش باشد. در این کتاب مرگ «توماس» و «ترزا» در گذار بخش ششم این رمان آورده شده است. مرگ این دو از زبان دیگر شخصیتهای داستان «فرانس» و «سابینا» مطرح می‌شود. کوندرا در بخش هفتم کتاب با بازگشت زمانی به عقب به نقل زندگی توماس و ترزا می‌پردازد و درست این بخش وقتی پایان می‌یابد که زمان اندکی به اتفاقی که باعث مرگ این دو شخصیت می‌انجامد، باقی مانده است.
پیش‌بینی ما در این داستان دربارهٔ پایان سرنوشت این دو شخصیت و اینکه رمان مشاهده این سرنوشت را برای ما مسیر نمی‌سازد، کاملاً در خور توجه و جذاب است.
رمانهای چندآوایی کوندرا همانند دیگر آثارش چیزی بجز استراتژی او برای غافل کردن خواننده در جریان اتفاقاتی که خارج از کنترل و حتی آگاهی او باشد، نیست. از این نکته به اهمیت فراوانی که کوندرا به کافکا قایل است و الهام گرفتن وی از کتاب خوابگرد بروخ پی‌می‌بریم.
با وجود آن که کافکا از دیرباز به نویسنده ای معروف است که به محالات می‌پردازد ولی استفاده از این عبارت از نظر کوندرا چندان درست به نظر نمی‌آید. از نظر کوندرا، کافکا ارایه کننده‌ی تفکیک نوشتن نیست بلکه کافکا وجود واقعی‌اش است که می‌توان بر طبق آن یک رمان نوشت. کافکایی بودن یعنی داشتن این حس که «جهان به یک تله و دام تبدیل شده است.» این امر حتی نثر کوندرا را به اختصار نویسی هجوآمیزی سوق می‌دهد که گویی وی وقت لازم برای نوشتن آن را نداشته است همانند کتاب «جوزف کی» کافکا.
از لحاظ کافکا جهان برابر است با دنیایی بوروکراتیزه. اداره‌ها و سازمانها در آن به عنوان یک پدیده اجتماعی نگریسته نمی‌شوند بلکه از آنها به عنوان ضرورت اساسی جهان یاد می‌شود. اما در حقیقت نوع شخصیت غربی و در عین حال شرقی کوندرا وی را در زمرهٔ کافکایی‌ها قرار می‌دهد. برعکس نظام پلیسی (شرق) بوروکراسی غربی از وسایل و تجهیزات ایدئولوژیکی مخفی‌تر و نرم‌تری چون نظام رسانه‌های جمعی استفاده می‌کند.
نگریستن به کوندرا با این زاویه‌ دید کافکایی دلیل اینکه چرا وی آینده‌ای برای رمان متصور می‌شود را خواهیم فهمید. کوندرا به عوض پیگیری نوآوریهای داستانی به سبک مدرنیزم، با بهره‌گیری از حس کافکایی خود چنین مطرح می‌کند که رمان هنوز منابع نامحدودی از لحاظ بوروکراتیک دارد. کوندرا سبک کافکا را با قراردادن دیدگاه وی در یک نظام صرفاً واقعگرایانه تغییر شکل می‌دهد و با استفاده از دیده‌گی فرافردی از دنیای مشترک شرق و غرب پا را فراتر می‌نهد.
[۱] -Sixty- three word
[۲] -Jerusalem address
[۳] -Depreciated Legary of Cervantes
[۴] -Novelistic Cownterpoint
[۵] -Poly Phony
[۶] -Sleepwalkers
[۷] -Chronologic displaeement
[۸] -Dialogue on the Arcot Composition
[۹] -Supra Personal wisdom
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید