دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

پیوند بازهای ایران و آمریکا


پیوند بازهای ایران و آمریکا
۳۰ سال شکاف بین روابط ایران و ایالات متحده آمریکا باعث شده است که نه تنها فراز و نشیب‌های بسیاری در روابط دو جانبه این کشورها به وجود آید بلکه پیامد تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم سیستم بین‌المللی بر ایران را هم که به سمت انزوا طلبی گرایش یافته در بر داشته است. هر چند مطالعه دیپلماسی و رفتار خارجی ایران در ۲۰۰ سال اخیر بیش از هر چیز ما را به بی‌طرفی، رویگردانی از خارج و بالاخره ترس از بیگانه روبه‌رو می‌سازد ولی نباید فراموش کرد که اگر در عرصه جامعه فرد بتواند برای مدتی در پرتو امنیتی که دولت متبوع او ایجاد می‌کند و در پناه ثروتی که از دیگران به او رسیده خود را از مسائل اجتماعی دور نگه دارد در عرصه بین‌المللی چنین امکانی برای هیچ کشوری وجود ندارد زیرا بازیگران دیگر پیوسته در امور آن کشور دخالت خواهند کرد.
شاید از همین روی باشد که هر چند ایران قبل از انقلاب مستقیما از دو انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاثیر می‌پذیرفت، یعنی با روی کار آمدن کندی (دموکرات‌ها) در اوایل دهه ۶۰ میلادی انقلاب سفید یا اصلاحات ارضی در ایران مطرح شد سپس با روی کار آمدن جیمی کارتر (دموکرات‌ها) به فاصله کمی از کندی، مساله حقوق بشر در دستور کار کاخ سفید قرار گرفت تا آمریکا مستقیما بر هم‌پیمانان خود از جمله ایران فشار وارد آورد تا در راستای اجرای برخی تحولات پیش بروند. بعد از انقلاب نیز اگر چه روابط رسمی دو کشور ایران و آمریکا به دلیل بحران ۴۴۴ روزه تصرف لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ آنچنان به سردی گرایید که حتی بعد از گذشت ۳۰ سال از آن تاریخ همچنان این امر توانسته است بر شکاف دامنه‌‌دار بین ایران و آمریکا هر روزه فاصله بیشتری را ایجاد کند اما نباید از تاثیرات انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و ایران طی این ۳۰ سال حتی بر روابط بیگانه‌شان نسبت به یکدیگر غافل ماند. چنانچه با روی کار‌آمدن دولت جورج بوش در کاخ سفید رویکرد نومحافظه‌کاران در آمریکا نسبت به ایران از چنان شدت و حدت زیادی برخوردار شد که تهدیدات آمریکا نسبت به ایران بارها تا آستانه جنگ کشیده شد و ایران را در التهابی دیرپای نگاه داشت و شاید این التهاب با روی کار آمدن باراک اوباما رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا و پیشنهاد مذاکره بدون پیش‌شرط با ایران تا حدی برطرف شد اما ابهام در نوع روابط تیره این دو کشور همچنان بر قوت خود باقی مانده است. همزمانی گفتمان نو‌محافظه‌کاری در آمریکا و گرایش رادیکال اصولگرایانه در ایران هر چند انعطاف کمتری در درونشان داشته و دارند و به دلیل پایگاه اجتماعی که در داخل دارند و چندان هم وسیع نیست، اما پرقدرت، پرنفوذ و بسیار پرالتهاب است، از امکان تابوشکنی بیشتری برخوردار بوده و هستند و به نوعی توانستند طرح مستقیم مذاکره بین دو کشور را بدون هیچگونه فشاری از جانب گروه‌های داخلی خود مطرح کنند. ولی با تغییر ریاست جمهوری آمریکا و روی کار آمدن باراک اوباما در کاخ سفید که خواهان مذاکره مستقیم با ایران بوده و هست ولی از تاکتیک‌های متفاوتی خلاف دیگر اسلاف خود در این زمینه استفاده می‌کند باید منتظر بود و دید که با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز چه روندی بر سر این راه پرفرازونشیب ۳۰ ساله و رفع کدورت‌ها و بهره‌برداری از فرصت‌ها در سیاست خارجی هر دو کشور ایجاد خواهد شد؟ به همین منظور با برخی از کارشناسان و صاحب‌نظران بین‌المللی مقیم در ایالات متحده آمریکا درخصوص انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران و تاثیر آن بر سیاست‌خارجی بین دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا گفت‌وگو کرده‌ایم که نظرات آنان در قالب یک گزارش تحلیلی در پی می‌آید.
در حالی که با مطرح شدن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بخشی از فضای مطبوعاتی کشور به این امر اختصاص داده می‌شود ولی در ایالت متحده آمریکا به علت دوری مردم از سیاست‌های بین‌المللی و لابی قوی اسرائیل در رسانه‌های بزرگ آن کشور و دشمنی دیرینه آنان با جمهوری اسلامی ایران مسائل انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در رسانه‌های‌ آمریکایی چندان پررنگ نمی‌شود اما بحران‌سازی‌ها از سوی آنان همچنان به قوت خود باقی است.
چنانچه دکتر نادر انتصار، رئیس دانشکده علوم قضایی و سیاسی دانشگاه‌آلابامای جنوبی آمریکا در این زمینه می‌گوید:«انتخابات ریاست‌جمهوری ایران مورد توجه مقامات و رسانه‌های آمریکا قرار دارد و نحوه ارزیابی آنان بستگی به طرزفکر آنان دارد. آن گروهی که دست راستی و یا از طرفداران اسرائیل هستند، می‌گویند که انتخابات ریاست‌جمهوری ایران مهم نیست و مایل به ادامه سیاست سخت و تهاجمی در مورد ایران هستند.»
وی در ادامه می‌افزاید:«اما گروه دیگری می‌گویند که باید منتظر نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران بود و بعد از آن در مورد تاکتیک سیاست آمریکا در قبال ایران تصمیماتی گرفته شود.»
دکتر رسول نفیسی، رئیس دانشکده ادبیات ویرجینیای آمریکا و جامعه‌شناس سیاسی نیز در این زمینه می‌گوید:«مسائل مربوط به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران که بیشتر جنبه داخلی ایران را در بردارد مورد توجه مطبوعات آمریکا قرار نگرفته و بررسی سه روزنامه عمده نیویورک تایمز، واشنگتن‌پست و لس‌آنجلس تایمز نشان می‌دهد که پوشش خبری در این زمینه ناچیز بوده است.
وی در ادامه می‌افزاید: «ولی به‌طور مثال خبر جنجالی فیلترینگ سایت «فیس بوک» پوشش خبری عمده‌ای یافته است. علت آن شاید این باشد که اولا «فیس بوک» در آمریکا سایت پرطرفداری است و دیگر اینکه از لحاظ تاثیر آن بر انتخابات ایران و اینکه دولت به لحاظ این تاثیر، مانع کار آن شده است از نظر مخاطب آمریکایی جذاب است. به‌طور طبیعی اشاره به اینکه بیش از یک‌چهارم مردم ایران از اینترنت استفاده می‌کنند نیز به نوع خود بسیار جالب‌توجه است.»
این استاد دانشگاه ویرجینیای آمریکا در ادامه بحث خود تشریح می‌کند:«مطلب دیگری که پوشش خبری یافت مشروط کردن مذاکره با ایران است که پرزیدنت باراک اوباما، آن را منوط به بعداز انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران کرده است. این امر البته نشان می‌دهد بحث عمده‌ای که در مطبوعات و نیز در حلقه‌های دولتی در مورد زمان‌بندی گفت‌وگوی مستقیم با ایران مطرح شده است در نهایت به انتخاب یکی از دو راه، یعنی تعویق مذاکره به بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران انجامیده است. در واقع باید به بررسی این امر پرداخت که زمان‌بندی انتخابات ریاست‌جمهوری ایران مورد توجه محافل سیاسی و لابی‌های مختلف در آمریکا بوده است.»
وی توضیح می‌دهد:«بنابر نظر نخست، دولت جدید اوباما باید بلافاصله مذاکره مستقیم با ایران را آغاز کرده و در مدت معین و محدودی آن را به پایان برساند و تکلیف خود را با ایران و غنی‌سازی اورانیوم در کوتاه ترین زمان روشن و بعد از آن سیاست‌های لازم را اتخاذ می‌کرد. اما نظر دوم، که سرانجام پیروز شد، در این مورد بود که باید مذاکره را تا به نتیجه رسیدن انتخابات ریاست‌جمهوری دهم ایران به تعویق انداخت. منطق این نوع استدلال‌بر این استوار است که نباید مذاکره را با دولت فعلی انجام داد که رویکرد آن مشخص است. از این گذشته این مذاکره به نوعی مداخله در امور داخلی ایران و حمایت از کاندیدای خاصی تلقی می‌شد. بنابراین، تعویق مذاکره تا انتخاب رئیس‌جمهور بعدی ایران به خودی‌خود دارای معنای خاصی است. تعیین آخر سال مسیحی برای پایان مذاکره نیز که در نهایت از طرف باراک اوباما اظهار شد مورد درخواست بعضی لابی‌هایی است که معتقدند نباید به ایران اجازه داد که با کش‌ دادن مذاکرات، زمان لازم را برای ایجاد مواد لازم برای ساخت بمب اتمی به دست بیاورد.»
همچنین دکتر نفیسی در ادامه به موضوع مطرح شده در روزنامه نیویورک تایمز اشاره می‌کند و اظهار می‌دارد:«در نهایت موضوع دیگری که کم‌وبیش پوشش مطبوعاتی یافت، گزارش خانم نازیلا فتحی در خبرگزاری نیویورک تایمز بود که کاندیداهای دیگر به‌خصوص میرحسین موسوی مواضع تندروانه رئیس‌جمهور فعلی ایران (احمدی‌نژاد) را مورد انتقاد قرار داده‌اند. این مساله نیز می‌تواند مورد علاقه مخاطب آمریکایی باشد. اصولا چهره رئیس‌جمهور فعلی ایران از نظر افکارعمومی آمریکا با اظهارات تندروانه و آتشین به‌خصوص در مورد اسرائیل درآمیخته است و اینکه کاندیداهای دیگر می‌توانند این مواضع را مورد سوال و انتقاد قرار دهند از نظر مخاطبان آمریکایی جالب‌توجه است و تفاوت ایران با سایر کشورهای همسایه را درمی‌یابند و بعضا از اینکه می‌شود در ایران از این مواضع انتقاد کرد، تعجب می‌کنند. چون آن را نظر رسمی دولتی و مورد پذیرش قاطبه مردم محسوب می‌کنند.»
● سودجویی از فرصت‌ها رد محافل دست راستی
فریدون مجلسی، کارشناس مسائل بین‌المللی نیز در خصوص نحوه پوشش انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در رسانه‌های آمریکایی می‌گوید: «آمریکایی‌ها معمولا نسبت به رویدادهای خارجی چندان حساسیتی نشان نمی‌دهند، تا چه رسد به ایران که قطع روابط سیاسی و تحریم‌ها نیز مزید بر علت بوده است. معمولا جز در زمان‌های بحرانی خبری از ایران در رسانه‌های آمریکایی منتشر نمی‌شود. اما بحران‌‌های مکرر در سه، چهار سال اخیر و به هنگام سفرهای برخی مقامات کشور و در ارتباط با مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های داغ، بهانه لازم را در اختیار محافل دست راستی و لابی‌های یهودی صاحب نفوذ در مطبوعات و پارلمان آمریکا قرار داده است که بتوانند از ایران چهره‌ای خشونت‌بار و مهاجم، و از اسرائیل چهره‌ای مظلوم و ستمدیده ارائه کنند که پیوسته در معرض تهدید ویرانی و محو از نقشه جهان است. در واقع اظهارات صریح و تاکیدات مکرر در این باب فرصت‌های گرانبهایی در اختیار آنگونه محافل می‌گذارد و آنان می‌کوشند تا از این بحران‌زایی‌ها کمال بهره‌برداری را بنمایند.»
وی در ادامه می‌افزاید: «نتیجه این وقایع مکرر چنان بوده است که ظاهرا حتی بر بسیاری از محافل اعتدالی که تداوم اشغال سرزمین‌های عربی پس از جنگ ۱۹۷۳ از سوی اسرائیل و عدم گردن نهادن آن کشور به قطعنامه‌های شورای امنیت را محکوم می‌کردند، تاثیر گذاشته است. به‌رغم انعطاف بیشتری که از سوی دولت باراک‌اوباما نشان داده شد و آمادگی آن کشور را برای گفت‌وگوی مستقیم با ایران اعلام کرد و همزمان با اظهارات خانم کلینتون، وزیر امور خارجه آن کشور در تاکید بر سیاست تنش‌زدایی و با اینکه در ایران نیز محافلی با یادآوری فرصت‌سوزی‌های پیشین از این پیشنهاد استقبال کردند، اما دستگیری خانم رکسانا صابری، خبرنگار جوان آمریکایی- ایرانی‌تبار در تهران، ناگهان به خبر اول مطبوعات آمریکا تبدیل شد و ظاهرا برای جناحی که دیدگاه سرسختانه و آشتی‌ناپذیر با آمریکا را تشویق می‌کنند موفقیت بزرگی محسوب می‌شد.»
مجلسی در ادامه توضیح می‌دهد: «در این میان سه اتفاق دیگر درباره ایران در آمریکا خبرساز بوده است. نخست اظهارنظرهای تهدیدآمیز محافل و پارلمان اسرائیل پس از روی کارآمدن دولت محافظه‌کار بوده است که تا تهدید به بمباران مراکز اتمی ایران و تاسیسات غنی‌سازی و آب سنگین و حتی‌امکان کاربرد سلاح اتمی پیش رفت. این تهدیدات دیک‌چنی، معاون پیشین دولت نومحافظه‌کار را هم با خود همراه داشت. بدیهی است تهدیدکنندگان با شناختی که از روحیه تهاجمی طرف خود دارند، به خوبی می‌دانند که چنان اقدامی می‌تواند به عواقب وخیمی بینجامد که تاثیرات آن به ایران محدود نخواهد شد. اما احتمالا تهدید آنها بیشتر به منظور برانگیختن محافل آشتی‌ناپذیر ایرانی به واکنش‌های تند دیگری است که بتوانند از آن به سود خودشان بهره‌مند شوند!»
این کارشناس مسائل بین‌المللی در ادامه تبیین می‌کند: «خبر دوم مربوط به اظهارات خانم جین‌هارمن نماینده دموکرات مجلس ایالتی کالیفرنیا بود که برای دفع به اصطلاح خطر ایران، ایده تجزیه ایران را مطرح کرده بود تا کشورهای کوچک جایگزین هیچ‌کدام به تنهایی مخاطره‌آمیز نباشند! اعلام این نظر در ایالتی که مرکز تجمع ایرانیان است فارغ از اختلافات مسلکی و سیاسی، چنان واکنشی را برانگیخت که مهلت تکرار نیافت.»
سپس وی در ادامه توضیح می‌دهد: «و بالاخره خبر سوم اعلام آمادگی آقای احمدی‌نژاد برای گفت‌وگوی رودررو وعلنی با باراک‌اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا بود. هرچند مشروط کردن اصل گفت‌وگو به عدم خروج از چارچوب قرارداد منع گسترش سلاح‌های اتمی یا هر شرط دیگر عملا مغایر اصل «گفت‌وگوی بی‌قید و شرط» می‌باشد و به عبارت دیگر به معنی عدم مذاکره است، از سوی دیگر اعلام این پیشنهاد در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ایران ممکن است ترفندی تبلیغی برای جلب آرا تلقی شود و به رغم آنکه مقامات آمریکایی کوشیده‌اند در مورد انتخابات ایران سکوت حاکی از عدم جانبداری در پیش بگیرند، اما تردیدی نیست که خواهان آن هستند که در آینده با رئیس‌جمهوری طرف باشند که برخورد او با مقتضیات سیاسی بین‌المللی سازگارتر باشد و به همین دلیل بعید می‌نماید چنین پیشنهادی پاسخی دریافت کند. در واقع مقامات آمریکایی ترجیح می‌دهند که حتی اگر قرار بر مذاکره هم باشد با برنده انتخابات وارد مذاکره شوند. به عبارت دیگر طرح این پیشنهاد در چنین زمانی شگفت‌انگیز است.»
● سکوت آمریکا در قبال انتخابات ایران
همان‌طور که کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه دولت نو محافظه‌کار جورج بوش در زمان تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا اعلام کرد که تصمیم‌گیری و راه‌اندازی تاسیس دفتر حافظ منافع واشنگتن در تهران را به دلیل تاثیرگذاری بر این انتخابات، به دولت بعدی واگذار می‌کنیم؛ گویا باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا نیز به منظور دوری جستن از دخالت در امور داخلی ایران تصمیم گرفته است برای مذاکره مستقیم با تهران این امر را به بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران موکول کند و تنها از دور به رصد اوضاع داخلی ایران بپردازد تا پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در زمینه سیاست‌خارجی این کشور تصمیم‌گیری خود را به مرحله اجرا در آورد.
از همین روی فریدون مجلسی از دیگر کارشناسان بین‌المللی در حالی که از زاویه دیگر به این بحث می‌پردازد، در ادامه صحبت‌های خود در این زمینه می‌گوید: «خبر دستگیری و محاکمه خانم رکسانا در مطبوعات و رسانه‌های آمریکا بسیار گسترده‌تر و شدیدتر از مساله مذاکره با ایران بوده است و حتی آزادسازی او نتوانسته است محافل دست راستی مخالف سازش و مذاکره را از تشدید فعالیت باز دارد. با این حال واکنش دولت آمریکا در این‌باره بسیار خویشتن‌دارانه بوده است و ظاهرا نمی‌خواهند اینگونه کارشکنی‌ها راه مذاکره و سازش را ببندد. اما در مطبوعات آمریکایی که آشنایی چندانی با کاندیداها ندارند سیاست‌های آنان نیز انعکاس چندانی ندارد. در واقع به نظر می‌رسد که واکنش آمریکایی‌ها درست یا غلط درباره دولت کنونی ایران با نوعی هراس همراه است. این نگرانی البته جنبه نظامی ندارد، اما با توجه به دو تجربه درگیری در عراق و افغانستان از آن بیم دارند که ادامه تنش موجب جنگ تازه‌ای شود که عواقب مخرب‌تر و پردرد سرتری در پی داشته باشد. شرایط بحران اقتصادی کنونی نیز ادامه سیاست‌ها از دید آنان «ماجراجویانه» را بر نمی‌تابد، از این رو دور از ذهن نیست که آنگونه محافل که خود با شعار تغییر بر سر کار آمده‌اند، در این باب نیز به تغییر امید بسته باشند.»
همچنین وی در ادامه تبیین می‌کند: «در صورتی که آقای احمدی‌نژاد دوباره انتخاب شود، امیدی به تغییر نمی‌رود. زیرا همانطور که در سیاست خارجی دولت کنونی ایران، فلسطین واجد اولویت است و از نابود کردن اسرائیل و انکار هولوکاست هم پایین نمی‌آید، در مورد آمریکا نیز بقای اسرائیل در سیاست خارجی آن کشور اولویت دارد، و به‌رغم تعدیل مواضع دولت کنونی در برابر زیاده‌خواهی‌های اسرائیل در این اولویت تغییری پدید نخواهد آمد. این موضوع مهم‌تر از مساله هسته‌ای است که بیشتر بهانه به نظر می‌رسد. به همین دلیل در صورت تجدید انتخاب آقای احمدی‌نژاد نمی‌تواند به مذاکره امید بست و از هم‌اکنون موضوع تشدید تحریم‌ها را نیز زمزمه می‌کنند. کاندیداهای اصلاح‌طلب قبلا صریحا موضع خود را درباره اینکه اولویت را به خود ایران خواهند داد و از شیوه‌های افراطی رویگردان خواهند بود و از مذاکره با آمریکا استقبال خواهند کرد، اعلام کرده‌اند. اما تحقق آن وعده‌ها بستگی به تنفیذ سیاست‌های آنان دارد. باید دید که تا چه اندازه اختیار خواهند داشت.»
در همین زمینه دکتر نادر انتصار نیز در ادامه توضیحات خود به تاثیر مواضع کاندیداهای ریاست‌جمهوری در سیاست خارجی ایران با آمریکا می‌پردازد و می‌گوید: «همچنین مواضع ۴ کاندیدای ریاست‌جمهوری در ایران، یعنی آقایان موسوی، کروبی، رضایی و احمدی‌نژاد در خصوص مذاکره با آمریکا در ایالات متحده آمریکا نیز مورد بحث است. ولی به‌طور کلی، آمریکایی‌ها انتظار تغییرات مهم در سیاست‌خارجی ایران را ندارند و می‌گویند که چارچوب سیاست خارجی ایران توسط رئیس‌جمهور ایران تعیین نمی‌شود.»
این استاد دانشگاه آلابامای جنوبی سپس در آمریکا در خصوص تغییرات احتمالی در سیاست‌خارجی ایران با آمریکا پس از روی کارآمدن هر یک از این کاندیداها در ایران گفت: «حداقل نحوه برخورد دوطرف (ایران- آمریکا) با همدیگر می‌تواند تغییر کند و این می‌تواند راه مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا را هموارتر کند. ولی باید این را در نظر داشته باشیم که چارچوب سیاست‌خارجی آمریکا به سادگی و توسط رئیس‌جمهور این کشور قابل تغییر نیست.»
● معیار سنجش آمریکا از کاندیداها
دکتر رسول نفیسی، کارشناس مسائل خاورمیانه نیز در ادامه با اشاره به نظر دولت آمریکا در خصوص کاندیداهای ریاست‌جمهوری ایران می‌گوید: «اما از نظر دولت آمریکا سه معیار اصلی سنجش برای کاندیداهای ریاست‌جمهوری ایران مورد لحاظ قرار دارد. نخست‌اینکه کدام کاندیدا می‌تواند به طور موثر از گسترش صنایع صلح‌آمیز اتمی ایران جلوگیری کند. یا لااقل ضمانت‌های لازم را برای تسکین‌خاطر جهانیان از این لحاظ که ایران در پی تولید سلاح‌های هسته‌ای نیست، تامین کند.»
وی در ادامه می‌افزاید: «دومین معیار سنجش این است که کدام کاندیدا می‌تواند به استقرار آرامش در منطقه و به خصوص در حوزه عراق و افغانستان به‌طور موثر کمک کند و خروج نیروهای آمریکا را تسهیل کند. و سوم اینکه در نهایت تاثیر این انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران در منطقه چیست؟ مثلث مصر، عربستان و اردن چگونه برخوردی با رئیس‌جمهور جدید ایران و بالعکس رئیس جمهور جدید ایران چه برخوردی با آن‌ها خواهند داشت.»
وی در پایان تاکید می‌کند: «آیا انتخاب یک رئیس‌جمهور متعادل و میانه‌رو این اتحادیه جدید را که به‌طور غیرمستقیم اسرائیل را نیز دربر می‌گیرد تضعیف نخواهد کرد؟
آیا انتخاب یک رئیس‌جمهور تندرو باعث تقویت این اتحادیه در مقابل ایران نخواهد شد؟ به طور طبیعی باید توجه کرد که هیچ‌کدام از کاندیداها به خصوص در مساله اتمی نظر متفاوتی ابراز نکرده‌اند و در نتیجه از نظر دولت آمریکا آنان یکسان به حساب می‌آیند.»
مریم مهدوی اصل
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید