یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


خشکیده در زمان


خشکیده در زمان
نقل از یک دولت‌مرد غربی آمده بود: «دیدگاه من درباره‌ی ایرانیان این است که آن‌ها مردمانی بسیار نژادپرست، ملّی‌گرا و در واقع تفوّق‌گرا هستند. آن‌ها می‌پندارند که هنوز در زمان تخت‌جمشید و خشایارشا زندگی می‌کنند و رؤیاهای باشکوهی در سر می‌پرورانند.»
تخت‌جمشید، کاخی است که داریوش بزرگ، ساخت آن را در سال ٥٢٠ پیش از میلاد آغاز کرد و خشایارشا و اردشیر اول و سوم در دوران پادشاهی خود به مجموعه‌ی کاخ‌ها افزودند. در سال ٣٣٠ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی این مجموعه را به آتش کشید و دوران آبادانی ١٨٩ ساله‌ی تخت‌جمشید به پایان رسید.
در زمان حمله‌ی اعراب به ایران نیز صدماتی به این مجموعه وارد آمد.خشایارشا، پسر داریوش بزرگ و آتس‌‌سا (دختر کورش بزرگ)، ٤٨٦ سال پیش از میلاد در سن ٣٥ سالگی به تخت پادشاهی نشست. یونانیان وی را بدترین دشمن خود می‌پنداشتند و در زمان او صدمات زیادی از ارتش ایران به آن‌ها وارد آمد.
با این وجود مورخان یونانی و حتی اسکندر مقدونی از بزرگی روح او سخن گفته‌اند. هرودت، تاریخ نویس یونانی، در وصف خصایل او می‌نویسد: «خشایارشا شخصی است خوش‌اندام و خوش‌صحبت. رفتارش نجیبانه و نظرش بلند است، دست باز دارد و دل جوان‌مرد.» گویند وقتی تخت‌جمشید در آتش اسکندر می‌سوخته، اسکندر به تندیس خشایارشا بر می‌خورد و می‌گوید: «آیا بگذرم و بگذارم تو بر زمین افتاده باشی تا در ازای به آتش کشیدن یونان مجازات شوی؟ یا تو را به احترام روح بزرگی که داشتی، بلند کنم؟»
سوار تاکسی شدم. روی صندلی پشت راننده روزنامه‌ی آن روز گذاشته شده بود تا مسافران بخوانند ولی من حوصله‌ی آن را نداشتم. هنوز به خبری که خوانده بودم فکر می‌کردم، به هویت ایرانی. غوطه‌ور در تک‌تک کلمات این خبر، تلاش می‌کردم گفته‌های این دولت‌مرد غربی را معنی کنم! کمی وقت می‌خواست تا مطلب را هضم کنم. «ایرانیان، قوم‌گرا، نژادپرست، تفوّق‌گرا.... اگر این طور بود که خوب بود.... خشایارشا، رویا، شکوه.... آیا به‌راستی به این اندازه خشکیده در زمان هستیم...؟ کاش....»
ناگهان با پرسش راننده‌ی تاکسی به خود آمدم. یک پیرمرد کانادایی با موهای سپید و با صورتی مهربان.
- «ببخشید؟...»
- «پرسیدم اهل کجا هستید؟»
- «من Persian هستم.»
- «Persian ؟!»
- «بله.»
- «چرا همه‌ی ایرانی‌ها می‌گویند که Persian هستند؟ آیا ایران هرگز دوباره Persia خواهد شد؟...»
با زمینه‌ای که آن خبر برایم درست کرده بود، این پرسش مرا در ژرفای افکارم غرق کرد. پیش‌تر هم با این سؤال خارجی‌ها روبرو شده بودم. البته به ایرانیانی هم برخورد کرده‌ام که از رابطه‌ی درست دو نام ایران و Persia آگاهی ندارند و می‌پندارند که Persia تنها نام ایران در زمان باستان بوده است و یا تنها به قوم فارس اشاره دارد. علاقه‌ی شخصی من به این مقولات انگیزه‌ای شده بود تا پاسخ مناسب این سؤال را پیدا کنم.
همیشه وقتی در برابر پرسشی این چنین قرار می‌گرفتم با هیجان در مورد کشورم و تاریخش صحبت می‌کردم، با افتخار از ایران می‌گفتم و از عظمت امپراطوری پارس، از تخت‌جمشید و طاق‌بستان، کورش و نام او در تورات، اولین لوح حقوق بشر در دنیا و حقوق مادران باردار! ولی این بار حوصله و رمق این کار را نداشتم. با خود گفتم: «این بنده‌ی خدا راست گفته است! با گذشت بیست و پنج قرن، هنوز از تخت‌جمشید و کورش نزد این غربی‌ها با افتخار یاد می‌کنیم، نه چیز دیگری! چرا؟» به‌راستی چرا افتخارات ما این قدر از ما دور هستند؟
نام ایران برگرفته از نام قوم ایرانی است. در زمان هخامنشیان قوم ایرانی «ایی‌ریا» نام داشته است. کلمات آریا، آریاییان و ایران نیز از این ریشه هستند. حتی کلماتی چون ایرون، ایروو و ایروان که در قفقاز به کار می‌روند برگرفته از کلمه‌ی ایی‌ریا هستند.

سه هزار سال پیش از میلاد مسیح، طوایفی از نژاد سپید پوست هند و اروپایی به آسیای مرکزی مهاجرت کردند. در میانه‌ی هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، عده‌ای از آن‌ها، که «ایری» یا «ایرین» خوانده شده‌اند، از راه جیحون به فلات ایران آمدند و در آن‌ جا سکنی گزیدند. در اوستا نام محل سکونت آن‌ها «ایران واجه» یا «ایران ویج» نامیده شده است. از این زمان به بعد ساکنین این منطقه واژه‌ی ایران را نام بومی میهن خود قرار دادند.
حال آن‌که از قرون وسطی تا اواسط قرن بیستم میلادی، کشور ایران در زبان‌های غربی و محافل سیاسی بین المللی با نام‌های پرس (فرانسوی)، پرشیا (انگلیسی) و پرشا (آلمانی) شناخته می‌شده است.
این الفاظ از لغت «پرسیس» که نام یونانی ایران بوده است برگرفته شده است. در کتب تاریخی یونانیان ایران به این نام خوانده شده و لغت «پرسپولیس» هم از این ریشه است. مرحوم دهخدا در فرهنگ‌نامه‌ی خود، پرسپولیس را «ایران‌شهر» ترجمه می‌کند و این خود اثباتی دیگر مبنی بر معادل بودن واژه‌ی ایران به فارسی با Persia و کلمات معادل آن در زبان‌های غربی است. این مسأله منحصر به ایران و Persia نیست. نام بومی بسیاری از کشورهای دنیا با نام بین‌المللی آن‌ها متفاوت است: ( مصر: المصر/Egypt، ژاپن: Nipon/Japan، یونان: Ellas/Greece، هند: Bharat/India، فنلاند: Suomi/ Finland، آلمان: Deutschland/Germany)
همان‌طور که گفته شد، کشورمان در زبان‌های پارسی، ایران نامیده شده ولی به زبان‌های لاتین Persia. بسیاری از ایرانیان این نام را برازنده نمی‌دانند، به این دلیل که بار قومیتی دربر دارد و مختصّ قوم فارس است. به این معنی که اقوام ترک و کرد و لُر و بلوچ و ترکمن و غیره که تبعیت ایرانی دارند نباید از این لغت استفاده کنند. این استدلال‌ها زاییده‌ی چند دهه‌ی اخیر است و در واقع توجیهی است که بعد از این تغییر نام آفریده شده است. به طور مثال در زمان سلسله‌ی قاجاریه نیز نام ایران، Persia بوده است.
به‌علاوه، زبان پارسی خیلی فراگیرتر از زبان فارسی است که اقوام فارس کنونی بدان سخن می‌گویند. زبان‌های لری، بلوچی، پشتو، آسی، یغنابی، کردی، پارتی، سعدی، خوارزمی، ختنی به همراه زبان فارسی، همگی از زبان‌های پارسی هستند. به عبارت صحیح‌تر این زبان‌ها از پارسی باستان مشتق شده‌اند.
بنابراین تمام کسانی که آبا و اجدادشان به این زبان‌ها سخن می‌گفته‌اند از اقوام پارسی هستند و بدین ترتیب نام Persia برازنده‌ی این مرز و بوم است. از طرفی لفظ Persia در برابر خارجی‌ها به کار می‌رود و باید در نظر داشته باشیم که با گفتن این نام، چه تصویری در ذهن آن‌ها نقش می‌بندد، نه اینکه چه تصویری در ذهن خودمان نقش می‌بندد. نام Persia دربردارنده‌ی تاریخ و فرهنگ کهن کشورمان است. برای غیر ایرانی‌ها، این نام معنی و مفهوم بیشتری از ایران دارد، چرا که تاریخ کشورمان را به آن می‌شناسند.
با نگاهی به تاریخ معاصر کشورمان در می‌یابیم که انگیزه‌ی این تغییر نام، بحث قومیت‌های غیرفارس نبوده، بلکه انگیزه، داشتن تکیه‌ی بیشتر روی آریایی بودن ایرانی‌ها بوده است! در دهه‌ی ٣٠ قرن بیستم، سفیر ایران در آلمان تحت تأثیر تفکرات نژادپرستانه‌ی آن‌ها قرار می‌گیرد و این تغییر نام را به رضاشاه پیشنهاد می‌کند. رضاشاه نیز به انگیزه‌ی سیاسی نزدیک شدن به آلمان و هیتلر از این پیشنهاد استقبال می‌کند.
او دستور می‌دهد تا وزارت امور خارجه‌ی ایران به تمام سفارت‌خانه‌ها نامه‌ای بفرستد و از آن‌ها بخواهد که از آن به بعد به جای نام Persia از نام ایران استفاده کنند. بدین ترتیب نامی که در بردارنده‌ی ٢٦ قرن تمدن و تاریخ و فرهنگ کشورمان است از صحنه‌ی بین المللی و نقشه‌های جغرافیا حذف می‌شود.Persian Gulf, rug, bread, miniature از جمله معدود ترکیباتی هستند که هنوز به کار می‌روند.
البته متأسفانه به دلیل کم‌کاری و غفلت ما، برخی از آن‌ها چون Persian Gulf و Persian bread با نام‌های Arabian Gulf و Afghan bread نیز خوانده می‌شوند. تا بدان اندازه غفلت کردیم که یکی از معتبرترین اطلس‌های جغرافیا و حتی یکی از دولت‌مداران کشور کانادا ادعای آن را دارند که دیدگاه‌های متفاوت و نظرات مختلفی در چه نامیدن خلیج فارس وجود دارد. اگر نام کشورمان ایران در اطلس‌ها هنوز Persia بود جایی برای دیدگاه‌های متفاوت و نظرات مختلف آن‌ها نمی‌ماند.
تصمیم دولت وقت رضاشاه در سال ١٩٣٥ میلادی باعث جدایی ما از تاریخ‌مان نزد غیر ایرانی‌ها شده و در میان غیر ایرانیان معدود کسانی هستند که از کلمه‌ی ایران و Persia مفهوم یکسانی را دریابند.
دولت رضا شاه می‌خواست با نام ایران، ارتباط خود را با نژاد آریایی نزد جامعه‌ی بین المللی و به‌ویژه آلمان‌ها پررنگ کند، حال آن‌که امروزه کسی از آن‌ها برای این ارتباط محل چندانی از اِعراب قائل نیست! و حتی شباهت بیش از حدّ کلمات IRAN و IRAQ است که زودتر از هر ارتباط دیگری در ذهن‌ها جای می‌گیرد که به هیچ‌وجه نشان‌گر رابطه‌ی ایران با آریایی‌ها نیست که برعکس به غلط نزدیکی با اعراب را می‌نمایاند.
به مقصد رسیده بودیم، باید به پرسش راننده پاسخ می‌دادم، بر خلاف همیشه خیلی کوتاه و خلاصه. پرسیده بود: «چرا همه‌ی ایرانیان خود را Persian معرفی می‌کنند؟»
- «شاید این همه‌ی آن چیزی است که برایمان باقی مانده تا به آن افتخار کنیم...، شاید....»
عاطفه مشاطان
منبع: لغت‌نامه‌ی دهخدا
منبع : مجله آفتاب


همچنین مشاهده کنید