چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


آیا حافظ وجود داشته


آیا حافظ وجود داشته
شبی در جمعی از حافظ پژوهان، یکی از جمع سر برآورد و گفت؛ «اصلاً حافظی وجود نداشته است.» حیرت بود و خاموشی. تنها یکی از آنان که در حوالی انتشار دیوان حافظ خود بود؛ در گوش بغل دستی به نجوا گفت؛ «این آقا که تا لحظه پیش چیزیش نبود»، گوینده «حافظی وجود نداشته» مرد ادیب، زباندان و فرزانه یی است و من نمی توانستم گفته او را حمل بر خرابی ناگهانی حالش کنم. لابد به چیزی اشاره می کرد، حکمتی در حرفش بود. حالا با انتشار نسخه تازه یافته یی از حدود پنجاه غزل حافظ به کوشش علی فردوسی که احتمال نسخه برداری آن در زمان حافظ می رود حکمت آن گفته آشکار شده است. در واقع منظور گوینده این بود که حافظی چون حافظ قزوینی- غنی، خانلری، نیساری یا سایه و بسیاری دیگر وجود نداشته است. منظور من هم در این نوشته کوتاه توضیح همین است، هرچند پیش از این هم در مقاله «کدام نسخه؟ کدام شعر؟ کدام شاعر؟»۱ به این نکته پرداخته بودم. این نسخه را علی فردوسی در کتابخانه بادلیان آکسفورد پیدا کرده است. نسخه بردار شخصی است به نام علا مرندی که تاریخ اتمام نسخه برداری خود را سال ۹۲ بعد از هجرت نوشته است. علی فردوسی در مقدمه چاپ خود از این نسخه بر آن است که منظور از «۹۲»، «۷۹۲» است و با استنادهایی به متن دلیل هایی آورده که این سال، سال درگذشت حافظ است. بنا بر اجتهادهای ایشان حافظ در اواخر عمر مریض بوده و در ضمن نسخه برداری علا مرندی درگذشته است. ما خواننده را برای آگاهی از این ریزه کاری ها به مقدمه او ارجاع می دهیم. آنچه برای من در اینجا مهم است؛ این است که این نسخه حدود ۲۰۰ سال قبل (۱۸۰۹ م) به کتابخانه بادلیان رفته است و اگر اطلاعات داده شده درست باشد؛ این نسخه احتمالاً نمی تواند جعلی باشد و تاریخ نسخه برداری هم باز احتمالاً ۷۹۲ هجری است یعنی زمان حافظ. نکته مهم دیگر اینکه نسخه شامل پنجاه غزل از حافظ است. کاشف نسخه، این نسخه را با ضبط حافظ خانلری مطابقت داده است و به نتیجه یی رسیده توجه انگیز و انگیزه نوشتن این مختصر. آنچه مرا به این «احتمال»گویی وا می دارد؛ تأمل در عنوان های غزل هاست. بنابر این عنوان ها حافظ دائماً میان دو دنیا رفت و آمد می کند؛ یعنی برای مثال پیش از غزلی با عنوان «و له طاب وقته» غزلی می آید با عنوان «وله تجاوز الله عن سیأته» و از این موردها متعدد داریم که اولی حافظ را درگذشته و دومی زنده نشان می دهد. البته می توان برای این موضوع توجیه هایی تراشید اما با هیچ توجیهی نمی توان اجتهادهای آقای علی فردوسی را در دیباچه پذیرفت.بنا بر بررسی علی فردوسی تنها در ۵۰ غزل حافظ میان این نسخه و چاپ خانلری قریب به ۳۳۵ مورد اختلاف وجود دارد. جالب توجه تر آنکه در ۶۳ مورد از ۳۳۵ مورد ضبط های این نسخه با تمام نسخه های موجود متفاوت است. اما آنچه من می خواهم اضافه کنم این است که در اغلب این ۶۳ مورد یعنی ۹۹درصد ضبط های نسخه های دیگر چنان که خواهیم دید؛ به وضوح بر ضبط های این نسخه برتری دارد.
● نمونه ها
برخی از ضبط های خاص نسخه علا مرندی؛ ضبط های خانلری و دیگران
۱) هرکسی خواست قدم در حرم عشق زدن/ مدعی خواست که آید به تماشاگه راز/ دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
۲) جلوه یی کرد رخش دید ملک عشق نداشت/ عین آتش شد و آتش به همه عالم زد/ عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد/ در این مورد هم خلل معنایی داریم هم عیب تکرار قافیه.
۳) بر در میخانه عشق ای ملک آهسته رو/ بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی/ کاندر آن جا طینت آدم مخمر می کنند
۴) پنج روزی که در این مرحله منزل داری/ پنج روزی که در این مرحله مهلت داری/ خوش بیاسای زمانی که زمان این همه هست
۵) روی بگشای که بلبل به فغان می گوید/ گوش بگشای که بلبل به فغان می گوید/ خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
۶) گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد/ ملک و حور دل و جان به نثار افشانند/ عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
۷) فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات هیچ/ فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر/ کاین کارخانه ایست که تغییر می کند
۸) ما را به منع عقل مترسان و می بیار/ کاین شیخ در ولایت ما هیچ کاره نیست/ کاین شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
۹) سرور مجلس دوران جام جم این بود/ سرود مجلس جمشید گفته اند این بود/ که جام نوش که دوران جم نخواهد ماند/ که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
۱۰) کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب/ تا عروسان سر زلف سخن شانه زدند/ تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند/ این ضبط حتماً غلط است.
چند مورد ضبط خاص این نسخه به نظر شاید از ضبط فارسی خانلری و دیگران بهتر باشد. دو مورد زیر از آن موارد است؛
۱۱) به نوک خامه رقم کرده یی سلام مرا/ که کارنامه دوران مباد بی قلمت/ که کارخانه دوران مباد بی رقمت
۱۲) در بزم دور یک دو قدح درکش و برو/ یعنی طمع مدار وصال مدام را/ یعنی طمع مدار وصال دوام را
اما چنان که گفتم از چند مورد ناقابل که بگذریم بقیه ۶۳ مورد که ضبط خاص این نسخه است، نه تنها به ضبط های نسخه های دیگر برتری ندارند بلکه شایسته ویرایش اند چنان که شده اند. در ضمن این نسخه هم چیزی است مانند نسخه های دیگر. در واقع این نسخه دست کمی از دیوان کهنه حافظ ایرج افشار در حد همین پنجاه غزل ندارد. در نسخه ایرج افشار با حافظی روبه رو هستیم که نه عربی می داند، نه وزن، نه قافیه و نه اعتنایی به معنی. چنان که «دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم» را به صورت «دیرگاهی ست کزین زهر هلاهل مستم» نوشته و از این قبیل فراوان. ۲
نمونه های مذکور نشان می دهند که حافظ به احتمال زیاد این بیت ها را در اول، چنین سروده بوده است و سپس ویراستاران معاصر او، خود هم یکی از آنان یا ویراستاران بعدی، بیت ها را ویرایش می کرده اند. شعر حافظ به آسانی به چنین دخل و تصرف هایی میدان می دهد.
گمان نکنید اگر فردا نسخه یی از دیوان حافظ پیدا شود، بی هیچ شک و شبهه یی به خط حافظ، که یک روز پیش از درگذشت خود فراهم آورده و مهر و امضا کرده باشد، به نسخه سازی های گوناگون و تازه پایان دهد. در واقع دعا کنید چنین اتفاقی نیفتد زیرا تازه آغاز غوغای ویراستاران خواهد بود. آنان دلیل ها خواهند آورد که فلان گزینش او از فلان کلمه در فلان نسخه بهتر بوده است و باید همان را لحاظ کنیم. بعد هم از آنجا که نقطه گذاری معمول نبوده است هر ویراستار شعری را به گونه یی خواهد خواند متفاوت با دیگری. این داستان عیناً به سر آثار شکسپیر آمده و تا جایی پیش رفته که در آنجا هم مانند دوست ما در مورد حافظ، گفته اند اصلاً شکسپیری در کار نبوده و این آثار به قول مارک تواین اثر کسی است که اتفاقاً نامش شکسپیر بوده است. بعد هم از گوشه و کنار، اشخاص محترم و معتبری پیدا خواهند شد که حافظ فلان غزل را از قلم انداخته و چون به اجتهاد آقای علی فردوسی حال خوشی نداشته و مریض بوده، حافظه اش هم دچار نقصان شده و از این غزل غافل مانده یا دستش لرزیده و «بدین» را «به این» یا «قلم» را «قدم» نوشته است. خلاصه آنکه این- با عرض معذرت- دکان مفردات حافظ پژوهی تا ابد تخته ناشدنی است.
چکیده عرض من این است که مجموعه یی از غزل ها و در آن غزل ها مجموعه یی از بیت هایی وجود دارند که اسناد آنها به حافظ مسلم است و در همه نسخه های معتبر به گونه یکسان ضبط شده اند بی هیچ اختلافی. همین مجموعه حافظ را شاعری بلندپایه و جهانی می شناساند و کنار سعدی می نشاند. می ماند انبوهی از غزل ها و بیت های دیگر که بازار مفردات حافظ پژوهی را گرم نگه داشته اند. در مورد این بخش از شعرها داستان از این قرار است؛
در شیراز انسان ادیب و رند و محبوبی بوده است به نام حافظ که غزل هایی می سروده نغز و مردم آن را دوست می داشته اند، اما می دیده اند برخی بیت ها را می توان بهتر کرد، بهتر می کرده اند. می دیده اند بیت هایی می توان افزود، می افزوده اند. می دیده اند غزلی بهتر است از او باشد تا از دیگری به او می بخشیده اند. در این کارها، که حافظ هم در برخی دست داشته، اختلاف سلیقه ویراستاران هم پیش می آمده است که امری است معمولی. هر ویراستار پیشنهادی می داده و از آن دفاع می کرده است. نسل های بعدی به همان دلیل «بعدی» بودن نمی دانستند که این تفاوت ها همه کار حافظ نیست و بسیاری از آنها اثر طبع دیگران است. ناچار خیال می کردند یکی از این ضبط ها باید از همه بهتر و گزیده نهایی حافظ باشد. اما اینکه کدام به توافق نمی رسیدند و قضیه همین گونه ادامه یافت تا امروز. غافل از اینکه چنین حافظی، به عقیده آن دوست، وجود ندارد. حافظ وجود دارد اما این حافظ نه حافظ قدسی است، نه حافظ خانلری و نه حافظ بسیاری دیگر در گذشته و در آینده. حافظ هم همین را گفته؛
وجود ما معمایی است حافظ
که تحقیقش فسون است و فسانه
پی نوشت ها؛-------
۱- روزنامه شرق، ۱۸ آبان ۱۳۸۴.
۲- برای نقدی بر این نسخه ر.ک. ضیاء موحد «ایرج افشار و نقص اهل عصر»، روزنامه آیندگان، ۲۳ آذر ۱۳۴۹.
منبع : روزنامه اعتماد