یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


۲ فیلمساز قدر نادیده


۲ فیلمساز قدر نادیده
● داگلا‌س سیرک: آقای ملودرام ساز
از بدو پیدایش سینما، ملودرام پرطرفدارترین ژانر سینمایی در میان تماشاگران بوده و هست. در بسیاری از فیلم‌هایی که در گونه‌های دیگر ساخته می‌شوند، فیلمسازان سعی دارند تا رگه‌هایی از قاعده‌های عامه‌پسند و محبوب ملودرام را وارد کار کنند تا از این طریق یا بتوانند پیام مورد نظر خود را به راحتی به بیننده انتقال دهند و یا اینکه در گیشه به فروش دلخواهشان دست پیدا کنند.
در طول تاریخ سینما، به ویژه در سال‌های طلا‌یی‌هالیوود، فیلمسازان بزرگی در عرصه سینمای ملودرام طبع آزمایی کردند و خیلی از آن‌ها از این آزمایش، موفق بیرون آمدند و حتی برخی تنها در این گونه محبوب سینمایی به کار خود ادامه دادند. یکی از این فیلمسازان، داگلا‌س سیرک بود.‌هانس داگلا‌س سیرک، در بیست و ششم آوریل (هفتم اردیبهشت) سال ۱۸۹۷ در ‌هامبورگ آلمان به دنیا آمد.
پدر و مادر او اصلیتی دانمارکی داشتند. او از همان نوجوانی تحت تاثیر جذابیت‌های نهفته دنیای تئاتر قرار گرفت و به نمایشنامه‌های شکسپیر علا‌قه نشان داد. پس از جنگ جهانی اول و در دل جامعه شکست خورده و تحقیر شده آلمان، ابتدا در دانشگاه مونیخ به تحصیل رشته حقوق مشغول شد و سپس به دانشگاه‌هامبورگ رفت و در رشته فلسفه و تاریخ هنر به یادگیری علوم مربوط پرداخت. پس از گذشت چند سال و به انجام رساندن چند پروژه تئاتری، سیرک به کمپانی یو. اف. آلمان پیوست و به ساخت چند فیلم کوتاه و یک فیلم بلند دست زد.
اما با اوج گیری و رشد چشمگیر و باور نکردنی نهضت ناسیونال نازیسم در آلمان، داگلا‌س سیرک در سال ۱۹۳۷ به مانند بسیاری از هنرمندان و دانشمندان هموطن خود، مجبور به ترک وطن شد و به آمریکا مهاجرت کرد. با ورود به آمریکا و ساخت چند فیلم، سیرک کم کم جای پای خود را در کمپانی‌های بزرگ‌هالیوود سفت کرد.
دهه پنجاه اوج فیلمسازی او در ساخت فیلم‌های تاریخی و بیشتر ملودرام به حساب می‌آید. کاپیتان چابک (۱۹۵۴)، نشانه کافر (۱۹۵۴)، وسوسه باشکوه (۱۹۵۴)، همه آن چیزهایی که خدا مجاز می‌داند (۱۹۵۵) بخشی از این فیلم‌ها هستند. داگلا‌س سیرک با فیلم نوشته بر باد (۱۹۵۶) بود که همگان را وادار کرد به فیلم‌هایش به چشم ملودرام غلیظ و اشک انگیز سطحی نگاه نکنند (هر چند که باز هم فیلمش چندان جدی گرفته نشد). سال بعد ملودرام مشهور فرشتگان آلوده را بر مبنای رمانی از ویلیام فاکنر ساخت و تسلط خود را بر شناخت قواعد ژانر به رخ همگان کشید.
در سال ۱۹۵۸ فیلم وقتی برای عشق و وقتی برای مرگ را با موضوع آلمان هیتلری ساخت که بعدها ژان لوک گدار (فیلمساز مشهور موج نو فرانسه) در یادداشتی آن را با عنوان حقیقی‌ترین چهره‌ای که از آلمان زمان جنگ دیده، توصیف و ستایش کرد.
آخرین فیلم استاد، تقلید زندگی (۱۹۵۹)، یک ملودرام اشک انگیز و جاندار بود که خداحافظی باشکوه داگلا‌س سیرک با جهان سینما به حساب می‌رفت. تقلید زندگی بسیاری از تماشاگران را در سرتاسر جهان تحت تاثیر قرار داد و حتی در کشور خودمان آن قدر مورد اقبال قرار گرفت که به رسم کپی‌سازی‌های معروف سینمای تجاری پیش از انقلا‌ب، فیلم بی‌قرار (ایرج قادری) به تقلید از آن ساخته شد! ویژگی منحصر به فرد سیرک، توانایی مثال زدنی‌اش در به دست آوردن دل تماشاگران و بازی کردن با احساسات آنها بدون لغزش و سقوط در ورطه ابتذال بود. ملودرام‌های او ساده‌پسند و همه فهم بودند، اما با نگاه تیزبین و موشکافانه به زیر و بم فیلم‌های مشهور و ماندگارش، به آسانی می‌توان حضور یک کارگردان مسلط، با تجربه و کاربلد را در پشت دوربین حس کرد. فیلم‌های داگلا‌س سیرک در دهه‌های بعد، مورد بازبینی و بررسی دوباره منتقدان و علا‌قه مندان جدی سینما قرار گرفت و ارزش‌های نهفته آنها کشف شد و حتی برخی از فیلم‌هایش به صورت آثاری کالت در آمده است. داگلا‌س سیرگ در چهاردهم ژانویه سال ۱۹۸۷ در لوزان سوئیس درگذشت.
● ژان ویگو: رئالیست ناکام
سال‌های پیش از اشغال فرانسه به وسیله ارتش آلمان نازی، دوران پرباری برای سینمای فرانسه بود. در همین زمان بود که فیلمسازان نامداری همانند رنه کلر (جدا از فیلم آنتراکت (۱۹۲۴) که تنها اثر او در مکتب دادائیسم به شمار می‌رود)، مارسل کارنه، ژان رنوار و ژان کوکتو در عرصه سینمای فرانسه قد علم کردند و در تاریخ سینما ماندگار شدند.
این فیلمسازان (به جز ژان کوکتو که سبک شاعرانه و ویژه خودش را دنبال می‌کرد) رواج‌دهنده سینمای شاعرانه‌ای بودند که اکنون آن را با نام سینمای رئالیسم شاعرانه فرانسه می‌شناسیم. پایه گذار اصلی این جریان جوانی بود به نام ژان ویگو. او در بیست و ششم آوریل سال ۱۹۰۵ در پاریس دیده به جهان گشود و نخستین فیلمش را در بیست و سه سالگی با نام درباره نیس (۱۹۲۸) ساخت که مستندی واقع گرایانه درباره زاویه‌های پنهان شهر توریستی نیس بود و بخش اعظمی‌از آن به دنیای پیچیده قمارخانه بزرگ فرانسه که در این شهر واقع بود، می‌پرداخت.
ویگو در سال ۱۹۳۱ مستندی با نام تاریس، در مورد شناگر معروفی به همین نام، ساخت که سکانس معروف زیر آب آن که به صورت اسلوموشن گرفته شده بود، اکنون ماندگار شده است. اما فیلم مشهور و به یاد ماندنی ژان ویگو، نمره اخلا‌ق صفر (۱۹۳۳) است که انتقادی تند و بی‌پرده به شیوه‌های تدریس در مدرسه‌ها و در کل اعتراضی به نظام آموزشی فرانسه بود. این فیلم الهام بخش فرانسوا تروفو در چهارصد ضربه (۱۹۵۹) و لینزی اندرسن در فیلم «اگر...» (۱۹۶۹) شد.
خیلی‌ها معتقدند سرچشمه ساخت فیلم نمره اخلا‌ق صفر توسط ژان ویگو به خاطرات تلخ او از دوران کودکی‌اش در یک مدرسه شبانه روزی برمی‌گردد. از نکته‌های قابل ذکر و جالب فیلم موسیقی وارونه آن است که توسط موریس ژوبر نوشته و ساخته شده است.
نمره اخلا‌ق صفر به دلیل فضای اعتراض آمیز و تصویرهایی آنارشیستی‌اش در فرانسه توقیف شد و تا پس از جنگ جهانی دوم (سال ۱۹۴۶) اجازه نمایش پیدا نکرد، اما با گذشت دهه‌های متمادی، ارزش‌های بصری و محتوایی آن بیشتر کشف شد و مورد نقد و تحلیل قرار گرفت.
فیلم بعدی ویگو که آخرین ساخته اش هم بود، آتالا‌نت (۱۹۳۴) نام داشت که به رابطه سرد و بی‌روح یک ملوان با همسرش می‌پرداخت و اعتراضی آشکار به دیدگاه مردسالا‌رانه جاری در جامعه آن روز فرانسه به شمار می‌رفت. در این فیلم پی یر پره ور (فیلمساز متفاوت و مستقل سینمای فرانسه) و برادرش ژاک پره ور ( شاعر نامدار فرانسوی و نویسنده فیلمنامه آثار مارسل کارنه) در لحظه‌هایی از فیلم به ایفای نقش می‌پردازند که همین حضور کوتاه اکنون به عنوان یکی از نکته‌های قابل اشاره فیلم در میان علا‌قه مندان و مورخان سینمایی به حساب می‌آید.
ژان ویگو بلا‌فاصله پس از ساخت آتالا‌نت در اثر ابتلا‌ به نوعی بیماری عفونی، در پنجم اکتبر سال ۱۹۳۴ در پاریس درگذشت. آثار محدود اما واقع گرای ژان ویگو، یک دهه بعد و پس از جنگ دوم جهانی، توسط منتقدان و مورخان سینمایی کشف شد و در محفل‌های آکادمیک به نمایش درآمد. شاید اگر زندگی به او فرصت بیشتری می‌داد، سینمای فرانسه و جهان، اکنون آثار درخشان زیادی از این کارگردان ناکام و مهجور را در حافظه ماندگار خود جای داده بود.
امیررضا نوری پرتو
منبع : روزنامه حیات نو