شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شبکه خبری مخفی


شبکه خبری مخفی
اساس شکل گیری سازمان سیا، جاسوسی، دخالت‌های غیر قانونی، جنایت، قاچاق مواد مخدر و انسان و... بوده است. این سازمان به دستور رئیس جمهور هری ترومن به وجود آمد و از همان ابتدا منشور خود را آن‌چنان تنظیم نمود که بتواند هر گونه اعمال خلاف قانونی را به انجام رساند. در ضمن، سازمان سیا با نفوذ در رسانه‌های مختلف، در پی توجیه افکار عمومی بوده و می‌کوشد، تصویری زیبا و قابل درک از خود ارائه دهد؛ لذا در این راستا به دروغ سازی پرداخته و آنها را از طریق رسانه‌های مختلف در میان مردم ترویج می‌کند.
"اساس همه جنگ‌ها نیرنگ است."
● ژنرال سان تزو، ۴۰۰ سال قبل از میلاد
"اگر هشیار نباشید، رسانه‌ها شما را وا می‌دارند، از ستم دیدگان متنفر و دوستدار ستمگران باشید."
● مالکوم
همه می‌دانند که سازمان‌های جاسوسی آمریکا از دیرباز روابطی پلید با رسانه‌های خبری داشته اند. در ستاد سرپرستی ِ "سیا" در لانگلی، در راهرو‌های پنتاگون و در زیرزمین‌های پایگاه "سازمان امنیت ملی"، جنگی فریبکارانه در حال شکل گیری است؛ چون: سرد، گرم و یا حتی علنی بودن جنگ، ربطی به وجود اطلاعات ارزشمند ندارد. امنیت ملی به طرق مختلف به عنوان پوشش و بهانه ای، هم برای جمع آوری اطلاعات به طور قانونی و هم برای دخالت‌های بی شمار در امور داخلی ملل خود مختار و مردم آنها، به کار گرفته شده است.
ماکیاولی هنوز در دنیای تفکر زنده و سرحال است. در این اوضاع، همیشه هدف نمایانگر طریق بوده و تدابیری چون: مردم سالاری، قانون مداری، توجیه پذیری و قانون اساسی ایالات متحده، تنها اصطلاحاتی در جنگ کهن ِ تبلیغات است. گرچه طی سال‌های اخیر و دو نسل بعد از جنگ ویتنام، بی اعتمادی به دولت رشدی تصاعدی داشته، نمایندگان قلابی و دروغ گویانی که در نقش سخن گویان جامعه تحت تصدی هستند، آهسته پیش می‌روند. بیش از ۵۰ سال تجربه، آنها را در کارشان خبره کرده و ایشان توانسته اند به خوبی خودشان را با زمان وفق دهند.
هنوز چهار سال از ترور جان اف کندی نگذشته بود که در آپریل ۱۹۶۷، سازمان سیا طی یادداشتی به نهادهای رسانه‌ای خود، نحوه برخورد مناسب با هرگونه انتقاد درباره نظریه "گلوله جادویی" و شایعه‌های دست داشتن در توطئه را به آنها تذکر داد. ستاد سرپرستی با طرحی بسیار زیرکانه به عواملش توصیه کرد که بهترین راه برای رد کردن نظریه‌های غیرمنطقی حاکی از وجود توطئه، اعلام در برنامه‌های خبری و مطبوعات است. این اخبار حاکی از آن بود که هر کس گزارش وارن را زیر سؤال برده، یا در پی منافع مالی بوده، یا در تحقیقاتش شتاب زده و بی دقت عمل کرده و هیچ گونه شواهد تازه‌ای در دست ندارد. این ترفند‌ها خیلی آشنا به نظر می‌رسد؛ مخصوصاً اگر دفاعیات رسمی ِ جرالد پوسنر با عنوان "پرونده بسته" را خوانده باشید. شاید به این خاطر است که آنقدر برای مدت‌های طولانی در معرض اطلاعات غلط قرار گرفته ایم که متوجه ساختگی بودن واقعیت ۵۰ ساله نمی‌شویم.
جان اف کندی، به نوبه خود، رفقای زیادی در جمع مطبوعات داشت و با رسیدن اخبار عملیات "زوزه خوک‌ها" به گوش کارمندان مجله "نیوری پابلیک" که سخنگوی آزادی خواهان بود، سردبیر آن گیلبرت هریسون از دوست خود جک کندی، اجازه انتشار اخبار دست اول را گرفت. وی به خوبی از خطرات امنیتی این کار آگاه بود؛ کندی نیز از او خواست تا جریان را بی اهمیت نشان دهد؛ او هم، چنان کرد. روزنامه "نیویورک تایمز" که به واسطه همکاری منتشرکنندگانش _از جمله آرتور هیز سولزبرگر _ با سیا، برای مدتی طولانی از امتیازات سیا محسوب می‌شد، متقاعد شد تا طی تغییراتی بنیادین، داستان را از یک تیتر چهار ستونی ِ روی جلد به یک مقاله تک ستونی تغییر داده و در آن هیچ اشاره‌ای به سازمان سیا و حملات قریب الوقوع نکند. با این حال، کندی در مورد همه عملکردهای حساس سخت گیر نبود. یک ماه پس از این شکست‌های سیاسی ِ سرّی که پدیدارترین موارد آن بود، رئیس جمهور نشستی دیگر برگزار کرد و همان جا از سرشناس ترین خبرنگاران خواست تا درباره مسائل امنیتی گزارش تهیه نکنند، ولی به یکی از کارکنان تایمز گفت: "با چاپ مطالب بیشتری در رابطه با عملیات زوزه خوک‌ها، ما را از عواقب یک اشتباه بزرگ حفظ خواهید کرد." جای تعجب نیست که کندی وجود مطبوعات آزاد را برای نظام مردم سالاری ضروری می‌دانست. شاید وی با انداختن همه تقصیرها به گردن آلن دولز و اخراج او به خاطر خراب کردن همه چیز، احساس بهتری داشت.
دولز جاسوس حرفه‌ای و فوق العاده‌ای بود که تقریباً به مدتً ده سال سازمان سیا را با قدرت اداره کرده بود. تجربیات وی در عملیات سری، دست کم به زمان جنگ جهانی دوم باز می‌گشت؛ در آن زمان، او سرپرست "اداره خدمات جنگ آمایی"او.اس.اس"" ("OSS"Office of Strategic Services ) در سوئیس بود. او.اس.اس مهد پرورش بسیاری از عوامل با نفوذ سیا بود. بعد از جنگ، پس از این که سازمان با اجرای طرح "گیره کاغذ" و اعطای مصونیت قانونی، ترتیب ورود صدها دانشمند آلمانی را به کشور داد، روح ماکیاولیایی او.اس.اس را فرا گرفت. پایان جنگ جهانی مصادف بود با آغاز فعالیت "سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا" (سیا). در سال ۱۹۵۲، دولز به سمت سرپرستی سازمان گماشته شد و گاه گاه مقالاتی در مجله "ریدرز دایجست" چاپ می‌کرد. این مجله به قدری محافظه کار و فاشیست گرا بود که در سال ۱۹۴۲، ژوزف گوبلز - وزیر تبلیغات نازی‌ها - آن را "صدایی در صحرا" خواند و گفت: "هر چه دروغ بزرگ تر باشد، بیشتر مورد قبول واقع می‌شود." گردان ۸۰۵ منهدم کننده تانک هیتلر، جعبه‌هایی پر از مجلات تجدید چاپ شده ریدرز دایجست را یافتند که با ایجاد نوعی جنگ روانی با فن آوری پایین، باعث پیشروی نیروهای آمریکایی می‌شد. دایجست همچنین شعبه‌های بزرگی در هنگ کنگ دارد و تا قبل از روی کار آمدن کاسترو، شعبه‌ای نیز در‌هاوانا داشت. صاحبان مجله یک بار برچسب‌هایی با طرح پرچم آمریکا بین همه کارکنان پخش کردند.
دولز، ادوارد‌هانت را که از دانش آموختگان او.اس.اس بود، برای اجرای یک برنامه جهانی ِ حامی نظام سرمایه داری و حامی تبلیغات آمریکایی برگزید؛ این برنامه به نام "مرغ مقلد" رمزواژه شد.‌هانت این برنامه را با هدف مهار افکار با بالاترین حد آن آغاز کرد. همان طور که بعداً در سازمان معلوم شد، این طرح نشأت گرفته از ویژگی‌های تبلیغاتی بود. این بخش از سازمان چنان تأثیرگذار شد که نخستین سرپرست اقدامات سرّی ِ سیا، فرانک ویزنر، با غرور تمام آن را "ویزنرز ورلیتزر" نامیده و ادعا می‌کرد که سازمان قادر است، در هر جای دنیا افکار عمومی را به بازی گرفته و آن را مهار کند.
یکی از گسترده ترین طرح‌های مرغ مقلد، در قالب برنامه‌ای با عنوان "انجمن استقلال فرهنگی" "سی.سی.اف" اجرا شد. این انجمن در سال ۱۹۵۰ تأسیس شد و میلیون‌ها دلار اعتبار صرف مطبوعات طرفدار آمریکا و سازمان سیا در انگلیس، آفریقای جنوبی و آمریکای لاتین کرد. مجله‌ای به نام" انکانتر" آن قدر موفق بود که بیشتر خارج از بازار رقابت می‌کرد. این عجیب نیست، چون حتی کم شدن آگهی‌های تیلیغاتی و کاهش شمارگان حق اشتراک هم باعث سرنگونی عمو سام ِ دست و دل باز در رقابت نمی‌شد. انکانتر به مدت ۳۲ سال افکار اروپایی‌های انگلیسی زبان را سرکوب کرد تا اینکه خبرنگاری از روزنامه " آبزرور"، واقع در لندن، به اسرار پلید آن پی برد و این موقعیت را "زوزه ادبی ِ خوک‌ها" نامید. از سوی دیگر، بسیاری از خبرنگاران و نگارندگانی که در طول جنگ سرد فعالیت می‌کردند، از تبلیغات ِ "ترس سرخ" هراسان شده بودند؛ و این، کار را برای دولز و‌هانت آسان می‌کرد.
دست نشانده سیا در فنلاند، کلی فلکر، مجله‌ای با عنوان "اخبار جوانان هلسینکی" چاپ می‌کرد. سعی این جریده جامعه گرای تندرو بر این بود که اذهان تأثیرپذیر جوانان چپ گرا را معطوف دولت آرام و سخاوتمند آمریکا کند. دستیار فلکر کسی نبود جز زن عیاش سابق او، گلوریا استینم. پس از آموزش در محل، وی به آمریکا بازگشت تا پایگاه از پیش مقرر شده و نوین حمایت از حقوق زنان را با عنوان مجله "زنان" تأسیس کند. انتشارات "رندوم‌هاوس" در صدد چاپ کتاب فلکر از سوی گروه حامی حقوق زنان به نام "رداستا کینگز" برآمد که استینم را متهم به جذب جنبش زنان، هدایت آن در مسیری نخبه سالار و سعی بر خنثی سازی تمایلات تندروی آن کرده بود. در این جا، عوامل دوگانه سیا، همچنین سردبیر "واشنگتن پست"، کاترین گراهام به چاپ این کتاب انتقاد کردند و رندوم‌هاوس ناچار شد بخش مربوطه را از کتاب حذف کند. گراهام همچنین بهره نقدی هنگفتی از مجله زنان مطالبه کرد. فیلیپ که آخرین همسر گراهام بود، یکی از حامیان حقیقی و مورد اطمینان سیا در واشنگتن پست بود.
در سال ۱۹۷۷، مقاله‌ای در مجله "رولینگ استون" به چاپ رسید که در آن کارل برنشتین، افشاگر فساد‌های اداری در جریان واترگیت، فهرستی را رو کرد که شامل ۴۰۰ خبرنگار، جمعی از ناشران و عده‌ای از بزرگان رسانه‌ها بود که از دهه ۱۹۵۰ اساساً صحه گذار تبلیغات سیا بوده اند. هنری اوئیس از مجله‌های "لایف" و "تایم"؛ ویلیام پیلی از شبکه "سی.بی.اس"؛ آرتور سولزبرگر، و جیمز کوپلی از سرویس خبری کوپلی _که صاحب امتیاز و فراهم آورنده گزارش برای روزنامه‌هایی چون "سان دیگو یونیون" و پنج روزنامه معروف در مناطق کلان شهری شیکاگو بود_ از جمله افراد حاضر در این فهرست بودند. برنشتین قاطعانه اعلام کرد، دست کم ۲۳ خبرنگار و سردبیر، به همراه کوپلی در لیست حقوق بگیران سیا بودند.
یکی از عوامل رسمی سازمان در مصاحبه با برنشتین گفت: "یک روزنامه نگار به اندازه ۲۰ مأمور، ارزشمند است." برنشتین دست کم یک مورد از صحه گذاری‌های عمدی در نیویورک تایمز را افشا کرد: برادرزاده سالزبرگر، یکی از اسناد خبری سازمان را به عنوان مقاله شخصی خودش به چاپ رساند. در سیا و سازمان اطلاعات، ویکتور مارکتی و جان مارکز تواضع خود نسبت به مقاله نویس صنفی، چارلز بارلت را اعلام کردند. در سال ۱۹۷۰، درست زمانی که سیا در تلاش برای آسیب رساندن به انتخابات کارلوس آلنده، چپ گرای شیلیایی بود؛ باریلت دستوری از سوی "سازمان بین المللی تلگراف و تلفن" "آی.تی.تی" دریافت کرد که حاکی از تلاش برای حفظ نام رییس جمهور نیکسون _ با حداکثر اختیارات برای انجام هر کار ممکن _ و جلوگیری از قدرت یافتن آلنده بود. ارتش آمریکا حمایت‌های مالی و اطلاعاتی را به عهده گرفته بود و آی.تی.تی نیز به نوبه خود، قول فراهم کردن سرمایه لازم برای انجام عملیات را داده بود که در نهایت منجر به حفظ منافع خودش در شیلی می‌شد. بارلت به جای شروع تحقیقات، بعداً پذیرفت که مقاله ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۷۰ خود را به دستور دریافتی از آی.تی.تی اختصاص دهد. وی هیچ گاه پیش از آنکه خرواری چرت و پرت تحویل خواننده دهد، اطلاعاتش را با دیگر منابع مستقل مقایسه نمی‌کرد.
سازمان سیا از خبرنگارانی که باز می‌گشتند، گزارش کاملی تهیه می‌کرد. از اطلاعات موقتی گوناگون مثل وضعیت رفت آمد‌های هوایی و ریلی، تعداد دودکش‌های صنعتی در کارخانه‌ها گرفته تا خصوصیات فردی اشخاص عالی رتبه و فرماندارها. در جنگ ساکن، کوچک ترین ذره این اطلاعات، به کار می‌آید. پس از چاپ مقاله برنشتین، سرپرست سیا، جرج هربرت واکر بوش، به سرعت برای رویایی با اتهامات وارده از سوی مجمع کلیساها حاضر شد و با تعهد به اینکه دیگر با رسانه‌ها کاری نخواهد داشت، راه محققان و کارآگاهان را سد کرد.
اتفاقاً دست سازمان‌های جاسوسی دیگر نیز رو شده بود. هنگامی که جرج بوش به رئیس جمهوری رسید، با تنظیم یک سری قوانین مطبوعاتی برای وزارت دفاع و سازمان‌های طرف قراردادش، یرنامه پنهان سازی را سرعت بخشید. "دستورالعمل ملی راه اندازی طرح امنیت صنعتی" دارای تبصره‌ای بود که مخصوصاً برای توجیه سؤالات کنجکاوانه مربوط به پروژه‌های محرمانه طرح شده بود. این پروژه‌ها به قدری محرمانه است که حتی در دستور رسمی بودجه دولت قرار نمی‌گیرد. این سند، با عنوان "پیش نویس"، در تاریخ ۲۹ می‌۱۹۹۲ به ثبت رسیده و از این قرار است:
"برای برنامه‌های اعلان نشده، گزارش‌هایی محرمانه صادر می‌شود تا طرح برای اشخاصی که نیازی به دانستن آن ندارند، فاش نشود. گزارش‌های محرمانه باید باورکردنی بوده و هیچ گونه اطلاعاتی درباره ماهیت قرارداد به دست ندهند. گزارش‌های محرمانه‌ای که برای برنامه‌های خاص تهیه می‌شود، باید پیش از انتشار، مورد تأیید متصدی امنیت برنامه قرار گیرد."
جان هورگان در مقاله‌ای با عنوان "دروغ به کتاب" به نقل از سخنگوی پنتاگون، سوهانسن، در پاسخ به سؤالی در مورد این سند می‌گوید: "هر کس که این سند را به دست شما رسانده، اعتبار رسمی نداشته است"، و این که این سند، تنها یک پیش نویس تصویب نشده است که "نمایانگر سیاست‌های دوات فدرال نیست." هورگان به صرافت افتاد که آیا خود این پاسخ هم یک گزارش محرمانه بود!
طی درگیری‌های کوزوو، شبکه خبری "سی.ان.ان" پنج نفر را به عنوان کار آموز استخدام کرد. آنها بدون هیچ دستمزدی کار می‌کردند تا با پیچیدگی‌های روزمره کار در سی.ان.ان آشنا شده و بعداً آنها را در حرفه خود به کار گیرند. مسئله این است که این کار آموزان شغل دیگری هم داشتند؛ یعنی از کارکنان جاسوسی ارتش آمریکا بودند. در همین حین، شبکه رادیویی پایگاه آزادی خواهان، "رادیوی ملی"، نیز در صدد استخدام آنها بود.
روزنامه‌ای آلمانی زبان به اسم "تروو" این رسوایی سی.ان.ان را اعلام کرد. به نقل از یکی از سخنگویان ارتش آمریکا آمده است: "طبق برنامه ما با عنوان "آموزش با صنعت"، سربازان، درجه داران و اعضای سایوپس در شعب سرپرستی سی.ان.ان در آتلانتا مشغول فعالیت بوده اند." توماس کولین، سرگرد سرویس اطلاعاتی ارتش آمریکا، افزود: "آنها مثل کارمندان ساده سی.ان.ان کار می‌کردند. پس مسلماً در طول جنگ کوزوو گزارش‌هایی از آن تهیه کرده اند. آنها در جمع آوری اخبار سهیم بودند." اعضای نظامی سی.ان.ان متعلق به گروه عملیاتی جبهه جنگ روانی بودند که در "فورت براگ" در کارولینای شمالی واقع است. یکی از وظایف اصلی این گروه تقریباً ۱۲۰۰ نفره از سربازان و درجه داران، پخش "اطلاعات گزینشی" است. همین که سی.ان.ان از گزارش روزنامه آلمانی زبان و به دنبال آن مقاله‌ای از الکساندر کوکبرن مطلع شد، ارتش آمریکا به سرعت برنامه را رها کرد. بعداً سوزان بینفورد، سرپرست روابط عمومی سی.ان.ان اعلام کرد: "آیا کل این ماجرا نگران کننده است؟ بله. آیا این وقایع به سوابق خبر پراکنی ما خدشه‌ای وارد نمود؟ نه." دیگر چه باید می‌گفت؟!
نگارنده گزارش اصلی، اب دورایس، خبر از یک همایش نظامی درباره عملیات ویژه داد که در ماه فوریه سال ۱۹۹۹ در آرلینگتون ِ ویرجینیا و در خفا برگزار شد. یکی از ژنرال‌های ارتشی به نام کریستوفر سنت جان گفت، همکاری با سی.ان.ان، تنها مثالی ساده از روابطی است که ارتش آمریکا قصد دارد با رسانه‌ها برقرار کند. ارتش آمریکا نه تنها می‌خواهد اخبار و اطلاعات ِ ارائه شده به جهان را دست چین کرده و باقی آن را در خفا نگه دارد، بلکه قصد مهار اینترنت و سودجویی از ابزارهای الکترونیکی علیه رسانه‌های متمرد و کنترل ماهواره‌های تجاری را نیز در سر می‌پروراند.
منابع بسیاری اشاره به شخصیت خبری باسابقه‌ای در رسانه‌ها دارند که برای مدتی طولانی عضو ثابت سیا بوده و با آن همکاری می‌کرده است. گرچه هیچ کس اسم او را نمی‌گوید، ولی الکس کنستانتین به نقل از والتر کرونکایت گفته است: "گویی لب‌هایم تقریباً به مدت ۲۰ سال دوخته شده بود." این امر نمایانگر تعهد روزنامه نگار است که لا اقل سعی می‌کند در مورد مسایل حساس امنیتی بی طرف بوده و با این حال شغلش را حفظ کند.
علی رغم این رسوایی‌های بزرگ و جریان دائم فضاحت کاری‌های کوچک، آژانس همچنان به جنگ بی پایان خود علیه حقیقت، عدالت و شیوه آمریکایی ادامه می‌دهد. در تاریخ ۲۰ دسامبر ۱۹۹۱، یک یادداشت داخلی از طرف "گروه کار در بخش بزرگ تر آزادی سیا" بلافاصله پس از به انجام رسیدن، فاش شد. این گزارش به درخواست مدیر وقت سیا رابرت گیتس ارائه شد. در گزارش پیشنهاد شده بود که در قالب یک "گروه کار"، اعمالی صورت گیرد که تصویر آژانس در انظار عمومی موثق تر و سهل گیر تر جلوه کند. وکیل مسیحی سازمانی، دانیل شیهان، یک نسخه کپی شده از این سند را دارد و در مصاحبه‌های خود به طور رمز آلودی به آن اشاره می‌کند. رابرت دن، یکی از محققین UFO، در جشن پانزدهمین سالگرد، در کنفرانس مطبوعاتی که در شهر روسول برگزار شد، این سند را ارائه کرد. یکی از جنبه‌های مزاح آمیز این سند این است که یک یادداشت در مورد "آزادی بزرگ تر"، توسط مأمورین سیا در قسمت امور محرمانه طبقه بندی و بایگانی شد. و این زمانی بود که آنها فهمیدند که چه اتفاقی افتاده است. احتمالاً یکی از کارمندان بخش روابط عمومی به خاطر این اتفاق اخراج شده و یا به مجمع الجزایر "تیرا دل فیگو" انتقال داده شده است.
این متن حاکی از خود ستایی خود بینانه و تمایلی تناقض آمیز است که در پی آن است که سیا را به عنوان سازمانی "مشهود و قابل درک" جلوه گر سازد. عموم مردم آمریکا سیا را سازمانی می‌دانند که در جهان پس از جنگ سرد، هیچ هدف مهم و مشخصی را دنبال نمی‌کند.
در واکنش به این مسئله، در یک تلاش اولیه در کنترل گردش، به جای سنگ اندازی و دروغ پردازی، کار گروه مذکور، پیشنهاد تغییراتی را در روش‌های دفتر روابط عمومی داد. روش‌هایی که این دفتر به وسیله آنها با مجاری اطلاعاتی (رسانه‌های خبری، رسانه‌های آکادمیک و رسانه‌های بخش خصوصی تجارت) ارتباط برقرار می‌کرد. در سراسر این سند، اعضای گروه کار نشان دادند که خواهان هر دو شیوه هستند، همان گونه که این بیانیه شهادت می‌دهد: "اتفاق نظر محکمی وجود داشت که ما در کل، به جای آنکه تلاش کنیم در مورد مسائل خاص و مهم ایجاد آزادی کنیم، نیازمند آن هستیم که مؤسسه و روند را آشکار تر قابل فهم تر سازیم." روشن است که تغییر واقعی را در نگرش ارائه نمی‌کند، تنها تغییر قابل مشاهده آن است که آژانس خود را دشمن و یا حداقل بی تفاوت نسبت به عموم جلوه گر ساخته است. افشاگری ویژه متنی است که "ارتباط سیا با تمام شبکه‌های کابلی عمده، روزنامه‌ها، هفته نامه‌های خبری و شبکه‌های تلویزیونی در کشور" را توصیف می‌کند. نویسنده یادداشت در ادامه ادعا می‌کند که دفتر روابط عمومی قادر بوده است، داستان‌هایی که مورد رضایت آژانس نبوده را تغییر دهد و یا حتی آنها را نابود و بی اعتبار سازد. آنها حتی بارها قادر بوده اند، داستان "شکست خود در عملیات‌های جاسوسی" را تبدیل به داستان موفقیت در عملیات‌های جاسوسی کنند. ظاهراً این حاکی از آن است که سیا هنوز هم از طریق رابطه تشویق و تهدید با خبرنگاران، بخش‌هایی از رسانه‌های خبری را کنترل می‌کند.
منبع: www.nytimes.com
گرِگ بیشپ
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۶۱
منبع : صنایع نیوز