یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


قصه تنهایی مفرط


قصه تنهایی مفرط
اولین فیلم بلند و فیچر «سانتیاگو لوزا»ی آرژانتینی در مقام كارگردان و سناریست چنان دربردارنده جزئیات و دقایق است كه گاه بیننده را خسته می كند. هرچه هست «اكسترانو» یك كار مینی مالیستی است كه با سكانسی سیاه و سفید و با صدایی بم و با چنین مضمونی آغاز می شود: «چند ماه پیش یك زن مرده را در خیابان دیدم و...»اولین چیزی كه بیننده «اكسترانو» باید به آن خو بگیرد، این مسئله است كه شاید لوزا دوست ندارد تكلیف هیچ نكته ای را به طور سرراست و مستقیم تعیین كند. اشارات او طی قصه بسیار اما حرف های صریح وی اندك است. در بطن قصه با مسئله آشنایی یك پزشك میانسال با یك زن باردار به نام اریكا مواجه می شویم. كدام یك حق دارند؟ پزشكی كه می خواهد اضافه بر مسائل درمانی، جامعه را نیز اصلاح كند و یا زنی كه در تمام طول زندگی رنج برده است؟
به هر یك از دو مورد فوق كه معتقد باشیم، لوزا «ضدقهرمان» قصه اش را كه اكسل نام دارد و رل او را خولیو چاوس طاس بازی می كند، با دقتی افراطی به تصویر می كشد. بارها و ثانیه هایی طولانی دوربین لوزا بر روی صورت آرام و فاقد لرزش اكسل توقف می كند. بقیه كاراكترها می آیند و می روند اما اكسل هرگز از چارچوب تصویر و فریم ها خارج نمی شود. آدم های دور و بر او حواسی پرت تر از وی دارند. به كرات از او می پرسند: «آیا چیزی گفتی؟» و او مجبور است جواب بدهد كه خیر.
با این حال سناریوی لوزا آنقدر عیب دارد كه باعث شده است بازی درون گرایانه چاوس بیشتر از متن فیلمنامه از گرایش و اعتقادات كاراكتر اكسل برای ما سخن گوید.بدتر از همه ابهام های قصه است كه لوزا قصد ندارد تا پایان قصه به آنها جواب گوید. مثلاً ما هرگز نمی فهمیم كه به چه سبب اكسل دیگر كار جراحی نمی كند و چه كسی همسر زن بارداری است كه پیشتر نام و ذكر او را به میان آوردیم. در انتظار اكشن و حوادث تند و جالب در این فیلم نباشید، زیرا لوزا طی داستانش تحركی را به آنها نبخشیده است.
شاید لوزا می خواهد آرامش درون و جهان نگری پنهان كاراكتر اكسل را بر ما بنمایاند، اما هدفش هرچه باشد ما از او كارهای عجیبی را می بینیم كه اغلب با كارهای آدم های معمولی و به ویژه پزشكان همخوانی ندارد. او وقتی به دیدار همسر سابقش می رود، یادداشتی بر روی دیوار می نویسد و سپس هشدار می دهد كه شاید مارهایی در پشت نوشته هایش پنهان باشند.با این حال در پشت و ورای این فیلم و متن قصه آن هیچ چیز خاصی پنهان و آرمیده نیست. اكسل مردی است كه اگر هم حرفه اش را نیك بشناسد، با جامعه بیگانه است و حتی زندگی را هم به درستی نمی شناسد و این را نیز طی فیلم با وسعت حس می كنید.
واژه «اكسترانو» به زبان اسپانیایی معنای عجیب را می دهد و این بهترین صفت برای توصیف اكسل است. در عین حال این كلمه معنای «دلم تنگ شده» را نیز می دهد، اما این كه چنین موجود غریبه و «جدا»یی دلش برای چه كسی می تواند تنگ شود، چیزی است كه مبهم می نماید و بهتر است كه بماند!هرچه هست والریا برتوچلی ایفاگر نقش اریكا نیز بر غنای فیلم می افزاید. پس از حضور جالب وی در برخی فیلم های مطرح دیگر آرژانتین طی سال های اخیر او در این رل تازه در «اكسترانو» نیز موجودی است كه به دنبال گمشده خود می گردد، اما خود نیز نمی داند كه آن گمشده چیست.
از آنجا كه تنهایی قصه حاكم بر این فیلم است، این زن نیز چنان تنها می ماند كه حتی سگ او هم وی را به حال خود می گذارد. برای برتوچلی این یك تجربه ناآشنا نیست، زیرا او به سال ۲۰۰۳ در فیلم «دستكش های جادویی» ساخته مارتین ریتمن هم چنان نقشی را ایفا كرده بود. با این همه نباید شما را كاملاً ناامید و نسبت به این فیلم بدبین كنیم و همه چیز هم در كار لوزا سیاه و تیره نیست. درست است كه حتی دیالوگ های انتخابی لوزا هم منفی و به ارمغان آورنده نوعی تیره نگری است، اما لااقل در پناه و در پس زمینه این حرف های ناامیدكننده مناظر چشم نوازی هم از بوئنوس آیرس می بینیم و هزار و یك بار هم كه حرف های ناامیدكننده از زبان كاراكترهای فیلم بشنویم، این مناظر جذابیت خود را از دست نمی دهند.
در حومه شهری (بوئنوس آیرس) به منطقه اویلاندا قدم می گذاریم. آنجا كه صدای بلند موسیقی از مغازه ها می آید و رهگذران مثل پزشك و كاراكتر اصلی قصه (اكسل) از نوعی سرگشتگی رنج می برند.دور و بر مردم و در حاشیه خیابان ها، گل ولای جلب نظر می كند ولی شیشه بعضی مغازه ها از فرط تمیزی برق می زند. «اكسترانو» تمام وسایل و ابزار لازم برای «ترسیم» تضادهای فوق و ناامید كردن بیننده های خود را دارد اما لااقل این درس را هم می دهد كه اكثر مردم دنیا در این دوره و زمانی احساس تنهایی و بیچارگی می كنند. مثل دكتری كه قادر به درمان همگان است الا خودش.
● خلاصه داستان
اینجا بوئنوس آیرس است و در زمان حاضر به سر می بریم، اكسل یك پزشك میانسال است كه با خواهر و پسر نوجوانش زندگی می كند. او تصمیم گرفته است كه از شدت كار و فعالیت اش بكاهد و بیشتر در بین مردم باشد و قدری را هم به استراحت بگذراند. او یك روز به طور تصادفی با یك زن جوان باردار به نام اریكا آشنا می شود. این زن به كار تهیه و ادیت آثار ویدئویی اشتغال دارد اما افسردگی در وجودش آشكار است و اكسل حتی نمی تواند از طریق صحبت با او دریابد كه همسر این زن چه كسی بوده است.
هرچه هست این دو دست به یك سفر در اطراف ریو می زنند و طی صحبت هایشان، شخصیت و طرز نگرش خود را بر یكدیگر آشكار می سازند. با این حال رازهای قصه به جای خود باقی است و رنج گذشته و تنهایی این دو چهره كه با وجودشان عجین است، همچنان پابرجا می ماند. اریكا وضع حمل می كند، اما اكسل حتی در بیمارستان نمی ماند كه بچه ای را كه این همه درباره آمدنش صحبت كرده اند، ببیند. او می رود، ولی زندگی در بوئنوس آیرس همچنان جاری و ساری می ماند.
● «اكسترانو» (Extrano)
▪ محصول: آرژانتین، فرانسه و هلند (۲۰۰۴)
▪ كارگردان: سانتیاگو لوزا
▪ بازیگران اصلی: خولیو چاوس و والریا برتوچلی
▪ مدت: ۸۲ دقیقه
ترجمه: وصال روحانی
پل جولین اسمیت
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید