چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


داستان کارگاهی


داستان کارگاهی
قبل از اینکه ببینیم اصطلاح «داستان کارگاهی» درباره داستان های مجموعه «آواز جان مریم» مصداق دارد یا نه، خوب است به تعریفی اگر نه جامع و مانع لااقل واضح از این اصطلاح برسیم. داستان های کارگاهی با وجود تعدد کلاس های داستان نویسی و جلسات داستان خوانی، برای همه مان یادآور نوعی از داستان هستند که شاید وجه آماتوری آنها مشترک ترین ویژگی به یاد ماندنی شان باشد. مشخصاتی که می توان برای یک داستان آماتوری خوب برشمرد شاید همان ویژگی هایی باشد که داستان کارگاهی را قابل تعریف می کند. اولین و مهمترین این ویژگی ها تکنیک زدگی آشکار داستان هاست؛ تکنیک هایی که به واسطه آشنایی اولیه با عناصر داستان نویسی، دسته بندی انواع داستان و توجه کامل به مساله مهم «تفنگ چخوف» که ترجیع بند کلاس های داستان نویسی است، به شکلی واضح خط داستانی را در چنبره خود می گیرد و در بسیاری از موارد وجه قصه گویی داستان را فدای پاکیزه و بجا تعریف کردن داستانی کم جان می کند. «چگونه گفتن» آنقدر بر «چه گفتن» پیشی می گیرد که هر چیزی را می شود به واسطه چند تکنیک ساده به داستان تبدیل کرد. داستان تکنیکی را باید از داستانی که در آن فرم درخشان تر از محتوا است، جدا کرد.
در داستان های تکنیکی راهکار های مشترک و محدودی، بن مایه های داستانی را در مسیرهای مختلف به داستان تبدیل می کنند. اما داستان های فرمال بسیاری اوقات با فرم های منحصر به فردی که به خوبی در خدمت قصه گو و قصه اش قرار گرفته اند، به یاد ماندنی می شوند. مثلاً در رمان «دگرگونی» فرم رفت و برگشت داستان قابل انطباق با ذهنیت مرد قصه، حرکت قطارها و تغییر زن های زندگی اوست. در پاریس او عاشق زنی است در رم و هر چه قطار به رم نزدیک تر می شود، خاطرات گذشته اش که درباره زنی است در پاریس پررنگ تر می شوند.
مشخصه دیگر داستان های کارگاهی تمرکز بر درونمایه واحد است. درست است که به عقیده بسیاری از اساتید محترم، به خصوص در وادی داستان کوتاه، تعدد درونمایه باعث اغتشاش و عدم انسجام داستان می شود اما وجود ارتباط ساده و مستقیم بین تمام بن مایه ها و مضمون اصلی داستان، داستان را از قصه یی که ارزش خواندن و تعمق داشته باشد و با هر بار خواندن راهی جدید پیش روی خواننده بگشاید، به پلاتی ساده، مشخص و معین تقلیل می دهد. چنین داستان هایی اغلب پیش از آن که فرصت کنند تا جهان خود را در ذهن خواننده بسازند، تمام می شوند. به این ترتیب شاید بتوان گفت پایان بندی عجولانه و زود هنگام نیز یکی دیگر از مشخصات داستان های کارگاهی است.
در سه داستان اول این مجموعه تکنیک مونتاژ موازی زمان حال و گذشته یا ذهنیت مرد و ذهنیت زن برای باز کردن موقعیت داستانی، از نوع همان تکنیک هایی هستند که بسیار خود را به رخ می کشند. استفاده از عامل آب و هوا برای فضاسازی در داستان اول و دوم، بسیار وفادار به تم آشفتگی مرد داستان باقی می ماند. هیچ کدام از این تکنیک ها به خودی خود نابجا نیستند، چیزی که وجودشان را تحمیلی به نظر می رسانîد تاکید بر آنهاست. سه داستان «بادکنک های رنگین»، «تب طلا» و «شیشه عمر» درباره مردانی است که در برهه یی از زمان به کاری غیرعادی دست زده اند. در هر سه این داستان ها با تکنیک فلاش بک ماجرا تعریف می شود اما تکنیک شان به علت داشتن جذابیت های داستانی، کمتر از قبلی ها به چشم می آید. ضمن آنکه فضاسازی با استفاده از عناصر ویژه یی مثل کارخانه قند و شکر، کامیون حمل بار و مغازه طلافروشی از خامی سه داستان اول فاصله گرفته است. شاید تفاوت شان علاوه بر نحوه به کارگیری تکنیک ها در این است که فقط در پی ساختن موقعیت نیستند بلکه قصه یی برای تعریف کردن دارند، هر چند قصه هایی با پایان بندی عجولانه و گاه لطیفه وار مثل داستان «تب طلا».
در ضمن، تاکید بر درونمایه و به کارگیری همه عناصر به شکلی که در خدمت مضمون اصلی باشند، در سه داستان اول با وسواس بیشتری همراه بوده و در سه داستان بعدی انگار هیجان ماجرا یا داشتن جغرافیای آشناتر باعث شده تا تمرکز بر نقطه مرکزی کمتر شود اما به همان نسبت عجله نویسنده برای به پایان بردن داستان بیشتر تا مبادا حرف اصلی در سایه چیزهای دیگر کمرنگ شود.
داستان آخر مجموعه نه دغدغه تکنیکی بودن دارد و نه قصه یی برای تعریف و تلاشی است برای تجربه داستانی از نوع غیرکارگاهی که ابزار نقد آن نوع داستان هم زیاد به کار حلاجی اش نمی آید. هر چه داستان تجربی تر شود و هر چه نویسنده آموزه های کلاس درس را کمتر به کار بندد، کار منتقدان دشوارتر می شود زیرا آنها نیز به مدد همان آموزه ها داستان ها را بررسی می کنند. فراموش کردن تکنیک های اولیه (درونی کردن آنها) و خرج کردن جرات برای فرا رفتن از سهل الوصول ها، هر چند دست و پنجه نرم کردن با دشوارها را پیش رویمان می نهد، هر چند انگیزه بسیاری می خواهد که با این شرایط نشر کالای کمیابی شده، اما برای ارتقای داستان نویسی و نقد داستان، لاجرم باید به میدان کارزارش قدم بگذاریم. این مطلب به سفارش دبیرخانه جایزه ادبی روزی روزگاری نوشته شده است.
فرشته احمدی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید