شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زندگانی امام حسین (ع )


زندگانی امام حسین (ع )
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (۱) دومین فرزند برومند حضرت علی وفاطمه , كه درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (۲) را فرمود تا كودكش را بیاورد.
اسما او را در پارچهای سپیدپیچید و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت .(۳)
به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحی الهی , جبرئیل , فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبیر)(۴) كه به عربی (حسین ) خوانده میشود نام بگذار.(۵)
چون علی برای تو بسان هارون برای موسی بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پیغمبران هستی .
و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندی را برای فرزندش به عنوان عقیقه (۶) كشت , و سر آن حضرت را تراشید و هموزن موی سر او نقره صدقه داد.(۷)
● حسین (ع ) و پیامبر (ص )
از ولادت حسین بن علی (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفی كه پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند.
سلمان فارسی میگوید: دیدم كه رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوی خویش نهاده او را میبوسید ومیفرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی كه نه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) میباشد.(۸)
انس بن مالك روایت میكند: وقتی از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت خود را بیشتر دوست میداری , فرمود: حسن و حسین را, (۹) بارها رسول گرامی حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه میفشرد وآنان را میبویید و میبوسید.(۱۰)
ابوهریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف میكند كه : رسول اكرم را دیدم كه حسن و حسین را بر شانههای خویش نشانده بود و به سوی مامیآمد, وقتی به ما رسید فرمود هر كس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است .(۱۱)
عالیترین , صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوی و ملكوتی بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامی اسلام (ص ) خواند كه فرمود: حسین از من و من ازحسینم .(۱۲)
● حسین (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت , مدت سی سال با پدر زیست .
پدری كه جزبه انصاف حكم نكرد, و جز به طهارت و بندگی نگذرانید, جز خدا ندید و جز خدانخواست و جز خدا نیافت .
پدری كه در زمان حكومتش لحظهای او را آرام نگذاشتند,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.
در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت میكرد, و در چند سالی كه حضرت علی (ع ) متصدی خلافت ظاهری شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامی , مانند یك سرباز فداكارهمچون برادر بزرگوارش میكوشید, و در جنگهای جمل , صفین و نهروان شركت داشت .(۱۳)
و به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت كرد وحتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض میكرد.
در زمان حكومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن میگفت .
بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آی .... (۱۴)
● امام حسین (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت علی (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )امامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند.
امام حسین (ع ) كه دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود, همراه وهمكار و همفكر برادرش بود.
چنان كه وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاویه صلح كند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریك رنجهای برادر بود و چون میدانست كه این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادرنداشت و حتی یك روز كه معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلودهاش را به بدگویی نسبت به امام حسن (ع ) و پدربزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوی معاویه بشكند و سزای ناهنجاریش را به كنارش بگذارد, ولی امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشی فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانی رسا و كوبنده خاموشش ساخت .(۱۵)
● امام حسین (ع ) در زمان معاویه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأ مور رهبری جامعه گردید.
امام حسین (ع ) میدید كه معاویه با اتكا به قدرت اسلام , بر اریكه حكومت اسلام به ناحق تكیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است , و ازاین حكومت پوشالی مخرب به سختی رنج میبرد, ولی نمیتوانست دستی فراز آورد وقدرتی فراهم كند تا او را از جایگاه حكومت اسلامی پایین بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .
امام حسین (ع ) میدانست اگر تصمیمش را آشكار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد,پیش از هر جنبش و حركت مفیدی به قتلش میرساند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت كه اگر برمیخاست , پیش از اقدام به دسیسه كشته میشد, و از این كشته شدن هیچ نتیجهای گرفته نمیشد.
بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ,جز آن كه گاهی محیط و حركات و اعمال معاویه را به باد انتقاد میگرفت و مردم رابه آینده نزدیك امیدوار میساخت كه اقدام مؤثری خواهد نمود.
و در تمام طول مدتی كه معاویه از مردم برای ولایتعهدی یزید, بیعت میگرفت , حسین به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامهای كوبنده برای او نوشت .(۱۶)
معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید, به او اصراری نكرد و امام (ع ) همچنین بود وماند تا معاویه درگذشت ...
● قیام حسینی
یزید پس از معاویه بر تخت حكومت اسلامی تكیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند,و برای این كه سلطنت ناحق و ستمگرانهاش را تثبیت كند, مصمم شد برای نامداران و شخصیتهای اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند.
به همین منظور, نامهای به حاكم مدینه نوشت و در آن یادآور شد كه برای من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاكم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود.
امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامهٔ براع مثل یزید.(۱۷)
آن گاه كه افرادی چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بیایمان و ناپاك كه حتی ظاهر اسلام را هم مراعات نمیكند) بر مسند حكومت اسلامی بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.
(زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)
امام حسین (ع ) میدانست اینك كه حكومت یزید را به رسمیت نشناخته است , اگر درمدینه بماند به قتلش میرسانند, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفی از مدینه به سوی مكه حركت كرد.
آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید,در بین مردم مكه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به كوفه هم رسید.
كوفیان ازامام حسین (ع ) كه در مكه بسر میبرد دعوت كردند تا به سوی آنان آید و زمامدارامورشان باشد.
امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموی خویش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفی را از نزدیك ببیند و برایش بنویسد.
مسلم به كوفه رسید و با استقبال گرم و بیسابقهای روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت كردند, و مسلم هم نامهای به امام حسین (ع ) نگاشت وحركت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) كوفیان را به خوبی میشناخت , و بیوفایی و بیدینیشان را درزمان حكومت پدر و برادر دیده بود و میدانست به گفتهها و بیعتشان با مسلم نمیتوان اعتماد كرد, و لیكن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت كه به سوی كوفه حركت كند.
با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنی روزی كه همه مردم مكه عازم رفتن به منی بودند(۱۸) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام میخواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنین روزی با اهل بیت و یاران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با این كار هم به وظیفه خویش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نكرده ,بلكه علیه او قیام كرده است .
یزید كه حركت مسلم را به سوی كوفه دریافته و از بیعت كوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (كه از پلیدترین یاران یزید و از كثیفترین طرفداران حكومت بنی امیه بود) به كوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویی و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهایی با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگی دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).
و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتكار و بیایمان كوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و كار به جایی رسید كه عدهای از همان كسانی كه برای امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.امام حسین (ع ) از همان شبی كه از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتی كه در مكه اقامت گزید, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهی به اشاره , گاهی به صراحت , اعلان میداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامی یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهی از منكر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم .
و این مأ موریتی بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتی اگر به كشته شدن خودو اصحاب و فرزندان و اسیری خانوادهاش اتمام پذیرد.
رسول گرامی (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام , شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند.
حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود.(۱۹)
و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست كه آخر این سفر به شهادتش میانجامد, ولی او كسی نبود كه دربرابر دستور آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد, یا از اسارت خانوادهاش واهمهای به دل راه دهد.
او آن كس بود كه بلا را و شهادت راسعادت میپنداشت .(سلام ابدی خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسین (ع ) در كربلا به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بودكه عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند.
چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص )و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند.
بدینسان حركت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال كشته شدنش را دراذهان عامه تشدید كرد.
بویژه كه خود در طول راه میفرمود: من كان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.(۲۰)
هر كس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید.
و لذا در بعضی از دوستان این توهم پیش آمد كه حضرتش را از این سفر منصرف سازند.
غافل از این كه فرزند علی بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد كشید.
باری امام حسین (ع ) با همه این افكار و نظریهها كه اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و كوچكترین خللی در تصمیمش راه نیافت . سرانجام , رفت , و شهادت را دریافت .
نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر یك ستارهای درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خونهایشان شنهای گرم دشت كربلا را لالهباران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهای گناهآلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنی امیه و بنی امیه از اسلام جداست .
راستی هرگز اندیشیدهاید اگر شهادت جانگداز و حماسهآفرین حسین (ع ) به وقوع نمیپیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) میدانستند, و آن گاه اخبار درباریزید و شهوترانیهای او و عمالش را میشنیدند, چقدر از اسلام متنفر میشدند, زیرااسلامی كه خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستی نیز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.
و شنیدیم و خواندیم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نكبتبار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتكار جیرهخواران بنی امیه برداشتند و ثابت كردند كه یزید سگباز وشرابخوار است , هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریكهای كه او بر آن تكیه زده جایگاه او نیست .
سخنانشان رسالت شهادت حسینی را تكمیل كرد, طوفانی در جانها برانگیختند, چنان كه نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت .
نگرشی ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم وپرنتیجه دست یافت .
از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان كه به شرافت وعظمت انسان ارج میگذارند, همهساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام وشهادتش را با سیاهپوشی و عزاداری محترم میشمارند, و خلوص خویش را با گریه برمصایب آن بزرگوار ابراز میدارند.
پیشوایان مآلاندیش و معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند.
غیر از این كه خود به زیارت مرقدش میشتافتند و عزایش را بر پا میداشتند, در فضیلت عزاداری و محزون بودن برای آن بزرگوار, گفتارهای متعددی ایراد فرمودهاند.
ابوعماره گوید: روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعاری درسوگواری حسین برای ما بخوان .
وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست , من میخواندم و آن عزیز میگریست , چندان كه صدای گریه از خانه برخاست .
بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود.(۲۱)
و نیز از آن جناب است كه فرمود: گریستن و بیتابی كردن در هیچ مصیبتی شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن علی , كه ثواب و جزایی گرانمایه دارد.(۲۲)
باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه یكی از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید كه به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانی كه به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد.(۲۳)
امام صادق (ع ) میفرماید: ان زیارهٔ الحسین علیه السلام افضل ما یكون من الاعمال .
همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیدهای ارزش و فضیلتش بیشتر است .(۲۴)
زیرا كه این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است كه به جهانیان درس ایمان و عمل صالح میدهد و گویی روح را به سوی ملكوت خوبیها و پاكدامنیها و فداكاریهاپرواز میدهد.
هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش وبازنمایاندن تاریخ پرشكوه و حماسهساز كربلایش ارزش و معیاری والا دارد, لكن بایددانست كه نباید تنها به این زیارتها و گریهها و غم گساریدن اكتفا كرد, بلكه همه این تظاهرات , فلسفه دینداری , فداكاری و حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینی به فراموشی میگراید.
● اخلاق و رفتار امام حسین (ع )
با نگاهی اجمالی به ۵۶ سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی حسین (ع ), درمییابیم كه هماره وقت او به پاكدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتراز درك و دید ما گذشته است .
اكنون مروری كوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز, كه پیش روی ما است : جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری داشت .
گاهی در شبانهروز صدها ركعت نماز میگزاشت .(۲۵)
و حتی در آخرین شب زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت , و خواندهایم كه از دشمنان مهلت خواست تابتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند.
و فرمود: خدا میداند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم .(۲۶)
حضرتش بارها پیاده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.(۲۷)
ابن اثیر در كتاب اسد الغابهٔ مینویسد: كان الحسین رضی الله عنه فاضلا كثیر الصوم و الصلوهٔ و الحج و الصدقهٔ و افعال الخیر جمیعها.(۲۸)
حسین (ع ) بسیار روزه میگرفت و نماز میگزارد و به حج میرفت و صدقه میداد و همه كارهای پسندیده را انجام میداد.
شخصیت حسین بن علی (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتی بابرادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به كعبه میرفتند, همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به احترامشان از مركب پیاده شده , همراه آنان راه میپیمودند.(۲۹)
احترامی كه جامعه برای حسین (ع ) قائل بود, بدان جهت بود كه او با مردم زندگی میكرد - از مردم و معاشرتشان كناره نمیجست - با جان جامعه هماهنگ بود, چونان دیگران از مواهب و مصائب یك اجتماع برخوردار بود, و بالاتر از همه ایمان بیتزلزل او به خداوند, او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه , او نه كاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ, و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمیبستند, و حرم رسول الله (ص ) را برای اوخلوت نمیكردند... این روایت یك نمونه از اخلاق اجتماعی اوست , بخوانیم : روزی از محلی عبور میفرمود, عدهای از فقرا بر عباهای پهن شدهشان نشسته بودند ونانپارههای خشكی میخوردند, امام حسین (ع ) میگذشت كه تعارفش كردند و او هم پذیرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتكبرین , (۳۰) خداوند متكبران را دوست نمیدارد.
سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت كردم , شما هم دعوت مرا اجابت كنید.
آنهاهم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند.
حضرت دستور دادهر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند, (۳۱) و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آمد, و نیز درس تواضع و انساندوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی میگوید: چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید, بر پشت مباركش آثار پینه مشاهده كردند, علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند,فرمود این پینهها اثر كیسههای غذایی است كه پدرم شبها به دوش میكشید و به خانه زنهای شوهرمرده و كودكان یتیم و فقرا میرسانید.(۳۲)
شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستمدیدگان میتوان درداستان ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام دریافت , كه اجمال و فشردهاش را در این جا متذكر میشویم : یزید به زمان ولایتعهدی , با این كه همه نوع وسایل شهوترانی و كامجویی و كامروایی از قبیل پول , مقام , كنیزان رقاصه و... در اختیار داشت , چشم ناپاك و هرزهاش رابه بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای این كه در برابر این رفتار زشت و ننگین عكسالعمل كوبندهای نشان دهد, با حیلهگری و دروغپردازی و فریبكاری , مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاكدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناهآلوده پسرش یزید بكشاند.
حسین بن علی (ع ) از قضیه باخبر شد, در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یكی از قوانین اسلام , زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاكیزهای قطع نمود و با این كار همت و غیرت الهیاش را نمایان و علاقهمندی خودرا به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت , و این رفتار داستانی شد كه درمفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه , برای همیشه در تاریخ به یادگارماند.(۳۳)
علائلی در كتاب سمو المعنی مینویسد: ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد میكنیم كه هر كدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خویش را جهانگیر ساختهاند, یكی در شجاعت , دیگری در زهد, آن دیگری در سخاوت , و... اما شكوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است كه ابعادبینهایتش هر یك مشخصكننده یك عظمت فراز تاریخ است , گویا او جامع همه والاییها و فرازمندیها است .(۳۴)
آری , مردی كه وارث بیكرانگی نبوت محمدی است , مردی كه وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است , چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشكار فضیلتهای خدایی نباشد.
درود ما بر او باد كه باید او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع ) و حكایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنهانمونه یك بزرگمرد تاریخ را برای ما مجسم میسازد, بلكه او با همه خویشتن , آیینه تمامنمای فضیلتها, ب زرگمنشیها, فداكاریها, جانبازیها, خداخواهیها وخداجوییهامیباشد, او به تنهایی میتواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت راضامن گردد.
بودن و رفتنش , معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود.
پینوشتها:
۱) در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم گفته شده است , ولی ما قول مشهور بین شیعه را نقل كردیم . ر. به . ك . اعلام الوری طبرسی , ص ۲۱۳.
۲) احتمال دارد منظور از اسما, دختر یزید بن سكن انصاری باشد. ر. به . ك . اعیان الشیعه , جزء ۱۱ , ص ۱۶۷.
۳) امالی شیخ طوسی , ج ۱, ص ۳۷۷.
۴) شبر بر وزن حسن , و شبیر بر وزن حسین , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است - تاج العروس , ج ۳ , ص ۳۸۹, این سه كلمه در زبان عبری همان معنی رادارد كه حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب , ج ۶۶, ص ۶۰.
۵) معانی الاخبار, ص ۵۷.
۶) در منابع اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشیعه , ج ۱۵, ص ۱۴۳ به بعد.
۷) كافی , ج ۶, ص ۳۳.
۸) مقتل خوارزمی , ج ۱, ص ۱۴۶ - كمال الدین صدوق , ص ۱۵۲.
۹) سنن ترمذی , ج ۵, ص ۳۲۳.
۱۰) ذخائر العقبی , ص ۱۲۲.
۱۱) الاصابه , ج ۱۱, ص ۳۰.
۱۲) سنن ترمذی , ج ۵, ص ۳۲۴ - در این قسمت روایاتی كه در كتابهای اهل تسنن آمده است نقل شد تا برای آنها هم سندیت داشته باشد.
۱۳) الاصابه , ج ۱, ص ۳۳۳.
۱۴) تذكرهٔ الخواص ابن جوزی , ص ۳۴ - الاصابه , ج ۱, ص ۳۳۳, آن طور كه بعضی ازمورخین گفتهاند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است .
۱۵) ارشاد مفید, ص ۱۷۳.
۱۶) رجال كشی , ص ۹۴ - كشف الغمهٔ , ج ۲, ص ۲۰۶.
۱۷) مقتل خوارزمی , ج ۱, ص ۱۸۴ - لهوف , ص ۲۰.
۱۸) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است كه حاجیها به منی بروند, و در آن زمان به این حكم استحبابی عمل میكردند, ولی در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم یكسره به عرفات میروند.
۱۹) كامل الزیارات , ص ۶۸ به بعد - مشیر الاحزان , ص ۹.
۲۰) لهوف , ص ۵۳.
۲۱) كامل الزیارات , ص ۱۰۵.
۲۲) كامل الزیارات , ص ۱۰۱.
۲۳) كامل الزیارات , ص ۱۲۱.
۲۴) كامل الزیارات , ص ۱۴۷.
۲۵) عقد الفرید, ج ۳, ص ۱۴۳.
۲۶) ارشاد مفید, ص ۲۱۴.
۲۷) مناقب ابن شهرآشوب , ج ۳, ص ۲۲۴ - اسد الغابهٔ , ج ۲, ص ۲۰.
۲۸) اسد الغابهٔ , ج ۲, ص ۲۰.
۲۹) ذكری الحسین , ج ۱, ص ۱۵۲, به نقل از ریاض الجنان , چاپ بمبئی , ص ۲۴۱ -انساب الاشراف .
۳۰) سوره نحل , آیه ۲۲.
۳۱) تفسیر عیاشی , ج ۲, ص ۲۵۷.
۳۲) مناقب , ج ۲, ص ۲۲۲.
۳۳) الامامهٔ والسیاسهٔ , ج ۱, ص ۲۵۳ به بعد.
۳۴) از كتاب سمو المعنی , ص ۱۰۴ به بعد, نقل به معنی شده است
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید