دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


پایتخت های ایران


پایتخت های ایران
اعضای گروه جامعه­شناسی شهر انجمن جامعه شناسی ایران بر این باورند که بررسی تاریخی مسائل شهری در کشور یکی از مهم­ترین ملزومات مطالعه جامعه­شناختی در این حوزه است. از این رو، آنها در حین فعالیت­های خود، فضایی را برای بررسی و مطالعه این موضوع اختصاص داده­اند. در همین راستا، نشستی در اردیبهشت ماه سال ۸۶ برگزار شد که طی آن موضوعی با عنوان «پایتخت­های ایران» مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. در این سمینار که با مدیریت دکتر شهرام یوسفی فر متخصص تاریخ و مدرس پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد، دکتر تورج اتابکی استاد تاریخ دانشگاه آمستردام هلند و مسئول بخش خاورمیانه مؤسسه بین المللی تاریخ اجتماعی، دکتر زهرا اهری استاد گروه شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی و دکتر مصطفی مؤمنی استاد جغرافیای این دانشگاه، بحث شهر و پایتخت­ها را در چارچوب یک مطالعه تاریخی، از سه منظر جغرافیای جهانی، رویکرد فرهنگی و کارکردهای اجتماعی تحلیل کردند و در پایان مطابق روال معمول این گروه، زمانی به بحث و پرسش و پاسخ اختصاص یافت.
● تنوع قومی و جابجایی پایتخت در ایران
دکتر اتابکی نخستین سخنران این نشست بود که در بحث خود، به موضوع تنوع قومی و جابجایی پایتخت در ایران پرداخت. او صحبت خود را این­گونه آغاز کرد: مسأله تنوع قومی و جابجایی پایتخت از این سؤال جاری در ذهن بسیاری از افراد نشأت گرفته که ایران با شرایط تکثر قومیتی این چنینی، چه سرنوشت و آینده­ای خواهد داشت و در عین حال، رمز بقای چنین شرایطی چیست.
وی گفت: من برخلاف بسیاری از افراد معتقد نیستم که زبان فارسی به خودی خود ضامن حفظ هویت ما در طی این سال­ها بوده است. مذهب تشیع نیز با وجود جایگاه خاصی در ذهن ایرانیان دارد، به نظر من نمی­تواند به تنهایی چنین نقشی را ایفاد کند. من امروز در بحث خود، به دنبال آن هستم که نشان دهم چگونه جابجایی قومی در ایران سبب شد که ما از یکسان­سازی گریخته و به نوعی تنوع قومی در چارچوب جغرافیایی برسیم. در این زمینه، من سخن خود را درباره تمامیت ارضی و هویت قومی در سه حوزه «مرکز و پیرامون در تاریخ ایران و تقابل آن با کشورهای همسایه»، «تعلق سرزمینی و مرزهای سیاسی» و «هویت قومی و تحرک اجتماعی» ارائه خواهم داد.
این محقق تاریخ، بررسی خود را از دوران صفویه به بعد پیش گرفت و مهم­ترین دلیل انتخاب این مبدأ تاریخی را حاکم شدن خاندانی بومی در کشور برای نخستین بار در زمان صفویه و سامان­دهی مرزهای گسترده­ای در این دوران که تا امروز تقریباً دست نخورده باقی مانده­اند، معرفی کرد.
اتابکی همچنین با اشاره به اینکه برای درک سامان اجتماعی ایران بهتر است که این موضوع را در دو سطح نظام اجتماعی و روابط گروهی بررسی کنیم؛ خاطرنشان کرد: شناسایی ویژگی­ها و روابط درهم تنیده سامان اجتماعی، حدود بسیاری از این شناسه­های نظام اجتماعی را تعیین کرده و به اشرافی برای شناخت ساختار گروهی خواهد انجامید.
وی در ادامه، با ذکر سه حوزه زیست عمومی قابل شناسایی در این متن تاریخی، با عناوین مراکز شهری، عشایری و روستایی، گفت: در این دوران، عشایر حلقه ارتباط مراکز شهر و روستا را تشکیل داده و عمدتاً منبع ارتزاق نظام دیوان سالار و منبع ارتزاق قشون هستند. گروه­های روستایی نیز گروه­هایی هستند که به نوعی در قالب یک نظام پدرسالار بسته عمل کرده و هویت خود را با رد هویت غیر بازشناسی می­کنند و بدین وسیله بقای خود را حفظ کرده­اند. اما در این میان، گروه­های شهری را می­توان آسیب­پذیرترین مردمان معرفی کرد؛ چرا که شهرها مراکز دیوان سالاری گسترده بوده و به دلیل همین ویژگی خاص، این شهرها ضمن آنکه شناسه قلمروی زیستی هستند، از آسیب­پذیرترین بخش­های اجتماعی نیز به شمار می­روند.
استاد تاریخ دانشگاه آمستردام یادآور شد: با مروری کلی به تاریخ قرن بیستم می­توانیم ببینیم که بیشتر جنبش­های جدایی طلب جهان عمدتاً حول محور مرکز و پیرامون بوده­اند. در این زمینه از بالکان گرفته تا عثمانی و روسیه و حتی کردستان ترکیه کنونی، از چنین فرآیندی تبعیت می­کرده و می­کنند. این در حالی است که در ایران هیچ­گاه چنین شرایطی حاکم نبوده و به تعبیری ما هرگز مرکز و پیرامونی هم­سنگ عثمانی و دیگر کشورها نداشته­ایم. به عبارت دیگر، در ایران هیچ­گاه شهری به عنوان مرکز قدرت سیاسی برای مدتی طولانی شناخته نشده است و در طول پانصد سال اخیر، پایتخت­ها و مراکز قدرت سیاسی پیوسته در حال تغییر بوده­اند که البته این جابجایی­ها زمینه­های استراتژیک و پیامدهای اقتصادی خاص خود را به همراه داشته است. چنان­چه در دوران صفویه، اسماعیل از اردبیل به تبریز می­رود و آنجا را پایتخت می­کند. بعد از آن، پایتخت از تبریز ترک نشین به قزوین منتقل می­شود که از نظر قومی تا حد زیادی با تبریز متفاوت است. سپس پایتخت به اصفهان می­رود که شهری عمدتاً فارس­نشین است. با سقوط صفویه، پایتخت در زمان نادر افشار مشهد شده و سپس در زمان زندیه، شیراز به عنوان پایتخت ایران معرفی می­شود و در آخرین جابجایی در سال ۱۹۹۲، تهران به عنوان پایتخت ایران انتخاب می­شود. در اینجا باید در نظر داشت که به عنوان مثال وقتی مشهد پایتخت ایران می­شود در عرض مدت کوتاهی، ۲۵۰ هزار نفر به جمعیت این شهر افزوده شده و آن را به مرکز اقتصادی و سیاسی تبدیل می­کنند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر، در همین دوران به عنوان مثال ۱۰۰ هزار نفر ترک و ۲۰ هزار نفر ارمنی و گرجی جابجا می­شوند. در مورد اقوام دیگر نیز وضع به همین صورت است. این جابجایی جمعیت­ها به صورت اجباری یا اختیاری، باعث می­شود شهرهای ما از صبغه خاصی متفاوت با شهرهای دیگر نقاط جهان برخوردار شوند که نمونه­ای از این تفاوت­ها، شکل گیری محلات مختلف با ساکنانی از قومیت­های متفاوت در درون این شهرهاست که البته با وجود مرزهای مشخص این محلات، در بسیاری موارد، امتزاج قومی نیز صورت می­گیرد.
دکتر اتابکی تأکید کرد: با وجود آنکه در شهرهای ایران همواره دعواهای زیادی نیز صورت می­گرفته است اما در طول تاریخ، حتی نمونه­ای را نمی­توان یافت که در آن شهری به دلیل درگیری­های قومی از بین رفته باشد. از سوی دیگر، باید در نظر داشت که این شهرها نوعی تعلق سرزمینی را نیز به ساکنان خود می­داده­اند. علاوه بر این، وقتی یک شهر پایتخت می­شد، پایتخت پیشین همچنان اهمیت خود را تا حد زیادی حفظ می­کرد. البته باید خاطرنشان کرد که تمام این بحث­ها در جریان مدرنیته رنگ باخته و تغییر می­کنند؛ چرا که در این دوران، موضوعاتی مانند قلمروهای جغرافیایی و امثال آن چندان معنی ندارند.
وی افزود: در مورد مرزهای سیاسی و تعلق سرزمینی، در طول تاریخ در این کشور نوعی هویت منفی در مقابل همسایه شکل می­گیرد. چنان­چه در این قلمروی ارضی ما نمی­توانیم بسیاری از هم­وطنان غیر شیعه خود را بپذیریم و حتی یکی از مشکلات عدیده ما در زمان قاجار با مناطق سنی­نشین در شرق کشور بوده است.
اتابکی همچنین گفت: تحرک اجتماعی پدید آمده از «مرکز و پیرامونی» و «تعلق سرزمینی و مرزهای سیاسی» از پیش از مشروطه تا پس از آن، باعث زایش نوعی ناسیونالازیسم قلمرویی می­شود که این با آنچه ما بعدها با عنوان ناسیونالیزم قومی و زبانی داریم، متفاوت است. به همین دلیل، تحرک اجتماعی از صفویه به این سو، باعث رنگ باختن تنوع قومی و به وجود آمدن نوعی ناسیونالیزم و تعلق سرزمینی می­شود.
● مبانی فرهنگی شکل­گیری اصفهان به عنوان پایتخت صفویه
دکتر زهرا اهری سخنران دیگر این سمینار بود که مشخصاً به بحث درباره شهر اصفهان به عنوان پایتخت مهم صفویه پرداخت. او در ابتدا با تأیید سخنان دکتر اتابکی درباره شکل­گیری اولین دولت مستقل در دوران صفویه، این موضوع را مورد بررسی قرار داد که چگونه اصفهان تا سال­ها ­(حداقل تا اواخر حکومت قاجار) به عنوان یک الگوی شهرسازی، به­خصوص در جنبه­های فرهنگی و مبانی فکری، شناخته شده است.
وی در این زمینه گفت: دوران صفوی را می­توان دوران اعتلای تفکر فلسفی – حکمی نیز معرفی کرد. در واقع، شاه عباس همراه با انتقال پایتخت خود به اصفهان، نوعی مرکز فرهنگی و فکری را نیز ایجاد می­کند که بزرگ­ترین استادان فلسفه و حکمت در آن جمع شده و در حلقه­های بحث خود، معماران، نقاشان را نیز دارند. این متفکران مباحث مطرح در دوران قبلی را به اوج خود رسانده و جریانی را به نام مکتب شهرسازی شکل می­دهند. از جمله مباحث بسیار مؤثر در این زمینه، بحث "عالم مثال" است. ما در نوشته­های شیخ بهایی، میرداماد، میرسندسی و به­خصوص ملاصدرا و شاگردان او، شاهد بررسی ابعاد مختلف این مسأله هستیم. به این ترتیب، کم­کم موضوعاتی مانند عالم مثال در شهر اصفهان متجلی می­شود. چنانچه بنابر گفته بسیاری از اندیشمندان، قصد بر این بوده که اصفهان پایتختی شود که تجلی و تجسم یک بهشت زمینی باشد و در این زمینه، قطعاً اندیشه­های فیلسوفان مطرح در این شهر، نقش بسزایی در این امر داشته است و حتی می­توان گفت که یکی از اصلی­ترین آنها همین بحث عالم مثال بوده است. در کنار آن، استفاده از اعداد در مقیاس­های مختلف، نیز جنبه دیگری از این موضوع است؛ چنان­چه میرداماد اشاره می­کند که برخی از اعداد و اشکال زمینه­های ورود از دنیای زمینی به عالم مثال را فراهم می­کنند. بنابراین در کل معماری اصفهان، شاهد نقش با اهمیت اعداد مقدسی مانند پنج، هفت و چهل هستیم.
وی ادامه داد: از سوی دیگر، از آنجا که شهر اصفهان محل استقرار یکی از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی نیز هست، نشانه­های ایدئولوژیکی نیز در معماری این شهر قابل مشاهده است. چنان­چه به عنوان مثال، شهر نظام سلسله مراتبی مشخصی دارد که به میدان نقش جهان و سپس حرم­خانه صفوی که برای توده مردمان مکان ناشناخته­ای است، ختم می­شود.
به گفته دکتر اهری، از سوی دیگر، در اصفهان این دوره، فضاهایی برای نخستین بار ایجاد می­شوند که بتوانند در جهت تقویت احساس همبستگی ملی حرکت کنند. چنان­چه ایجاد میدانی مانند نقش جهان، با این ابعاد و یا خیابانی با ویژگی­ خیابان چهارباغ که به عنوان فضایی شهری، محل نشستن، خرید کردن، برقراری ارتباط و ... باشد؛ در تاریخ شهرسازی پیش از آن سابقه نداشته است.
وی در پایان یادآور شد که بر اساس نوشته­هایی که از آن دوره به دست آمده، پادشاهان صفوی با برگزاری مراسم و آیین­های مختلف، از این فضا استفاده بسیار زیادی در جهت تقویت احساس همبستگی ملی می­کرده­اند.
● تهران، روح متعیّن نظام­های تاریخی معاصر
آخرین سخنران این نشست گروه شهر انجمن جامعه­شناسی ایران، دکتر مصطفی مؤمنی بود که در بحث خود، به موضوع انوع تولید فضا در تاریخ تهران پرداخت. وی در مقدمه سخنان خود، با اشاره به مکتب ذن یا همان مکتب تفکر و مراقبه و تشریفات و مراسم آنها در آیین نوشیدن چای، به اهمیت مسأله برقراری مجدد تعادل زندگی انسان که در بخش­های مختلف دچار اختلال شده، پرداخت و با ذکر این مثال، تأکید کرد که وقتی در چنین مراسمی این گونه به روح انسان پرداخته می­شود، نمی­توان در شهری مانند تهران، از وجود چنین روحی غافل شد و بنابراین روح متعین تهران را نمی­توان با آیین پوزیتیویستی یا ماتریالیسم دیالکتیک تفسیر کرد؛ بلکه از آنجا که در این سرزمین بزرگ شده­ایم، باید ترکیبی از اندیشه­های بومی مانند نظریات سهروردی را در تفسیر فضاهای شهری به­کار گیریم.
مؤمنی در ادامه بحث خود با اشاره به تأثیرگذاری گروه­ها و اندیشه­های مختلف در شکل­دهی و تکامل شهرها، رویکرد جغرافیای جهان­بینی یا همان جغرافیای دینی و جغرافیای ایدئولوژیکی را برای مطالعه آنها مفید دانست و با این رویکرد، به تهرانی پرداخت که به قول او، از بهشت زهرا و ری تا تهران و شمیران، می­توان بهترین تظاهرات و بازتابهای مادی نایکسان جهان بینی­ها را دید.
وی در این راستا، چشم انداز تهران را در طول تاریخ دویست و اندی ساله آن، به شش دسته تقسیم کرد؛ نخست، سازمان­های فضایی تهران از آغاز شکل گیری تهران تا اواسط دوره ناصری که شامل فضاهای سنتی حاصل شهرآفرینی درون­زای ایران بوده و بیان­گر خطوط اساسی کارکردها و ساختارهای شهرهای ایران دوران اسلامی است. دوم، ساخت و سازهای برخاسته از جهان بینی­های ادیان الهی دیگر. سوم، پدیده­های فضایی جهان بینی التقاطی (اسلامی – ایرانی و تجدد فرنگی) که تقریباً از اواخر اواخر دوره قاجار پیدا شده­اند، نظیر هم­جواری و هم­زمانی مسجد – مدرسه سپهسالار- مجلس شواری ملی و رشد و توسعه غرب­گرای شمال میدان توپخانه و بناهای شخصی، اداری و سایر آثار نظام شهرسازی اواخر دوره قاجار. چهارم، سازمان فضایی و ساخت و سازهای دوره نوین­گرایی سنخ پهلوی. پنجم، ساخت و سازهای شتاب­زده دو دهه اول جمهوری اسلامی و بالاخره ششم، ساخت و سازهای نمادین و هویت بخش دوره جمهوری اسلامی.
مؤمنی با ذکر این تقسیم­بندی، تأکید کرد که هر یک از دوره­های تاریخی شهر تهران و مظاهر مادی یا تولید فضا در آنجا، بیان­گر فرآیند بارگذاری کالبدی هیأت­های دینی- ایدئولوژیک حامل گوهر تمدنی جهان بینی و فرهنگ معنوی و عامل پدیدآوردن فرهنگ مادی هیأت ذیربط است که در میان آنها، تأثیر ویژه مذهب شیعه و روحانیت حامل آن به وضوح قابل مشاهده است.
وی در ادامه، با اشاره به رویدادهای تاریخی مختلف در همین دوران پایتختی تهران، این بازه زمانی را به پنج مرحله "تاسیس قاجاریه و ایجاد مواریث فرهنگی – مذهبی"، " کوشش متجددین برای آوردن تمدن جدید اروپا به ایران"، "مرحله مبارزه علمای تجدد طلب و برقراری مشروطه"، "پیروزی ناسیونالیسم تجدد خواه و برقراری حکومت غیردینی پهلوی" و "پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تشکیل نظام جمهوری اسلامی بر مبنای نظریه ولایت فقیه حضرت امام خمینی (ره)" تقسیم کرد و رابطه هر یک از این دوره­ها را با به­وجود آمدن فضاهای خاص خود در تهران، مورد بررسی قرار داد.
دکتر مؤمنی در خاتمه بحث خود، بار دیگر تأکید کرد که توجه به دیدگاه جغرافیای جهان بینی و نحوه ظهور و بروز آنها در ساختارها و کارکردهای شهری، می­تواند در شناخت، تعریف و تدوین آیین­نامه و برنامه­ریزی شهرسازی سازگار با جهان­بینی مردم مفید باشد و در این زمینه می­توان از
معیارهای شناخت دوران تجدد اروپا و معیار شناخت در جهان بینی­الهی برای مطالعه سازمان­های فضایی شهر استفاده کرد.
منبع : انجمن جامعه شناسی ایران


همچنین مشاهده کنید