پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


کن، کن است


کن، کن است
در مقایسه با دوره قبلی، جشنواره کن امسال بی شک یک افت بزرگ بود و این سقوط چندطبقه یی کیفیت مراسم و فیلم های امسال، زنگ خطر و یک هشدار واقعاً جدی است و در حالی که دو فستیوال رقیب یعنی ونیز و برلین حسابی دارند در این یکی دو دوره قبل سنگ تمام می گذارند، کن و سردمدارانش باید بپذیرند که هر لحظه ممکن است اعتبار چندین ساله خود را که بعد از جنگ جهانی دوم و به خصوص در دهه های ۶۰ و ۷۰ به دست آورده اند از دست بدهند. تصور کنید فیلمی در وقت اضافه در فهرست فیلم های بخش مسابقه قرار گیرد و جایزه اصلی یک فستیوال معتبر را هم از آن خود کند.
به هر حال سینمای فرانسه بعد از ۲۱ سال بالاخره توانست نخل طلای جشنواره کن را به دست آورد. سال ۱۹۸۷ شاهکار سینمایی موریس پیالا یعنی «زیر آفتاب شیطان» موفق شده بود نخل طلا را از آن خود کند در حالی که همگان پیالا و فیلمش را «هو» می کردند. پیالا هم بعد از دریافت جایزه گفت؛ «من نیز از شماها بیزارم.» آن دوره رئیس هیات داوران ایو مونتان بود که جدای ارزش های هنری- سینمایی اش به خصوص در زمینه دیدگاه های سیاسی بی شباهت به شان پن نیست. البته شان پن باید فیلم های موزیکال بیشتر بازی کند تا به پای استاد فقید برسد. قبل از این هم در سال ۱۹۶۶، کلود للوش با فیلم «یک مرد یک زن» توانسته بود نخل طلا را ببرد و ظاهراً سینمای فرانسه هر بیست سال یک بار قرار است یک برنده نخل طلای کن داشته باشد.
لورن کانته که قبلاً با دو فیلم «وقت استراحت» و «منابع انسانی» تا حدودی شناخته شده بود، تنها برنده نخل طلای دوره شصت و یکم شد. سینمای او ساده و کاملاً به سنت های رئالیسم و ناتورالیسم وفادار است؛ جنس و لحنی از سینما که همواره در خود فرانسه بیشترین جریان را داشته و در همین فستیوال کن هم حسابی به آن توجه می شود. از برنو دومونت می توانیم مثالی بزنیم که امسال داور بود و در دوره های قبلی همواره دست پر از کن بیرون آمده است. نکته دیگری که می توان گفت این است که فیلم های کانته و همین دومونت بی تاثیر از سینمای عباس کیارستمی نیستند و حتی خود دومونت هم به این موضوع اشاره کرده است. به هر حال با این سلیقه ها و انتخاب ها عدم حضور فیلم عباس کیارستمی در کن امسال واقعاً عجیب بود ولی به هر حال این موضوع که امثال کانته تحت تاثیر سینمای کیارستمی هستند یک پیروزی و خود یک جایزه بزرگ است. شخصاً معتقدم به کن و کلاً فستیوال های دیگر نباید ایراد بگیریم که چرا فیلمی از ما را نپذیرفته اند. انتخاب مرجان ساتراپی به عنوان یکی از اعضای هیات داوران، تعلق خاطر فرانسوی های جنوب را به سینمای ایران نشان می دهد و بعید هم نیست سال آینده کیارستمی یکی از داوران بخش مسابقه باشد. یادمان هم نرود کن جشنواره یی است برای کشف استعدادهای سینمایی و معرفی جهانی آنها. امثال کیارستمی و کوستوریتسا، وونگ کاروای و خیلی های دیگر به این چیزها دیگر نیازی ندارند. لورن کانته هم اکنون به فهرستی راه یافته که به لطف کن همواره در حال پر شدن و کامل تر شدن است و این نکته یی است که سینما امروزه بیشتر از همیشه به آن نیاز دارد؛ کارگردانان و فیلمسازانی که منهای تئوری های مولف، مطرح و آثارشان در سراسر جهان دیده و نقد شوند.
هیات داوران کن شصت و یکم برای پنجمین بار در طول تاریخ کن حاضر شدند در مورد انتخاب های خود و فیلم برنده نخل طلا توضیحاتی بدهند.
فیلم کلاس و یا همان اسم فرانسوی اصلی «میان دو دیوار» در روز آخر به نمایش درآمد. پن توضیح داد آنقدر این فیلم کامل و بی عیب است که هر روز دیگری هم به نمایش درمی آمد، بی شک انتخاب اول او می بود. پن «کلاس» را اثری سخاوتمند خواند و ویژگی مثبت فیلم را بی ربط به روز نمایش آن دانست.
هیات داوران امسال تا روز آخر، بی توجه به نظر منتقدان و حواشی کار خود را انجام دادند. حواشی که فیلم ضداسرائیلی «والس با بشیر» را مستحق نخل طلا می دانستند. سال گذشته هم این حواشی و نظرات، فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» برادران کوئن را لایق نخل طلا می دانستند که در نهایت به سینمای رومانی رسید. و حالا اگر برادران کوئن و جشنواره فیلم ونیز اعلام کرده اند که آخرین ساخته این برادران فیلم افتتاحیه ونیز است، حتماً ربطی به دلگیری برادران از جشنواره کن دارد. البته خالق «والس با بشیر» آنقدر اعتبار ندارد که ناگهان به کن پشت کند. به هر حال فیلم او در این فستیوال مطرح شده است. پن در مورد این فیلم گفته؛ «والس با بشیر» فیلم باارزشی است ولی این جنجال ها که فیلم به همراه داشته واقعاً بی معنی است و در نهایت فکر می کنم چنین فیلمی بدون ما (کن و هیات داورانش) تماشاگران خود را پیدا خواهد کرد. پن معتقد است داوران امسال کار خودشان را مستقل انجام داده اند و به هیچ وجه تحت تاثیر نبوده اند.
مرجان ساتراپی هم در این جلسه گفت؛ همه ما بلافاصله عاشق فیلم «کلاس» شدیم. «کلاس» در مورد دموکراسی و خیلی دیگر از مسائل در دنیای امروز طرح سوال می کند ولی با تیزهوشی به هیچ کدام مستقیماً جوابی نمی دهد. ساتراپی بازی ها و پرداخت رئالیستیک فیلم را ستایش کرد. پن هم در مورد «کلاس» گفته، بازی، نوشته ها و تک تک جزئیات فیلم جادویی هستند و هیات داوران از همان ابتدا اسیر جذابیت های هنری فیلم شد. بی خود هم نیست که فیلم با اکثریت آرا برنده نخل طلا شد. آلفونسو کوارون سرشناس و یکی از داوران این دوره در مورد «کلاس» گفت؛ یکی از فیلم هایی است که آن را می توانیم به سینمای برتر نسبت بدهیم؛ سینمایی که می توان آن را به مخاطبان جوان و تازه وارد هدیه داد.
سرجو کاستلیتو بازیگر، فیلمنامه نویس و کارگردان ایتالیایی هم معتقد است فیلم «کلاس» حیرت انگیز است؛ «در طول تماشای فیلم مدام فکر می کردم با معلم پسرم صحبت می کنم. فیلم یک اثر شاعرانه است با خاصیتی جهانی. «کلاس» در مدت زمان دو ساعت، یک دوره زمانی یک ساله را به کامل ترین شکل ممکن نشان داده است اما واقعاً انگار زنده فیلمبرداری شده است.» ژان بالیبار هم فیلم را بی ادعا توصیف کرد و گفت؛ «به اعتقاد من بالاترین شکل بیان یک اثر هنری، در تناقض نهفته در آن است.»
شان پن قبل از روز اختتامیه گفته بود، کن و جوایز این دوره باید با اسکار فرق کند و این شاید بیشتر از هر چیزی به این معنی است که کلینت ایستوود جایزه اصلی را نخواهد گرفت و همین طور هم شد. اما جذاب ترین و جالب ترین بخش جوایز این دوره ستایشی بود که کن شصت و یکم با نام جایزه ویژه دوره شصت و یکم از کلینت ایستوود و کاترین دونوو بزرگ به عمل آورد؛ کاترین دونووی که بی شک یکی از مهمترین و بهترین بازیگران کل تاریخ سینما است و می توان ادعا کرد بهترین بازیگر زن زنده سینما است. بازیگری که در خیلی از شاهکارهای سینما بازی داشت و حضورهای بی بدیل او واقعاً فراموش نشدنی هستند. از موزیکال های ژاک دمی گرفته، تا شاهکار سوررئالیستی بونوئل. دونوو در مراسم پایانی از آرنو دپلشین تشکر کرد و حضور خود را در کن به خاطر او و فیلمش دانست و از همبازی های خودش هم در این فیلم تشکر کرد. دونوو از اینکه هنوز امثال دپلشین هستند و چنین فیلم هایی را می سازند ابراز خرسندی کرد و مرتباً خوشحالی وصف ناپذیر خود را شرح می داد و گفت تا وقتی چنین سینمایی وجود دارد، او در این گونه فیلم ها بازی خواهد کرد. اما فارغ از جایزه نخل طلا و جایزه ویژه دوره شصت و یکم اگر کن امسال را سال سینمای ایتالیا نامگذاری کنیم، نشانه درستی را هدف گیری کرده ایم. امسال دو فیلم از ایتالیا در کن حاضر بودند و هر دو جایزه گرفتند. درام مافیایی «گومورا» به کارگردانی ماتئو گارونه جایزه بزرگ هیات داوران کن را گرفت و جایزه هیات داوران هم به فیلم «ستاره» ساخته پائولو سورنتینو رسید. سرجو کاستلیتو ایتالیایی در مورد این دو فیلم گفت؛ «معتقدم این دو یک روح اند در دو بدن و این دو همدیگر را به خوبی کامل می کنند. هر دو فیلمساز ایتالیایی به خوبی توانسته اند با مخاطبان خود حرف بزنند و استانداردهایشان را هم رعایت کنند.» این دو فیلمساز ایتالیایی ادامه دهنده مسیری هستند که نانی مورتی آن را آغاز کرده و خود مورتی هم که در آغاز هزاره سوم نخل طلا را به دست آورد و همه اینها یعنی چراغ سبز کن به سینمای ایتالیا و باز یعنی رقابت کهن و ریشه دار کن با ونیز.
شان پن که در فیلم «۲۱ گرم» با بنیسیو دل تورو همکار بود در کن شصت و یکم ادای دین کرد و همراه تیم داوری اش چه گوارای سینمایی را به عنوان بهترین بازیگر مرد کن شصت و یکم انتخاب کرد. دل تورو از آن دست بازیگرانی است که ارزش های سینمایی اش تا چند وقت دیگر بیشتر از هر زمان دیگر روشن خواهد شد و نامش، چهره اش و همه حضورهای سینمایی اش جان می دهند برای جوایز فستیوال ها. بازیگری که هم در کمدی ابلهانه تری گیلیام خوش می درخشد و هم در درامی نفسگیر چون «۲۱ گرم». خلاصه یک الگوی کامل برای هر بازیگری در هر جای جهان. بازیگران زن غیراروپایی هم ظاهراً دارند گوی سبقت را از سایر رقبایشان می ربایند. سال گذشته بازیگر ژاپنی و امسال «ساندرا کورولونی» که نامش بی شباهت با «کلونی» نیست، برندگان جایزه بهترین بازیگر زن شدند. اما برزیلی دیگری که او هم در وقت اضافه به کن راه یافت، فرناندو میرلیس یکی از بازندگان امسال است، البته اگر بخواهیم رقابتی را متصور شویم. میرلیس هم اکنون نام و اعتباری برای خود دارد و شاید به نخل طلا نیازی نداشته باشد اما فیلم او همراه «ستایش» آتوم اگویان واقعاً در کن این دوره وضعیت خوبی نداشتند. ژانگ ژیا که و فیلیپ گرل را هم به فهرست ناکامان اضافه کنید. اما بی شک بزرگترین ناکام این دوره چارلی کافمن است که امیدوارم فیلم خوب و باارزشی را ساخته و این حواشی ربطی به ضعیف بودن اثرش نداشته باشد. تا قبل از مراسم اختتامیه تصور جایزه بهترین فیلمنامه برای او دور از ذهن نبود.
اما به دو جایزه اصلی دیگر بپردازیم. برادران داردن و نوری بیلگه جیلان بی شک فیلمسازان و نورچشمی های کن هستند.
داردن ها برای فیلم «سکوت لورنا» جایزه بهترین فیلمنامه را گرفتند و جیلان جایزه بهترین کارگردانی را گرفت و همین حالا و ندیده حاضرم شرط ببندم که کارگردانی داردن ها بهتر از جیلان و فیلمنامه جیلان بهتر از داردن هاست.
تصور دادن جایزه بهترین فیلمنامه به برادران داردن، به عنوان نمایندگان سینمایی که کاملاً وابسته به اجرا و پرداخت شخصی خودشان است واقعاً عجیب است. خلاصه داستان فیلم جیلان هم واقعاً حیرت آور است. به هرحال اگر کنی در کار نبود معلوم نیست این دو فیلمساز چگونه قرار بود مطرح شوند. جیلان به خاطر اینکه در خود ترکیه خیلی دشمن دارد و اصلاً تحویلش نمی گیرند بی شباهت با ییلماز گونی نیست و جنس تحویل گرفتن اش در کن هم یادآور همان دوره است. البته جیلان بعد از گرفتن جایزه اش آن را به کشورش تقدیم کرد و گفت عاشق کشورش است. هرچه باشد جیلان ها به واسطه حضورهای موفق شان در این گونه فستیوال ها نام کشورشان را بیشتر از هرچیز دیگر مطرح می کنند.
برادران داردن از داوران تشکر و اعلام کردند خیلی مشتاق بوده اند تا بازیگر زن فیلم «سکوت لورنا» جایزه بگیرد و حالا که نگرفته هم چیزی از ارزش های اجرای او کاسته نمی شود. اینکه برادران داردن در هر بار حضور تقریباً به طور کامل ستایش شده اند، بیشتر از هر چیزی به استانداردهای بالای سینمای این دو بازمی گردد و از ورای هر فیلم شان سال ها تمرین و تحقیق را می توان مشاهده کرد. هنوز مشغول تماشای فیلم های کن سال گذشته هستیم و انصافاً همه فیلم ها از فیلم بسیار خوب «۴ ماه، سه هفته و دو روز» یک سروگردن بالاتر هستند و همین موجب شده در سلیقه و نگاه سینمایی «استفن فریرز» رئیس هیات داوران سال قبل شک کنیم. شان پن اکنون بابت این سیاسی بازی هایش شاید چندان وضع خوبی نداشته باشد ولی به هرحال سال دیگر و در همین موقع، امیدوارم پن جایگاه فریرز را نداشته باشد و البته امیدوارم سینمای ایران جایگاه بهتری داشته باشد.
محمد باغبانی
منبع : روزنامه اعتماد