سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


رکن چهارم قوای سه گانه!


رکن چهارم قوای سه گانه!
ابن خلدون در مورد هویت انسان بر این باور است که: «فضا و محیط ما، مملو از پیامهای خوب و بد است و این فضا هویتمان را شکل می دهد.» با این تعبیر می توان رسانه ها را محیط برتر نامید. به عبارت دیگر، رسانه ابزار و واسطه ای است که پیوسته بر رفتار، کردار، احساسات و تفکر انسان نفوذ می کند.
چنانچه رسانه های ارتباطی را به عنوان دستگاه عصبی قلمداد کنیم، باید برای فهم و درک رسانه ها، باید نحوه زندگی در قرن حاضر را مطالعه کنیم. رسانه ها قادر به تغییر فرهنگ و هویت افراد و یا شکل دادن به آن هستند. امروزه در دنیای صنعتی ۵۰ تا ۸۰ درصد از نیروی کار فعال در بخش ارتباطات مشغول فعالیت هستند. علاوه بر آن، مردم کشورهای توسعه یافته بیش از ۶ تا ۷ ساعت از وقت خود را صرف ارتباطات می کنند. اغلب این کشورها در عرصه رسانه های ارتباطی، خود تولید کننده اطلاعات هستند و از پیشرفتهای رسانه ای نیز برای تولیدات خود بهره می جویند.برخی مفاهیم، مسایل و روندهای مهم ارتباطات و فرهنگ توجه نظریه پردازان رسانه های جمعی را بویژه در طی قرن حاضر به خود معطوف داشته است.
همراه با توسعه، موضوع نقش رسانه ها برای ساختن جامعه در این مباحث، امری محوری است و تامل بیشتری را در خصوص چیستی بنای جامعه ایجاب می کند. امروزه توسعه رسانه ها و توسعه جوامع، رابطه مستقیم و تنگاتنگی با یکدیگر یافته اند. شاید از همین روست که مفاهیمی چون «روزنامه نگاری توسعه» و «اخبار توسعه» بیش از هر زمان دیگری توجه برنامه ریزان فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشورها را به خود معطوف ساخته است. «آگارولا» روزنامه نگار هندی و مسؤول پیشین ارتباطات در توسعه ملل متحد در آسیا و اقیانوسیه معتقد است روزنامه نگاری که در بخش توسعه فعالیت می کند، باید به صورت انتقادی، مناسبت برنامه های توسعه را از جنبه نیازهای محلی و ملی، مورد ارزیابی قرار دهد.
«سینگ هال»( SINGHAL) نیز می گوید: «هر گاه از وسایل ارتباط جمعی برای حمایت از یک پروژه یا برنامه ویژه توسعه استفاده شود، آن را ارتباطات توسعه و یا ارتباطات پشتیبان توسعه» می گویند. بدین ترتیب، دو تعریف فوق را می توان «ارتباطات توسعه» یا «ارتباطات توسعه بخش» نامید که در آن ارتباطات در خدمت توسعه است.
دیدگاه دیگری وجود دارد که در آن ارتباطات فقط بخشی از اهداف توسعه محسوب می شود و در آن فقط توسعه ارتباطات اهمیت دارد و می توان آن را «توسعه ارتباطات» نامید. در این دیدگاه، برنامه ریزی ارتباطی عبارت است از بهره برداری مناسب از منابع و امکانات ارتباطی برای دستیابی به اهداف توسعه که در برنامه های مختلف توسعه ای از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مورد نظر است. به هر حال، برنامه ریزی در مورد ارتباطات، به عنوان یکی از ارکان مهم برنامه های توسعه، اکنون در برنامه های توسعه مورد توجه کشورهای مختلف است. کشورهایی مانند چین، هند و برخی از کشورهای آفریقایی مانند تانزانیا در این زمینه به موفقیتهای چشمگیری دست یافته اند.
امروزه، جامعه ای توسعه یافته تلقی می شود که بتواند در کنار شاخصهای اقتصادی مانند درآمد سرانه، توزیع ناخالص ملی و نرخ مرگ و میر، بر معیار آموزش و اطلاعات و در حقیقت عنصر دانایی اجتماعی تأکید کند. در چنین جامعه ای، رسانه ها با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات، نقش چشمگیری در ارتقای آگاهی های گوناگون و ضروری بر عهده می گیرند و جامعه را در نیل به تعالی و ترقی همه جانبه یاری می کنند.
رسانه ها در زمینه توسعه فرهنگی می توانند عامل آمیختگی، توازن و پیوند دادن به باورهای اصیل اعتقادی و سنتهای بارور جامعه باشند و باعث پویایی افکار شوند. کارکرد رسانه ها در عصر ارتباطات، بی شک در همه عرصه ها انکارناپذیر است. توسعه، فرآیندی چند بعدی است و توسعه اقتصادی در این میان برجستگی خاصی دارد، تا جایی که این توسعه به عبارت دقیق تر صنعتی شدن به عنوان محور اصلی و موتور حرکت هر گونه توسعه قلمداد می شود. پژوهشهای اندیشمندان نشان می دهد توسعه اقتصادی به پیش شرط اهرمهای کمکی عوامل فرهنگی، نیازمند است.
واقعیت این است،که توسعه اقتصادی و فرهنگی، به آموزش، آگاه سازی و مهیا ساختن افکار عمومی برای بهره برداری از امکانات مادی و معنوی نیاز دارد. در این میان، نقش رسانه ها به عنوان یکی از عوامل مهم توسعه فرهنگی آشکار می شود. بی تردید، میزان سنجش شکوفایی یا رکود شمارگان مطبوعات و یا تعدد شبکه های تلویزیونی را نباید معیار رشد توسعه یافتگی فرهنگی و اقتصادی و یا عدم تحقق آن جامعه تلقی کرد، بلکه چگونگی نفوذ و رسوخ رسانه ها در سطوح مختلف جامعه، محتوا و مضمون پیام، تنوع و خلاقیت فکری و فنی و یا پاسخگویی به نیازهای جدی و ضرورتهای فرهنگی و اجتماعی و بسیاری از موازین دیگر ارزیابی کیفی، از جمله مقتضیات بررسی و برنامه ریزی نظام رسانه ای کشور است.
«توسعه فرهنگی» به عنوان وجه فرهنگی توسعه ملی، باید بتواند راهبردهای لازم را برای کشف و شکوفایی عناصر مساعد در فرهنگ جامعه به کار گیرد.
از این رو، توسعه فرهنگی باید جامعه را در کسب و رشد اصالتها، خلاقیتها و فضیلتهای اجتماعی به مدد بازشناسی و بازآفرینی فرهنگ مستعد خودی یاری دهد و در عین حال با مشارکت دادن تمامی افراد جامعه در فرهنگ آفرینی و تقویت و گسترش رقابتهای سازنده، راه همگانی کردن فرهنگ را بگشاید. گوناگونی مطبوعات و گسترش انتشار نشریات متنوع و متفاوت و به طور کلی جایگاه شایسته رسانه های گوناگون در تنویر افکار و ایجاد فضای مناسب برای گفتگو و برخورد سالم و سازنده نظرات و همچنین اهمیتی که رسانه های گروهی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی گمان یکی از مهمترین عوامل توسعه فرهنگی و از نشانه های پویایی و تحرک هر جامعه است.
بدیهی است، توسعه فرهنگی- به معنای گسترده آن که دربرگیرنده گشایش و گسترش گفتگوهای فلسفی و فرهنگی و ادبی و هنری است، نه تنها عامل اصلی رشد خود آگاهی جمعی، بلکه زمینه ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و شتاب بخش پیشرفت دانشهای گوناگون و تحقق عدالت و در واقع نخستین پیش شرط حل بنیادی مسایل و رفع مشکلات فراگیر جامعه است. البته، این همه زمانی میسر و محقق می گردد که از یک سو صاحبان قدرت و دولت، با قانون گرایی و قانون گذاری و سعه صدر به رسانه های گوناگون و نقش آنان در جامعه بنگرند و بویژه، رسانه های گروهی را نه به مثابه «دشمنان بالقوه» یا بلندگوی تبلیغاتی نظام حکومتی، بلکه به عنوان رکنی اساسی در کنار و همطراز قوای مقننه و مجریه و قضاییه باور کنند و به رسمیت بشناسند .این نکات، الفبای آغازین و نقطه عزیمت جوامع در حال گذار برای رسیدن به جامعه ای آزاد و مناسباتی مبتنی بر دموکراسی است.
بر کسی پوشیده نیست، در جوامع در حال توسعه امکان دسترسی عموم مردم به رسانه های نوشتاری کمتر از کشورهای توسعه یافته است و عامه مردم اصولاً چندان رغبتی به مطالعه نشان نمی دهند و هنوز فرهنگ کتابخوانی و خرید روزنامه و نشریه همه گیر و جزو عادات روزانه مردم نشده است. از این رو، پرداختن به جایگاه و کارکرد رسانه های گروهی و بخصوص بررسی نقش و مسؤولیت رسانه های فراگیری چون رادیو و تلویزیون که اغلب در این جوامع دولتی و یا در اختیار نهادهای وابسته به دولتند اهمیت بسیاری دارد. در هر حال، نمی توان از تأثیر گسترده و نفوذی که رسانه های صوتی و تصویری برای افکار عمومی چنین جوامعی برجای می گذارند، غافل شد؛ تا جایی که منبع کسب خبر و داوری در مورد رویدادهای جاری و مسایل اجتماعی و سیاسی و چگونگی وضعیت اقتصادی کشور، کمابیش از مجرای اغلب تنگ و یکجانبه این رسانه ها و از راه شنیدن رادیو و تماشای تلویزیون صورت می گیرد. بنابراین، رسانه های گروهی گوناگون می توانند به نسبت درجه اهمیت و فراگیر بودنشان، نقشی مفید یا مخرب در فرآیند شکل گیری جامعه مدنی داشته باشند.
مجتبی عظیمی
منبع : روزنامه قدس