چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا
جهان من نقاشی نیست
آرتور دانتو، فیلسوف تحلیلی هنرمند و البته منتقد هنر، حدود پنجاه سال است که در سمت استادی دانشگاه کلمبیا مشغول به فعالیت است. او که پایان هنر را در آثار اندی وارهل میبیند، ارتباط خوبی با رسانهها و مجلات برقرار کرده است.
دانتو که به طور شاخص با مجله (The Nation) همکاری دارد در این گفتوگو از چگونگی ورودش به حوزه مطبوعات و نقد هنری صحبت میکند.
▪ حدود پنجاه سال است که در کلمبیا استاد فلسفه هستید. چه شد که به هنر علاقهمند شدید؟
ـ هیچ برنامه مشخصی برای نقد هنری نداشتم. علاقه خاص من به سوی فلسفه تحلیلی بود و در نوشتهها به طور مشخص مخاطبین حرفهای فلسفه را مد نظر قرار میدادم. تلاش اصلی من با هدف رسیدن به نظام فلسفی بر مبنای باز نمود در شاخههای مختلف بود.
در کنار فلسفه علاقهزیادی نیز به هنر داشتم و بیشتر با هدف انجام فعالیتهای هنری به نیویورک آمدم و با برپایی نمایشگاههایی در دهه ۱۹۵۰ کار هنری خود را آغاز کردم. اما با گذشت چند سال فهمیدم که نوشتن فلسفی خیلی جذابتر از کار هنری است.
علاقه فلسفی من تا قبل از آغاز هنر پاپ معطوف هنر نبود. اما هنر پاپ به من نشان داد چگونه میتوان در هنر نگاهی فلسفی داشت. در سال ۱۹۶۴ نوشتهای را که براساس آثار اندی وارهل و کلا هنر مینیمالیست آماده کرده بودم به انجمن فلسفه آمریکایی ارائه دادم. عنوان این نوشته «جهان هنر» بود و در آن سعی داشتم به فلسفه هنر بپردازم. ایدههایی را که در آن مقاله طرح کردم بعدها گسترش دادم. تا اینکه تا اواخر دهه ۱۹۷۰ کتابی با نام «تجلی امر عادی» نوشتم که در آن نتیجه نهایی فلسفه مد نظر خودم را در باب هنر ارائه کردم. این کتاب نه فقط بین فلاسفه که از سوی عالم هنر نیز مورد استفاده قرار گرفت.
▪ همکاری با «The nation» را چگونه آغاز کردید؟
ـ در سال ۱۹۸۴ زمانی که بتسی پوچودا به عنوان سردبیر ادبی همکاریاش را با «The nation» شروع کرد آن موقع مجله چندان به نقد هنر نمیپرداخت. بتسی با ایده فعال کردن بحث نقد هنری از من دعوت به همکاری کرد.
▪ آیا گذر از فضای آکادمی به نقد هنر برای عامه، کار دشواری نبود.
ـ من نوشتن در باب نقد را با نوشتن درباب نقد هنری آغاز کردم. این مسیری بود که خود به خود رخ داد و من برای آن دچار سختی و مشکل نشدم. در آن زمانها خیلی غرق فعالیتهای آکادمیک بودم و به کیفیت کار فوقالعاده اهمیت میدادم.
و به همین دلیل کسی خارج از دنیای فلسفه با من آشنایی چندانی نداشت. نقدهای هنری من نیز از اقبال عمومی برخوردار نبودند. تلفن بتسی روند زندگی مرا تغییر داد. موقعیت جدید این امکان را برای من فراهم کرد که برای خوانندههای بسیاری بنویسم و بدانم که به عنوان یک معلم نظراتم مخاطبین گسترده دارد.
▪ چرا نقد هنری باید برای مجلهای همچون The nation دارای اهمیت باشد؟
ـ جان راسکین در جایی گفته است «اگر هنر سالم باشد، جامعه نیز سالم خواهد بود». ما نیز به این سخن معتقدیم. برای اینکه جامعهای را دچار تحول و دگرگونی کنیم، کافی است هنر آن جامعه را تحت کنترل درآوریم.
فکر نمیکنم کسی نسبت به اهمیت هنر و هنرمند شک داشته باشد.
دنیای هنر به شدت جهانی شده است. ارزشهای هنری، بیشتر و بیشتر، در جهان تقسیم میشوند. این خود نشان دهنده تغییری است که در جهان پیرامون ما رخ داده است. من اخیرا نامهای از خالدالحمزه دریافت کردم مبنی بر اینکه میخواهد نمایشگاه هنر مفهومی براساس ایدههای فلسفی من برپا کند. این هنرمند، مسلمان است. یعنی در جهان اسلام اقبال بسیاری به هنرهای آوانگارد ایجاد شده و این اقبال میتواند نشاندهنده حضور تفکر آوانگارد در این فضا باشد. به نظر شما فلاسفه در چنین تحولی چه نقشی داشتهاند؟
▪ شما در سال گذشته مقالهای در The nation منتشر کردید که در آن معتقد بودید «در آمریکا جدایی هنر از دولت به همان شدتی که کلمبیا از دولت جدا شده، در حال رخ دادن است». شما نقش دولت را در حمایت از هنر چگونه میبینید. برای دولت چه وظیفهای متصورید؟
ـ گالری ملی واشنگتن شاید تنها موزهای باشد که به روح ملی آمریکا نمیپردازد. در آن روحیه وطنپرستی نمیبینید و میتواند نمونهای باشد که در وادی هنر تنها به افراد و سلایق آنها اهمیت میدهد و نه به نیازهای دولتی. به نظر من اگر دولت به اینکه هنر چه میگوید توجه نکرده و در هر صورتی از آن حمایت کند، بسیار جای سپاس خواهد بود. سوالی که جیولیانی بارها پرسیده «آیا لزومی دارد دولت با تخصیص مالیات از هنری حمایت کند که بر ضد خودش باشد».
در جاهای مختلف تکرار شده است. خب حالا من میپرسم «آیا شایسته است مالیاتی که از من گرفته میشود صرف حمایت از دولتی شود که برنامهریزیهای آن برخلاف خواستههای من است» در واقع من به عنوان کسی که مالیات میدهم، توقع دارم این پول برای هنری تخصیص بیابد که مورد علاقه خودم باشد حال از آنجا که در مورد سلایق همه شهروندان نمیتوان به اتحاد رسید باید تا حدودی به آزادی هنری معتقد بود.
▪ حالا برگردیم به تفکرات شما در باب فلسفه هنر. امروز شمار زیادی از آثار هنری را میبینیم که خالق آنها هیچ حضور مستقیمی در ساخت جزئیات آن ندارد. قطعات ماشینی که تنها توسط هنرمند کنار هم چیده میشوند، نام هنر میگیرند. داچمن هر ابژهای را در نمایشگاه خود به عنوان اثر هنری معرفی میکند. به نظر شما آیا با این شرایط دیگر تواناییهای تکنیکی هنرمند ارزشی دارند؟
ـ داچمن، به عنوان یکی از اعضای جنبش دادا، هنرمندی است که یک قهرمان فرهنگی شناخته شده است. در آغاز او یک ضد هنر معرفی شد که فعالیتهایش عواقب قانونی نیز داشت. در این جریان هنرمند و تواناییهای دست و چشم او نادیده انگاشته میشدند. ایدهآلهای آن به گونهای بر ضد هنر عمل میکردند. اما به مرور با ممارست این فرد و افراد نظیر او دادا به عنوان یک جنبشهنری که ارزشهای زیبایی شناختی جدیدی برای مخاطبین تعریف میکرد پذیرفته شد.
در اینجا زیباییشناسی معنایی مطرح میشود و نه زیبایی شناسی فرمی. علاقه من نیز به گونهای یافتن چنین معنایی و ارائه آن در قالب یک اثر هنری به مخاطب است.
▪ در آخر اگر ممکن است به ما بگویید که کدام هنرمندان و چه آثار هنری مورد علاقه خاص شما هستند؟
ـ من به ندرت بر یک ذائقه خاص اصرار میکنم. عاشق نقاشی فرانسوی قرن هجدهم و به طور خاص واتو و شاردن هستم. موراندنی و مودیگلیانی را خیلی دوست دارم.
و در بین هنرمندان معاصر از آثار نقاشان انتزاعی لذت میبرم.البته نباید فراموش کرد که اهمیت هنر ربطی به دوستآرتور کلمن دانتو متولد ۱۹۲۴، منتقد هنر و استاد فلسفه است. او بعد از دو سال کار در ارتش به مطالعه تاریخ و کارهنری در دانشگاه وین مشغول شد و سپس برای ادامه تحصیلات به دانشگاه کلمبیا رفت و در آنجا رشته فلسفه را برای تحصیل برگزید.
دانتو در سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۰ در پاریس تحت نظر موریس مرلو ـ پونتی به مطالعه فلسفه پرداخت و دوباره به کلمبیا برگشت و در آن دانشگاه به تدریس مشغول شد.
او به دلیل کارهایی که در زمینه زیباییشناسی فلسفی و فلسفه تاریخ انجام داد معروف است. البته در شاخههای متعددی از جمله روانشناسی فلسفی، زیباییشناسی هگل، نظریه باز نمود، فلسفه شوپنهاور و موریس مرلو ـ پونتی آثاری دارد.
از کتابهای او در زمینه هنر میتوان به «برخوردها و بازتابها: هنر در تاریخ معاصر»، «مریم آینده: مقالاتی در باب هنر» و «عجایب غیرطبیعی: مقالاتی در باب فاصله بین هنر و زندگی» اشاره کرد. در زمینه فلسفه نیز میتوان «نیچه به مثابه یک فیلسوف»، «میترائیسم و اخلاقگرایی» و «ارتباط با جهان: مفاهیم اساسی فلسفه» را نام برد.
داشتنی بودن آن ندارد. من شاید آثار یک هنرمند را نپسندم اما این چیزی از درجه اهمیت آن در دنیای هنر نمیکاهد.
مترجم: مهدیه مفیدی
منبع : روزنامه تهران امروز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی مجلس شورای اسلامی قوه قضاییه مجلس رهبر انقلاب شورای نگهبان قوه قضائیه دولت سیزدهم صادق زیباکلام مجلس دوازدهم
قتل پلیس شهرداری تهران تهران هواشناسی آموزش و پرورش بارش باران دستگیری پلیس راهور سازمان هواشناسی سیل سلامت
یارانه بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت دلار خودرو قیمت طلا سایپا بازار خودرو بورس مسکن دلار ایران خودرو
فردوسی شاهنامه همایون شجریان نمایشگاه کتاب سحر دولتشاهی تلویزیون نمایشگاه کتاب تهران کتاب سینمای ایران دفاع مقدس سریال تئاتر
دانشگاه تهران وزارت علوم فضا تحقیقات و فناوری آیفون
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه حماس چین افغانستان اوکراین ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس لیگ برتر رئال مادرید باشگاه استقلال فولاد خوزستان لیگ برتر ایران مهدی طارمی فولاد بازی لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی گوگل همراه اول موبایل دوربین تبلیغات هواپیما ناسا نوآوری اپل اینستاگرام
سرطان کاهش وزن زوال عقل پنیر خواب ویتامین کودک واکسن سلامت روان بارداری