پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خوزستان – جبهه ی مقدم در جنگ ایران


همزمان با فرو رفتن روزافزون نیروهای آمریکا و انگلیس در باتلاق جنگ عراق، این دو کشور برنامه های توسعه ی نظامی دیگری را در رابطه با همسایگان نزدیک عراق، ایران یا سوریه پی ریزی می کنند.
دیریست که رویارویی و مناقشات این دو کشور با ایران بسان یک صفحه ی شطرنج سیاسی بر روی میز بازی گسترده است. سه سال پیش از تسخیر عراق، پروژه ی "قرن آمریکای جدید"، ایران را مانند عراق، به مثابه تهدیدی برای منافع آمریکا در خلیج فارس برشمرد.
رسانه های آمریکایی در گزارشهای خود مبنی بر مناقشات ایران و آمریکا، بطور یکنواختی افکار عمومی را متوجه مسائل دیگری از قبیل سخنرانی و رجز پراکنی های اخیر رئیس جمهور ایران در مورد اسرائیل میکنند و یا اینکه چگونه رجزخوانی های طرفین آب به آسیاب محافظه کاران دست راستی در برابر اصلاح طلبان میانه رو خواهد ریخت.
ولی کمترین توجهی به نقش موثر اقلیتهای قومی در ایران داده نشده است. بویژه اقلیت عربهای ایرانی که در جنوب غربی خوزستان متمرکزند. وقایعی که در این استان نفت خیز همسایه ی عراق روی میدهد، میتواند به عنوان یک نیروی کمکی در جهت بر آوردن نیات آمریکا و انگلیس بکار گرفته شود و خوزستان را به "پاشنه ی آشیل ایران" تبدیل کند. آشوبها، تظاهرات قومی و انفجار چندین بمب در روزهای اخیر، نشان میدهد که چیزی در خوزستان خراب است و این هشداریست برای جنگی که در حال شدن است.
"اسکات ریتر" بازرس سابق سازمان ملل متحد در ماه جون گذشته هشدار داد که آمریکا در حال ساختن قابلیت های نظامی در مرزهای شمالی ایران (آذربایجان) است و در بمبگذاری های داخل ایران دست دارد. در نگاه اول، تسخیر نظامی ایران به دلیل موانعی که وجود دارد ممکن است مشکل بنظر برسد. "ایوان ایلند" میگوید: "اگر بخواهیم تصویری از مقایسه ی جنگ احتمالی ایران و جنگ عراق نشان بدهیم، در این تصویر، دریای خونی که هم اکنون در عراق جاری است در مقایسه با آنچه که در ایران خواهد گذشت، مانند یک پیک نیک است. وسعت خاک ایران تقریباً چهاربرابر خاک عراق است و جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق است. در ضمن ایران از عراق کوهستانی تر است و برای جنگهای چریکی ایده آل است".
اگر آمریکا و انگلیس بطور مؤثری بحران ها و اغتشاشات قومی در خوزستان را دامن بزنند، شاید بتوانند با یک عملیات نظامی محدود با ابعادی کوچکتر، یعنی اشغال خوزستان و فلج کردن دولت، کنترل نفت منطقه را در دست بگیرند. به عبارت دیگر، چشم انداز یک لشکرکشی تمام عیار خیلی دورتر بنظر خواهد رسید صرفاً به خاطر اینکه بوش فکر میکند بدون اینکه بخواهد زحمت چندانی بخود راه دهد و تمامی ایران را اشغال کند، این مأموریت را با موفقیت انجام داده است. بوش و بلر برای توجیه ادامه ی اشغال عراق، میگویند: "ما برای جلوگیری از احتمالات وقوع یک جنگ داخلی در اینجا مانده ایم". در حالیکه رفتارشان درست بر عکس گفتارشان است و نه تنها اینکه جلوگیری نمیکنند بلکه برعکس، به این جریان دامن هم میزنند. در ضمن بدشان هم نمی آید که برای پیشبرد مقاصدشان در خوزستان هم از این حربه استفاده کنند.
خوزستان را میتوان به یک کویت تشبیه کرد. استانی کوچک با بیشترین ذخایر نفت خام. درست مثل عراق و نیجریه و کلمبیا، بیشتر ذخایر نفتی زیر پای قومی ستمدیده ذخیره شده است که در طول تاریخ جز جفای بسیار، بر ایشان هیچ نرفته است. عربهای ایرانی شیعه که در غرب دشت خوزستان زندگی میکنند، با همسایگان آنسوی گذرگاه آبی شط العرب، دارای فرهنگ مشترک قومی و مذهبی هستند. عربها فقط سه درصد از جمعیت ایران راتشکیل میدهند ولی اکثریت قریب به اتفاق همین سه درصد که بالغ بر سه ملیون نفرند در خوزستان (که بعضی از اعراب به آن اهواز یا عربستان میگویند) مستقرند. در شرق ایشان، فارسی زبانان لری و بختیاری هستند که در کوههای زاگرس زندگی می کنند. فارس ها هم در شهرهای بزرگتر این استان مانند آبادان، خرمشهر، اهواز، دزفول و بندرخمینی هستند.
●یک محور کلیدی
خوزستان قرنهاست که در تاریخ و اقتصاد ایران نقش یک محور کلیدی را داشته است. شوش، پایتخت تمدن باستانی ایلام در خوزستان بوده است. خوزستان تحت قلمروی بسیاری از تمدنها از جمله امپراتوری هخامنشی در ۵۳۹ پیش از میلاد بوده است و در جنگهای بین امپراتوریها همواره نقش جبهه ی مقدم را داشته است. عرب های بصره این ایالت را در ۶۴۲ پس از میلاد به تصرف خود در آورده بودند گرچه فقط اسماً تحت کنترل ایران بودند.
در سال ۱۸۹۷ امپراتوری انگلیس تلاش کرد که با پشتیبانی از حکومتگران محلی منطقه، خوزستان را از ایران جدا نموده و نهایتاً این منطقه را تحت الحمایه ی عربستان کند (همان کاری که در کویت کرد). در سال ۱۹۰۷ روس و انگلیس تمامی خاک ایران را بین خود تقسیم نموده و جنوب ایران تحت نام "منطقه ی نفوذ جنوب" به تصرف انگلیس در آمد و یک سال بعد از آن یک کاشف انگلیسی موفق به کشف نفت در مسجد سلیمان "عربستان" شد. این کشف موجبات پیدایی کمپانی نفتی "انگلو- پرژن" شد که بعدها به "بریتیش پترولیوم" تغییر نام داد. در سال ۱۹۲۵ نیروهای رضاشاه "عربستان" را بازپس گرفتند و نام خوزستان بر آن نهادند بطوری که در دهه ی بعد نام "پرژا" هم به "ایران" تغییر یافت.
در جنگ جهانی دوم نیروهای انگلیس خوزستان را گرفتند ولی پس از پایان جنگ، ایرانیان کم کم دریافتند که گویا نفت خوزستان در گلوی انگلیس گیر کرده است. در سال ۱۹۵۱ محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران، صنعت نفت را که عمدتاً در خوزستان قرار داشت (ازجمله شرکت نفت انگلو – ایرانیان)، ملی اعلام کرد و خشم غرب را برانگیخت. دو سال بعد یک کودتای طراحی شده توسط سیا، مصدق را برکنار کرد و شاه جدید، محمدرضا پهلوی را بر تخت نشاند که او هم بلافاصله سر لوله های نفت خوزستان را به کنسرسیوم نفتی آمریکا و انگلیس باز کرد.
در سال ۱۹۷۸ در پی اعتصابات کارگران عرب شرکت نفت خوزستان که یکی از مهره های اصلی وقوع انقلاب بودند، شاه از ایران خارج شد. آنها در ماه های نخستین انقلاب آشکارا حمایت خود را از نیروهای انقلاب که شامل چپ ها و دیگر سازمانهای سکولار (که بعدها توسط رژیم جمهوری اسلامی سرکوب شدند) می شد، اعلام داشتند. در سال ۱۹۸۰ صدام حسین با تشویق غرب که از انقلاب ایران به هراس افتاده بود، در پی تهاجمی بیرحمانه به خوزستان، منطقه ی نفتی غرب خوزستان را به تصرف در آورد و تلاش کرد که طرح جدایی خوزستان از ایران را عملی کند و در این میانه از یک گروه چریکی جدایی طلب (که برای مدت زمان کوتاهی سفارت ایران در انگلیس را به اشغال خود در آورده بودند) هم پشتیبانی کرد.
همانطوری که شیعیان عرب عراقی در جنگ ایران و عراق در کنار دیگر سربازان حکومت سنی صدام حسین جنگیدند، عربهای ایرانی شیعه مذهب خوزستان هم دوشادوش دیگر سربازان هموطن خود تحت لوای حکومت جمهوری اسلامی وارد کارزار شدند. بزودی دامنه ی جنگ از دستدرازی به خاک، به مسائل میهنی و غیرتهای ملی و قومی و مذهبی کشید. جنگی آمیخته با بمباران ها، سنگرکشی ها، پرتاب موشک، انفجارهای موجی و استفاده از سلاحهای شیمیایی که در ابعاد وسیعی از طرفین کشته برجای گذاشت. نیروهای ایرانی، ارتش عراق را در سال ۱۹۸۲ از خوزستان بیرون کردند ولی تا سال ۱۹۸۸ که جنگ پایان یافت، این شهرها و پالایشگاههای نفت خوزستان بودند که بیشترین خسارات را دیدند.
ایران در جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس که در چند قدمی خوزستان اتفاق افتاد، بیطرف ماند. پس از جنگ، صدام با اجازهی آمریکا، یک نافرمانی عمومی شیعه را در نزدیکی خوزستان سرکوب کرد. آمریکا فکر میکرد که بدینوسیله خواهد توانست از رشد جنبش شیعه جلوگیری کند که در آینده موفق به کسب اکثریت آرا در تشکیل دولت جدید عراق و نهایتاً بازیچه ی دست دولت ایران نشوند. گرچه آیت الله سیستانی رهبر شیعیان عراق در ایران زاده شده است و مقدس ترین اماکن مذهبی شیعه، کربلا و نجف، در عراق قرار دارند، با این حال روحانیون شیعه ی عراق عموماً به نوع حکومت مذهبی که در ایران وجود دارد رغبتی ندارند و نگران این هستند که این نوع شیوه ی حکومتی جوانان اشان را از اسلام بیزار خواهد کرد.●زمزمه های تازه
در سال ۲۰۰۵ تضادهای بین نیروهای متخاصم و شیعیان عراقی بویژه در مناطق نفت خیز تحت تصرف انگلیس در بصره و پیرامون افزون یافت و با شروع اغتشاشات و آشوبهای شدید، یکبار دیگر خوزستان را که به عنوان یک تضادسنج در مرزهای ایران و عراق کار میکند، متوجه خود ساخت.
در ۱۹ سپتامبر بین نیروهای انگلیس و پلیس عراق و شیعیان عراقی (همان هایی که دو سال پیش برای براندازی صدام به یاری متهاجمین شتافته بودند) درگیری هایی روی داد. پلیس عراق دو کماندوی انگلیسی را که با لباس شخصی بودند دستگیر و زندانی کرده و پس از بازرسی، از ایشان مقداری مواد مشکوک که برای ساختن بمب استفاده می شود، بدست آورد. نیروهای انگلیسی برای آزاد کردن این دو کماندو، زندان را به گلوله و خمپاره بستند و با پلیس عراق که خودشان تربیت کرده بودند به نبرد پرداختند. این برای عراقی ها شگفت آور بود که می دیدند بین بمب های این دو مأمور انگلیسی با بمب هایی که مقاومت مردم عراق استفاده می کند شباهت عجیبی وجود دارد و یا بعضی بر این باور بودند که این مأموران سعی دارند که نیروهای مذهبی عراق را به جان همدیگر بیندازند.
در همین زمان در ۷۵ کیلومتری بصره، آنسوی مرزها، در خوزستان بمب هایی بودند که پی در پی منفجر می شدند. در ماه جون بمب هایی که در اتومبیل کار گذاشته شده بودند یکی پس از دیگری در اهواز منفجر شدند و شش کشته به جای گذاشتند. در ماه آگوست دولت ایران چند تیم آشوبگر جدایی طلب را به اتهام همکاری با سازمان اطلاعاتی انگلیس دستگیرکرد. در ماه سپتامبر چند انفجار در شهرهای دیگر خوزستان روی داد که موجب توقف در امر ترانزیت نفت از چاههای نفتی کنار ساحل شد. در ۱۵ اکتبر دو انفجار بزرگ در یکی از بازارهای اهواز روی داد که چهار کشته و ۹۵ نفر زخمی داد. یک تحلیل گر سیاسی در مجله ی آسیاتایمز مقاومت سنی عراق را مسئول این بمب گذاری ها دانست.
مقامات رسمی دولت ایران انگلیس را متهم به پشتیبانی از این حمله ها کردند و بمبگذاری های اهواز را به ماجرای کماندوهای دستگیرشده در بصره ربط دادند. روزنامه ی بیروت دیلی استار در شماره ی۱۷ اکتبر خود چنین گزارش میدهد: " مقامات رسمی ایران، ناآرامی ها و تظاهراتی را که امسال در خوزستان رخداده است، نتیجه ی ساخت و پاخت غرب برای ایجاد اغتشاش در منطقه ی نفت خیز خوزستان میدانند و آن را به مثابه یک جنگ سایه ای توصیف می کنند که در رسانه های بین المللی بازتاب آن را کمتر از اخبار عراق پخش می کنند. از آغاز سال ۲۰۰۵ تا به اکنون، همزمان شدن این بمبگذاری ها و ناآرامی ها با انتخابات ماه جون ریاست جمهوری ایران، شهرهای بزرگ خوزستان را بلرزه در آورده است".
تونی بلر و جک استرا این اتهامات را تکذیب کردند و مدعی شدند که ایران برای ایجاد اغتشاش در بصره و دیگر شهرهای عراق مأموران خود را به پشتیبانی ارتش میلیشای شیعی عراق فرستاده است. بنا به ادعای یگ گروه تبعیدی عرب که در لندن بسر میبرند، پاسداران ایران درصدد ایجاد یک منطقه ی آزاد نظامی - صنعتی در خوزستان هستند که بتوانند موجبات نفوذ به بصره را میسر سازند و در پی پاکسازی قومی کشاورزان عرب از این "منطقه ی آزاد"، تمرینات بزرگی را هم برای سرکوب تظاهرکنندگان عرب در خوزستان آغاز کرده اند.
در این بازی سیاسی، آمریکا و انگلیس میتوانند با پشتیبانی از تظاهرکنندگان عرب، خوزستان را تحت الحمایه ی "عربستان" و یا "اهواز" کنند و اقتصاد وابسته به نفت کشور ایران را در دست خود بگیرند. سپس آنها از خوزستان به عنوان "گروگان اقتصادی" استفاده کرده و خواسته های خود را به تهران ابلاغ نمایند. مردان پنتاگون در این رؤیا بسر میبرند که با این استراتژی و تاکتیک ها، قادر خواهند بود تهران را کیش و مات کرده و با تضعیف قدرت ملایان، میدانی برای عرض اندام اصلاح طلبان و شروع انقلابی نو، بوجود آورند.
این استرتژی هم همانند استراتژی پیشین که در عراق با شکست روبرو شد جز تف سربالا چیز دیگری نتواند بود. اصلاح طلبان میانه رو را به جان دولت انداختن، امکانات پیدایی و رشد هرگونه رفرم را کشتن، حتی کوچکترین دخالت نظامی مانند جلوگیری از اقدامات دولت ایران در راستای پاکسازی عرب های خوزستان، داغ ستاندن جزیره ها ی خلیج فارس را در دل امیرنشینان خلیج تازه خواهد کرد و منجر به "بالکانیزه شدن" ایران و تکه تکه شدن کشورهای همسایه خواهد شد.
علاوه بر این، شاید آمریکا و انگلیس این جنگ را ببازند همانطوری که در عراق باختند. پاسداران انقلاب از گارد جمهوری عراق بمراتب نیرومندترند. ارتش ایران قادر است با دست زدن به یک ضدحمله ی مؤثر صحنه ی جنگ را به صحنه یی از نوع مقاومت عراق تبدیل کند. اگر تهران در تنگنا قرارگیرد، از روی استیصال و برای تلافی، دست به همان اقدامی خواهد زد که بوش و بلر ادعایش را دارند. یعنی حمله به آمریکا و اسرائیل و استفاده از سلاحهای اتمی. اگر نفت و سرزمین اشان از دست برود آنها چه چیز دیگری برای از دست دادن دارند؟
آیا در تظاهرات خوزستان دست انگلیس در کار بوده است؟ در ماه مارچ جک استرا ملاقاتی با عربهای ایرانی در تبعید (در انگلیس) داشته است. یک ماه بعد نامه ای در شبکه ی تلویزیونی الاهواز (این شبکه از طریق ماهواره در آمریکا پخش میشود) خوانده شد دایر بر اینکه معاون رئیس جمهوری ایران گفته است که دولت ایران از برنامه ی جابجاکردن عربهای ایرانی در خوزستان و جایگزین کردن فارس ها در این منطقه حمایت میکند. گرچه ایران سندیت این نامه را مورد شک قرار داد ولی جوانان عرب به خیابانهای اهواز ریخته و با پلیس درگیر شدند. پنج نفر کشته شدند و دولت ایران پس از سرکوب آشوب ها ۴۰۰ نفر را شناسایی و دستگیر کرد. بنا بر گزارش "سازمان دوستی اهواز و انگلیس"، در روز عید ۴ نوامبر تظاهر کنندگان خواستار آزادی دستگیرشدگان شدند و در این تظاهرات ۲ نفر کشته و ۲۰۰ تن دستگیرشدند.
عربهای خوزستان همواره شکایت و آزردگی خود را از تهران درباره ی کمکاری دولت مرکزی در مورد کاهش فقر مدام، رفع مشکلات بیکاری و بازسازی مناطق جنگ زده اعلام داشته اند. گرچه نارضایتی ها و شکایات عرب های خوزستان از واقعیت و حقانیت قانونی برخوردار است ولی بطور شگفت انگیزی این نارضایتی ها با منافعی که غرب در منطقه دارد همزمان شده و شفافیت دیگری به مسئله داده است که ایران را هرچه بیشتر تحت فشار قرارداده و منزوی تر می کند. آمریکا و انگلیس در قهرمان سازی از اقلیت های ناراضی در برابر حکومت دشمن ید طولایی دارند. آنها پس از اینکه به اهداف خود رسیدند، این قهرمانان را فروخته و یا بکلی ترک می نمایند.
●نخستین هشدارها
با نگاهی به رسانه های غربی مشاهده خواهید کرد که چگونه سعی در انحراف افکار لیبرالها و سازمانهای حقوق بشر دارند. آنها ادعا می کنند که ایران در پی پیاده کردن برنامه ی پاکسازی قومی همانند کوسووا و دارفور است. نومحافظه کاران که شبکه ی اطلاع رسانی فاکس را در اختیار دارند، خبر از خطرات پیدایی بلوکهای شیعه در ایران، جنوب عراق، علویهای سوریه و حزبالله لبنان (که در خوزستان هم پایگاههای آموزشی داشته است)، میدهند. حتی ممکن است که نومحافظه کاران بوش را وادار کنند که دست از حمایت رهبران شیعی عراق بردارد و با ایران در مورد مسائل اتمی و حقوق بشر راه و روش سرسختانه تری را دنبال کند.
با وجود اینکه میتوان اینگونه ادعاها و تئوری های مبالغه آمیز و توطئه برانگیز را مورد نقد و بررسی قرارداد ولی مشاهده می شود که هدف اصلی آنها قانع کردن جامعه ی غرب برای تدارکات جنگی نو علیه ایران میباشد، درست همانگونه که با استفاده از ادعای دروغین "سلاحهای کشتار دسته جمعی" موافقت کنگره ی آمریکا را جلب کرده و به عراق لشکر کشیدند. شاید بعضی از دموکراتها بقدری ساده باشند که دوباره گول بخورند مانند کسانی که بوش را مورد انتقاد قرار داده بودند که بجای عراق، می بایستی ایران را به داشتن سلاح های کشتار دسته جمعی متهم میکرده است. یا مانند جان کری که نوشته بود: "با ایران باید سرسختانه تر از این رفتارکرد".
شاید که بسیاری از عربهای خوزستان خواستار خودمختاری باشند ولی هیچ روشن نیست که آیا مایل به جداشدن از ایران و پیوستن به شیعیان عراقی (که در حال حاضر اکثریت را در دست دارند) هستند یا خیر. رهبران شیعی عراق (که بسیاری از ایشان از تبعیدگاه خود در تهران به عراق بازگشتهاند) مایل نیستند که با تشویق و برانگیختن عربهای خوزستان دوستان قدیمی خود را از خود بیگانه کرده و برنجانند و یا اینکه به متهاجمین اجازه دهند که از خاک عراق به عنوان پایگاهی برای حمله به ایران استفاده کنند.
اما آمریکا و انگلیس برای حمله به ایران لزوماً نیازی به استفاده از خاک عراق ندارند. آنها میتوانند موشکهای خود را از کشتی های هواپیمابر مستقر در خلیج به سوی نیروگاههای هسته ای ایران پرتاب کنند. اگر که هدفشان فقط خوزستان باشد آنها میتوانند برای "آزادکردن" عربهای تحت ستم، از کویت که نزدیکشان است استفاده کنند. و اگر که هدف نهایی شان تهران باشد میتوانند از آذربایجان و افغانستان بهره بگیرند. آنها می توانند با یک نمایش تحریک آمیز آذریهای شمال غربی ایران و یا کردهای ایرانی را بر ضد حکومت داخلی بشورانند (همانگونه که دولت اتحاد جماهیر شوروی در اواخر جنگ جهانی دوم کرد). حتی اگر تحریک کردهای ایرانی به ریسک بیداری جنبش های استقلال طلبانه ی کردهای عراق و ترکیه بیانجامد.
●" کیش و مات خوزستان"
ولی کلید آینده ی ایران در جنوب غربی ایران، خوزستان است. خوزستانی که دارای مناطق نفت خیز، هویت قومی و مذهبی مشترک با عراق و در مجاورت آمریکاست. نیروهای انگلیس هم مشتاقانه در انتظار فرصتی هستند تا انتقام خود را از ملت ایران برای برکناری شاه بگیرند. بنا به پیشبینی بیروت دیلی استار، نخستین گامهای تجاوز، اشغال خوزستان نفت خیز، امنکردن تنگه ی حساس هرمز، قطع کردن سوخت ارتش ایران و وادارکردن ایران به مصرف سوختی که در ذخیره دارد خواهد بود.
وب سایت وزارت دفاع آمریکا حتی استراتژی این لشکرکشی را هم " کیش و مات خوزستان" نامگذاری کرده است و با دقتی موشکافانه میگوید: "این استان دشت وسیع و همواری ست که در غرب کوههای زاگرس واقع است. ارتش عظیم آمریکا به راحتی میتواند خوزستان را اشغال کند و منابع نفتی، منابع عظیم آب و قابلیتهای تولید برق ایران را تحت کنترل خود در آورد.
نویسنده: زُلتَن گرُسمَن
برگردان: ناصر امیراسکندری
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه