دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


روحتان را با نوشتن آرام کنید


روحتان را با نوشتن آرام کنید
وضعیت بحرانی دنیا، وضعیت طبیعی دنیا است. شما در این وضعیت بحرانی که شکل عادی به‌خود گرفته است روحتان را با چه آرام می‌کنید؟ آرام‌بخش روح شما چیست؟ مکان‌های زیاریت، دیدن یک عکس، خواندن کتاب، پهلوگرفتن کنار ماسه‌های ساحل و یا...؟هیچ‌وقت این نصیحت استادم را از یا نمی‌برم که می‌گفت: هر وقت خواستی از تمام گرفتاری‌های دنیا رها شوی از مسکن روحت استفاده کن. این تجویز همیشه مورد استفاده قرار گرفت و تاکنون که چند ترمی هست سعادت دیدن اشان را ندارم موثر واقع شده.مدت‌ها در پی پیدا کردن آن بودم که تسکین‌دهنده من چیست؟ فراوان کندوکاو کردم و هزاران مورد را امتحان. از مدرن‌ترین وسیله‌ای که در اختیار داشتم تا قدیمی‌ترین آن. بعد از کمی تأمل و تفکر و تحقیق درونی یافتم تنها موردی که مسکن روحم می‌شود سال‌هاست در کنارم زیست می‌کند.آچار فرانسه‌ای که همه می‌تواند به وسیله آن به سعادت برسند. آن آچار فرانسه، آن معلم و دبیر دلسوز، اکسیر شفابخش، عنصری است به نام نوشتن.بالاخره یافتم آن گوهر مقصود را. دیگر خیالم آرام گرفت که اکسیرم را پیدا کردم، می‌توانم جای خودم را با آن تسکین دهم. همیشه فکر می‌کردم که تسکین‌دهنده‌ها خیلی فراتر از نوشتن هستند اما بعد متوج شدم که کوچک‌ترین چیزها گاهی می‌توانند نقش‌های بزرگی را ایفا کنند.نوشتن نقش یک پل بزرگ را بازی می‌کند که می‌تواند خاطرات، جملات، پیوست‌ها و... را به‌هم‌ مرتبط سازد و از آن تندیس جاودانه به ارمغان آورد. با آن می‌شود فاصله میان کودکی و بزرگسالی را پر کرد، پلی است برای طی کردن فاصله میان انسان‌ها، فایده‌های این قهرمان بزرگ مال آدم‌های بزرگ است. پس بهتر که همه بزرگ باشیم. به‌وجود آمدن حس نوشتن و نگارش در آدمی بستگی به روح آن دارد. زمانی‌که دو سویه زندگی را نگاه می‌کنی نیاز به ثبت جملاتی که روح را آرام می‌کند احساس می‌شود. هنگامی‌که احساس می‌کنی از زندگی ماشینی خسته شدی و از هر چیزی که بخواهی استفاده کنی تا به آرامش برسی متعلق به همین دنیای ماشینی است دلگیر می‌شوی.نوشتن تنها تسکین‌دهنده‌ای که آدم را زمانی بس کوتاه از تمام فکرهای زاید رها و به ورطه آسایش سوق می‌دهد. تنها شرط ورود به این دنیای ماوراء تصور: داشتن یک روحیه خوب و پذیرفتن و داخل شدن است. نوشتن جرقه اندیشه و نمو یک هیجان است. اغلب واژه‌ای کافی است که شما را ساعت‌ها غرق نوشتن کند به‌طوری که وقتی فارغ می‌شوید، ورق‌های انباشته‌ای را می‌بینید که شما آنها را به تحریر درآورده‌اید و به‌طور کافی و کامل لذت برده‌اید.این را هم با تأسف عرض می‌کنم که عده‌ای هم تبر به ریشه تنومند نوشتن می‌زنند و دلخوش کرده‌اند به آرام‌بخش‌های ظاهری که اثری درونی ندارند. آرام‌بخش‌ها گونه‌های متفاوت دارند که اگر بخواهم آن را جزء به جزء بگویم باید صدها جلد کتاب بنویسم. اصولاً گونه‌های ذاتی مسکن بسیار کمیاب و نادر هستند و آدم‌هائی که از آن استفاده می‌کنند هم انگشت‌شمار و محدود هستند. پس سعی کنیم از بین ۷ میلیارد نفری که حیات دارند، جزء گروه انگشت‌شماری باشیم که مسکن ذاتی مصرف کنیم. می‌دانید دلیل اینکه نوشتن را آچار فرانسه می‌نامم این است که زیرشاخه‌های فراوانی دارد که هر کدام از آنها سودی غیرباور به ما و هستی می‌رساند. می‌توانم چند مورد از این موارد را بازگو کنم.
۱. در رده موسیقائی: آوازی است که زمین هم درخشش آن را حس می‌کند و از چاوش آن نورانی. ملودی آرامی است که طنین مجذوب کننده‌ای برای آدمیت دارد. تنها در این زمان است که چهره جدیدی از انسان به دنیا می‌آید، بی‌حرکت و غایب.
۲. در رده دستوری: دریچه‌ای است تنها به‌سوی یک نام در تمام زبان‌ها. مترجم تمام ملت‌ها است و می‌تواند با هم انسان‌های روی زمین در ارتباط باشد.
۳. در رده عاطفی: اشک و لبخند تنها میراث او هستند و بس.
۴. در رده ارتباطات: دیروزهای دور را به امروزهای نزدیک پیوند می‌دهد و با مرتبط شدن این دو رکن ملل از سال‌های سال قبل و حال هم مطلع می‌شوند.
۵. در رده آموزش: نوشتن، چیزهائی را می‌آموزد که هرگز او را فرا نگرفته بلکه تجربه کرده و به نگاهی دیگر یاد گرفته است چیزی را بدهد که ندارد.
۶. در رده پزشکی: جراح متعهدی است که روح انسان را با مهارت پیوند می‌دهد و به‌طور دقیق پانسمان شکستگی‌ها را التیام می‌بخشد.
۷. در رده هنری: معماری هندسی جادوئی کلمات چنین است که به‌طوری چیدمان می‌شوند حس می‌کنید در ساختمانی با هارمونی رنگ مناسب و دکوراسیونی متعادل حضور دارید.
و موارد دیگر.نوشتن عنصری است که اگر در روح فردی رسوب کند می‌تواند گاهی اوقات مرحم تنهائی او باشد و در جائی هم ناجی. کافی است فقط یک‌بار آن را امتحان کنید آن وقت متوجه می‌شوید سخن گزافی نگفته‌ام و سخنم روشن و هویداست. نمی‌توان خوب نوشت مگر در هنگام گام برداشتن به‌سوی ناشناخته‌ها و نه برای شناختن آنها بلکه برای دوست داشتن آنها. ما نمی‌توانیم خوب بنویسیم مگر درباره آن چیزهائی که نمی‌دانیم، پا گذاشتن به جهانی که همه چیز آن هویتی ابدی دارند و با جابه‌جا شدن آن می‌توان متنی نوین و کالبدی دیگر متولد کند. چقدر شیرین است که هر روز تولدهای متعدد ببینیم و هر روزمان را لبریز از شادی و سرور کنیم.نوشتن، مسکن آرامبخشی است که من را به کما و آرامشی وصف‌نشدنی رهسپار می‌کند. پادزهری که درصد قابل توجهی را می‌توان از طریق او تسکین‌دهنده نام برد. کاغذهای زیادی با جوهر سیاه می‌شوند، همین. چه کلماتی که در زیر ورق‌ها یخ زده‌اند و چه لغاتی که حرارتشان جوهر قلم را به جوش می‌آورد. بکوشید تا می‌توانید بنویسید، از هر چیز بنویسید. از ثانیه‌های گذشته و لحظاتی که با آنها زندگی می‌کنید. هرگز فراموش نکنید هنگام و موقع رفتن از دنیا چیزی از شما به یادگار نمی‌ماند جز کارهای نورانی شما و در سطر آنها نوشته‌های شما. آنها در زمان نبودتان، هم گویای هویت‌تان هستند و هم بازگوکننده تمام کارهایتان و از این طریق است آنهائی که حتی شما را ندیده‌اند هم می‌توانند در مورد شخصیت شما چیزی متوجه شوند. پس برای خود دفتری تهیه کنید تا شناسنامه‌ای شود برای آینده. نوشتن می‌باید این‌گونه آغاز شود. نوشتن، عشق و بقیه چیزها، هنگامی‌که فکر می‌کنی که دیگر باز نمی‌گردی.من می‌نویسم تا تن کاغذ من جا دارد. می‌نویسم تا جهان و هستی بخوانند که نگران نیستم، برای من فرقی نمی‌کند که از این زندگی جرقه‌ای در عدم باشد یا پیش پرده‌ای از زندگی دیگر. به هر سان آن را لمس می‌کنم. نوشتن از دید من نوری است در سیاهی. نویسنده‌ها از مستندسازه‌ها هم مظلوم‌تر هستند و با کوچک‌ترین جمله مورد هجوم قرار می‌گیرند. از هر جمله، کلمه و لغت متنی ایراد می‌گیرند که ساعت‌ها صرف کرده تا آن را متولد کند و او را مورد بازخواست قرار می‌دهند. نویسندگان مثل مخترعین عمل می‌کنند. با اختراع جمله‌ای که با رغبت و علاقه به‌کار برده‌اند، می‌توانند همیشه جاوید بمانند و زنده، به‌طوری عمل می‌کنند که روحشان همیشه در آن جاری باشد. عده‌ای هم متأسفانه هستند که فقط نام نویسنده را یدک می‌کشند اما غافل از اینکه بتوانند جمله‌ای موثر بنویسند و جملاتی با معنا از آنها پدید آید. البته این نکته را هم متذکر می‌شوم که من خودم نویسنده نیستم اما آرزو دارم روزی بشوم و کسب تجربه کنم. این حرف‌ها هم که می‌گویم مواردی است که تاکنون دیده‌ام.خدایا، پرودگار من، از اینکه روحم را با قلم، این روشن‌بخش حیات آدمی آشنا ساختی متشکرم. هیچ‌وقت این موهبت الهی را از یاد نخواهم برد. دینم را به انسان‌ها ادا می‌کنم و با امانتی که در نزدم قرار دادی سعی می‌کنم جزئی از دنیا را به جلو هدایت کنم. از شما خواستارم توانم دهی چنان باشم که می‌خواهی. با کلمات و جملات آن چیزهائی متولد کنم که نور و ایمان را تجلی بخشد و رجای روح انسانی را ارتقا. هر کس به دنیا می‌آید بنا به‌دلیلی است و هر کس وظیفه‌ای دارد که باید آن را به نحوه احس انجام دهد. خیلی مهم است که نردبان پله آخر دارد یا خیر؟ همیشه به این فکر کنید که اگر متنی نوشتید انتهای آن را پر معنا به اتمام برسانید تا خواننده بتواند از نوشته شما چیزی دستگیرش شود.چیزی را که دوست داری روشن کن بی‌آنکه به سایه‌اش دست بزنی. (کریستین بوبن) و حرف آخر، شمائی که کم می‌نویسید، شمائی که هرگز نمی‌نویسید، برای شما هم حتی روزی می‌رسد که بنویسید. نوشتن، تو همیشه غیرمنتظره بودی.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید