یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اینجا امن است


اینجا امن است
تنها وجه اشتراک کردها و عرب‌های آواره که در اردوگاهی بیرون از سلیمانیه زندگی می‌کنند در بدبختی و وحشتشان از رسیدن زمستان و رشکی است که به مردمانی می برند که از شانس زندگی در شهر سلیمانیه برخوردار هستند.
زمین لم یزرعی در بیرون شهر که زباله‌ها در آن رها می‌شوند، میزبان دو گروه است که با تردید و سوظن در کنار هم زندگی می‌کنند: کردهای فقیر و عرب‌های آواره.
تنها وجه اشتراک آنها در بدبختی، وحشتشان از رسیدن زمستان و رشکی است که به مردمانی می برند که در شهر سلیمانیه در کنار این زمین لم یزرع زندگی می‌کنند.
حدود ۲۰۰ نفر کردی که در این اردوگاه ساخته شده از چادر زندگی می‌کنند، می‌گویند تنها کاری که می‌توانند پیدا کنند، کارگری روزمزد برای یک یا دو روز در هفته است. حداکثر درآمد آنها در یک روز پر کار ۱۰ دلار است. زندگی کردن در چادری بدون آب لوله‌ کشی تنها حسنی که دارد این است که هزینه آب و برق آن صفر می‌شود.
این گروه از کردها مدام جای زندگی خود را تغییر می‌دهند و به همین دلیل کودکان لاغر، کثیف و پابرهنه آنها نمی‌توانند به مدرسه بروند. تعدادی از آنها افرادی هستند که از خشونت‌های دائمی در شهر کرکوک فرار کرده اند اما جمعیت اصلی این گروه از کولی‌ها تشکیل شده است.
یکی از ساکنان کرد این حلبی آباد که خودش را رمضان معرفی می‌کند در حالی که چادر خانواده عربی را نشان می‌دهد که از کشتار‌های بغداد گریخته‌اند، می‌گوید:” ما علاقه‌ای به آنها نداریم. هنوز آنچه در حلبچه و انفال اتفاق افتاد را فراموش نکرده‌ایم.“
مرد کرد دیگری می‌گوید:” دولت به آنها غذا و وسائل مورد نیازشان را مجانی می‌هد. تانکری به اینجا می‌آید تا به عرب‌ها آب بدهد اما ما مجبور هستیم برای همان آب پول بدهیم.“
دیگر کردهای اردوگاه، مهربان ‌تر به نظر می‌رسند. آنها به این موضوع اشاره می‌کنند که ازعرب‌ها یاد گرقتند چطور اسم خود را به عربی بنویسند و از همین طریق برای مدتی توانستند از سهمیه رایگان دولتی بهره‌ مند شوند تا اینکه محدودیت‌های سخت تری علیه آنها اعمال شد.
حدود ۱۰۰ متر پائین‌تر از چادرهای کردها، عرب‌ها دور هم جمع شده ‌اند.
حدس زدن میزان فلاکت آنها دشوار است اما به نظر می‌رسد به همان اندازه کردها، فقیر باشند. روی بعضی از چادرها و پتوهایشان نشان سازمان ملل دیده می‌ِشود. این افراد پس از اینکه به عنوان آوارگان داخلی عراق شناسایی شدند از برخی سهمیه‌های کمکی کوچک برای آوارگان بهره ‌مند شدند. این سهمیه ‌ها شامل وسائل خواب و مبلغی اندک است.
” حمزه مزاحم“، که یکی از بزرگان این اجتماع عرب‌هاست دو ماه پیش از بغداد گریخت و به اینجا آمد. او زمانی خانه خود را رها کرد که پیغامی همراه با یک گلوله از زیر در به داخل خانه‌اش انداخته شد. حمزه با تجربه ‌ای که از کشته شدن همسایگانش به دست تندروان به دست آورده بود به سرعت بغداد را ترک کرد.
سرگذشت او در میان دیگر عرب‌های این اردوگاه، چندان دردناک نیست: زنی خوش لباس که با دقت از روی تپه‌های خاک گرفته می‌گذرد، زمانی همسر خود را از دست داد که همسایگانش فهمیدند او به عنوان مترجم برای آمریکایی‌ها کار می‌کند.
” علی الجموری محمد“، پسر بچه ‌ای چهار ساله است که کف چادر دراز کشیده و برای دیگران تعریف می‌کند چطور به خانه آنها حمله شد و پیش از کشتن اعضای خانواده‌اش آنها را مجبور کردند روی زمین دراز بکشند. او توسط دیگر فامیل‌هایش در همین اردوگاه بزرگ شده است.
” خالد محمد التیمینی“ پسری ۱۷ ساله است با چشمانی تهی. او به خاطر می‌آورد که چطور والدین و دو برادرش را در خیابان‌های ” دورا“ در نزدیکی بغداد از ماشین پیاده کردند و همان جا به قتل رساندند. او همان روز خانه و تمام دارائی خانوادگی خود را رها کرد و به راه افتاد.
او که دیگر به مدرسه نمی‌رود در اردوگاه هم کاری برای انجام دادن ندارد اما با این حال شکرگذار است و می‌گوید:” اینجا امن است“.
مترجم : چنگیز محمود زاده
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید