یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مولوی در مقام چوب کبریت


مولوی در مقام چوب کبریت
این كه در نخستین لحظه مواجهه با این عكس می توان به یاد شعر مولوی افتاد، نكته عجیبی نیست. اما این كه عكاس همچنین نیتی داشته باشد، قطعا محل تردید است. در واقع عكاس بی آنكه شنیده باشد عارفی مسلمان در قرن هفتم هجری دوازدهم یا سیزدهم میلادی در شعری سروده است كه «حاصل عمرم سه سخن بیش نیست خام بودم، پخته شدم، سوختم»، به این معنا توجه داشته كه بشر امروز چیزی جز چوب كبریت نیست. حرف مولوی هم البته بیانی موزون و مقفی از همین معنی است. این معنی كه ما به خلاف سابق كه می توانستیم خودمان را به جایی وصل كنیم، غایت و مقصدی برای زندگی روزمره قائل باشیم و معنویتی برای تولد و مرگ تصور كنیم امروزه هیچ نیستیم مگر چوب كبریت. همان قدر حیات مان معنویت و غایت دارد كه حیات چوب كبریت واجد غایت و معنا است: در بسته هایی ساده به آشپزخانه ما راه می یابد، مدتی منتظر می ماند تا در لحظه ای گر بگیرد و تمام. فقط سئوالی كه باقی می ماند این است كه در زمان مولوی آن دوران كوران غایت و معنا كوران عرفان و هستی شناختمند سرودن این شعر از سر كدام درد بوده است میشال ربیلاس اگر چنین عكسی بگیرد هم از این روست كه هم عصر ماست و زیر پایش خالی. عارف قرن هفتم ما چرا چنین سروده است نكند او هم زیر پایش خالی بوده و همه اینها فقط توهمات ماست كه گمان می كنیم آنها توانسته بودند معنویتی برای زندگی روزمره شان تعریف كنند.

حامد یوسفی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید