جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زن در تاریخ و سیاست


زن در تاریخ و سیاست
برای جامعه ما تا سال‌های آینده هر چه در این باب گفتگو شود جا دارد و به اهمیت مسئله هر کس از ‏زاویه‌ای می‌نگرد چون زن نیمی از خلقت است و اساسا خلقت از او منشأ می‌گیرد. ‏
امروز سنجش رشد فرهنگی‌، اقتصادی و اجتماعی معیارها و متدهای خاصی دارد و یکی از نشانه‌ها و ‏معیارها سنجش میزان رشد آزادی‌های اجتماعی در یک جامعه‌، میزان وجود آزادی زنان و رشد آنان و ‏موقعیت حقوقی آنها است و به همین دلیل برای این موضوع ارج بسیار قائلم و دعوت دوستان را ‏پذیرفتم‌. البته موضوع پیشنهاد شده «زن در عرصه تاریخ و سیاست‌» است که با همه حسن خود این ‏عیب را دارد که موضوعی به وسعت تاریخ و سیاست است به ویژه که زنان در دوره‌های مختلف در ‏قبایل و جوامع مختلف موقعیت‌های گوناگونی داشته‌اند و با آمدن و رفتن سلسله‌های مختلف در قبایل ‏و جوامع مختلف موقعیت‌های گوناگونی داشته‌اند و با آمدن و رفتن دولت‌ها در یک جامعه هم وضع ‏آنان تغییر می‌کرد; اما اگر علی الاجمال بخواهم از زن در عرصه تاریخ مغرب زمین و مشرق زمین ‏بگویم به رئوس مطالب می‌پردازم و بیش از آن هم بضاعت ندارم‌.
در دوره‌ای که هنوز گستردگی‌، تنوع‌، پیچیدگی و مذاهب گوناگون و نیز تمدن به وجود نیامده بود، زن ‏در جوامع مختلف شرایط خاص خویش را داشت‌. ‏
در جوامع نخستین و در گله‌های انسان ابتدایی که آن‌ها از لاشه حیوانات و برگ و میوه درختان خود را ‏سیر می‌کردند، زن و مرد هیچ امتیازی نسبت به یکدیگر نداشتند. مانند گله زندگی می‌کردند و شکار ‏حیوانات مشترکا انجام می‌گرفت‌. کمی که پیشرفته شدند و ماهیگیری را هم آموختند همچنان کارها به ‏صورت دسته جمعی بود و هنوز تقسیم کاری به وجود نیامده بود. در روابط جنسی قاعده و نظمی ‏وجود نداشت و هر زن به همه مردان و هر مرد به همه زنان تعلق داشت و در چنین جامعه بسیطی که ‏کمون اولیه (به تعبیر مارکسیست‌ها) و امت واحده نخستین (به تعبیر قرآن‌) نامیده می‌شود حسد (از ‏احساساتی که بعدا پیدا شد) و فکر زنای با محارم وجود نداشت و خواهر و برادر با یکدیگر زن و ‏شوهر بودند. البته امروزه نیز هم در میان بعضی قبائل آلاسکا، شیلی و هندوستان روابط جنسی والدین ‏و خواهر و برادران آزاد است‌. با انتقال از عصر کهن سنگی دیرین به عصر کهن سنگی نوین که انسان ‏اولیه از چوب و استخوان و سنگ و چخماق ابزار می‌سازد، شکار زیاد می‌شود و یکجانشینی آغاز ‏می‌گردد و برده‌داری را همراه می‌آورد زیرا در جنگ قبائل اسیران را می‌کشتند و می‌خوردند یا به کار ‏می‌کشیدند. ‏
با پیدایش کشاورزی که با کشف فلز رونقی پیدا کرد، زندگی متحول شد. از مهم‌ترین اثرات کشف ‏کشاورزی و آغاز دوران کشاورزی پیدایش حس مالکیت و طبقات بود که کم کم به همین دلیل در ‏روابط جنسی زن و مرد محدودیت‌هایی پیدا شد.
با کشف فلز به ویژه گاو آهن و خیش‌، کشاورزی و ‏به دنبال آن دامداری گسترش یافت و در نتیجه به مقام و موقعیت زن ضربه سختی وارد شد زیرا تا ‏پیش از آن‌، زنان هم مانند مردان روی زمین کار می‌کردند و از لحاظ کار و بردباری و شجاعت و چاره ‏اندیشی دست کمی از مردان نداشتند و چون به دلیل بچه‌داری و زایمان در خانه می‌ماندند اداره خانه و ‏قبیله هم به عهده آنان افتاده بود و زنان‌، شوهران متعدد داشتند اما پس از کشف فلز و افزایش راندمان ‏و سرعت کار کسی می‌باید به این کارها بپردازد که تمام وقت و همه جانبه در آن شرکت کند و به ‏همین دلیل زن دیگر نمی‌توانست پا به پای مرد تولید کند و از طرفی گاو آهن که وسیله خیش زدن ‏شده بود نیروی عضلانی بیشتری می‌خواست که زنان به خاطر ضعف‌های ادواری ناشی از عادت ماهانه ‏و نیز دوران بارداری نمی‌توانستند.
از هنگامی هم که استفاده از حیوانات برای خیش زدن و بارکشی ‏شناخته شد، بارکشی که در تقسیم کار اجتماعی مختص زنان بود از آنها گرفته شد. با کشف فلز، شغل ‏جدید و صنف جدیدی به نام آهنگران پیدا شدند که خود به خود برخی از کارهای فنی زنان را در ‏خانه‌، از آن پس آنها انجام می‌دادند و دوران مادرسالاری (که البته یک فرضیه است‌) خاتمه می‌یابد. ‏
در دوران کشاورزی که هزاران سال طول می‌کشد موقعیت زن در جوامع و قبایل مختلف بسیار متفاوت ‏است و مذاهب و آیین‌هایی که به وجود می‌آیند و نقش زیربنایی را در جامعه بازی می‌کنند در ‏شکل‌دهی آن تعیین کننده‌اند. پیدایش حس مالکیت به زنان هم تعمیم می‌یابد و مردان‌، زنان را محصور ‏می‌کنند و همان طور که مال بیشتر داشتن فخر است‌، زن بیشتر داشتن هم فخر به شمار می‌آید. ‏همچنین بعضی آداب و رسوم مانند اینکه در بعضی قبایل رابطه با زنان شیرده ممنوع است و مدت ‏شیردادن گاهی تا دو سال می‌رسد سبب می‌شود که چند زن‌گیری به وجود آید. ‏
وقتی قحطی به وجود می‌آید و زمین محصول نمی‌دهد چون زن را سمبل باروری می‌دیدند و در هنگام ‏وضع حمل مشاهده می‌کردند که جریان خلقت از جسم و خون سرچشمه می‌گیرد مراسمی را به وسیله ‏زنان برای از بین بردن قطحی اجرا می‌کردند و کم کم جادوگری به وجود آمد که مختص زنان شد. ‏همچنین به دلیل آنکه از راز دستگاه تناسلی آگاه نبودند و گمان می‌کردند در رحم زنان ارواح خلاقی ‏مسکن دارند که موجب باروری می‌شوند در بعضی جوامع به آن رنگ خدایی می‌دادند و پرستش ‏می‌کردند.
در جوامع قدیمی که نظام تولید آن کشاورزی بود گاه زنان مقام بالایی می‌یافتند و به همین ‏روی در افسانه‌های قدیمی از زنان مقتدری سخن رفته است‌. برای مثال بلقیس که سال‌ها بر سرزمین ‏سبا که قسمتی از سرزمین یمن در روزگاران قدیم بود فرمان می‌راند و یا سمیرامیس ملکه آشور و بابل ‏که در اساطیر از او به عنوان زنی شجاع‌، زیبا و جنگجو و دانا نام برده می‌شود و یا در پادشاهان ایرانی ‏از زنی به اسم هما یا آزادچهر نام برده شده است‌. در آن زمان برخی از زنان در طبقه اشراف قرار ‏داشتند و مقتدر بودند و در برخی جوامع به قدرت سیاسی یا روحانی می‌رسیدند. در طبقات پایین ‏جامعه نیز زنان همراه مردان در تولید شرکت داشتند که البته این هم بستگی به وضع جغرافیایی منطقه ‏سکونت آنها داشت‌. در مناطق پر آب که زراعت و کشاورزی رونق داشت و نیازمند نیروی کار بیشتری ‏در کارهای خانه نقش داشتند. در این زمان زن موجودی ناقص عقل و ضعیف و ترسو تلقی نمی‌شد و ‏در دلاوری مانند مردان بود چنانکه در شاهنامه فردوسی از زنان نامدار و شیرزن و زن چاره‌گر و ‏چاره‌جوی و تیزهوش فراوان سخن رفته است‌. ‏
در عصر هخامنشی در طبقه اشراف‌، محصور شدن زن در خانه و حجاب‌، علامت نجابت و عفت است ‏و زن مانند طبقات زحمت‌کش جامعه کار نمی‌کند و به همین دلیل سخت وابسته و مملوک است و ‏چادر و چاقچور رسم می‌شود. در حقیقت آن پوشش و انزوا، سنت اشراف بود ولی زن در طبقات ‏پایین چون در کار گله‌داری و کشاورزی و خانه داری و تولید به نحوی سهیم است و از خانه بیرون ‏می‌رود و این کار عادی و هنجار است زن در پرده نیست و از آزادی بیشتری برخوردار است‌. ‏
این وضع تا زمان اشکانیان و ساسانیان هم ادامه دارد و چون نظام فئودالی متمرکز به تدریج شکل ‏می‌گیرد و استثمار زمین‌داران بزرگ از دهقانان رواج می‌یابد زنان علاوه بر موقعیت اجتماعی خود در ‏دام آداب و رسومی جدید هم می‌افتند مانند اینکه به عنوان یک رسم عادی و محترم‌، دختری که ‏می‌خواهد ازدواج کند نخست به خانه خان و کدخدا می‌رود. در زمان ساسانی موقعیت زن به جایی ‏می‌رسد که مرد قبل از اینکه شوهرش باشد مالک او به عنوان یک کالاست و عندالزوم می‌تواند او را ‏کرایه بدهد (حتی بدون رضایت زن‌) و این وضع جامعه ایرانی قبل از اسلام است‌.
شاید ریشه اینکه ‏پس از اسلام در فقه نیز نکاح را در کتاب بیع آورده‌اند و زن به عنوان یک کالا موضوع بیع و معامله ‏قرار گرفته همین فرهنگ بازمانده از پیش از اسلام باشد که با منطق قرآن درباره انسان ناسازگار است‌. ‏به هر حال پیش از اسلام زنان وسیله زینت و بازیچه جنسی مردان می‌شوند به طوری که فرهنگ ‏حرمسراداری که یکی از زشت‌ترین یادگارهای تاریخ به ویژه تاریخ ایران است به وجود می‌آید و بهرام ‏گور صدها زن و دختر را در حرم خود گرد می‌آورد که فردوسی شاعر ایرانی در اشعارش او را بسیار ‏ذم و نکوهش می‌کند. و یا به نوشته طبری‌، خسرو پرویز غیر از دخترانی که خدمتکار و خنیاگر و ‏مطرب او بودند سه هزار زن داشت و بعد از اسلام هم در پادشاهان ایران به ویژه از زمان صفویه که ‏امپراطوری ایرانی را احیأ می‌کنند این رسم باقی است‌. ‏
پس زنان ایرانی در عهد ساسانیان پست‌ترین منزلت اجتماعی را دارند و نام بردن چند زن استثنایی از ‏طبقه اشراف مانند پوراندخت و آذرمیدخت که طبق قوانین سلطنتی که سلطنت نباید خارج از خانواده ‏شاهی برود و در صورت نبودن ولیعهد چاره‌ای نیست جز آن که برای حفظ سلطنت در خانواده شاهی ‏قدرت را به زن بدهند و به علت نبودن جانشین مرد این زن‌ها مدت کوتاهی بر تخت لرزان شاهی تکیه ‏زدند نباید موجب اشتباه شود. ‏
در روم باستان و یونان پیش از علم و تمدن قدیم‌، مرد حق کشتن همسر را هم داشت که در بعضی از ‏روستاهای ما امروزه هنوز این حق پابرجاست و نمونه هایی از آن را اطلاع دارم‌. با پیشرفت و ترقی ‏جامعه و رونق کشاورزی‌، زن اندکی در داخل خانه کسب قدرت کرد و بزرگ‌ترین افتخارش ‏شوهرداری و خانه داری و کار کردن بود. اما آزادی مردان‌، زنان هرزه‌ای را به وجود آورد و این غده ‏چنان گسترش پیدا کرد که تمدن یونان را نابود کرد و پس از آن تمدن روم نیز به وجود آمد که تمدن ‏روم نیز به خاطر رواج هرزگی و رسمی شدن آن فرو ریخت (یکی از علل درونی فروپاشی تمدن روم‌) ‏چون دیگر زنان و مردانی نبودند که پایبند ازدواج باشند، هرزگی رسم بود و خانواده وجود نداشت‌، ‏فرزند داری و تربیت فرزند بی‌مفهوم بودو در این صورت دیگر کار و تولید و حفظ جامعه و همه چیز ‏از بین می‌رود و یک تمدن فرو می‌ریزد. چون کار به اینجا رسید مردان فقط در فکر لحظه‌ای خوشی و ‏هوس‌اند و زنان به سادگی فریب می‌خورند و به سادگی فریب می‌دهند (مثل کودک فریب می‌خورند و ‏مثل شیطان فریب می‌دهند) ‏
▪ زن پس از اسلام‌:
دوران اعراب پیش از اسلام را با عنوان «عصر جاهلیت‌» یکسره بدنام می‌کنند در ‏حالیکه منظور از جاهلیت‌، جهل به توحید و رسوم واپسگرای آن زمان بود. برخلاف تصورات مطلق ‏گرایانه منفی که وجود دارد پیش از اسلام زن در محیط عرب موقعیت ممتازی داشت‌، در جنگ‌ها ‏شرکت می‌کرد و در تجارت و بازرگانی فعال بود. حضرت خدیجه یکی از زنان بازرگان عرب بود که ‏چون در آن زمان زن مانند مرد وارد میدان جنگ می‌شد و کار اقتصادی هم می‌کرد از استقلال ‏برخوردار بود به طوری که زن‌ها پیشنهاد ازدواج به مردان می‌دادند چنانکه حضرت خدیجه خودش ‏پیشنهاد ازدواج به حضرت محمد (ص‌) داد. زنان با مردان هم نشنین می‌شدند و رسم و حجاب و ‏جدایی زن و مرد مفهومی نداشت اما مادامی که زنی در عقد مرد عرب بود تعصب ویژه و خشنی ‏نسبت به همسر خود داشت‌. برخی مردان به هنگام سفر با شورتک فلزی قفل‌دار اندام زن را قفل ‏می‌کردند. موضوع زنده به گور کردن دختران هم یک رسم شایع نبوده و مدت کوتاهی قبل از اسلام در ‏میان بعضی قبائل بدوی صحرانشین معمول شده بود که علت اقتصادی (فقر) هم داشت چنانکه قرآن ‏می‌گوید: فرزندان خود را از ترس بی‌چیزی نکشید ما روزی آنها را می‌دهیم و کشتن فرزندان خطای ‏بزرگی است‌.‏ ‏ ‏
علت‌های فرعی زنده به گور کردن دختران نیز این بود که چون تعصب داشتند می‌ترسیدند در جنگ‌ها ‏دختر به دست دشمن بیفتد و کنیز شود و این پدیده اختصاص به عربستان ندارد بلکه در جوامع ‏دیگری که فقر و بی‌غذایی و قحطی بود این پدیده وجود داشت است‌. با ظهور اسلام هم زن موقعیت ‏خود را دارد و در جنگ‌ها شرکت می‌کند. قرآن کریم نیز استقلال اقتصادی زن را به رسمیت می‌شناسد ‏‏(حکم تأییدی‌) و می‌گوید: النسأ نصیب مما اکتسبن‌. زنان مالک دسترنج خویش هستند. اما پس از ‏اسلام از طرفی به خاطر رشد شهرنشینی که شهرها تبدیل به مرکز ثقل سیاسی و کاخ‌نشینی و تجارت ‏می‌شد و برده‌داری رونق یافت و از طرفی به دلیل تاثیر فرهنگ ایرانی بر اعراب که بر ایران مسلط ‏شدند موقعیت زن تحویل می‌یابد. تعصبات عرب زمینه روحی را آماده کرده بود و رسم ساسانیان در ‏پرده‌نشین کردن زن و پس از آن نیز سیستم حرمسراداری در اعراب رواج یافت‌. مثلا در مراسم حج ‏طبق آیین اسلام‌، زن و مرد به صورت مختلط طواف را انجام می‌دادند اما اشعار شعرای بی‌بند و بار که ‏حاکی از سوء استفاده‌هایی از آمیزش بود باعث می‌شود خالد قسری حاکم مکه دستور دهد زنان و ‏مردان جدا جدا طواف کنند که البته این حکم پایدار نماند. متقابلا اسلام هم در فرهنگ ایرانی تاثیراتی ‏گذاشت‌. از لحاظ اجتماعی‌، زن ایرانی (و حتی در سایر جوامع‌) در این زمان بیشتر به خانه‌داری و ‏نخ‌ریسی و قالی‌بافی و نساجی و حلاجی و کشاورزی اشتغال داشت و در افزایش درآمد خانواده ‏می‌کوشید اما در کارهای اجتماعی و سیاسی شرکت نداشت و همین مسئله دیدگاهی را درباره زن به ‏وجود آورد و می‌خواست همین واقعیت تحمیل شده را تبدیل به قانون کند که زن چون ضعیف است ‏و بی‌تدبیر این گونه است‌. ‏
غزالی که سخنش تصویری از عقاید حاکم بر اجتماع آن زمان است در کیمیای سعادت می‌گوید: «زنان ‏را از ضعف و عورت آفریده‌اند. داروی ضعف ایشان خاموش بودن است و داروی عورت ایشان خانه ‏بر ایشان زندان کردن است‌»‏ ‏ غزالی در عصر غزنویان زندگی می‌کرد که بسیار متعصب بودند. اما ‏سلجوقیان که پس از آنها به قدرت رسیدند چون آن تعصبات را نداشتند و دارای قدرت روحانی هم ‏بودند موقعیت زن متفاوت شد و زن‌ها از آزادی بیشتری برخوردار بودند به طوری که مهستی گنجوی ‏از شاعران مشهور عصر سلجوقی بدون حجاب و رعایت آداب و سنن اجتماعی ایرانی این آزادی را ‏دارد که به رسم حجاب و حرمسراداری و عدم تناسب سنی ازدواج زن و مرد و... بتازد و در دربار ‏سلطان سنجر هم مقام و احترامی بیابد. با روی کار آمدن صفویان و رواج تمایلات و تعصبات مذهبی‌، ‏موقعیت زن باز دستخوش تحول گردید و به تبع احیای سلطنت شاهنشاهی بزرگ ایران حرمسرا احیا ‏می‌شود و زنان شهری و اشراف‌کاری جز رفتن به مجالس روضه‌خانی و رفع نیاز شوهران و پنهان شدن ‏زیر حجاب ندارند اما در روستاها زنان به خاطر کوشش مشترک در افزایش درآمد خانواده اگر چه از ‏قیدهای نظام فئودالی آزاد نبودند اما مانند زن شهری در چادر و چاقچور نبودند و عکس‌ها و ‏نقاشی‌های بازمانده از آن دوران گواه این امر است‌. عدم قدرت مالی این مردم روستایی برای گرفتن ‏زن بیشتر یا خریدن غلام و کنیز که کارهای خانه را انجام دهد موجب می‌شد مردان به زنانشان ‏مدیون‌تر باشند و زن از برابری بیشتری با مرد برخوردار باشد. البته در این زمان‌ها نیز تک چهره‌هایی از ‏زنان شاعر یا سیاستمدار پیدا می‌شوند که به خاطر وابستگی به دربار یا اشراف رشد کرده‌اند و مجال ‏عرض اندام یافته‌اند و در بررسی موقعیت زن نمی‌توان آنها را تعمیم داد. ‏
انقلاب صنعتی و مقتضیات آن رقابت‌های شدیدی برای دستیابی به مواد خام و بازار مصرف میان ‏کشورهای صنعتی بوجود آورد و اروپا را تبدیل به جهنم کرد که جنگهای ناپلئون و قبل و بعد از آن ‏حدود بیش از نیم قرن اروپا را درگیر جنگ و کشتار کرد و مهاجرت‌ها افزایش یافت‌. ‏
حاصل آن جنگ جهانی اول بود. در شعله‌های جنگ جهانی اول ده میلیون نفر سوختند و زیر توپ و ‏تانک و گلوله نابود شدند هنوز زخم عمیق این جنگ ترمیم نشده بود که ۲۰ سال بعد جنگ دوم (در ‏سال ۱۹۴۱) آغاز شد و این بار ۴۰ میلیون نفر دیگر کشته شده و میلیونها نفر دیگر معلول و ‏ناقص‌العضو گردیدند در حالی که جمعیت جهان کمی بیش از نصف جمعیت امروز جهان بود. ‏میلیون‌ها زن بی‌سرپرست شدند و از طرفی چون عده مردها کم شده بود و کارخانه‌ها کارگر کافی ‏نداشتند بخصوص که دوران بازسازی را آغاز کرده بودند سیاستمداران و اقتصاددانان اندیشیدند که ‏نیمی دیگر از نیروی جامعه را باید آزاد کنند و به نیروی فعال جامعه بیفزایند. ‏
البته علاوه بر کارکردن زن‌ها در کارخانه‌ها، کامجویی هم استفاده دیگر صاحبان کار بود. مزد کمی به ‏زنان داده می‌شد و به دلیل نیاز زنان به کار و فزونی عرضه نیروی کار به بازار و کم شدن تقاضا و نیز ‏به بهانه اینکه زنان ضعف ادواری دارند و بارداری و... بر مشکلات زندگی زنان افزوده می‌شد و آنان ‏باید اعتراض می‌کردند چون دیگر چیزی برای آنها نمانده بود. نه خانواده و کانون گرم عاطفه و مادری ‏و فرزندی‌، نه جان و سلامتی و نه پاکدامنی‌. لذا پس از جنگ جهانی دوم موج اعتصابات عمومی زنان ‏آغاز شد و دست به تظاهرات زدند و سخنرانی‌ها کردند و به تدریج آموختند که برای ساختن افکار ‏عمومی و اعمال فشار باید از سلاح روزنامه‌نگاری استفاده کرد. سپس به این نتیجه رسیدند که باید ‏حقوق به دست آمده تضمین شود و پایدار بماند یعنی قانونی شود و مقام قانونی زن بهبود یابد پس ‏برای ریشه کردن ستم به زنان و تضمین حقوق آنان باید زنان به مراکز قانونگذاری راه یابند. نخست ‏خواستار دادن حق رای به زنان شدند (به عنوان انتخاب‌کننده‌) و چندی بعد هم خواستار حق رای ‏بعنوان انتخاب شونده شدند این رویدادها نشان می‌دهند ارتقای حقوق زنان در پروسه آزمون و خطا و ‏تجربه و نیاز حاصل شده است‌. ‏
برای تضمین این مقام‌، زن باید می‌توانست از حقوق خویش دفاع کند و باید تحصیلات عالی پیدا ‏می‌کرد و باید همدوش مردان پست‌های اداری را می‌گرفت‌. دیگر زن متعلق به خانه نبود. متعلق به همه ‏جا بود، حقوق مساوی با مرد می‌خواست‌، در کارخانه‌، اداره‌، دانشگاه‌، جامعه‌، کاخ جوانان و حتی ‏کلیسا، این اختلاط و آمیزش شدید همه جا نمایان شد، روی مجله‌ها، ورق‌های پاسور، کتاب‌ها، ‏سینماها، بروشورهای تبلیغاتی و... و آنها که از مدت‌ها پیش خدا را برداشته بودند همه چیز مباح شده ‏بود فلسفه‌های جدید و معاصر هم به آن وجهه علمی می‌داد.
فلسفه سارتر، فلسفه فروید و... البته در ‏این پرتگاه اخلاقی کسانی هم برخاستند و فریادهای مشفقانه سردادند مانند آلکسیس کارل‌. ویل ‏دورانت در جلد اول مبانی فلسفه در نقد اخلاق حاکم بر غرب سخنان جالب و شگفتی دارد. او ‏می‌گوید: «فرهنگ امروز ما بسیار سطحی و علم و دانش ما بی‌عمق است از نظر ابزار غنی از نظر ‏اغراض فقیریم‌. در عهد قدیم روابط جنسی را با ازدواج مهار می‌کردند ولی امروز با اختراع داروهای ‏ضد بارداری و فراوان شدن آنها اخلاق ما تا به این حد تغییر کرده و دیگر مقام پدری و فرزندی وجود ‏ندارد... عفت و پاکدامنی که یک فضیلت انسانی به شمار می‌رفت مورد استهزأ قرار گرفت‌... روابط ‏نامشروع قبل از ازدواج یک امر بسیار عادی و معمولی شد... و آن حادثه‌های ناگوار و آن ‏هوسبازی‌های نامشروع و آن چموشی‌های ابلهانه که بعد از ازدواج از ما سر می‌زند، در اغلب افراد، ‏نتیجه عادت‌های پیش از ازدواج است‌.»
عماد الدین باقی
‎ ۱‎‏. اسرأ -۳۳. ‏
‎ ۲‎‏. کیمیای سعادت‌، چاپ دوم‌، ص ۲۴۹ ـ ۲۴۸. ‏
منبع : مجله اجتماعی عرصه